امیر طاهری: چین و ایران؛ پیش به سوی روابط استعماری؟

جمعه, 24ام دی, 1400
اندازه قلم متن

ایران از سه نظر برای جمهوری خلق جالب است: نفت ارزان، بازار قرق‌شده و احتمال استقرار پایگاه نظامی مثلا در شبه‌جزیره جاسک برای «نظارت» بر دریای عمان، دریای عرب، خلیج عدن و البته خلیج فارس

از دید پکن، جمهوری اسلامی چیزی جز یک منبع نفت خام، یا به گفته محمود احمدی‌نژاد یک «پمپ‌بنزین» نیست-عکس:ایرنا

آیا چین در پی بهره‌گیری از ایران به‌عنوان مهره‌ای در بازی جهانی قدرت است؟ آیا جمهوری اسلامی می‌کوشد تا با نزدیکی به چین، بیمه‌نامه‌ای برای ادامه حیات خود بیابد؟

این پرسش‌ها، بار دیگر، با سفر آقای حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، به پکن مطرح می‌شود. اما نگرش به این سفر در تهران و پکن کاملا متفاوت است. در تهران، رسانه‌های دولتی چنان وانمود می‌کنند که وزیر اسلامی برای «تبادل نظر درباره مسائل مهم بین‌المللی» به جمهوری خلق می‌رود. به عبارت دیگر، این سفر برق‌آسا دو قدرت مساوی را کنار هم قرار می‌دهد. خبرگزاری سپاه پاسداران، فارس، حتی مدعی است که «همکاری چین و ایران آمریکا را به لرزه درآورده است.»

اما رسانه‌های کنترل‌شده چین این سفر را طور دیگری گزارش می‌دهند. خبرگزاری دولتی شین‌هوا می‌گوید وزیران خارجه کشورهای نفت‌خیز خلیج فارس یعنی عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، بحرین، عمان و ایران در این هفته به پکن سفر می‌کنند تا درباره نیازهای فرابردی جمهوری خلق به نفت وارداتی گفت‌و‌گو کنند. به عبارت دیگر، از دید پکن، جمهوری اسلامی چیزی جز یک منبع نفت خام، یا به گفته محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهوری پیشین، یک «پمپ‌بنزین» نیست. اما در همین زمینه محدود نفت نیز جمهوری  خلق کوچک‌ترین لطفی به جمهوری اسلامی نشان نمی‌دهد. صادرات ایران به چین از نزدیک به روزانه دو میلیون بشکه در سال ۲۰۱۶، به روزانه ۶۰۰ هزار بشکه در سال جاری کاهش یافته است. اما همین مقدار نفت صادراتی نیز حاصل تخفیف جانانه‌ای است که تهران به سود پکن اعمل می‌کند؛ پنج تا شش دلار برای هر بشکه- در حالی که دیگر صادرکنندگان نفت در خلیج فارس و قزاقستان تمامی بهای رسمی محاسبه‌شده بر اساس نفت برنت را دریافت می‌کنند.

به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی ناچار است که به جمهوری خلق برای خرید نفت باج بدهد. ماجرا به همین جا هم ختم نمی‌شود. جمهوری خلق هم‌اکنون نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار از درآمد نفتی ایران را در بانک‌های خود منجمد کرده است و اصرار دارد که هرگونه پرداخت در آینده در چارچوب صادرات کالا از چین به ایران صورت گیرد. در همان حال، با امضای به‌اصطلاح «سند راهبردی» در سال گذشته میلادی، صادرات چین به ایران از ۵۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۶ به ۱۶ میلیارد دلار کاهش یافته است.

«سند راهبردی» مورد‌ بحث البته سرابی بیش نیست. آقای محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین اسلامی که آن را امضا کرد، با قاطعیت اعلام کرد که «هیچ قراردادی بسته نشده است» و سند مورد بحث در واقع چیزی جز یک «فهرست آرزوهای متقابل» نیست.

رسانه‌های دولتی چین می‌گویند آقای وانگ یی، وزیر خارجه جمهوری خلق، در دیدار با وزیران عرب، به‌ویژه فیصل فرحان از عربستان سعودی، درباره «موضوع‌های گوناگون بین‌المللی» از جمله چشم‌انداز بازار انرژی جهانی، امنیت افغانستان، تنش جاری در قزاقستان و سرمایه‌گذاری‌های مشترک مذاکره خواهد کرد. اما وقتی می‌رسیم به آقای امیرعبداللهیان، موضوع مذاکرات محدود می‌شود به ارائه تخفیف‌های بیشتر تهران در بهای نفت، همکاری برای پیشبرد مذاکرات اتمی در وین و راهیابی برای آزادی بخشی از دارایی‌های توقیف‌شده ایران.

رویای آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، برای ایجاد مثلث پکن‌ـ تهران‌ـ مسکو برای مقابله با «شیطان بزرگ» پوچ‌تر از همیشه به نظر می‌رسد. نه پکن حاضر است نه مسکو که با پذیرفتن تهران به‌عنوان شریک و متحد جدی، مناسبات خود با ده‌ها کشور دیگر در خاورمیانه، اروپا و آسیا را به خطر بیندازند.

در همان حال، رقابت چین و روسیه در آسیای مرکزی که نمونه جدید آن را در قزاقستان می‌بینیم، مانع از آن است که این دو قدرت به درجه‌ای از اعتماد متقابل برسند‌‌ــ اعتماد متقابلی که شرط اول برای هر نوع همکاری راهبردی است. هرچه جمهوری اسلامی به چین نزدیک‌تر شود، از روسیه دورتر خواهد شد و به عکس، نزدیکی بیشتر با روسیه، به‌ناچار، به دور شدن از چین خواهد انجامید.

هم چین و هم روسیه مناسبات بین‌المللی را از دیدگاه کلاسیک امپریالیسم قرن نوزدهمی می‌نگرند. هر دو البته، هر یک به شیوه خاص خود، کشورهایی مانند ایران را چیزی بیش از اقمار بالقوه خود نمی‌دانند. آیت‌الله خامنه‌ای با این تصور که رژیم او می‌تواند بر اساس تساوی مقام و موقعیت در کنار چین یا روسیه قرار گیرد، نتیجه‌ای جز فریب خود و همکارانش به دست نخواهد آورد.

چین با چرخش شدید برای دوری از کمونیسم یا تبدیل آن به ناسیونالیسم تهاجمی، وارد مرحله‌ای تازه از تاریخ معاصر خود می‌شود. تا پیش از این چرخش، الگوی چین برای حضور در صحنه بین‌المللی شبیه بود به الگوی هلند در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم: یافتن بازارهای  تازه بدون وابستگی بیش از حد به نیروی نظامی. در همان زمان، الگوی انگلیسی بر اساس امپراتوری‌سازی با بهره‌گیری از نیروی دریایی، قایق‌های توپ‌دار در ضرب‌المثل شکل گرفت. چین به رهبری شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهوری، اکنون در پی پذیرفتن الگوی مشابهی است.

در این مسیر، جمهوری خلق برنامه‌ای گسترده برای ایجاد شبکه‌ای از پایگاه‌های نظامی چندمنظوره را شکل داده است. در دریای چین خاوری، بیش از ۵۰ جزیره، گاه با اخراج اهالی، به‌صورت پایگاه‌های دریایی‌ـ‌هوایی بازسازی شده‌اند. در گوادر، در ساحل دریای عرب در پاکستان، چین سرگرم ساختن یک پایگاه بزرگ دریایی‌ـ‌هوایی برای قدرت‌نمایی در بخشی مهم از اقیانوس هند است. در اقیانوس کبیر، جمهوری خلق در پی دستیابی به پایگاه در جزایر سلیمان است با نیم‌نگاهی به پرطمع به کالدونی نو که هنوز در کنترل فرانسه است. در آفریقا، نخستین پایگاه چینی هم‌اکنون در جیبوتی روی نقشه است و مذاکرات برای استقرار دست‌کم دو پایگاه دیگر در مجمع‌الجزایر کومور و در صورت بازگشت آرامش، اریتره در جریان است.

با این حال، شبکه پایگاه‌هایی که چین برای حضور فعال خود در اقیانوس هند لازم دارد با یک خلاء بزرگ روبه‌رو است: دریای عمان، خلیج عدن، خلیج فارس و دریای سرخ.

در این حوزه، ایالات متحده آمریکا و متحدانش در پیمان آتلانتیک شمالی با حضور در بحرین، امارات متحده عربی، شبه‌جزیره مسندم و جزیره مصیره در عمان، فضا را برای ورود هر قدرت تازه‌ای، از جمله چین، تنگ کرده‌اند.

نمی‌توان تصور کرد که کشورهای عرب ممکن است یک روز تصمیم بگیرند که پایگاه‌های آمریکا و «ناتو» را به جمهوری خلق تحویل دهند. از سوی دیگر، نمی‌توان تصور کرد که یمن، حتی اگر جنگ جاری تمام شود، بتواند در آینده قابل پیش‌بینی به درجه‌ای از ثبات برسد که پذیرفتن یک پایگاه نظامی خارجی را ممکن سازد. بدین‌سان، تنها کشوری که می‌تواند خلاء مورد بحث را برای چین پر کند ایران است‌ــ آن هم به شرط آنکه جمهوری اسلامی بتواند به تسلط کنونی خود بر تهران ادامه دهد.

این بدان معنا است که ایران، دست‌کم در حال حاضر، از سه نظر برای جمهوری خلق جالب است: نفت ارزان، بازار قرق‌شده و احتمال استقرار پایگاه نظامی مثلا در شبه‌جزیره جاسک برای «نظارت» بر دریای عمان، دریای عرب، خلیج عدن و البته، خلیج فارس.

بدین‌سان، آنچه آقای خامنه‌ای به‌عنوان «شراکت استراتژیک» با جمهوری خلق عرضه می‌کند، چیزی جز پذیرفتن یک رابطه استعماری نخواهد بود. جالب این‌جا است که موضع ضدآمریکایی و به‌طور کلی ضدغربی جمهوری اسلامی یحتمل چنین رابطه‌ای را از سوی چین و، به شکلی دیگر، روسیه آسان‌تر می‌کند. جمهوری اسلامی، یا هر رژیم دیگر که در تهران سر کار باشد، تنها با باز نگه داشتن امکان رابطه سودبخش با همه قدرت‌ها، می‌تواند از افتادن در تله رابطه استعماری با یک قدرت خودداری کند.

به همین سبب بود که ایران، پیش از کسب قدرت آیت‌الله‌ها، می‌کوشید تا از وابستگی بیش از حد با یک طرف و دشمنی بیش از حد با طرف دیگر خودداری کند. در سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، ایران بهترین مناسبات را با اتحاد جماهیر شوروی داشت. همچنین، ایران در حالی جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت که ایالات متحده همچنان رژیم مائو زدونگ را «غیرقانونی» قلمداد می‌کرد.

استقرار مناسبات عادی با شوروی و چین نیازمند بستن قراردادهای «راهبردی» نبود. ایران با هر دو کشور قرادادهای بازرگانی ترجیحی داشت که حدود تعرفه‌های گمرکی را تعیین می‌کرد، استانداردهای طرفین را به رسمیت می‌شناخت و تسهیلات بازرگانی عرضه می‌کرد.

امروز نیز می‌توان با عقد چنین قراردادهایی، به‌جای خیالبافی‌های «راهبردی»، به مناسبات بازرگانی در جهان واقعیت پرداخت. در «سند راهبردی» که آقای ظریف امضا کرد، سخن از ساختن ۴۰۰ شهر جدید در ایران، با سرمایه و کار چینی، در میان است. در همان سند، «پرورش کرم ابریشم» نیز مطرح است. اما در جهان واقعیت، نه ساختن شهرهای جدید در حیطه امکانات آقای خامنه‌ای است و نه پرورش کرم ابریشم.

جمهوری اسلامی از آن‌جا که یک نظام ایدئولوژیک است، تمامی هستی راا از پس شیشه کبود ایدئولوژی خود می‌نگرد و می‌پندارد که «فهرست آرزوها» تنها با اعلام و امضا واقعیت پیدا می‌کند.

تردیدی نیست که ایران باید با چین و تمام ۱۹۳ کشور دیگر عضو سازمان ملل متحد روابط عادی و مناسبات بازرگانی مفید داشته باشد. در مورد چین، استقرار چنین روابطی دشوار نیست زیرا، همان‌طور که یاد شد، دو کشور به‌مدت نزدیک به یک دهه، پیش از «انقلاب اسلامی»، در چارچوب یک قرارداد بازرگانی ترجیحی، همکاری و دادو‌ستد داشتند. احیای آن قرارداد، البته با تغییراتی که پس از چهار دهه اجتناب‌ناپذیر شده است، می‌تواند به استقرار و توسعه مناسبات عادی و مفید بین دو کشور کمک کند. در آن چارچوب، چین نمی‌تواند در پی کسب پایگاه نظامی در ایران باشد و ایران به باج‌دهی به چین برای خرید نفت نیازی نخواهد داشت. در همان حال، اگر آقای خامنه‌ای خواست کرم ابریشم پرورش بدهد، مانعی در راه خود نخواهد یافت.

متاسفانه برقراری مناسبات عادی و مفید با چین، یا هر کشور دیگر، بدون پایان وضع غیرعادی در ایران میسر نخواهد بود. تا زمانی که آقای خامنه‌ای و همکاران ایشان ایران را در وضع غیرعادی نگه می‌دارند، هیچ سفر دیپلماتیک، هیچ مذاکره و هیچ «سند راهبردی» نتیجه‌ای مثبت برای ایران و ایرانیان نخواهد داشت.

از: ایندیپندنت


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.