به بهانه پنجمین همایش کنکاشهای مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران
منتشر شده در سایت انجمن جامعه شناسی ایران
* مهمترین ویژگی جامعۀ ایران در تاریخ معاصر چیست؟
به نظر بنده مهمترین ویژگی جامعه ایران را بهتر است در مقایسه با دیگر جوامع منطقه تعیین کرد؛ آن ویژگی که در ایران هست و در دیگر جوامع دیده نشده یا کم بوده است. این ویژگی دو وجه دارد: اول پویایی جامعه ایران است که در ۱۵۰ سال اخیر بیشترین کوشش درونی در تمام منطقه بلکه جهان را برای حل مشکل خود نشان داده است. جنبش تنباکو، انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت، ۱۵ خرداد، جنبش مسلحانه، انقلاب اسلامی، جنبش دوم خرداد، و جنبش سبز و … نمونههای برجسته این تحرک و پویایی اجتماعی برای برداشتن یک گام به پیش بوده است. هرکدام از این جنبشها آثار منطقهای خود را نیز داشتند.
وجه دیگر این ویژگی، شکست نسبی و البته در کوتاهمدت یا میان یا بلند مدت در رسیدن به اهداف اعلامی در همه این کوششها است. این شکست از این واقعیت منتج شده است که مساله اصلی در ابتدای این حرکتها در ۱۵۰ سال پیش، «قانون» بود و هنوز هم به نحوی مساله اصلی هر جنبش و حرکت اجتماعی همان برقراری حکومت قانون است. این یعنی شکست کامل. هر چند تحولات جدی و دستاوردهای جزیی هم در این فاصله وجود داشته است.
* مهمترین تغییر اجتماعی ایران معاصر از دید شما کدام است؟
به نظرم تغییرات مهم، زیاد است. ولی مهمترین تحول و تغییر در ایران را که در ۵۰ سال گذشته برجسته شد، باید در تغییر جایگاه دین و نهاد دین دید که در نیم قرن گذشته به عنوان یک بازیگر اصلی وارد میدان شد. در نتیجه این تغییر، اکنون دین و نهاد دین در یکی از ضعیفترین دورانها و جایگاههای تاریخی خود قرار دارند.
دین برای دستیابی به جایگاه قدرت، تمام ظرفیت و سرمایه خود را به میدان آورد. در نتیجه عملاً بخش عمده آن در نهاد قدرت مستحیل شده و استقلال خود را از دست داده است. به همین دلیل بیاثر یا بهشدت کماثر شده است. در مجموع میتوان گفت، یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی ایران در سراشیبی و افول قرار گرفته است، به نحوی که دیگر قادر نیست چون گذشته به ایفای نقش سازنده خود در جامعه بپردازد.
* چه مفهومی مهمترین خصوصیّت تغییرات اجتماعی ایران را وصف میکند؟
عرفی شدن امر قدسی و غیرکارکردی شدن دین به عنوان مهمترین نهاد حافظ سنت و ارزشهای اخلاقی که از طریق ورود دین با تمام ظرفیت به سیاست، به عنوان مقدمهای برای سکولار شدن جامعه، رخ داده است. تا کنون سیاست سکولار کردن جامعه در دو دولت پهلوی اول و دوم از بالا انجام میشد که به علت نداشتن زمینه در بطن جامعه با واکنش منفی مواجه شد و حتی مسیر معکوس را در جامعه شاهد بودیم.
اکنون سیاست دینی شدن، آن هم با تعبیری محدود از دین که بر خلاف مقتضیات توسعه است، از بالا تأکید میشود، ولی در پایین موجب مقاومت شده است.
* روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران کداماند؟
این روندها در همه سطوح مشهود است. حذف روستا به معنای اجتماعی آن و نه فقط جغرافیایی، تحول در ساختار خانواده و موضوع بسیار مهم تغییر جایگاه زنان، سکولار و حتی لاییک شدن نسلهای جوانتر، ناسازگاری ادامه سیاستهای رسمی گذشته با وجود فنآوریهای جدید، پدیده فردگرایی که بیشترین حساسیت را نزد حکومت ایجاد کرده است، بخش اصلی تحولات ریشهای است که به نظر ماندگارتر میآیند.
* برای شخص شما کدام خصوصیّتِ این تغییرات، اُمیدآفرین و کدام، بیمآفریناند؟
امید اصلی از همان جایی آغاز میشود که بیمآفرین است. همانطور که گفته شد مجموعه سیاستهای رسمی در تعارض با الزامات پیشرفت و رسیدن به توسعهای متوازن و پایدار است. این ساختار تا کنون با اتکا به درآمدهای نفتی و خرج کردن از سرمایههای دینی و برخی تحولات بینالمللی و منطقهای توانسته خود را حفظ کند ولی اکنون به علت استحصال بیرویه از این منابع، تناقض و ناکارآمدی این سیاستها بسیار آشکار شده و امکان تداوم آنها وجود ندارد و جامعه را با بحرانهای گوناگون اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی مواجه کرده است.
بیم اصلی این است که به این بنبست آشکار توجه نشود و همچنان تا فروپاشی کامل ادامه داده شود. امید از همین نقطه آغاز میشود که طرفین ماجرا اعم از مردم و نخبگان و کنشگران و حکومت از طریق مصالحهای جدی این بنبست را بشکنند و ایران را از این وضعیت و مشکل تاریخی خود خارج کنند.
از: ایران امروز