اصلاح‌طلبان، خلط مبحث اپوزیسیون، گفت‌وگوی نسرین الماسی با مسعود نقره‌کار

پنجشنبه, 25ام مهر, 1392
اندازه قلم متن

masoodnoghrehkar

اصلاح‌طلبان اصلا اپوزیسیون حکومت اسلامی نیستند، جریان‌ها و افرادی که به‌عنوان اصلاح‌طلب، به‌ویژه در خارج از کشور با حکومت اسلامی مصافحه و مغازله می‌کنند، نمی‌توانند اپوزیسیون حکومت اسلامی باشند. خلاف آوازه‌گری‌های اصلاح‌طلبان عامل اصلی تحریم های اقتصادی، احتمال بروز جنگ و مشکلات موجود در جامعه‌ی ما نه آمریکا و غرب که جهالت و بلاهت حکومت اسلامی ا‌ست

شهروند:اگر بخواهید اپوزیسیون خارج از کشور و داخل کشور را برشمرید کدام نام ها به ذهن تان خطور می کند؟ می توانید برای این اپوزیسیون تقسیم بندی ای قائل شوید؟

مسعود نقره‌کار: حکومت اسلامی و اصلاح طلبان اش با ابهام سازیِ آگاهانه و با برنامه مرز میان اپوزیسیون و پوزیسیون مخدوش کرده اند، بنابراین نخست باید روشن کرد منظور از اپوزیسیون چگونه پدیده ای ست . آنچه در کشورهای دموکراتیک اپوزیسیون خوانده و معنا می شود، وعملکرد دارد با پدیده ی اپوزیسیون در جامعه ای که استبدادی دینی و ضد دموکراتیک حاکم است، فرق بسیاردارد. در جوامع ” دموکراتیک ” اپوزیسیون در انتخاباتی آزاد و سالم تلاش می کند با کسب اکثریت آراء قدرت سیاسی به دست گیرد و….. اما در جوامعی شبیه جامعه ی ما اپوزیسیون مجموعه نیروی های سیاسی‌ای تعریف و تجربه شده اند که برای کسب قدرت سیاسی مبارزه می کنند و هدف مرحله‌ای شان سرنگونی و برانداختن حکومتی ست غیر قابل اصلاح، تغییرناپذیر وتحول گریز. بی تردید شخصیت های منفرد و مستقل و جریان های فکری و فرهنگی، و تشکل های مدنی و دموکراتیک مخالف حکومت اسلامی که خواستار جابجائی این حکومت و جایگزین شدن‌اش با حکومتی دموکراتیک هستند نیز در این طیف یا پشتیبانان این طیف قرار می گیرند. همین جا عرض کنم ، متاسفانه به مجرد اینکه صحبت از سرنگونی و براندازی و انحلال حکومت اسلامی می شود ، برخی از اصلاح طلبان حکومتی مطرح می کنند که ” سرنگونی و براندازی و انحلال” یعنی خشونت و خونریزی و ویرانگری، و بسان حکومت اسلامی به نوعی ارعاب و ارهاب در رابطه با بروز تغییر بنیادین دامن می زنند. هر فعال سیاسی منصف و آزاده‌ای می فهمد و می داند این نوع برخورد ها با پدیده و مقوله‌ی انقلاب ، و به طور مشخص با امر سرنگونی و براندازی و انحلال حکومت اسلامی مغرضانه و تحریف کردن است. اما در مورد نام های نیروهای اپوزیسیون در خارج کشور، به جریان ها و طیف های متعددی می توان اشاره داشت، از طیف های مختلف مشروطه خواهان و سلطنت طلبان و شورای ملی مقاومت ِ سازمان مجاهدین خلق گرفته تا چپ های کمونیست و سوسیالیست و سوسیال دموکرات ، و برخی ازجریان های ملی، سکولار دموکرات، جمهوریخواه، جمهوریخواه لائیک، نیروهای سیاسی منطقه ای و ….. در داخل کشور اما وضعیت فرق می کند. نیروهای سیاسی اپوزیسیون در داخل وحشیانه سرکوب شده، و می شوند، وآنچه باقی مانده گروه ها و محافلی از نیروهای اپوزیسیونی هستند که بخش عمده شان در خارج از کشور فعال اند. این بخش ها و محافل در داخل کشور به ناچار زندگی و مبارزه‌ای مخفی دارند. در شرایط و جوامعی شبیه جامعه ی ما بخشی از نیروهای اپوزیسیون نه به شکل و شمایل نیروی سیاسی مشخص اما بسان گروه های مختلف در میان اقشار مختلف جامعه حضوری فعال دارند، ویژگی ای که ما درگروه های اجتماعی جوانان، زنان، دانشجویان ، کارگران ، کارمندان، اهل قلم ، روشنفکران و….. دیده‌ایم، اشکالی ازمبارزه آزادیخواهانه که سرکوب و اختناق تحمیل کرده اند ، و درعمل نتایجی هم به بار آورده است که ما در بخش هائی ازآنچه ” جنبش سبز” خوانده شده تجربه کردیم.

شهروند: عواملی که در طول این سی و چند سال مانع شده اند که نیروهای هم سوی اپوزیسیون شکل بگیرند کدام هستند؟

م.ن: روی کاغذ و در حرف مشگلی در کار نبوده و نیست واکثر نیروهای اپوزیسیون تا حدودی همسو هستند، تحقق آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و اقتصادی، سکولاریسم، حقوق بشر و…. خواست مشترک اپوزیسیون است، اما در عمل و کردار سیاسی و اجتماعی و سازمانی ناهمسوئی غلبه دارد، چرا اپوزیسیون نتوانسته در طی بیش از سه دهه جبهه ای، اتحاد عمل هائی فراگیر یا آلترناتیوی شکل دهد؟ سؤالی ست سی و اندی ساله ، البته دلائل متعددی مطرح شده و بارها اهل اش در باره اش نوشته اند. من در حد دانسته هایم اشاره به عاملی که به نظرمن ازمهمترین هاست می کنم، اما اجازه می خواهم پیش‌تر بگویم که به نظرمن از همسوئی نمی باید درک و فهم یکسان سازی، هم شکلی و هم فکری درهمه ی عرصه ها و امور را داشت، تنوع ها و تعدد ها و اختلاف ها را ( البته نه در ابعادی که درگیرش هستیم) باید طبیعی و ضروری و بارقه های دموکراسی نیز تلقی کرد. اما دلائل ناهمسوئی درعمل در حد تفرقه و تفرق کدامند؟: من اختلال و کجروی های شخصیتی ، به ویژه در میان کسانی که امر هدایت سیاسی و سازمانی نیروهای اپوزیسیون را به عهده گرفته اند، مهم می دانم و آن ها را کلیدی می بینم. متاسفانه اکثرا” هژمونی طلب و سلطه جو هستیم ، روانشناسی سلطه در میان ما روانشناسی غالب است، اکثرا” می خواهیم خودمان، ابواب جمعی و جریان مان قطب و محور باشند، اگر نباشند پا پیش نمی گذاریم و یا اگرهم گذاشتیم به بهانه ای پس می کشیم. این خودمحوری ها و خودپسندی ها و منفعت طلبی ها و فرقه گرائی ها در میان اپوزیسون از نعمات بزرگی ست که خداوند مسلمانان به جباریت اسلامی برای بقای‌اش ارزانی داشته است. ریشه این بلیه هم فرهنگ دینی و ایدئولوژیک ، و فرهنگ و منش و روش استبدادی در جامعه و شکل گیری شخصیت و ذهن استبدادی ست، شخصیت ها و ذهنیت هائی که در حرف ازآزادی و دموکراسی وعدالت و سکولاریسم و حقوق بشر می گوئیم اما درعمل فاتحه خوان این سخنان رنگین و زیبائیم. می توان دلائل دیگر تاریخی و سیاسی و فرهنگی و اخلاقی نیز برای این تفرقه و تفرق برشمرد. در مورد اپوزیسیون خارج از کشور به ویژه، جدا از ذهنگرائی ، کم بها دادن به نقش تشکل های مدنی و دموکراتیک صنفی در خارج کشور، عوامل جغرافیائی ( پراکندگی)، کمبود امکان های مالی و تدارکاتی، و… بالاخره پیری ( جسمی و فکری) را هم باید درنظر داشت، اپوزیسیون در خارج از کشور خون و فکر جوان نیاز دارد که متاسفانه وجود ندارد، و اگر در بر همین پاشنه بچرخد به گونه ای دردناک انقراض تلخی را باید انتطار داشت.

شهروند: آیا در بین نیروهای اپوزیسیون اندیشه دمکراتیک شکل گرفته است؟

م.ن: به گمان من خیلی پیشرفت کرده ایم . حتی زهرا خانوم ها و شعبون بی مخ هایمان که سال ها قبل در دانشگاه ها و یا نقاط دیگر در خارج از کشور میز کتاب همدیگربهم می ریختند و چوب و قمه می کشیدند و فلفل توی چشم هم می پاچیدند دمکرات و حقوق بشری و اهل دیالوگ شده اند( و شده ایم ) ، از این پیشرفت بیشتر و بهتر؟ پیشرفت فرهنگ دیالوگ و فراتر از آن فرهنگ تحمل در میان نیروها و افراد اپوزیسیون نشان می دهند اپوزیسیون با اندیشه و کردار دمکراتیک آشناترشده و می شود ، و باید این آشنائی و دوستی را بیشتر و عمیق تر کند ، که هنوز البته راه فرهنگی ای طولانی پیش رو داریم.

شهروند : آیا نیروهای اپوزیسیون در راستای تحقق ایرانی دمکرات و آزاد گام برداشته اند؟

م.ن: خواست های مطرح شده، یا بهتر است گفته شود هدف ، نقشه راه و تاکتیک ها ، همه به دنبال تحقق ایرانی دمکرات و آزاد اند، البته مشگل فقط طرح هدف و نقشه راه نیست ، راه افتادن و همراهی مهم تر است ، انهم راه افتادنی که فقط خود را یکه تاز و تنها رهرو و راهنما نبینیم . نیروهای اپوزیسیون در خارج از کشور برای تحقق ایرانی دموکرات و آزاد در کنار تلاش برای نزدیکی و همکاری با یکدیگر می باید ملکه فکرشان بر قراری پیوند با مردم واپوزیسیون در داخل کشور باشد، و از وقت تلف کردن حول و حوش طرح ها و برنامه های ذهنی و متوهمانه و دور از توان ودسترس پرهیز کنند.

شهروند :آیا شکل نگرفتن اپوزیسیونی با طیفهای متفاوت، اما همسو، (اصلاح طلب – رفرمیست – انقلابی – برانداز – انحلال طلب و…) تا چه حد به ایدئولوژی های مذهبی و غیر مذهبی برمی گردد؟

م.ن: من اشاره‌ای به ابهام سازی و مخدوش کردن تعاریف و مرزهای اپوزیسیون و پوزیسیون از طرف حکومت اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی کردم، به نظر من اصلاح طلبان اصلن اپوزیسیون حکومت اسلامی نیستند، یعنی آن جریان ها و افرادی که به عنوان اصلاح طلب ( به ویژه در خارج از کشور) با حکومت اسلامی مصافحه و مغازله می کنند، نمی توانند اپوزیسیون حکومت اسلامی باشند، بنابراین همسو نشدن با آنها امری درست و بدیهی ست . اینان البته طیف گسترده‌ای هستند و حق نیست یک کاسه شوند، گروه هائی از این مجموعه می خواهند حکومت اسلامی بماند، و تلاش شان این است که خامنه ای تغییررفتار بدهد و برای حفط نظام هم که شده کمی آدم بشود. این گروه دنبال تغییر رفتار و تربیت و تادیب حکومت اسلامی اند، برخی دیگرشان آب در هاون کوبان از تغییر و تحول حکومت حرف می زنند ، که در واقع وقت خریدن برای حکومت تحول ناپذیر است تا از بحران به درآید و جباریت به اوج رساند، این همان خاک پاشیدن به چشم مردم است. این مجموعه ناهمگون و نمایندگان نظری و رفتاری این طیف که گاه به عنوان “روشنفکر” و قس الهذا در نقش کاسه های داغ ترازآش ، ناصح اوباما و کاخ سفید نیز می شوند، در کشکول شان حتی پدیده ی ” روشنفکری امنیتی و دگراندیش ستیز – یعنی روشنفکری حجاریانی و مشابهین ” خلق کرده اند، که مثل همه چیز حکومت اسلامی و پیروان‌اش ” نوبر” است. خلاصه کنم: نباید همسوئی میان این طیف و اپوزیسیون را انتطار داشت، این انتظاری غیر واقعی ست ،و اگر اپوزیسیون در این راه گام بر دارد دیگر اپوزیسیون نخواهد بود، البته معنای این سخن این نیست که اپوزیسیون( یا لااقل من به عنوان یکی از افراد اپوزیسیون) با هر نوع رفورم و اصلاح مخالف است ، نه، اینگونه نیست، رفورم و اصلاحی که در خدمت، و با چشم انداز تغییر بنیادین و جابجائی حکومت باشد، خواست بخشی ازاپوزیسیون بوده و خواهد بود. بسیاری از اصلاح طلبان عزیزان و دوستان من هستند اما پای بساط سیاست، آنهم جائی که مساله برسرحیات و ممات حکومتی جابر و جاهل و جنایتکار است، خرج ها سوا می شود، و این واقعیت را باید پذیرفت. به نظر من در شرایط کنونی اپوزیسیون بهتر است کارخودش را بکند ومشگلات از سر راه خود بر دارد. درست است که ” اصلاح طلبان حکومتی” در خارج کشوریکی از مشگلات اند و بخشی ازآن ها اگاهانه جبهه ی دومی برای اپوزیسیون باز کرده اند، اما اپوزیسیون با توجه به مسائل و توان اش بهتر و درست تر آن است که به اصل حکومت اسلامی و مسائل داخل ایران بیاندیشد، و در ورطه ی حکومت ساخته، نیفتد.

شهروند :این فکر و ایده که ما ایرانی ها دمکراسی را نمی توانیم برتابیم از کجا ناشی می شود؟

م.ن: در جامعه ی ما دموکراسی ای متحقق نشده که ببینیم ” مردم” ما آن را بر می تابند یا از آن روی بر می گردانند. در همین یک قرن و اندی، جنبش مشروطه، فاصله ی سال های ۲۰ تا ۳۲، دوران دولتمداری مصدق و در ماه هائی بعد از انقلاب بهمن شرایطی پیش آمد که فضائی شبه دموکراتیک شکل گرفت اما به سرعت به هرج ومرج و بعد اختناقی هولناک کشیده شد نه به مناسباتی دموکراتیک و دموکراسی . دلیل هم روشن بود وهست، حاکمان و حاکمیتی مستبد آموزگاران سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی جامعه مان بوده اند ، دین مان هم که بد تراز حکومتمان بوده است، نه فرهنگ دموکرتیک آموزش داده شده، و نه تجربه شده، آنهم درجامعه ای سرشار از انواع فقر و بی عدالتی و عقب ماندگی . به نطر من مردمانمان دموکراسی را برخواهند تافت اگر دموکراسی به معنای واقعی و بر بسترمناسب‌اش در جامعه جاری و مرعی شود. تکرار تجربه ی دموکراسی باسمه ای را باید سپری شده تلقی کرد ، به یاد داریم ، نتیجه ی هل دادنِ جامعه ای عقب مانده به یاری دیکتاتور و با توسعه اقتصادی و سیاسی ای ناقص و وصله پینه ای به سوی دروازه ی تمدن بزرگ چه به بار آورد، دیو صورت و سیرتی به نام خمینی که از پنجره بیرون شده بود از همین دروازه وارد شد.

شهروند: برخی دمکراسی را تا حد برگزاری انتخابات و به صندوق های رأی تقلیل می دهند، دمکراسی را چگونه تعریف می کنید و متر و معیارهای آن کدام هستند؟

م.ن: تقلیل گرائی و التقاط سبب رواج نوعی دموکراسی خاص درمیان اهالی فکر و سیاست در میهنمان شده اند، که حتی در ذهن بخش هائی از روشنفکری ما به عنوان دموکراسی سیاسی فرو شده است، دموکراسی سیاسی یعنی: انتخابات و حکومت اکثریت ، و این همان شیر بی یال و کوپال ، و یا جانور دیگری در پوست شیر است. با تعریف لغوی و کلاسیک، و تاریخ دموکراسی و دموکراسی سیاسی و مردم سالاری آشنائی دارید، الا ماشا الله در باره اش نوشته و گفته شده است، تاکید من اما روی تقلیل گرائی و التقاط در میان روشنفکران و اهل سیاست و فرهنگ و فلسفه در میهن مان است که کار را به اینجا کشانده، به جائی که معرکه ی ” انتخابات” در حکومت اسلامی با حضور ولی فقیه وقانون اساسی ای ارتجاعی و شورای متحجرنگهبان و…. که حتی با برقراری فرصت های سیاسی برابر برای شهروندان در امر انتخابات بیگانه اند و اصلن شهروند و شهروندیت سرشان نمی شود، به عنوان دموکراسی جا زده، و پذیرفته می شود. بله ، انتخابات آزاد و صندوق رای یکی از شاخصه های دموکراسی سیاسی ست، اما یک ساختاردموکراتیک و نهادی دموکراتیک برای تصمیم گیری های سیاسی از مؤلفه های متعددی شکل می گیرد ،که حاکمیت ملی ، برابری سیاسی ،آزادی سیاسی همراه با مشارکت و نظارت عمومی ، و تکثر ومدارا و قانونیت پاره هائی از آنند. حکومتی می تواند ادعای دموکرات بودن کند که نه فقط به انتخابات آزاد و سالم ، که به همه ی انواع آزادی های سیاسی و اجتماعی و فردی به عنوان پیش زمینه های آن احترام گذاشته باشد و در راه تحقق شان تلاش کرده باشد، تازه این بخشی از کار است، دموکراسی بدون باور و عمل و احترام به سکولاریسم و فردیت انسان، و پذیرش اینکه فرد حق و توانائی نظارت به حکومت را دارد و… ، ناقص خواهد بود.

شهروند: سقف ملی چگونه شکل می گیرد؟ منظور من تفکری ست که به این می اندیشد که حق ندارد و نباید هیچ نیروی سیاسی اجتماعی را با دید حذفی نگاه کند. تفکری که برای همه مردم با هر نگرش، جنسیت، زبان، مذهب، ایدئولوژی، گرایشات جنسی، قومیتی و… حق و حقوقی یک سان و برابر قائل باشد و دربرگیرنده و همه شمول باشد.

م.ن : آنچه که” سقف ملی” خواندید به گمان من وقتی شکل می گیرد که لااقل جامعه سیاسی و فرهنگی ما با تفکر و منش و روشی که می پندارد همه ی حقیقت درانحصاراو و دردستاناش است، تعیین تکلیف کند، و آن را نقد و نفی کند. در واقع ام‌الفساد همین نوع تفکر و منش و روش است که می خواهد همه ی آحاد مردم به “حقیقت مطلق” اوعمل و تمکین کنند، اگر چنین نشود در صورتی که انحصارگر حقیقت زورش بچربد دیگری را حذف خواهد کرد. “خمینیسم” و حکومت اسلامی نمونه و مظهری از این نوع تفکر و منش و روش است که تجربه کرده‌ و می کنیم. نقد و نفی چنین تفکر و منش و روشی می باید با جایگزین کردن تفکر و روش ومنشی مطلق گریزو کثرت گرا همراه باشد. پذیرش، باوروعمل به پلورالیسم سیاسی و فرهنگی، و فرهنگ مدارا و تحمل دیگری “سقف ملی” را بنا خواهد کرد، سقفی که همه ی اندیشه های سیاسی و باورهای مذهبی، حتی اندیشه های سیاسی و باورهای مذهبی ناسازگارو مخالف یکدیگر، در پرتو باوربه آزادی ، دمکراسی، عدالت اجتماعی و اقتصادی و مدنیت ، زیر آن بتوانند امن و امان به حیاتی بارور وسازنده ادامه دهند.

شهروند: با توجه به حرکت های اخیر آقای روحانی آزادی زندانیان سیاسی، گفت و گو با امریکا و قول های دیگری که داده است، آیا نقش اپوزیسیون تغییری کرده است و یا به عبارت دیگر باید تغییر بکند؟

م.ن: با اتکا به تجربه و شناخت مان نباید تردید کنیم که آقای روحانی، به مانند همتای اش آقای خاتمی، نقشی در تصمیم گیری های کلان ندارد و در بهترین حالت تدارکات چی بیت رهبری ست. خودش با زبان بی زبانی گفته است که تابع فرمان رهبری و امربَررهبر معظم است. ساختار حکومتی حکومت اسلامی اینگونه بوده و هست، در این نظام فکر و تصمیم از آنِ ” اتاق فکر” رهبری ست ، یعنی همان کابینه اصلی که در بیت رهبری مستقراست ، و چلانده شده ی سه قوه و رسانه ها و نیروهای امنیتی و نظامی و اطلاعاتی رژیم اند. نمای بیرونی سه قوه هم نمایشی و فریبکارانه و عوامفریبانه است. نگاه کنید به قوه مقننه و مثلا مجلس شان ، به همه چیز شبیه است جز مجلسی که قرار است ازمظاهر دموکراسی باشد . آزادی زندانیان سیاسی و مذاکره با امریکا برای من شادی آفرین بوده و خواهد بود، اما من این ها را تاکتیک های فریبکارانه رهبری برای عبور از بحران و حفظ و تداوم حیات نظام اسلامی می دانم، که صد البته ماحصل تحریم های اقتصادی و تهدید ها ی امریکا و غرب و مبارزه زندانیان و اپوزیسیون و مردم آگاه جامعه مان است. در این میانه “چوب تر” امریکا و غرب هم خوب عمل کرده است، و سبب فرمانبری خامنه ای و ” اتاق فکر” اش شده است. مطلع هستید که خامنه ای قبل از انتخابات سخن گفتن از مذاکره با امریکا را تقبیح کرد، خُب چه شد که حضرت اش به یکباره خواب نما گونه تاکتیک مضحک ” نرمش قهرمانانه” را مطرح کرد؟. در این فاصله تغییری در سیاست ها و روش کاخ سفید در قبال تحریم ها و مساله هسته‌ای دیده نشده است. تحریم ها ، بحران های ریز و درشت، اعتراض های مردم و اپوزیسیون و “چوب تر” امریکا و غرب ولی فقیه را به ” نرمش” وا داشته است. اپوزیسیون بی شک می باید هوشیارانه با واکنش ها و تاکتیک ها‌ی فریبکارانه برخورد کند. البته همانگونه که اشاره کردم کار اپوزیسیون فقط مبارزه با حکومت اسلامی نیست، متاسفانه خنثی کردن ترفندهای اصلاح طلبان حکومتی در خارج از کشور هم به اپوزیسیون تحمیل شده است. بگذارید مثالی از یکی ازترفندهای این عزیزان بزنم: حکومت و اصلاح طلبان اش وانمود می کنند که اپوزیسیون موافق تحریم اقتصادی ، یعنی موافق افزایش فشار اقتصادی به مردم است . این یک دروغ بزرگ از نوع دروغ” احمدی نژادی ” ست. رنج مردم رنج اپوزیسیون است، اپوزیسیون خواستار افزایش فشار اقتصادی بر مردم نیست، اپوزیسیون به دنبال افزایش فشار بر حکومت اسلامی ست ، و حرف اش این است که عامل اصلی تحریم های اقتصادی ، بروز جنگ و مشکلات موجود در جامعه ی ما نه امریکا و غرب که جهالت و بلاهت حکومت اسلامی ست، وانگهی رنج تحریم اقتصادی بیش از رنج زندان و شکنجه و اعدام هائی که بلا انقطاع حتی در خیابان های میهنمان جاری ست، نیست. ستمی که حکومت اسلامی به زنان و جوانان و کارگران و دانشجویان و روشنفکران میهنمان روا می دارد کمتر ازرنج تحریم اقتصادی نیست و….خلاصه سخن این است که حکومت و اصلاح طلبان اش فرافکنی می کنند وناروا دیگران را مسبب بروز مشگلات جا می زنند. باری، اگر قرار باشد اپوزیسیون نقش خود تغییر دهد ، تغییر می باید به سمت تقویت این نوع روشنگری ها نیز باشد.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.