زنانگی؛ کلیشه‌ای در بوته آزمایش ادبی

شنبه, 25ام دی, 1400
اندازه قلم متن

«زنانگی از نگاه نویسندگان ایرانی‌تبار…»، آثار روایتی زنان نویسنده آلمانی‌زبان ایرانی‌تبار در این کشور را بررسی کرده است – unsplash

فصل نخست کتاب «زنانگی از نگاه نویسندگان ایرانی‌تبار…» به بررسی تاریخ معاصر ایران در ۱۰۰ سال گذشته اختصاص دارد

فهیمه فرسایی 

عنوان کتاب پژوهشی سمیه محمدی که چندی است به بازار کتاب آلمان راه یافته، اندکی طولانی است:‌ «زنانگی از نگاه نویسندگان ایرانی‌تبار آلمانی‌نویس در ادبیات داستانی این کشور». محمدی با این تیتر می‌کوشد تصویری همه‌سویه‌ از شناسه‌های اصلی تحقیق خود به دست دهد که در آن به بررسی رمان‌های شش نویسنده زن ایرانی آلمانی‌نویس پرداخته شده است: نگارنده این مطلب، شیرین کوم، سودابه محافظ، شانی کتایون، نوشین شاهرخی و می آتشکار از جمله نویسندگان این پژوهش‌اند. کتاب ۳۰۰ صفحه‌ای «زنانگی از نگاه نویسندگان ایرانی‌تبار…»، نخستین بررسی جامعی است که آثار روایتی زنان نویسنده آلمانی‌زبان ایرانی‌تبار در این کشور را موضوع کنکاش خود قرار داده است.

رویکرد غیرمتعارف

نه‌تنها عنوان کتاب، بلکه نگرش ویژه نویسنده هم کنجکاوی‌برانگیز است؛ اساس پژوهش محمدی بر دو فرضیه بنا شده است؛ اولین انگاره بر «کلیشه‌سازی عمدی تصویر ایران» ناظر بر روایت‌های‌ نویسندگان یادشده است و دومی می‌گوید که آثار آنان «واکنشی است به پیش‌داوری‌های کلیشه‌ای جامعه آلمان که نویسندگان به‌عنوان انتظار یا ادعا، با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند».

حاصل این رویارویی در پشت جلد کتاب، به شرح زیر آمده است: «آثار این نویسندگان معیارهای سیاسی کشور میزبان را پیش‌بینی می‌کند و به این ترتیب تخیل ادبی در نهایت در خدمت صدور گواهینامه برای تایید داوری‌ها و پیش‌داوری‌های سیاسی در انظار عمومی قرار می‌گیرد.»

به عبارت دیگر، نویسندگان و نقدنویسان گستره ادبی آلمان با تولید آگاهانه روایت‌ها و برداشت‌های قالبی در مورد ایران، مسئول اصلی ترویج پیش‌داوری‌ها و قضاوت‌های سیاسی در باره این کشورند.

ساختار پژوهش

محمدی برای اثبات این فرضیه‌ها، فصل نخست کتاب را به بررسی تاریخ معاصر ایران در ۱۰۰ سال گذشته اختصاص داده است و از جمله به نقش برجسته زنان در انقلاب مشروطه، جایگاه نویسندگان زن در زمان پهلوی و پس از انقلاب ۱۳۵۷ می‌پردازد. در فصل‌های چهارم و پنجم، خواننده با تعریف اصطلاح‌هایی که به گونه‌ای در رابطه با دو فرضیه‌ بالا در کتاب به کار ‌گرفته شده‌اند، مانند «کلیشه»، «پیشداوری» و «تعصب» آشنا می‌شود و درمی‌یابد که نظر نویسنده در باره «شرق‌شناسی کلاسیک و شرق‌شناسی جدید در گفتمان آلمانی» ملهم از گفته‌ها و نوشته‌های ادوارد سعید، منتقد و نویسنده فلسطینی-آمریکایی است. او بر این باور بود که تصویر غربی‌ها از مشرق زمین، ناخودآگاهانه سرشار از پیشداوری‌ها و تحریف‌هایی است که به‌طورکلی با واقعیت همخوانی ندارد.

مثلث اثرـ خواننده ـ منتقد

این پژوهشگر در بخش دوم کتاب، با عنوان «تحلیل‌های ادبی»، ابتدا در باره وضعیت و جایگاه مهاجران ایرانی در آلمان شرح مفصلی ارائه می‌دهد و سپس به بررسی و نقد رمان‌های زیر می‌نشیند: «رویا دیزارا»، اثر شیرین کوم، «در مسند الله»، اثر سودابه محافظ، «چشمانی در تهران»، اثر شانی کتایون، «رویاهای بی‌سرانجام یک زن ایرانی»، اثر نوشین شاهرخی، «آسمانی هزار ستاره»، اثر می آتشکار و دو رمان از نگارنده این سطور با عنوان‌های «از مردان حذر کن، پسرم!»* و «آن سه‌شنبه‌ای که مادرم تصمیم گرفت آلمانی شود».

موضوع‌های اصلی این آثار که بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ در آلمان منتشر شده‌اند، پیرامون مسائلی چون سنت، سیاست، میهن، ایمان، خانواده و زندگی در دیاسپورا، همچنین چالش‌های روزمره با فرهنگی بیگانه و متفاوت چرخ می‌زند. در هر فصل، ابتدا دستمایه رمان و سپس نقد‌ها و برداشت‌های منتقدان ادبیِ منتشر شده در رسانه‌ها مطرح می‌شوند.

خوانش پژوهشگر

بنا بر ارزیابی سمیه محمدی که دارای مدرک دکترا در رشته ادبیات معاصر آلمان است، این آثار به‌طورکلی در ژانر اتوبیوگرافی‌ -زندگی‌نامه‌‌خودنوشت- رده‌بندی می‌شوند و روایتگران آن‌ها خود ماجرای داستان‌ها را تجربه کرده‌اند. از این‌رو به نظر او، قلم‌به‌دستان یادشده در «کلیشه‌ای جلوه دادن تصویر ایران» نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا می‌کنند: «این نویسندگان خود را به‌عنوان شاهدان زنده و معتبر شرایطی که در ایران حاکم است، معرفی می‌کنند و دانسته‌هایشان در مورد روحیه و هویت ایرانیان، فرهنگ روزمره و سیاسی آنان، همچنین مذهب و باورهایشان را به نمایش می‌گذارند. بازتاب این امر را که در حال حاضر در ایران اتفاق می‌افتد، می‌توان هم در انگیزه نگارش و هم در موضوع و ماجراهای کتاب‌ها دید. [به عبارت دیگر] این قلم‌به‌دستان ادعا می‌کنند که کارهایشان تصویری واقعی و تمام‌عیار از شرایط و مناسبات تاریخی-اجتماعی کنونی ایران به دست می‌دهد.»

به اعتقاد او، همین امر سبب می‌شود که رسانه‌های آلمان این نویسندگان را به‌عنوان «ناظران بومی» به رسمیت بشناسند و بر روایت‌های آنان که به‌گونه‌ای با کلیشه‌های غرب درباره مردم خاورمیانه و زندگی آنان در این خطه همخوان است، مُهر تایید بکوبند؛ از این‌ رو سهم منتقدان ادبی در «کلیشه‌سازی عمدی تصویر ایران» نیز بی‌اهمیت نیست. چرا که این گروه، اساسا نقش مترجم‌هایی را به عهده دارند که تصاویر تکه‌تکه‌شده و قالبی موجود از ایران را به زبانی برمی‌گردانند که با معیارهای متاثر از شرق‌شناسی نوین در گفتمان آلمان هماهنگ باشد. محمدی نتیجه می‌گیرد که این امر، تنها به روند «فرهنگ‌سازی در جامعه میزبان» یاری می‌رساند و بس.

فاصله‌گیری در برداشت

این دیدگاه هرچند زیربنای کل تحلیل ادبی محمدی را می‌سازد، نتیجه‌گیری‌های او را در بر نمی‌گیرد. چرا که آثار بررسی‌شده از نظر محتوایی به دو گروه متفاوت تقسیم شده‌اند.

گروه اول کارهایی‌اند که «آشکارا در رده‌بندی تولید تصاویر فرهنگی ازهم‌گسسته و کلیشه‌ای نمی‌گنجند»؛ مانند رمان‌های نگارنده این مطلب، شیرین کوم و سودابه محافظ. پژوهشگر دلایل این امر را که متفاوت است، این‌طور توضیح می‌دهد: «رمان فهیمه فرسایی گرچه جوهر تفکر شرق‌شناسان غربی را مبتنی بر اینکه فرهنگ شرقی حامل پدیده‌های منفی و فرهنگ غربی سرشار از مظاهر مثبت است، همچنان بازمی‌تاباند؛ با این‌حال هویت فرهنگی را امری ازلی-ابدی نمی‌پندارد و آن را تحت تاثیر عوامل اجتماعی، قابل تغییر ارزیابی می‌کند.»

«رمان شیرین کوم اصولا جست‌وجوی شخصیتی مدرن را برای یافتن هویت خود، فرای مفاهیمی چون وطن، زادگاه یا فرهنگ، به تصویر می‌کشد و سودابه محافظ هرچند خاستگاه و فرهنگ را نفی نمی‌کند، آن‌ها را به پس‌زمینه می‌راند. این عوامل اگر هم گاهی به‌عنوان جلوه‌ای از هویت در کل مطرح شوند، به‌مثابه ابزاری کارا برای مقابله با امور زندگی روزمره عمل می‌کنند.»

تقابل دو فرهنگ

محمدی در باره نویسندگان گروه دوم (کتایون، شاهرخی و آتشکار) که آثارشان تجربه‌های شخصی آنان در رویارویی مستقیم با دیکتاتوری حاکم بر ایران را دربرمی‌گیرد، می‌نویسد که این کارها تنها تصاویر کلیشه‌ای مبتنی بر موازین شرق‌شناسی نوین را بازسازی می‌کنند. از نظر پژوهشگر، این تصاویر «جلوه‌هایی به‌غایت منفی از یک کشور استبدادی و زن‌ستیز است که در واقع با روش‌های بنیادگرایی اسلامی اداره می‌شوند؛ تصاویری ساخته و پرداخته در دوگانگی مطلق با فرهنگ غربی و اروپایی که رعایت موازین انسانی اصل اساسی آن را می‌سازد.»

بنا بر تحلیل نویسنده، از آنجا که هدف کارهای یادشده نمایش «تصویر حقیقی و واقعی جهان اسلام و ایران» نیست، با استقبال چشمگیر منتقدان آلمانی مواجه می‌شود؛ زیرا «تصاویر رمان‌هایی که بر اساس تجربه‌های نویسنده -زندگی‌نامه‌‌ خودنوشت- طرح‌ریزی شده‌اند، بیشتر با دیدگاه‌های غرب همخوان‌اند تا با واقعیت‌های‌ موجود در ایران».

با این حال، محمدی برای این نتیجه‌گیری قاطعانه دلیل، تحلیل یا شاهدی مطرح نمی‌کند و همین امر، به تلاش انکارناپذیر نویسنده برای ارائه‌ پژوهشی عینی، ناجانبدارانه و روش‌مند که از مهم‌ترین ادعاهای یک تفحص ارزشمند است، خدشه وارد می‌آورد.

ساختار، طرح همه‌سویه‌ عناصر گوناگون مربوط به موضوع و همچنین تحلیل‌های هدف‌مند در کتاب نشان می‌دهند که دلیل این «اهمال» را نباید در فقدان توانایی پژوهشگر در به‌کارگیری موازین روش‌شناسی علمی جست‌وجو کرد و به نظر می‌رسد که سرچشمه «نقص» نهفته در این بررسی به باورهای آگاهانه یا ناآگاهانه او و رعایت خط‌ قرمزهای نظام جمهوری اسلامی ایران برمی‌گردد. دلیل، هرچه باشد، سایه‌ پررنگ آن بر دیدگاه‌های منطقی، زیبایی‌شناختی و ادبی پژوهشگر را نمی‌تواند پنهان کند.

با این‌ حال، «زنانگی از نگاه نویسندگان ایرانی‌تبار آلمانی‌نویس در ادبیات داستانی این کشور»، تحقیقی قابل تامل و راهگشا است که ویژگی‌های آن را می‌توان در جمله‌ کمی طولانی ولی جامع زیر خلاصه کرد: کتاب سمیه محمدی نخستین تفحص و تاکنون تنها پژوهشی است که به موضوع زنانگی آگاهانه در ایران‌زمین و بازتاب آن در پرتو شرق‌شناسی نوین در گستره ادبی آلمان و تاثیرش بر روند «فرهنگ‌سازی» در این کشور از دیدگاه زنان نویسنده ایرانی‌تبار می‌پردازد.

این مطلب برگردان آزاد و کوتاه شده نقدی به زبان آلمانی با عنوان Schonungslose Weiblichkeitsbilder است که در ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ در «ایران ژورنال» (Iran Journal) منتشر شده است.

*این کتاب با عنوان «پیش از تردید» در نشر مهری به فارسی منتشر شده است.

از: ایندیپندنت

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.