ایزابل هوپر از کارگردانانی که با آنها کارکرده است میگوید
بر اساس خبرهای منتشرشده، جشنواره بینالمللی فیلم برلین روز سهشنبه به ایزابل هوپر خرس طلایی افتخاری بهخاطر یکعمر دستاورد هنری اهدا میکند که البته بهدلیل مثبت شدن آزمایش کرونای هوپر، او شخصا جایزه را دریافت نخواهد کرد. این بازیگر ۶۸ ساله فرانسوی در پنج دهه فعالیت حرفهای خود در بیش از ۱۲۰ فیلم از جمله در آثار مهمترین فیلمسازان سینمای اروپای پس از جنگ حضور داشته است. توانایی او در نمایش همزمان حساسیت شکننده، عقلانیت و تکبر یخی در فیلمهایی مانند «معلم پیانو» میشل هانکه و «او» پل ورهوفن، او را به یکی از معدود سوپراستارهای واقعی سینمای هنری بینالمللی تبدیل کرده است.
قرار است در این مراسم هفت فیلم از او به نمایش گذاشته شود، اگرچه هوپر اخیرا در یک مصاحبه تلفنی گفت که علاقه چندانی به نگاه کردن به گذشته ندارد. او توضیح داد که این جایزه «بیشتر درباره حال و آینده است تا گذشته». او افزود که بهندرت فیلمهای قدیمیاش را دوباره تماشا میکند: «من حتی برای دیدن فیلمهای جدید وقت کافی ندارم. چرا باید وقتم را با تماشای فیلمهای قبلی تلف کنم؟». با وجود این، هوپر گفت که خرس طلایی را «نوعی قدردانی از کارگردانانی که با آنها کارکردهام» در نظر میگیرم. بر این اساس، این بازیگر تجربیاتش از کار در فیلمهایی که در برلین به نمایش درمیآیند را به اشتراک گذاشت که گزیدههایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
فیلم بافنده (۱۹۷۷)
در این درام آرام به کارگردانی کلود گورتا، هوپر نقش پوم، سالنکاری که با یک دانشجو وارد رابطه عاشقانه میشود، را بازی میکند. «من قبلا فیلم بازی کرده بودم، اما این همان فیلمی بود که مرا بهعنوان یک بازیگر جوان معرفی کرد، زیرا بسیار درونگرایانه بود. این نقش برای شروعی حرفهای عالی بود – از آن نقشهایی که در حافظه نقش میبندد. زن جوانی که زیاد حرف نمیزند و با یک روشنفکر رابطه دارد. بسیار دراماتیک و عاطفی بود، اما با اغواگری و روابط جسمانی که معمولا مربوط به جوانان است، بازی نمیکرد. من هیچوقت نقش شخصیتهای لطیف را بازی نکردهام. آنها همیشه بسیار قدرتمند و حساس بودند. آنها میتوانستند آرام باشند، اما هرگز لطیف نبودند. این شخصیت بیشتر خودش را با چشم و نگاه و منش بدنی نشان میداد تا با کلمات. سینما رسانهای عالی برای افشای ناگفتهها است و «بافنده» واقعا درباره همین موضوع است.»
هرکسی برای خودش (۱۹۸۰)
در این فیلم موج نوی فرانسوی اثر ژان لوک گدار، هوپر فاحشهای را به تصویر میکشد که فانتزیهای پوچ مشتریانش را مرور میکند. «شخصیت من روشی غیرعادی برای نشان دادن یک فاحشه بود: من واقعا شبیه آن چیزی که شما {از فاحشه} انتظار دارید نبودم و نوعی شاعرانگی در آن وجود داشت. این فیلم در مورد پول و بدن است، نه در مورد فحشا. جنبههای جنسی کمی جلوی دوربین نشان داده شد. گدار شیوه کاری خاصی دارد؛ فیلمنامهای وجود نداشت و افراد بسیار کمی حاضر بودند، گاهی اوقات فقط تصاویر یا موسیقی بود. به یک مرکز خرید رفتیم و لباسهایمان را خریدیم. برخلاف تمام اصول سازماندهی و آمادهسازی پیش رفت. من از گدار نترسیدم. هیچوقت مرعوب کسی حداقل هیچ کارگردانی نبودم. اگر بترسید، همهچیز غیرممکن میشود. من همیشه مطمئن بودم. من چیزی را که گدار یک بار در مورد من گفت خیلی دوست دارم. گفته بود: «فکر کردن او را میتوان دید.» این احتمالا یکی از بهترین تعریفهایی است که در زندگیام دریافت کردهام.»
مراسم (۱۹۹۵)
هوپر در این فیلم از کلود شابرول، نقش ژان را بازی میکند، کارگری در شهری کوچک که از یک خانواده ثروتمند کینه دارد. «من همیشه با کارگردانهای غیرسانتیمانتالی (غیراحساساتی) کار کردهام که تلاش نمیکردند آدمها بهتر از چیزی که هستند باشند و این واقعا تخصص شابرول بود. ما مثل موسیقی با هم هماهنگ بودیم. از من پرسید کدام نقش را میخواهم و من گفتم دختر اداره پست. در قیاس با برخی از شخصیتهای قبلی که بازی کرده بودم، این شخصیت بسیار پرحرف بود. او با کلمات میکشت و مدام صحبت میکرد. من قبل از اجرا چندان فکر نمیکنم. فقط بازی میکنم. بسیار غریزی و شهودی است و قطعا پیش از آن با کارگردان گفتوگوی کاملی ندارم. رابطه بین یک کارگردان و یک بازیگر زن بسیار تاثیرگذار و جذاب است. چرا یک کارگردان میخواهد از شما فیلم بگیرد؟ چرا او به چهره، بدن، نحوه حرکت یا صحبت کردن شما علاقه دارد؟ این هم ناخودآگاه و هم خودآگاه است، یک زبان نامرئی و بیصدا است، اما این یک زبان است. این چیزی است که من درباره سینما ارج مینهم و دوست دارم.»
معلم پیانو (۲۰۰۱)
هوپر در این فیلم به کارگردانی میشل هانکه در نقش یک معلم پیانو ایفای نقش میکند که رابطه سادومازوخیستی (آزارگری و آزارخواهی) با شاگردش دارد. «برخلاف انتظارات، کار با هانکه بسیار آسان است. او بسیار عملگرا و عینی است. حتی در جسورانهترین و باورنکردنیترین صحنهها، نحوه قاببندی مهم است و {نگاه او} فنی است. برخی از صحنهها بسیار دورند، اما هانکه استاد این است که به تماشاگر بقبولاند چیزهایی را میبیند که او نشان نمیدهد. کارگردانی و میزانسن (صحنه نمایش) او برای بازیگران بسیار حمایتگرانه است. در نقش یک بازیگر، هیچوقت احساس نمیکردم که در معرض دید قرار گرفتهام. فکر نمیکنم وقتی فیلمی میسازید، بگویید: «اوه خدای من، میخواهم یک فیلم جنجالی بسازم.» البته، این هم یک جور بازی است، اینکه تا جایی که میخواهید پیش بروید تا چیزهایی را نشان دهید که مردم در تماشای آن مشکل دارند. در پایان، این یک داستان عاشقانه بسیار عجیب است، اما علاوه بر این، کاوشی در مورد رمز و راز عشق است و اینکه چگونه این زن میخواهد دیدگاهش در مورد عشق را تحمیل کند.»
هشت زن (۲۰۰۲)
هوپر در معمای قتل موزیکال فرانسوا اوزون با بازیگرانی از جمله کاترین دنوو و فانی آردانت بازی میکند و نقش آگوستین، زن متعصبی که رازی دارد را به تصویر میکشد. «این اولین باری بود که با فرانسوا اوزون کار میکردم و «هشت زن» البته یک فیلم کمدی بود: همه شخصیتهای او آواز میخواندند، میرقصیدند و بسیار بامزه بودند، تقریبا شبیه کاریکاتورهایی از خودشان بودند– بهویژه شخصیت من. در صحنه، هیچکدام از چیزهایی که مردم فکر میکردند ممکن است بین این هشت زن کنار هم اتفاق بیفتد وجود نداشت- فضایی بدون رقابت و سرشار از دوستی و لذت با هم بودن وجود داشت. من بهطور خاص علاقهای به خندهدار بودن ندارم- کمدی و درام وجود دارد و بدیهی است که نمیخواهم بگویم که برخی از فیلمها اگر واقعا کمدی باشند نمایشی به نظر میآیند، اما همه این فیلمها لحظات بسیار خندهداری دارند. شاید یکی از دستاوردهای من این باشد که تا جایی که میتوانم با فاصله معینی اجرا کنم که فضا را نه لزوما برای خنده، بلکه برای چیزهای بسیار غیرعاطفی آماده میکند.»
آینده (۲۰۱۶)
هوپر در این درام ظریف از میا هانسن لوو، نقش یک معلم فلسفه را بازی میکند که خیانت همسر و سلامت روبهزوال مادرش را مرور میکند. «به نظر من این یکی از بهترین فیلمهای میا است. من همیشه به این فیلم مراجعه میکنم، زیرا زنی است که متوقف نمیشود، هر اتفاقی هم برایش بیفتد، حتی اگر خودویرانگر باشد، ممکن است سقوط کند، او فقط به راهش ادامه میدهد. از بین تمام کارگردانهایی که درباره آنها صحبت کردم، میا احتمالا هدایتگرترین است. مسیر او کاملا مشخص و آنچه میگفت بسیار ظریف و دقیق بود. من معمولا از اینکه کارگردانها چیز زیادی به من بگویند خوشم نمیآید. میشل هانکه، شابرول، ورهوفن، آنها هرگز به من چیزی نگفتند، حتی یک کلمه. از روی تکبر این حرف را نمیزنم، واقعا همینطور است. میتوانم تصور کنم که برای مخاطبان، این نقش کمی به خود واقعی من- از اثری مانند «معلم پیانو»- نزدیکتر به نظر میرسد. قطعا ازنظر جغرافیایی اینطور است. من اتریشی یا معلم پیانو نیستم؛ اما حتی زمانی که شما نقش شخصی را بازی میکنید که ظاهرا به شما نزدیکتر است، باز هم یک داستان خیالی است و هنوز باید مراحل خلق شخصیت را طی کنید.»
او (۲۰۱۶)
در این تریلر هیجانانگیز و مرتبط به عشق شهوانی از پل ورهوون، هوپر نقش زنی را بازی میکند که پس از اینکه در خانهاش مورد تعرض قرار گرفت، به دنبال نوعی انتقام منحصربهفرد است. «کاراکتر من میجنگد تا پیروز شود، اما تصمیم دارد بهتنهایی، بدون کمک مسئولان، پلیس و روانشناس این کار را انجام دهد. نحوه فیلمبرداری این فیلم به من آزادی باورنکردنی میداد. تو در این نقش میتوانستی بامزه باشی، دراماتیک باشی، حتی میتوانستی فاصلهات را با نقش حفظ کنی، آنچه باز هم اهمیت دارد این است که شخصیت هرگز احساساتی نیست و وقتی یک شخصیت را با نوع خاصی از گستاخی بازی میکنی، به تو آزادی فوقالعادهای میدهد. واقعا لذتبخش است که بتوانی به این گستاخی باشی. به تو قدرت میدهد. جالب است فیلمی بسازید که روی لبه تیغ حرکت میکند. ما میدانستیم که داریم مخاطب را تحریک میکنیم که بسیار سرگرمکننده بود. لحظهای به آن شک نداشتم. این فیلم بهروشنی یک داستان انتقامجویی است و انتقام نیز محقق میشود. آن مرد در پایان فیلم میمیرد. فکر میکنم وقتی آن مرد میمیرد، اگر حتی کمی احساساتی بودم، آن وقت اشتباه میشد. این خیلی مهم بود. این فیلمی است که نیاز به سردی داشت. تنها اخلاقی بود که باید رعایت میشد همین بود: سردی، از جمله سردی خودم در نقش یک بازیگر. این همان چیزی است که معلم پیانو به شاگرد جوانش میگوید: سردی با تو حرف میزند، زیرا در سردی یک جور اخلاق وجود دارد.»