ورشکستگی بنیادگرایی اسلامی

شنبه, 16ام بهمن, 1400
اندازه قلم متن

م- روغنی

بنیادگرایی به تعبیری از پیشینه‌ای بس دراز برخوردار است که به سده هفتم هجری برمی‌گردد. خوارج، بخشی از سپاه امام علی را اولین گروه بنیادگرای اسلامی خوانده‌اند که علیه او شوریدند. اینان با رویکردی افراطی مسلمانان را “خداناباور” و سزاوار مرگ سنجیدند[۱]


میزان جمعیت مسلمان کشورهای جهان

در دوران مدرن، بنیادگرایی اسلامی در سال ۱۹۲۸ با بسیج گروه کوچکی از کارگران شرکت کانال سوئز از سوی حسن البنا (آموزگار مدرسه) به‌صورت جنبش اجتماعی آغاز شد که پس از رشد کافی به تشکیل گروه اخوان‌المسلمین انجامید و در ادامه در ۸۰ شاخه گوناگون در سطح جهان گسترش یافت.[۲]

در ایران بنیادگرایی شیعه با نام “فداییان اسلام” پس از شهریور ۲۰ ظهور کرد که با کشتن وحشیانه کسروی و همکارش در دادگاه و ترورهای دیگر، اسلامی کردن جامعه و اجرای شریعت را در تارک برنامه‌هایش قرار داده بود. صادق هدایت در نامه‌های بسیاری به دوستش حسن شهید نورایی، دهه ۲۰ را “مسلمان بازی”[۳] و “آخوند بازی” می‌نامید. در واقع با فضای سیاسی نسبتا باز آن دوره، روحانیون و گروه‌های مسلمان بسیاری سکولارزادیی از جامعه را پی می‌گرفتند که در اصلاحات آمرانه‌ی مدرنیستی رضا شاه به تحقق پیوسته بود.

انقلاب ۵۷، نقطعه عطفی در تاریخ بنیادگرایی اسلامی به جای گذاشت. برای اولین بار روحانیون شیعه قدرت سیاسی را تصاحب کرده و با برگرداندن تاریخ به عقب، به تدریج قوانین شریعت را در ایران به اجرا در آوردند. این انقلاب الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌های اسلامی بنیادگرا در کشور‌های مسلمان شد.

در همین سال دو رویداد دیگر نیز به جنبش اسلام‌گرایی نیرو بخشید.

یکم: اشغال خانه کعبه (۱۹۷۹) از سوی گروهی مسلح به مدت یک هفته، که در جریان آن شماری از زائرین کشته شدند. بر خلاف انتظار، این رویداد تروریستی، به جای برانگیختن واکنش علیه بنیادگرایی، حکومت بسیار محافظه‌کار عربستان را واداشت که قوانین سخت‌تری را علیه سرپیچی از شریعت به اجرا گذارد[۴]. این راهبرد نگرانی این دولت از روبرو شدن با انقلابی مشابه انچه در ایران روی داده بود را به نمایش می‌گذاشت. این رویکرد  به تازگی همگام با اصلاحات تازه ، مورد انتقاد ولیعهد این کشور قرار گرفته است.

رویداد خانه کعبه، خشم بسیاری از مسلمانان را به جای بنیادگرایی اسلامی، علیه آمریکای متحد عربستان برانگیخت. روح‌الله خمینی اعلام کرد که «این اقدام جنایتکارانه توسط امپریالیسم آمریکا و صیهونیسم بین‌الملل انجام شده است»! در پی آن تظاهرات ضدامریکایی گسترده‌ای در کشورهای فلیپین، ترکیه، بنگلادش، هند، امارات، کویت روی داد و سفارتخانه این کشور در لیبی با تکرار شعارهای هواداران خمینی به آتش کشیده شد و به کلی سوخت.[۵] 

رویداد دوم: اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی (۱۹۷۹) در بحبوحه جنگ سرد برای پشتیبانی از دولت چپگرای افغانستان بود که به رشد شایان‌توجه بنیادگرایی دامن زد. این رویداد سبب شد که هزاران مسلمان از سرتاسر جهان علیه ابرقدرت “خدا ناباور” به یاری مجاهدین بشتابند که شمار آنان به ۱۶ تا ۳۵ هزار نفر می‌رسید.[۶] افزون براین آمریکا، عربستان سعودی و پاکستان در برنامه‌های مشترکی علیه ارتش شوروی و دولت چپگرای کابل وارد این کارزار شدند. بخشی از این برنامه‌ها راه‌اندازی مدارس مذهبی در سرتاسر پاکستان بود که آموزش جهاد از جمله به پناهدگان افغان، علیه “کفار” را پی می‌گرفت[۷]


یکی از مدارس دینی خردسالان در پاکستان

خروج نیروهای شوروی از افغانستان و سقوط دولت چپ‌گرا در کابل از سوی جهادگرایان و بنیادگراها به عنوان پیروزی علیه یک ابرقدرت به شمار آمد که الگوی آن می‌توانست در کشورهای دیگر نیز بکار گرفته شود.

عربستان سعودی نیز پس از سرکوب گروه‌های افراطی داخلی، برای باز پس گرفتن اعتبار از دست رفته‌اش در میان گروه‌های بنیادگرا، گشاددستانه با پرداخت دلارهای نفتی به گسترش مدارس دینی در جهان و حتی تقویت گروه‌هایی که در پیشبرد هدف‌هایشان به خشونت روآورده بودند، یاری رساند. نتیجه این کمک‌ها به حمله به مقامات مصری از جمله ترور انورسادات رئیس جمهور و توریست‌ها در مصر، جنگ داخلی الجزایر و حمله هواداران بن لادن در یازدهم سپتامبر به دو برج تجاری نیویورک و ساختمان پنتاگون در آمریکا انجامید[۸].

در آغاز سده ۲۱ در خاورمیانه از جمله پاکستان، گفتمان دینی بر جامعه‌ها مسلط بود. در مصر مساجد از سوی تندروهای اسلام‌گرا اداره می‌شد. کتاب‌فروشی‌ها پر از کتاب‌های دینی شده بود. بحث و گفتگوی عام مردم بر اجرای شریعت، باور بر اینکه دولت‌ها اسلام‌ستیزند و غرب علیه اسلام اعلام جنگ داده است تمرکز داشت. با این وجود بنیادگراها در مجلس‌های قانون‌گذاری در اقلیت بودند اما افکار عمومی در تسلط آنان قرار داشت.[۹]

مرکز پژوهشی پیو (Pew Research Center) در سال ۲۰۱۳ گرایش‌های بنیادگرایی را در میان کشورهای مسلمان و یا دارای اقلیت بزرگ مسلمان واکاوی کرده است. برپایه این پژوهش، حداقل ۵۰ درصد مسلمانان در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا (به استثنای لبنان و تا حدودی تونس)، آفریقا (به استثای تانزانیا، چاد و گینه بی‌سائو) و جنوب آسیا خواستار اجرای شریعت بوده‌اند. این درصد در کشورهای آسیای مرکزی (کشورهای عضو پیشین اتحاد جماهیر شوروی و نیز ترکیه) و جنوب شرقی اروپا بسیار پائین بوده است.[۱۰]


درصد خواست اجرای شریعت در کشورهای اسلامی در مناطق جغرافیایی گوناگون

مسلمانان درخواست خویش برای اجرای شریعت را در رسیدگی به مسائل خانوادگی و مالکیت‌ها در دادگاه‌های مذهبی، اجرای حدود برای جنایتکاران و اعدام نوکیشان (کسانی که از اسلام خارج می‌شوند) خلاصه کرده‌اند. این خواسته‌ها در جنوب شرقی اروپا هواداران نسبتا کمتری داشته است که دستگاه قضایی آنان دارای دادگاه‌های سکولار است.[۱۱]


درصد خواست مسلمانان از موارد اجرای شریعت در مناطق جغرافیایی گوناگون
ستون اول: قضات دینی، ستون دوم: اجرای حدود، ستون سوم: اعدام نوکیشان دینی

تبعیض جنسیتی مهم‌ترین ویژگی دینی در کشورهای اسلامی یا دارای اقلیت مسلمان پر شمار است که معمولا با فرهنگ مردسالار درآمیخته است. در مورد حق طلاق و ارثیه برابر، غیراجباری بودن حجاب و تمکین زن از مرد تفاوت دیدگاه‌ها در مناطق گوناگون بسیار گسترده است. مسلمانان در جنوب شرقی اروپا و جمهوری‌های عضو پیشین فدراسیون اتحاد جماهیر شوروی از حقوق زنان در موارد بالا دفاع می‌کنند اما این هواداری در منطقه خاورمیانه شرایط اسفناکی داشته و دارد. با این وجود بیش از نصف مسلمانان ساکن در خاورمیانه نیز با حجاب اجباری مخالفند.


حقوق زنان در گرفتن طلاق (سبز تیره) و ارثیه برابر پسر و دختر (سبز کم رنگ)


علیه حجاب اجباری (سبز پررنگ)، تمکین زن از مرد (سبز کم رنگ)

در بخشی از مناطق جغرافیایی بویژه در جنوب آسیا اکثریت مسلمانان تا حدودی از نقش سیاسی رهبران دینی دفاع می‌کنند.


میزان پشتیبانی از نقش سیاسی رهبران دینی

با وجود این، اکثریت مسلمانان جهان (حتی در خاورمیانه) از دمکراسی و آزادی مذهب پشتیبانی می‌کنند که مخالف گرایش‌های خشونت‌طلب و اقتدارگرایانه بنیادگرایان اسلامی است.


درصد گرایش‌های دمکراسی‌خواهانه و پشتیبانی از آزادی مذهب در میان مسلمانان جهان. ستون اول: دمکراسی‌خواهی، ستون دوم: هواداری از آزادی مذهب

ورشکستگی بنیادگرایی، رشد دمکراسی‌خواهی و پیشروی سکولاریسم

با وجودی که پاکستان “مرکز جهانی اسلام سیاسی”[۱۲] نامیده شده و گرایش به اسلام در این کشور بسیار ژرف است، و به‌رغم افزایش محبوبیت طالبان پاکستان، زمانی که در یک پیمایش در سال ۲۰۰۸ پرسیده شد: آیا به القاعده و یا طالبان رای خواهید داد؟ پاسخ مثبت تنها به ۱ درصد در مورد القاعده و ۳ درصد در مورد طالبان محدود بود.[۱۳]

– تصرف قدرت از سوی طالبان در افغانستان گرچه به راحتی صورت گرفت با این وجود، ایستادگی دولت‌های جهان در برابر این رژیم تروریستی قرون وسطایی و مقاومت زنان پیشرو علیه از دست رفتن حقوق اجتماعی پایه‌ای‌شان، نشان می‌دهد که بنیادگرایی اسلامی در اجرای شریعت با دشواری حتی در این کشور به‌شدت مذهبی روبروست و ناچار است برای ادامه حکمرانی در سده بیست و یکم تا حدودی به موازین حقوق بشر تن دهد.

– دولت اردوغان رهبر حزب اسلام‌گرای “عدالت و توسعه” حدود ۲۰ سال قدرت را از راه انتخابات در دست داشته است. در ده ساله اول حکمرانی این حزب نشانه‌هایی به چشم می‌خورد که ترکیه در مسیر استقرار لیبرال دمکراسی در حرکت است. حزب عدالت و توسعه در جریان جنبش‌های بهار عربی نیز به عنوان الگویی مورد توجه احزاب اسلامی قرار گرفت. اما پس از سرکوب جنبش مدنی در “پارک گزی” و راهبردهای سرکوبگرانه جامعه مدنی پس از شکست کودتا در این کشور، تبدیل شدگی به بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران در جهان، اردوغان با رهبران عوام‌گرای جهان همچون نارندا مودی، نتانیاهو، پوتین و ترامپ مقایسه شده است.[۱۴] محبوبیت حزب عدالت و توسعه نیز با توجه به بحران اقتصادی این کشور با بیش از ۸ میلیون تهیدست، ۱۰ درصد کاهش یافته و به ۳۰ تا ۳۳ درصد رسیده است.[۱۵]

افزون براین علیرغم تلاش‌های اردوغان جهت اسلامی کردن جامعه، خروج از باورهای اسلامی در میان بخش مهمی از جوانان رو به گسترش است. یک گزارش رسمی نشان می‌دهد که حتی در مدارس مذهبی پرشمار، بخش مهمی از جوانان به گونه‌ای به گفتمان خداناباوری روی آورده‌اند.[۱۶]

– ناکامی بنیادگرای اسلامی در دو کشور سودان و ایران که دهه‌ها در تسلط حکومت‌های دینی بوده است شایان توجه است:

۱- سودان و پیروزی بر بنیادگرایی

۳۰ سال حکومت نظامی عمرالبشیر در سودان که از پشتیبانی نیروهای اسلام گرا برخوردار بود با فساد گسترده، ناکارآمدی اقتصادی، اقتدارگرایی و نقض گسترده حقوق بشر همراه بود. بشیر از سوی دادگاه بین المللی جنایی به نسل کشی در دارفور متهم شد.

خیزش دمکراسی خواهی در سال ۲۰۱۸ این دیکتاتور را پس از گذشت یک سال سرنگون ساخت. پس از ماه‌ها اعتراض‌های پیگیر، مذاکرات میان شورای نظامیان و نیروهای آزادی خواه و پشتیبانی جامعه جهانی، گذار سه ساله به دمکراسی به نتیجه رسید. در این میان اعتبار بنیادگراها به شدت آسیب دید که از دیکتاتور پشتیبانی کرده بودند.


ملاقات دو دیکتاتور بنیادگرا در سال ۲۰۰۶

۲- فرود بنیادگرایی در ایران و رشد سکولاریسم

اگر در سال ۵۷، اولین نیروی بنیادگرا در جهان از راه انقلاب در ایران به قدرت رسید، چهار دهه و اندی پس از آن، ناکامی بنیادگرایی را در تحقق ناکجاآباد اسلامی‌اش به بهترین وجه شاهدیم.

اعتراض‌های سیاسی و صنفی پی در پی در چند سال اخیر علیه جمهوری ولایی به‌رغم اعدام‌ها، سرکوب‌های خیابانی، کشتار در زندان‌ها و به بند کشیدن کنشگران اجتماعی و محیط زیستی ژرفنای ورشکستگی این نظام دینی را به نمایش می‌گذارد. نیروهای سرکوبگر امنیتی در گزارشی محرمانه اذعان کرده‌اند که “جامعه در حالت انفجار زیر پوستی قرار دارد” بنا به سنجش آنان نارضایتی‌های اجتماعی در یک سال گذشته “۳۰۰ درصد” افزایش یافته است.[۱۷]

اما تحولات فکری ایرانیان به صورت فاصله‌گیری از مذهب، بدبینی بی‌اندازه نسبت به روحانیت و مقاومت در برابر قوانین اجتماعی شریعت‌محور، جنبه مهمتری از ورشکستگی بنیادگرایی اسلامی در ایران است که در گذاره‌های زیر و برخی به زبان دست اندرکاران بیان شده است:

– مصباح یزدی در جریان بزرگذاشت چهلمین سال پیروزی انقلاب در یک مصاحبه از دوری جستن ایرانیان از مذهب و “گرویدن به سکولاریسم” سخن گفته بود. وی اقرار کرده بود که خامنه‌ای نیز از این گرایش آگاه است و اینکه “نشانه‌های سکولاریسم حتی در بین مقامات کشور نیز قابل مشاهده است.” وی حتی این دگرگونی را در حوزه‌ها احساس می‌کرد.[۱۸]

– فاضل میبدی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم از خدشه‌دارشدگی رابطه مردم با روحاینت و بیزاری آنان از طلبه‌ها سخن گفته افزوده است “بسیاری از طلابی که می‌خواهند به بازار بروند، خریدی دارند، یا کاری دارند یا می‌خواهند به مغازه‌ای بروند، سعی می‌کنند با لباس روحانیت نروند، برای اینکه مردم متلک یا فحش می‌دهند. امروزه روحانیت کمتر با لباس روحانی در مجامع عمومی ظاهر می‌شود که معذب نشود. روحانی در تاکسی می‌نشیند، مردم متلک می‌گویند. مردم گرانی و تمام مشکلات را از چشم روحانیت می‌بینند، لذا به این سادگی نمی‌توان آن رابطه‌ای را که سابق بر این میان روحانیت و مردم بود و خدشه‌دار شد، اصلاح کرد.»[۱۹]

– پژوهشی که در فصل‌نامه “خانواده و پژوهش” به چاپ رسیده است نشان می‌دهد که در ایران دانش‌آموزان دختر روز به روز از “ججاب اسلامی” گزیزان‌ترند و به چنین پوششی تن نمی‌دهند.[۲۰]

یکی از پیمایش‌های اخیر با اعداد و ارقام میزان تحولات فکری و برخی از رفتارهای اجتماعی ایرانیان را نیز پس از چهار دهه و اندی از استقرار حکومت دینی به خوبی نمایان می‌سازد. این پیمایش از سوی موسسه تخصصی گمان از راه پرسش از ۵۰ هزار نفر که ۹۰ درصد آنان در ایران بوده‌اند تهییه شده است.[۲۱]

– در حدود نصف جمعیت مذهب خود را از دست می‌دهند. بر پایه نمودار زیر جمعیت شیعه در ایران تنها حدود ۳۲ درصد رسیده است. ۲۲،۲ درصد لامذهب شده‌اند.

– به‌رغم خطر اعدام برای نوکیشان، ۶ درصد جمعیت تغییر مذهب داده‌اند.
– حدود ۶۰ درصد گفته‌اند نماز نمی‌خوانند.
– ۶۸ درصد جمعیت باور دارند که حتی اگر دینداران اکثریت مجلس را در دست گیرند، قوانین تصویبی در مجلس باید از دستورات دینی جدا باشد.
– ۵۶ درصد با آموزش مذهبی فرزندانشان مخالفند.
– ۵۸ درصد به حجاب باور ندارند و ۷۲ درصد با حجاب اجباری مخالفند.
– به‌رغم ممنوعیت نوشیدنی‌های الکل‌دار، ۳۵ درصد هر از گاهی مشروب می‌نوشند. ۹ درصد نوشیندن مشروبات الکی برایشان امکان پذیر نیست.

همانگونه که پیروزی اسلام‌گرایان شیعه در ایران الهام‌بخش مسلمانان در کشورهای اسلامی بود ناکامی‌های آن و گذار به نظامی سکولار دمکراتیک نیز بی‌تردید از توده‌های مسلمان که هنوز خواهان اجرای شریعت اسلامی‌اند توهم‌زدایی خواهد کرد.

بهمن ۱۴۰۰
mrowghani.com

—————————————
[۱] – Polijarevic, Emin, Theology of Violence oriented Takfirism as az Political Theory, Brill Academic Publising, pp. 485-512
[۲] – Robin Wright, A short history of Islamism, Newweek.com, 1/10/2015
[۳]  – نیما قاسمی، صادق هدایت و اسلام گرایی در ایران دهه بیست، رادیو زمانه، ۱۸ فروردین ۹۶
[۴] – Robin Wright, Sacred Rage: The Wrath of Militant Islam, Dec. 4, 2001
[۵] – همانجا
[۶] – David Commins, The Wahhabi Mission and Saudi Arabia, I.B. Tauris & Co. Ltd., 2006, P. 174
[۷] How the Events of 27th April 1978 Changed Afghanistan!, Borderless Citizen, August 13, 2014
[۸] – Gilles Kepel, Jihad: The trail of political Islam, 2000, p. 207
[۹] -Daniel Benjamin and Steven Simon, The age of Sacred Terror, Random House, 2002, p. 172-73
[۱۰] – The World’s Muslims: Religion, Politics and Society, Pew Research Center, April 30, 2013
[۱۱] – همانجا
[۱۲] – Husain Haqqani, Pakistan between mosque and military, Washington: Cammegie Endowment for International Peace, 2005, P. 131
[۱۳] – Fawaz A. Gerges, Al Qida today: a movement at the crossroads, Open Democracy, October 2014
[۱۴] – Nader Hashemi, Political Islam: A 40 year retrospective, University of Deliver, 2021
[۱۵]  – آیا اقتصاد بیمار ترکیه اردوغان را سرنگون خواهد کرد؟، یورونیوز، ۲۰۲۱/۱۱/۰۴
[۱۶] – Mustafa Akyol, How Islamists are Ruining Islam, Hudson.org, June 12, 2020
[۱۷] – قرارگاه ثارالله: ” جامعه در حالت ” انفجار زیر پوستی است”. رادیو فردا. ۱۳ بهمن ۱۴۰۰
[۱۸]  – رجانیوز ۲۹ دسامبر ۲۰۱۸
[۱۹]  – مدرس حوزه قم: مردم از آخوندها بیزار شده‌اند. ایران امروز
[۲۰]  – مقاومت در برابر حجاب اجباری در مدارس دخترانه، گویا نیوز، ۱۳ آگوست ۲۰۲۱
[۲۱] – Dr. Ammar Maleki, Pooyan Tamimi Arab, Iranians’ Attitudes Towards Religion: A 202- Survey Report.

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۲ نظر

  1. دین و اسلام و نماز و روزه و احکام شریعت شخصی و خصوصی است و باید خصوصی باشد
    دین نمی تواند حکومت کند چون باعث استبداد و خشونت میشود
    آزادی باید حکومت کند آزادی از طریق سکولاریزه کردن دین حاصل میشود
    یعنی جدایی دین از سیاست
    یعنی دین لیبرالی
    تقلیل دادن آموزه های دینی به عرصه ی خصوصی و شخصی افراد
    دنیای مدرن دنیای سکولار است
    دنیای لاییک
    دنیای انسانی و آبادانی دنیای انسان ها
    آخرت افراد را به خود افراد واگذار کنیم
    حکومت انسانی و حقوق بشری و ملی گرایی و مدرنیته
    بعد از سقوط حکومت سلطنتی باید جمهوری می آمد
    حکومت جبهه ملی
    مصدق
    فاطمی
    سنجابی

  2. من سی سال نماز می خواندم و اکنون تارک الصلاتم، پیش از انقلاب نماز خواندن بلد بودم ولی نمی خواندم، مگر بعضی مواقع، در کل آدم مذهبی نبودم، پس از انقلاب به مذهب روی آوردم و نماز خوان و روزه گیر شدم، قرآن می‌خواندم و سعی در فهمیدن هر چه بیشتر از دین و قرآن داشتم، بسیار با خدا ناباوران میجنگیدم و سعی در هدایت آنان به راه راست داشتم، در کنار همه اینها وجدان هم داشتم و نمی توانستم مظالم ناشی از ظلم متظاهران حکومتی را کلا نادیده بگیرم و بگویم انشاءالله گربه است، خودم را راضی کنم که این نظام دینی و مذهبی است و فساد هم در آن رخنه کرده و باید سعی کنیم تا دامن این نظام دینی را از آلودگی پاک کنیم، یا بگویم هر عیبی که هست از مسلمانی ماست ، عقلم به من نهیب میزد که اینگونه نیست ، هوشم بمن می گفت به اعمال سران و حاکم نگاه کن ، تحقیق کن ، محاسبه کن ، مطالعه کن ، مقایسه کن و مقلد نباش ، و اولین دستور به اقدام ،عمل کردن به عقل این بود که به خود و دوران تحول خودم بنگرم که من اگر پاکی را آموختم ، در زمانی بود که حتی نماز هم نمی خواندم ، من جوان پاکی بودم که از منکرات بر حسب ذات خودم دوری می کردم نه از روی قوانین دینی، حق طلبی من از روی آموزه های دینی نبود، بلکه از انسانیت سر چشمه می گرفت و دین اختیاری انقلابی ، مرا به سیاهی لشگری تبدیل کرده بود که نماز خواندن اجری داشت که نصیب همین حاکمین پرخور و فراخ جیب می شد و مردم در رنج و عذاب ، که هیچ مسلمان مومنی به آنها توجه نمی کند هیچ ، بلکه تو سرشان می زنند که ناله هم ممنوع است، چه رسد به فریاد! دیگر نماز خواندن برایم واجب نبود، بلکه نماز نخواندن واجب شد و نخواندم، اکنون ۱۳ سال است که نماز نمی خوانم و هیچ احساس خسران و اندوه و پشیمانی هم ندارم، نماز این دوران برای خدا نیست، برای شیطان است و نباید با نماز خواندن این بارقه امید را در قلب سواستفاده گران دین پیشه بوجود بیاوریم که هنوز مذهب سلاحی استراتژیک است، نماز اگر امر خداست ، مبارزه با ظالم هم امر خداست که وسیله ای جز نافرمانی برای پیشبرد این مبارزه برایمان باقی نمانده.