خاطره ای از “نماز اجباری”

چهارشنبه, 12ام آبان, 1400
اندازه قلم متن

یکی دو سال از انقلاب گذشته بود. هنوز جو انقلابی بود من به خاطر تخصص علمی ای که داشتم در یکی از ادارات زیر نظر “نهاد ریاست جمهوری” مشغول به کار شده بودم. ظهر ها ساعت حدود ۱۲ تا ۱۲ و نیم “نماز و نهار” بود.

تا نماز نمی خواندی نهار بهت نمی دادند. یادم هست یک نفر در کل واحد ها حتی برخی وقتها دستشویی و توالت ها می چرخید و بلند بلند می گفت “حی علی صلات … حی علی صلات..” یعنی …بشتابید بسوی نماز… …بشتابید بسوی نماز…

برخی از افراد در توالت قایم می شدند که گیر نیافتند و به نماز نروند! یک روز به نماز دیر رسیدم همه در سجده بودند. من هم نیت کردم و به سجده رفتم! بعد از نماز به من امر به معروف و نهی از منکر کردند که در نماز وسط نماز تا رکعت دوم تا رکوع می شود به نماز جماعت پیوست. نه به هنگام سجده!

اکثرا بدون وضو به نماز جماعت می رفتند، چون اجباری بود.
یک بار هم به “من امر به معروف و نهی از منکر” کردند که آب را غلط روی آرنجت ریخته ای! “من امر به معروف و نهی از منکر” اینطور است که آدم را جای خلوت می کشند و به او این تذکر را می دهند.

یک پیش نماز داشتیم بنام “حاج آقا مدقق” او از افتخاراتش این بود که ادارات را ظهر ها نیم ساعت به رجایی پیشنهاد داده برای “نماز و نهار” تعطیل کنه و او هم پذیرفته، و مرتب تکرار می کرد. او ظهر ها قبل از نماز خیلی جفنگیات می گفت.

در اکثر ادارات دولتی هم جو همین بود و کارمندان بیچاره را وادار به نماز اجباری می کردند. و کارمندان بیچاره به خاطر از دست ندادن شغل تن به این کار می داند. همینطور در مدارس، اجبار کردن معلمین و دانش آموزان به نماز.

امضا محفوظ 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها: ,

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.