سرانجام و به رغم اطمینان دادن های رهبران روس، ارتش روسیه با حمله گسترده به خاک اوکراین، تاریخ معاصراروپا را وارد مرحله ای دیگر کرد. یورش نظامی به کشوری مستقل مانند اوکراین، اگر از حمله ناتو به یوگسلاوی در دهه نود میلادی و تجزیه این کشور بگذریم، اقدام جنایت کارانه ای ست که از زمان پایان جنگ جهانی دوم در هفتاد و شش سال پیش، سابقه نداشته است. حمله نظامی به اوکراین بار دیگر نشان داد که در کشورهایی که خرد جمعی جایی در اداره کشورندارد و یک نفر به عنوان رهبر اصلی به تنهایی تصمیم گیرنده هست، تصمیمات سیاسی، اقتصادی و نظامی تا چه اندازه می توانند فاجعه آفرین باشند.
بی تردید نگرانی های امنیتی روسیه از استقرار پایگاه های نظامی ناتو پشت مرزهای خود قابل فهم بود و می بایستی در یک فرایند گفت و گو و چانه زنی میان روسیه و ایالات متحده آمریکا، به عنوان رهبر و تصمیم گیرنده اصلی ناتو، حل و فصل می شد. بسیاری از رهبران اروپا مانند رییس جمهور فرانسه و سیاستمداران آلمان هم تا پیش از حمله روسیه به اوکراین، برای نگرانی های روسیه کم و بیش تفاهم داشتند و در بسیاری از کشورهای اروپایی راه حل «فنلاندی» شدن اوکراین از جمله راه کارهایی تصور می شد که می توانست هم نگرانی های روسیه را برطرف کند و هم تضمینی برای استقلال اوکراین باشد.
حمله نظامی روسیه به اوکراین اما همه راه های سیاسی و دیپلماتیک را به ناگاه بست و روسیه را در موقعیتی غیر قابل پیش بینی قرارداده است. چون پیامدهای این حمله جنایت کارانه آن چنان گسترده است، که شاید ده ها سال دامن روسیه، اوکراین، اروپا و جهان را بگیرد.
مهمترین و دراز مدترین پیامد جنگ روسیه در اوکراین از دست دادن تمام اعتبارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، ورزشی، علمی و اجتماعی روسیه در سطح جهان خواهد بود. هم اکنون روسیه از بسیاری از رویدادهای پرارزش ورزشی کنار گذاشته شده و مقام های مسئول شهر مونیخ در آلمان موزیسین برجسته روسی، والری گـِرگی یف، رهبر ارکستر فیلارمونی این شهر، را به دلیل نگرفتن موضع علیه روسیه اخراج کردند. روسیه که تا پیش از جنگ هم وجهه ای آن چنانی در جهان نداشت، اکنون و با آغاز حمله به اوکراین همه افکار عمومی در جهان را علیه خود برانگیخته و ترمیم این خسارت به ده ها سال نیاز دارد.
در کنار این خسارت دراز مدت، لشکر کشی روسیه به اوکراین هزینه های زیادی به اقتصاد ناپویای روسیه تحمیل می کند ووابستگی اقتصاد این کشور به صادرات نفت و گاز را بیش از پیش خواهد کرد. تحریم های گسترده اقتصادی ای که کشورهای غربی و بسیاری از دیگر کشورها علیه روسیه تصویب کرده اند، به روسیه امکان قد راست کردن در برابر هزینه های جنگ و پیامدهای این تحریم ها را نخوهد داد. روسیه با حدود ۱۸۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی در سال گذشته میلادی، تولید ناخالص داخلی هم تراز با کشور کوچکی مانند کره جنوبی و کمتر از ایتالیا را دارد، که اکنون و پس از جنگ در اوکراین پیش بینی می شود، سی و پنج در صد سقوط کند که احتمال دارد روسیه را به همان وضعیت چهل سال پیش شوروی بازگرداند که به دلیل هزینه های گسترده نظامی توانایی پاسخ دادن به نیازهای روزمره شهروندان خود را نداشت و نهایتا زیر بار پیامدهای این سیاست از هم پاشید.
اگر چه درهم شکستن احتمالی مقاومت در اوکراین و تسلط نظامی بر اوکراین ممکن است، اما حتی اگر روسیه بتواند بر اوکراین هم مسلط شود، بازنده اصلی این جنگ خواهد بود. چون مهم مسلط شدن بر اوکراین نیست. مهم آن است که روسیه بتواند در درازمدت سلطه خود را حفظ کند. یعنی به عنوان یک کشور اشغالگر بر اوکراین مسلط بماند.
برنده اصلی این لشکرکشی جنایت کارانه، جنگ طلبان و سوداگران اسلحه هستند. دولت آلمان با تصویب یک صد میلیارد یورو برای نوسازی ارتش و خرید سلاح از آمریکا گام اول را برداشته است و بی تردید بسیاری از کشورهای دیگر اروپایی هم درخریدن سلاح با هم مسابقه خواهند گذاشت. جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا هم می تواند محبوبیت خود را کمی بالا ببرد، در حالی که رنج و درد جنگ بر گرده شهروندان اوکراینی سنگینی خواهد کرد. بی تردید اوکراین از این جنگ سرافراز برون خواهد آمد و سرمایه گذاران غرب هم اکنون در تدارک سرمایه گذاری در این کشوربرای باز سازی آن هستند. شرایط برای اوکراین در راه عضویت در اتحادیه اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بیش از هر زمان دیگر مناسب تر شده است. بی تردید ولادیمیر پوتین با تصمیم نابخردانه و جنایت کارانه خود بهترین خدمت را به ایالات متحده آمریکا، به عنوان رهبر ناتو، کرد و ناتو بدون شلیک یک گلوله روسیه را به گوشه ای سوق داد که به دست پوتین، تیشه به ریشه روسیه بزند.
پیامد زیان بار دیگر حماقت ولادیمیر پوتین، ضربه کاری به صلح در جهان و جنبش صلح طلبی در اروپا ست و روسیه هیزم بیار آتش نیروها و جریان ها ی جنگ طلب در اروپا شده است. شعار «جنگ هرگز» که پس از جنگ جهانی دوم در کشورهای اروپایی جا افتاده بود، اکنون در گستره جهانی تبدیل به توهمی شده است.
رویاروئی روسیه و غرب شدیدتر و خطرناکتر می شود و می تواند در شرایطی حتی جنگ جهانی سوم را به دنبال داشته باشد. فرمان آماده باش پوتین به واحدهای مسئول موشک های تاکتیکی هسته ای گامی است که نشان می دهد، روسیه به هر قیمتی خواستار بازخوانی موقعیت خویش در اروپا و در جامعه جهانی است و چنانچه در کنار رینگ گیر افتد، حتی ریسک استفاده از سلاح هسته ای را هم از نظر دور نخواهد داشت. از سوی دیگر نقش روسیه در خاورمیانه و برگ برنده ای که تا به حال در بحران سوریه در دست داشت هم می تواند دچار دگرگونی شود. رسیدن به توافقی بر سر برنامه هسته ای جمهوری اسلامی در وین هم می تواند با تاثیر پذیری از خصمانه شدن روابط روسیه با غرب به بن بست برسد و باردیگر رهبر جمهوری اسلامی را از تصمیم گیری در راه تامین منافع ملی ایران نجات دهد.
از: گویا