بحران اوکراین با حضور نیروهای نظامی روسیه در شرق اوکراین و تعرض به قوانین بینالمللی در به رسمیت شناختن استقلال دو جمهوری خودخوانده دونتسک و لوهانسک وارد مرحله جدیدی شده است.
آخرین رایزنی طولانی امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در ساعتهای پایانی روز ۲۰ فوریه با ولادیمیر پوتین و جو بایدن روسای جمهور روسیه و آمریکا بر خلاف توافق اولیه نتیجه نداد. طبق میانجیگری مکرون قرار بود که بایدن و پوتین در یک نشست حضوری در مورد اختلافات و پیدا کردن راه حل حضور پیدا کنند. کاخ سفید موافقت با اصل و کلیت نشست یادشده را اعلام کرد. قرار بود وزرای خارجه روسیه و آمریکا ابتدا یک دیدار مقدماتی برای تبیین چارچوب و مدالیته در روز پنجشنبه ۲۴ فوریه داشته باشند که با اعلام آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا لغو شد.
بدینترتیب تصمیمگیری دولت روسیه برای رسمیت دادن به استقلال بخشهایی از منطقه دنباس در جنوب شرقی اوکراین و ارسال نیروها و تجهیزات نظامی روسی به آنجا این توافق را در نطفه نابود کرد. برخورد دولت روسیه نقض توافق صلح مینسک ۱ و ۲ نیز است که در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ با مشارکت دولتهای روسیه، اوکراین و سازمان همکاری و امنیت اروپا و میانجیگری دولتهای فرانسه و آلمان امضا شد. طبق این توافقنامه که البته به صورت کامل اجرا نشد مناطق لوهانسک و دونتسک به عنوان ایالتهای خودمختار متعلق به اوکراین شناخته شده بودند.
دولت روسیه با کمک تجزیهطلبان اوکراینی در هفته گذشته اقدام به درگیریهای ساختگی و ناامنسازی در شرق اوکراین در قالب عملیات پرچم دروغین انجام داد تا توجیه برای حمله نظامی به شرق اوکراین و توسعهطلبی در پوشش ارسال نیروهای صلحبان بدست آید. البته این کار روسیه در پرتو مستندات موفق نبود و رویکرد جنگطلبانه پوتین خیلی زود آشکار شد. دولت روسیه اقدامی مشابه جنگ داخلی گرجستان در سال ۲۰۰۸ انجام داد که استقلال دو منطقه جداشده گرجستان – آبخازیا و اوستیای جنوبی – را به رسمیت شناخت. روسیه از آن زمان نیروهای خود را در این مناطق مستقر کرده و به مردم آنها شهروندی روسیه را اعطا کرده است. در واقع این جمهوریهای خودخوانده استقلال واقعی ندارند و تحتالحمایه روسیه محسوب میشوند. اقدام دولت ترکیه در ایجاد قبرس ترکیه و همچنین دولت ارمنستان در شکلدادن به «جمهوری آرتساخ» دیگر اقداماتی از این دست هستند که اکثریت قاطع جامعه جهانی آنها را به عنوان کشورهای مستقل نمیشناسد.
دولتهای غربی بالافاصله در واکنشی متحد اقدام روسیه در نقض تمامیت ارضی و حاکمیت ملی اوکراین را محکوم کرده و مجازاتهایی را اعمال کردند. تحریمهای اعمال شده از سوی دولت آمریکا و اتحادیه اروپا از تحریمهای قبلی بعد از اشغال و الحاق شبه جزیره کریمه بیشتر بود ولی هنوز در سطح اقدامات وعدهداده شده در صورت حمله به کل اوکراین نیست. البته دولتهای غربی اعلام کردند تحریمهای اعمال شده، تحریمهای مقدماتی هستند و میتوانند ادامه پیدا کنند.
دولت آمریکا علاوه بر تحریم هرگونه دادوستد مالی و تجاری با جمهوریهای خودخوانده دونتسک و لوهانسک و تحریم دو موسسه مالی روسیه به نامهای انک توسعه و امور اقتصادی خارجی «ونش اکونومبانک» و بانک «Promsvyazbank» و نیز سه تن از الیگارشهای روسیه، ۸۰۰نیروی نظامی، ۲۰هلیکوپتر آپاچی و ۸فروند جنگنده اف-۳۵ به جبهه شرقی ناتو درلهستان، لتونی، استونی و لیتوانی اعزام میکند.
سنای آمریکا در تلاش هر دو حزب در تدارک تصویب قانونی برای افزایش کمک مالی و نظامی به اوکراین و مجازات سنگینتر روسیه است. اتحادیه اروپا ۲۷ شخص و نهاد روسی در ارتباط با تصمیم روسیه برای به رسمیت شناختن استقلال جمهوریهای دونتسک و لوهانسک را در گام اول تحریم کرد. اموال آنها در اروپا مصادره شده و امکان سفر نیز نخواهند داشت. دولت بریتانیا نیز پنج بانک روسی و سه فرد ثروتمند روس را با مجازاتهایی مشابه اتحادیه اروپا تحریم کردهاست. مهمترین اقدام تنبیهی از سوی دولت آلمان انجام شد که اعلام کرد پروژه انتقال گاز مستقیم از روسیه به آلمان تحت نام «نورد استریم ۲» را فعال نمیکند.
دولت اوکراین با محکوم کردن اقدام دولت روسیه کماکان بر گفتگو و برگزاری نشست مشترک تاکید کردهاست. ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین اظهار داشت: «ما از اقدام روسیه نمیترسیم؛ ما به کسی بدهکار نیستیم و به کسی هم چیزی نخواهیم داد». با دستور زلنسکی نیروهای ذخیره ارتش اوکراین فراخوانده شده و نیروهای نظامی این کشور در آمادگی کامل برای جنگ احتمالی با روسیه قرار دارند. هدف از این مجازاتها فشار بر سیستم مالی و ساختار اقتصادی روسیه برای بازدارندگی است. مقامات غربی اعلام کردند که قصد مواجهه نظامی با روسیه را ندارند.
اکثریت جامعه جهانی با اقدام روسیه مخالفت جدی انجام دادهاست، حتی دولت ترکیه که روابط گستردهای با روسیه دارد و در سالهای گذشته با غرب روابط تنشآلودی داشته است استقلال جمهوریهای خودخوانده دونتسک و لوهانسک را محکومیت کرده است. حمایت کشورهای مسئلهداری و اقتدارگرایی چون ونزوئلا، کوبا و سوریه ارزش خاصی ندارد.
اگرچه روسیه یک اقدام تهاجمی انجام داده است اما از منظر واقعیتهای میدانی اتفاق جدیدی در عمل رخ ندادهاست. مناطق لوهانسک و دونتسک از سال ۲۰۱۴ تا کنون با حمایت روسیه عملا از اواکراین جدا شده بودند. منتهی جداییطلبها بر تمامی این مناطق تسلط ندارند و همچنین نیمی از منطقه دنباس در کنترل دولت اوکراین است. حال معلوم نیست در این مقطع ارتش روسیه و جداییطلبان اوکراینی همسو به مناطقی که در اختیار دارند اکتفا خواهند کرد یا اینکه به توسعهطلبی ارضی ادامه خواهند داد.
در پرتو تحولات موجود میتوان گفت که در مقطع فعلی پوتین امتیاز جدیدی بدست نیاوردهاست. به رسمیت شناختن استقلال جمهوریهای خودخوانده دونتسک و لوهانسک در واقع تحصیل حاصل محسوب میشوند. اقدام مخاطرهآمیز پوتین برای امنیت اروپا، اقتصاد اوکراین و صلح جهانی هزینه دارد اما با در نظر گرفتن پیامدهای درازمدت بیشتر روسیه را در تنگنا قرار خواهد داد. اقدام ماجراجویانه پوتین ناتو را متحدتر ساخته و بویژه درستی تصمیم ده کشور وابسته به شوروی سابق در پیوستن به ناتو را نمایان ساخت. اگر آنها نپیوسته بودند الان مشابه اوکراین آسیبپذیر میشدند.
تجربه اوکراین بار دیگر نشان داد که کشورهایی که روزگاری ابرقدرت بودند و مناطقی از قلمرو سرزمینیشان را ازدست دادهاند در صورتی که در موقعیت قدرت قرار بگیرند تمایل آنها به توسعهطلبی و کشورگشایی فعال میشود؛ حال فرقی نمیکند امپراطوری روسیه تزاری باشد یا شوروی کمونیستی و یا روسیه سرمایهداری الیگارشیک پوتینی.
پوتین اگرچه ادعا کرده است که دنبال بازسازی امپراطوری روسیه تزاری نیست و دولت اوکراین را متهم کرده که به دنبال تضعیف روسیه بوده است، اما رصد کردن تحولات و تجزیه و تحلیل محتوایی مواضع و عملکرد پوتین نشان میدهد که وی درصدد بهانهجویی بوده است. پوتین در اظهاراتی غیرتاریخی اساسا موجودیت دولت مستقل اوکراین و متمایز از روسیه را انکار کردهاست!
واقعیتهای تاریخی گوشزد میکند سرزمین کنونی اوکراین از قدیمیترین زیستگاههای بشر است. اولین کشور اسلاو با پایتختی کییف در قرن نهم میلادی به نام «روسوکیف» تشکیل شد که نیای دولت-ملتهای کنونی روسیه و اوکراین است. این دولت که در قرن یازدهم یکی از مقتدرترین دولتهای اروپا بود تا قرن سیزدهم بر اوکراین کنونی، بلاروس، بلغارستان و بخشی از روسیه کنونی حکومت میکرد. کییف مهمترین شهر آنها بود و در دوره حکومت آنها توسعه زیادی پیدا کرد. حاکمیت روسیه تزاری بر اوکراین در دوره امپراطوری کاترین کبیر رخ داد که با جابجایی جمعیتی روسها را وارد قلمرو سرزمینی اوکراین کرد. بعد از آن تا کنون همیشه شکاف غرب- شرق در جامعه اوکراین برقرار بوده است. طبق توافق با شوروی سابق جمهوری اوکراین در قالب یک کشور مستقل جدا شد. اوکراین در زمان شوروی هم یک جمهوری مستقل از روسیه بود. پوتین میگوید که «ولادیمیر لنین» اوکراین را در قالب یک جمهوری از روسیه مستقل کرد این ادعا اگرچه تا حدی درست است اما ارابه زمان به گذشته بر نمیگردد. جمهوری روسیه بعد از فروپاشی شوروی این وضعیت را پذیرفت. اگر قرار باشد مرزهای قدیمی ملاک باشد آنگاه تمامی تقسیمبندی کنونی دنیا زیر سئوال رفته و خود روسیه هم آسیبپذیر خواهد شد که با کشورگشایی مناطق متعددی که در درازای تاریخ به ملل دیگر تعلق داشته است را با قدرت نظامی و جنگ در طول قرنهای گذشته به خود ضمیمه کردهاست.
نگاه پوتین دفاعی نیست بلکه نمایانگر اراده کشورگشایی و بازسازی اقتدار و نفوذ شوروی سابق در اروپای شرقی با زیر پا گذاشتن حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورهای همسایه و پیرامونی است. ادعای پوتین در مورد اینکه اوکراین به دنبال سلاح اتمی بوده است نیز موجه نیست. اوکراین نزدیک به پنج هزار جنگافراز اتمی را از شوروی سابق به ارث برد. سیلوهای زیرزمینی در پایگاههای نظامی اوکراین دربردارنده صدها موشک دوربرد بود که تا بیش از ۱۰ کلاهک هستهای حمل میکردند و قابلیت تخریب هر کدام از آنها بسیار قوی تر از بمب اتمی بودند که هیروشیما را با خاک یکسان کرد.
اوکراین با میانجیگری دولت وقت آمریکا در سال ۱۹۹۲طی قراردادی با روسیه پذیرفت که سلاحهای اتمی خود را تحویل دهد و در عوض امنیت و تمامیت ارضی آن توسط روسیه به رسمیت شناخته شود. الان برخی از سیاستمداران و مقامات نظامی اوکراین از آن تصمیم پشیمان هستند و حتی آمریکا را به خیانت متهم میکنند. به نظر آنها حفظ سلاحهای اتمی ابزار بازدارنده موثر و قابل اعتماد در برابر تعرض و دستاندازیهای روسیه بود که آنها در ازای هیچ دستاوردی از دست دادند.
پوتین در این مرحله به نظر میرسد به دنبال تثبیت هژمونی روسیه در شرق اوکراین است. بعید است در کوتاه مدت دست به پیشروی بزند اما فشار بر اوکراین و تضعیف اقتصاد این کشور را حفظ کرده و برای خنثیسازی اقدامات تنبیهی اروپا با استفاده از اهرمهای امنیتی و انرژی تلاش خواهد کرد. اقدام پوتین بر خلاف فضاسازیهای او به نظر نمیرسد یک تصمیم اندیشیدهشده و برنامهریزی شده باشد او دست به ریسکهای محاسبهنشده زده است. او انتظار ایستادگی ناتو و بخصوص تقابل دولت آمریکا در سطح کنونی را نداشت و تصور میکرد آنها در برابر خواستههایش انعطاف نشان میدهند. پوتین بر شرایط مسلط نیست و روسیه را در معرض خطر جدی قرار داده است. زیادهخواهی او ممکن است مانند دوران خروشچف و برژنف در شوروی سابق با عقبنشینی سنگینی در آینده مواجه شود. او در اتکا به رکود دمکراسی در دنیا و ضعیفتر شدن نسبی آمریکا و قدرت گرفتن چین دچار خطای محاسبه شده است. جهان آزاد اگرچه در موقعیت قدرتمند گذشته نیست و با چالشهایی مواجه است اما همچنان از قدرتی برخوردار است که توسعهطلبی ارضی و راهبردی روسیه را مهار کند. حتی اقدام روسیه میتواند شرایط را عوض کرده و خون جدیدی در شریان جریان دمکراسی در دنیا ایجاد کرده و وزن ملاحظات امنیتی در برابر متغیرهای اقتصادی در اروپا را افزایش دهد.
قمار پوتین در باز کردن غول امپریالیستی از بطری روسیه لزوما به قویتر شدن او منجر نشده و ممکن است باعث ضعیفتر شدن او در آینده شود. او فعلا تصور میکند که پیشروی اروپای آزاد و متکی به لیبرال و سوسیال دمکراسی را با محدودیت مواجه کرده و یک مرز پیرامون آن با پیشروی ایجاد کرده است. اما او پشتوانهای ندارد نه زمانه کنونی زمانه اوج امپراطوری روسیه تزاری است و نه او مسلح به ایدئولوژی اغواگر و متحدکننده «مارکسیسم لنینیسم» در افکار عمومی دنیا است. اقدام او باعث گسترش جو ضد روسی در جامعه اوکراین و افزایش تقاضا برای عضویت در ناتو واتحادیه اروپا شده است. مدل سیاسی و اقتصادی روسیه برای مردم اوکراین مشابه دیگر ملل دنیا جذاببیت ندارد.
توجیهات پوتین برای ملاحظات ژئوپلتیکی روسیه و تلاش برای دریافت تضمین امنیتی از ناتو به قول «توماس فریدمن» روزنامه نگار آمریکایی مشابه انجام قتل ناموسی در اختلافات زناشویی است. مانور دادن بر ناسیونالیسم روسی و حفظ فضای پلیسی در منکوب کردن مخالفان ابزار اصلی پوتین برای مدیریت چالشهای داخلی خواهد بود. اما آشکار است که برنامه درازمدت او تسلط بر کل اوکراین و دیگر جمهوریهای سابق شوروی است.
پوتین برنامه مرحلهای برای الحاق کامل اوکراین به منطقه نفوذ خود دارد. موفقیت در این برنامه تابعی از عوامل متعدد است که مهمترین آنها مقاومت مردم اوکراین و توانایی غرب در ایجاد بازدارندگی از طریق تحریمهای اقتصادی سنگین است. در این میان اروپا در وضعیت سختی قرار دارد. آسیبپذیری در خصوص وابستگی به گاز روسیه و همچنین بازار صادراتی مهم روسیه برای عمده کشورهای اروپایی موانعی هستند که اثرگذاری فشار اروپا را با موانعی سخت مواجه میکند. توقف پوتین نیازمند اعمال مجازاتهای موثر و کمرشکن است که هزینه ماجراجویی را به نحو چشمگیری از فوائد آن بیشتر کند. در مقطع فعلی خیلی اهمیت دارد که حد و کران مشخصی برای ماجراجویی پوتین مشخص شود تا مقامات کرملین در عمل دریابند که توانایی آنها در پیشروی با محدودیتهای جدی مواجه است. در این میان دولت چین نیز بازیگر مهمی است. دولت چین فعلا در برابر اقدام جدید دولت روسیه سکوت کرده است. چین میتواند به صورت بالقوه از آسیبها به اقتصاد روسیه حفاظت کند که البته برای چین بیهزینه نخواهد بود.
روزهای پرتلاطم آینده نشان خواهد داد که برگترین بحران امنیتی اروپا در دوره پساجنگ سرد چه سمت و سویی پیدا میکند.
ــــــــــــــــــــــــــ
این مقاله در سایت [دویچه وله فارسی] منتشر شده است.
از: گویا