هم میهنان؛
پانزده سال پیش سینه ی آکنده از عشق به ملت و میهن دو سردار میهن پرست نهضت ملی ایران “داریوش و پروانه” از سوی شب پرستان دشنه آجین گشت و دریده شد و دشنه هایی که جان این دو عاشق شیفته ی آزادی و استقلال طلبی را از تن خوکرده آنها به دردها و رنج های دهها سال مبارزه ی مستمر در راه روزگار بهی برای ایران و ایرانیان، ستاند، دشنه هایی از زمره همان دشنه هایی بود که یورشگران مغول و تازی و دیگر دشمنان ایرانزمین بر پیکر هزاران هزار ایرانی در درازای تاریخ فرود آورده اند تا ایران و ایرانیت را از صحنه روزگار براندازند، تا در خیال باطل شان، آزادی خواهی بمیرد، تا فریاد استقلال طلبی وعدالت خواهی را در گلو خفه کنند و رسم مهر و وفا و انسان دوستی و مبارزه برای رهایی انسان ها از چنگال زورمداران در سراسر جهان، برافتد.
دوستان دو رهبر شهید “حزب ملت ایران” که درس میهن پرستی و استقلال خواهی و سازش ناپذیری در برابر باطل را در “مکتب مصدق بزرگ” ادامه دهنده گسست ناپذیر راه قائم مقام، امیرکبیر و سردارانی چون ستارخان، باقرخان، کوچک خان و … آموخته بودند؛ چونان فولادی آبدیده، خاری در چشم بدسگالان کج اندیش شب پرست و تباهی ستایان ضد ایران و ایرانی به شمار می آمدند، که سرانجام چون رهروان پیشین جاودانگی ایران جان بر سر پیمان مقدس خویش نهادند و طریق عشق پیمودند و سرآمد عاشقان جهان شدند.
آن دو عزیز که از دوران نوجوانی و مبارزه های مداوم میهن پرستانه هماره در کنار آنها بوده ام، نمادی از عدالت خواهی در نهایت پاکی در اخلاق سیاسی، از خودگذشتگی و راستی و درستی در زندگی شخصی و اجتماعی بودند که سیمرغ سان یاران آرمانخواه را به قله های رفیع آزادی، استقلال و عدالت خواهی و ایران پرستی و ملت گرایی ایرانی، تبعیض گریزی و همبستگی ملی راه می نمودند و راه می بردند.
پس از دشنه آجین شدن آن سرآمدان دوران، دادخواهی ها در چنبره بی عدالتی گرفتار آمده و دست های پیدا و پنهان تلاش کرده اند با اتخاذ روش های گوناگون، حتا با جلوگیری از برگزاری آیین های سالگرد، شاید گرد فراموشی بر اذهان مردم رنجیده ایران بپاشند؛ اما وجدان بیدار ایرانیان همچنان در انتظار تشکیل دادگاهی علنی و محاکمه ی آمران و عاملان و تمام کسانی است که در قتل های سیاسی همه ی دگراندیشان شرکت داشته اند.
به راستی یاد داریوش و پروانه هماره در قلبم و برایم گرامی است؛ راهشان پر رهرو باد.
خسرو سیف
آبان ۱۳۹۲