در یک ګردهمائی سازمانی در برنامه Zoom در مورد زبان فارسی گفتگوئی درگرفت. من نقد خودم را به صورت مقاله درآوردهام. نظرات دیگران درآن جمع کم و بیش در آن منعکس است.
موضوع زبان فارسی و اینکه چه گونه صحبت کنیم. کدام واژهها فارسی است کدام فارسی نیست. کدام واژهها را ما به کار ببریم.
آیا حمله اعراب در ۱۴۰۰ سال پیش سبب از میان رفتن زبان فارسی شده است یا بدان جهت صدمات فراوان دیده است؟ واژههای غیرعربی مانند واژههای روسی، ترکی، ارمنی، فرانسه و انگلیسی، هندی و غیره که به زبان فارسی راه یافتهاند تکلیفشان چیست؟ و موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت، واژههای فراوان انگلیسی است که امریکارفتهها، یا ایرانیهای ساکن امریکا، در محاوراتشان بهکار میبرند، که بیشتر بدلیل ندانستن واژههای همردیف آن در زبان فارسی است، و نیز نوع زندگی ایشان که در عمل زبان محاورهای غالب ایشان انگیسی است، این امر صورت گرفته است. اینگونه واژههای انگلیسی را مردم در جمع نمیشناسند و عملآ جائی در زبان محاورهای پیدا نمیکنند.
زبان فارسی مشتق از زبان هندواروپائی است. علاقمندان میتوانند توضیحات لازم را در متون زبانشناسی، از جمله کارهای دکتر احسان یارشاطر پیدا نمایند.
صحبت این مقاله، بیشتر بحث در مورد زبانی است که امروز ما با آن گفتگو میکنیم.
ملاحظات کوتاه تاریخی در درگیریهای زبان فارسی در برابر حوادث و وقایع تاریخی
حمله اعراب به ایران در چهارده قرن پیش، ساختار حکومتی ساسانیان که در زمان خود نمودار تمدن ایران و نمایش فرهنگ ایرانی بود را درهم کوبید. نمیخواهم وارد علل شکست ایرانیان و پیروزی اعراب بیابانگرد شوم ولی جنگهای سی ساله ایران و روم رمق از ایران گرفته بود. و خودکامگی شاهان ساسانی و در دست داشتن امور در کف قدرت موبدان زرتشتی و موبد موبدان، آیتالله خمینیهای آن دوران، پشتیبانی مردم از حکومت را کاسته بود. از میان بردن آثار سلسله اشکانی، از جمله شهرهای اشکانیان که پانصد سال، بیش از هر سلسلهای در ایران حکومت کردند، که حتی شهرهایشان را زیر پای فیلهایشان پایمال نمودند.
سرکوب شدید اعتراضات مردم در شکل کشتار مزدکیها و مانویها، پشتیبانی مردم از حکومت را به شکل وسیعی کاهش داده بود. حتی برخی از پیروان مزدکیها و سایر مخالفین مانند ابوذر غفاری، سلمان فارسی، مقداد که اسلام را پذیرفتند و به اعراب در حمله به ایران کمک کردند. از جمله در حمله به تیسفون، مدائن، راه گذشت از آب دجله به تیسفون را، ابوذر غفاری به ایشان نشان داد. که در چه محلی از رودخانه و در چه زمانی از سال، آب رودخانه در پائینترین سطح قرار میگرفت و گذر سپاهیان عرب را میسر مینمود. یا سلمان فارسی (روزبه) که از مشاورین پیامبر اسلام بود، و در جنگ خندق پیشنهاد حفر خندق که عامل پیروزی در جنگ شد با سلمان بود. او در سالهای پایانی زندگی خود والی مدائن بود.
ایرانیان زبان عربی را آموختند و دانشمندان ایرانی حتی صرف و نحو زبان عربی را بیرون آوردند و در کتاب تآلیف کردند. حتی یکی از پایهگذاران مذهب حنفی از چهار مذهب سنیمذهبان، حنبلی، شافعی، حنفی، مالکی، ابوحنیفه از فقهای بزرگ زمان خود، جدش از روستازادگان ایران بود. ابوحنیفه در کوفه به دینا آمد و در بغداد درگذشت. دانشمندان ایرانی کتابهایشان را به عربی مینوشتند چون با آن زبان بهتر میتوانستند مطالب علمی را بنویسند و بیان کنند. در آن زمان، زبان فارسی آن آمادگی را پیدا نکرده بود که با آن مطالب علمی را دقیق بنویسند. همچنین زبان عربی نوعی پایه دینی هم داشت.
درعین حال هیچ فشاری در فارسی نوشتن بر آنها نبود، خلفای عباسی بهخصوص مآمون دانشمندان را تشویق میکردند. دانشمندانی چون ابن مقفع، روزبه، کتابهای متعددی در زمان خلفای عباسی نوشتند و کتب زیادی را از فارسی میانه به عربی ترجمه کردند. از جمله ترجمه کلیله و دمنه از هندی به عربی از یادگارهای ابن مقفع میباشد. و بسیاری کتابهای دیگر نیز از خدمات این دانشمند ایرائی است.
دانشمندان ایرانی در این دورهها فراواناند. ذکریای رازی، شیمیدان، کاشف الکل و اسید سولفوریک و رفلکس مردمک چشم، ابوعلی سینا، نویسنده، طبیب، کاشف توجه به نبض در تشخیص بیماریها، فیلسوف که بعد از ارسطو او را معلم دوم خواندند و کتاب قانون در طب او تا قرن شانزدهم در اروپا تدریس میشد. و خوارزمی، ریاضیدان، ستارهشناس، جغرافیدان و فیلسوف و مورخ بزرگ، آعازگر ریاضی مدرن، که باز کتاب جبر و مقابلهاش تا قرن شانزده در اروپا تدریس میشد. و بسیاری دانشمندان دیگر که به زبان علمی روز یعنی عربی مینوشتند و اجباری بر سرشان نبود. و در غرب مدتها به دلیل عربی نوشتن کتابهایشان، ایشان را عرب میخواندند که به تدریج برایشان روشن شد که ایرانی هستند.
البته فشار مذهب برسرهمه بهخصوص دانشمندان بود. ابنسینا کارهای فلاسفه یونان قدیم از جمله ارسطو را در کتابهای فلسفیاش، همراه برداشتهای خودش از فلسفه را بازگو میکرد. اسلامیون ریختند که واشریعتا این کار کفر است و کتاب فقط قرآن میتواند باشد. امام محمد غزالی کتاب نهایت الفلاسفه را نوشت و در آن با استدلال نشان داد که عقاید فلسفی با قرآن در تضاد است و درست هم میگفت و کسی نمیتواند مسلمان باشد و از فلسفه در گفتارش همراه قرآن سخن بگوید. با این کار به نوشتار فلسفه در ایران تا قرنها پایان داد. تا دوباره در زمان قاجارها نوشتن فلسفه دوباره رونق پیدا کرد.
ابوعلی سینا کوشش داشت که اسلام و فلسفه را در کنارهم نگهدارد که البته نادرست بود. و شاید بیشتر از این نمیتوانست چیزی بگوید و اسلام را ناخواسته خراب میکرد. او را تکفیر کردند. در دفاع از خود او این رباعی مشهور را ساخت:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود/ محکم تر از ایمان من ایمان نبود/ در دهر چو یک منی آنهم کافر/ پس در همه دهر یک مسلمان نبود.
ذکریای رازی حتی نوشت که پیامبر میگوید، هیچ کتابی بهتر از قرآن نوشته نشده، چندین نام کتاب که بهتر از قرآن نوشته شده را نام برد و مطالب دیگری علیه دین گفت و نوشت. به روایتی میگویند، کتابش را آنقدر بر سرش کوفتند که کور شد! و روایت دیگر علت کوری او را سر و کار با مواد شیمیائی داشتن ذکر میکنند و میگویند ربطی به افکار او نداشته است. من تحقیقی در این مورد ندارم.
فارسینویسی از زمان صفویه شروع شد و در دوران قاجار به اوج خود رسید. صفویه زبان فارسی را تشویق مینمودند. ولی زبان ترکی نیز که در دوران اواخر سامانیان و نفوذ ترکها آغاز شده بود و در دوران غزنویان و سلاجقه رشد نموده بود. در این دوره با حضور قزلباشها زبان ترکی رشد بیشتری پیدا کرد و آدزبایجان به تدریج زبان آذری که شعبهای از زبان پهلوی بود را از دست داد. در این زمان هر چند در دربار صفویه مثل دربار قاجارها به ترکی سخن میگفتند ولی دستورات حکومتی و مکتوبات رسمی همه به فارسی نوشته میشد.
در دوران رضاشاه فرهنگستان را بهوجود آوردند و دانشمندان بزرگ زمان که کم نبودند، مانند بهار، فروغی، تقیزاده و بسیاری دیگر واژههای فارسی را به جای واژههای عربی و دیگر واژهها ترتیب دادند، مانند، شهربانی بهجای نظمیه، ارتش بهجای قشون، پزشک بهجای طبیب، شهرداری بهجای بلدیه، دادگستری بهجای عدلیه و بسیاری لغات دیگر را فارسی کردند. هشتاد درصد واژههای فرهنگستان را مردم پذیرفتند و بهکار بردند. محمدعلی فروغی رئیس فرهنگستان ایران گفت من باور ندارم که هرگز مردم بهجای طبیب بگویند پزشک. در حالیکه برعکس شد کسی دیگر طبیب نمیگوید.
احمد کسروی تبریزی در ترویج زبان فارسی به عنوان زبان ملی ایرانیان بسیار کوشید. فعالیتهای او با کمک شیخ محمد خیابانی صورت گرفت. کسروی واژههای جدیدی در فارسی ابداع کرد که اغلب مورد نظر مردم قرار نگرفتند و تنها معدودی از آن واژهها را نویسندگانی بهکار گرفتند. بعضی اسامی مانند فروزا، نام دختر، از نظرات کسروی است که پذیرفته شده است و بهکار میرود.
هجوم ترکان و بهدنبال آن مغولها از شرق به ایران
کشور پهنآور ایران از مقدونیها و اسکندر و اعراب همراه دین اسلام گرفته تا به بعد، مورد هجوم ترکان غزنوی و سلجوقی و مغولان قرار گرفت ولی ایشان به دلیل آنکه خود میراث درستی نداشتند تمدن و فرهنگ بزرگ ایرانی را پذیرفتند و خود را پادشاه ایران خواندند. هم مسلمان شدند و هم به پشتیبانی از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی پرداختند. فردوسی و سایر شعرای بزرگ فارسیگوی آن زمان مورد توجه و پشتیبانی مالی و معنوی ایشان قرار گرفتند. اشعار حافظ زمان تیموریان، در دوران شاهرخ گردآوری شد. در این دوره بیش از هر دورهای هنر رونق گرفت. نقاشی، تهذیبکاری، خطنویسی و… تشویق شد و هنرمندان بسیاری در این دوران بوجود آمدند.
در شکلگیری زبان و فرهنگ ایرانی در دوران قاجارها و مشروطه کوششهای فراوانی شد که به دلیل استبداد و توجه سلاطین قاجار بیش از هر چیز به استفادههای شخصی خود، آنطور که لازم بود و شرایط جهانی فراهم نموده بود، از جمله در فرصت پنجاه سال سلطنت، سلطان صاحبقران ناصرالدین شاه، بههیچ وجه آنطور که لازم بود صورت نگرفت. مظفرالدینشاه در دو سفر پرمخارجش به اورپا که با قرض از دولت انگلیس فراهم شده بود، به جای آنکه مانند پتر کبیر امپراتور روس از آلمان بخواهد کشتیسازی را به ایشان بیاموزد و با این کار روسیه زمان خود را را به اوج قدرت رساند. مظفرالدین شاه تقاضایش از ویلهلم امپراتور آلمان این بود که چند نشان به همراهان او، از جمله آبدارباشی او بدهند!
در دوران صفویه و بهخصوص قاجاریه و دوران مشروطه، نویسندگان و شعرای جدیدی پیدا شدند و فرهنگ غرب و مدرنیته در ایران رسوخ یافت.
در دوران رضاشاه با کمک فرهنگیان بزرگ آن زمان کمکهای شایستهای به زبان فارسی شد. ولی با نبود آزادی و جلوگیری از شرکت مردم در امور جامعه، ایران به اعتلای فرهنگی که دوران مشروطه آن را نوید میداد نرسید. مدرنیته که باز مشروطه پیشگام آن شده بود شکل نگرفت. مدرنیته بدون آزادی میسر نیست. ساختن ساختمانهای بلند برای ادارات لازم است ولی نشان مدرنیته نیست. در این دوران بیست ساله، هیچ شاعر و نویسندهای نامی بوجود نیامد. زندان و کشتار نویسندگان و شعرای بزرگ دوران نظیر میرزاده عشقی و فرخی یزدی، و فرزانگانی نظیر دکتر تقی ارانی و دستپروردگان او که در جمع پنجاه و سه نفر، در زندان رضا شاه افتادند.
برقراری سانسور، و آن را در دست مامور تامینات، محرمعلی خان، گذاشتن، مملکت را درخاموشی یعنی همان دوران بیست ساله سیاه استبداد که نام دادند قرارداد. دانشگاه را گشودند ولی دهان دانشجویان و استادان آن را بستند و در کوچکترین تخلفی راهی زندان کردند. نخبگان کشور نظیر تیمورتاش که سیاستمداری تحصیل کرده بود و حکومت رضا شاه را در جهتی که شکل گرفت ساخت، سردار اسعد بختیاری، سردار مشروطه، مستوفی الممالک سیاستمدار نامدار ایران، میرزا علیاکبر خان داور، سازنده دادگستری نوین ایران و بسیاری دیگر بدون هیچ دلیلی بهعنوان دزدی و جاسوسی زندان کرد یا با آمپول هوا در زندان کشت و یا مثل داور گفت برو بمیر و او هم خود را با خوردن تریاک کشت.
برداشتن حجاب که خواست روشنفکران آن زمان بود با باتوم پاسبانها بر سر پیر زنان و برداشتن حجاب آنها عملی شد. موضوع احترام به زنان در کار نبود. بهتر بود مانند ترکیه به دست آتاتورک که رضا شاه به دنبال او این کارها را انجام داد، برداشتن حجاب از مدارس آغاز میشد. همه کارها با دیکتاتوری و بدون توجه به نظر مردم انجام شد.
درست است که درزمان او کارهای بزرگی هم که همه از مصوبات مجلس دوم مشروطه برداشت شده بود، انجام گرفت. امنیت که خواست همگی در مملکت بود برقرار شد. ولی بهقول بنجامین فرانکلن، دانشمند و سیاستمدار بزرگ امریکانی، آزادی را به بهانه امنیت نمیتوان برداشت، چه آنهائیکه امنیت را در برابر آزادی انتخاب میکنند، نه آزادی را فهمیدهاند و نه امنیت را. اگر رضاشاه به قول دکتر مصدق تنها به برقراری امنیت همت میگماشت و بقیه کارها را به نمایندگان منتخب مردم میسپرد که دنبال کار نهضت مشروطه را بگیرند و مصوبات مجلس دوم را با آرامش و با کمک کامل مردم انجام دهند. رشد مدرنیته و پیشرفت در ایران بسیار بسیار بیشتر از اینها میشد.
با کوششهای دوران مشروطه انتظار این بود که نویسندگان و شعرا و دانشمندان نوی در جامعه پیدا شوند، که نشد. آنچه بودند قدیمیها بودند که دلیلاش حضور سایه سنگین دیکتاتوری در دوران سیاه بیست ساله رضا شاه در مملکت بود.
ملت ایران
به این ترتیب مشاهده میکنیم که مردم کشور باستانی ایران از اقوام گوناگون به وجود آمده که در کنار هم قرنها زیستهاند و ملت ایران را بهوجود آوردهاند و بالاخره با کمک همدیگر و در کنارهم، فرهنگ و تمدن بزرگی را بهوجود آوردهاند.
عنوان “ملتهای ایران” را اقلیتی بیشتر برای جدا ساختن بخشهائی از مملکت ابداع کردهاند، که باز اقلیتی برای کسب عنوان رئیس حکومت، و در دست گرفتن قدرت آن را حمایت میکنند و در این موضوع از پشتیبانی کامل قدرتهای سودجوی جهانی در تجزیه ایران به سود منافع استعماری خود برخوردارند و کمکهای مالی و نظامی به ایشان داده میشود که ایشان هم مانند اقلیتی از کردها پنهان هم نمیکنند.
آنهائی که مردم ایران را تنها آریائیها میدانند که چند هزار سال پیش به ایران آمدند، تغیرات وسیع جدید را نادیده میگیرند. درصد عددی آریائیها نسبت به فرایند مردم کنونی ایران ناچیز است. هر چند معلوم نیست که این نابخردان اجتماعی چگونه میخواهند تعیین نمایند که چه کسی آریائی هست یا آریائی نیست. چشمهای کشمیری در کنار گونههای آسیائی فراوان است، چشمهای مغولی و بادامی چینی را در میان ایرانیان حتی در یک خانواده در کنار چشمهای عربی نیز بسیار مشاهده میشود. این نا بخردان تنها بهزعم خود دنبال آنند که وجود اقوام مختلف دیگر در این سرزمین را نادیده بگیرند. و در این کار تنها عرض خود را میبرند.
***
موضوع گفتمان به زبان فارسی
زبانی که امروز ما با آن صحبت میکنیم زبان فارسی است. این زبان بعد از حمله اعراب و دویست سال تسلط ایشان بر ایران بسیاری از واژههای عربی را در خود گرفته است. این امر سبب غنی شدن زبان فارسی شده است. با این فارسی ادبیات و سرودن اشعار روانتر و زیباتر شده است. مسائل فلسفی را بهتر میتوانیم با آن بیان کنیم. گروهی صرفاً بهخاطر خاطرات بدی که در تاریخ از حمله عرب بهجا مانده میخواهند لغات عربی را از فارسی امروز بردارند و بهجای آنها، واژههای معادل فارسی آنها را بهکار برند.
پیدا کردن این معادلها بیشتر اوقات میسر نیست و مردم هم با این زبان عادت کردهاند. و هیچ دلیلی بهجز جنگ با گذشته برای این کار وجود ندارد. بهقول دکتر احسان یارشاطر این لغات که سالها است آنها را بهکار میبریم دوستان ما هستند. واقعآ این واژهها فارسی شدهاند. اغلب مردم نمیدانند که این لغات عربی است یا اگر هم بدانند این لغات برایشان جا افتاده است و آنرا راحت بهکار میبرند.
مثلآ میگویند بهجای واژه ممنون که عربی است فارسی آن سپاس را بگوئید. واژه سپاس بسیار قشنگ است ولی مردم عادی عادت به بهکار بردن آن را ندارند. در حالی که واژه ممنون بسیار فارسی شده مردم راحت آن را بهکار میبرند. افرادی مانند مادر من یا مادر بزرگم و افرادی در سطح ایشان تنها واژه ممنون را میشناسند. باقی واژهها که به اصطلاح دم جاروی عربستیزان قرار گرفته است نیز همین وضع را دارند. مردم این واژهها را قبول کردهاند، آنها فارسی شدهاند و دلیلی ندارد که دنبال جایگزین آنها بگردیم. حالا اگر گروهی دلشان میخواهد که چنان بکنند و وسواس ضد واژههای عربی را دارند کارخودشان را بکنند به بقیه چه کار دارند؟
در کنار واژههای عربی در طول زمان، واژههای ترکی، مغولی، روسی و فرانسه و ارمنی نیز وارد زبان ما شدهاند. اغلب جا افتادهاند و بسیاری از مردم ریشه آنها را نمیدانند و آنها را درذهن خود واژههای فارسی میشناسند. واژههای ترکی بسیاراند . تآثیر زبان ترکی در زبان فارسی از زمان سامانیان که سربازان ترک فراوان داشتند آغاز میشود. بالاخره این سربازان ترک حکومت را ازایشان گرفتند . در دوران غزنویان و سلاجقه و مغولها واژههای ترکی وکمی واژههای مغولی به فارسی راه یافت. آذربایحان بدلیل این همسایگی بتدریج زبایش با درصد بسیاری ترکی شد. که البته میبینیم با ترکی اسلامبولی فرق دارد و واژههای فارسی در آن فراوان است. و بقول دوستان فهمیده ی آذربایجانی من، حتی ساخت جملات و ترکیب فعل و فاعل و مفعول در جمله بندی فارسی است و با جمله بندی در ترکی استامبولی فرق دارد.
رسوخ بسیار زبان ترکی در ایران، دردوره صفویه و سپس قاجاریه بود که اولی ازاردبیل، شیخ صفی الدین اردبیلی و دومی ازایل قاجار که از ترکمنها و مناطقی بالای آن سرچشمه میگرفت، سرچشمه پیدا کرد. و همانطور که در بالا گفته شد قزلباشها در این کار نقش زیادی داشتند.
وآژههای رایج: آبجی، آچار، آچمز، آذوقه، و بسیاری دیگر ترکی هستند و وآژههای آقا، آلاچیق، اتراق، اجاق، اتاق و اردو مغولی هستند. خانم، خاتون و خان و دائی، قراول، قورچی، کوچ، یاغی همگی مغولی میباشند. واژههای ترکی و مغولی در زبان فارسی بیشمارند. ایلچی، بهادر، تغار، توسن، تومان، جرگه، چاوش، چپر، چریک، و… واقعاً تمامی ندارند.
اخیراً در تکستی در فیسبوک سفارش کرده بودند که واژه خانم و خان مغولی هستند و آبجی و مادر و حاج خانم طعنه به زنان در این دوره است. و توصیه کرده است که بهجای خانم واژه بانو که فارسی و ریشه پهلوی دارد را بهکار برید.
اولاً واژه آبجی که ترکی است در فارسی کاملاً بهکار میرود. خاله بزرگ من را آبجی مامان صدا میکردند. خانمباجی کاملاً مصرف دارد. حاج خانم برای خانمهای مذهبی رایج است. بسیاری خانمها مکه رفتهاند و حاج خانم خوانده میشوند. اینکه شما خوش تان بیاید یا نیاید یک حرف است و اینکه وآژه رایج است و بکار میرود صحبت دیگری است. واژه بانو زیبا است ولی رایج نیست. مردم واژه خانم را که جا افتاده بکار میبرند. کسی هم نمیداند که ریشه مغولی دارد. خان در پسوند نام افراد، عنوان احترام به شخص است و باز مردم ریشه مغولی آن را نمیدانند. امروزه خانم و خان، هر دو از فارسیترین واژهها میباشند. بانو ادای احترام بیشتری از خانم شاید داشته باشد ولی کم و در موارد خاصی که قصد احترام بیشتری باشد بهکار گرفته میشود.
وآژههای زبانهای دیگر در زبان فارسی مثل زبان روسی کم نیستند، درشکه، استکان، سماور، اسکناس، بشکه، باک، بکسوات، اسفالت، آفتومات، برزنت (به معنی کرباس)، بکسل، بکسوات، بهمعنی سر خوردن و لغزیدن، بنزین، نفت، ترمز، رل، به معنی فرمان ماشین. زاپاس، به معنی یدکی و کمکی، ساسات، به معنی مکنده، شلنگ، کوپه (قطار)، لاستیک، گالش، کاپشن، چتول (ظرف مشروب)، کالباس، سوخاری، به معنی نان برشته، پرس، در روسی به معنی بشقاب و در انگلیسی، پورشن، به معنی قسمت. چدن، چرتکه، ساطور، شماطه، روسی به معنی سروصدا، کالسکه و پوتین از آن جملهاند و کاملاً فارسی شدهاند.
من لیستی از واژههای روسی که در فارسی بکار میروند را خواندم و بسیار تعجب کردم و در زبان محاوره است و هرگز معلوم نیست که واژه روسی است متاسفانه آنزا گم کردهام. یکی از آن یادم مانده، زپرتی، واژه روسی است، عنوان سربازخانههای روسی در ایران بوده، در فارسی به معنای بنجل، و به درد نخور است که برای آدمهای به درد نخور و دست و پا چلفتی نیز بهکار میرود. بسیاری از واژههای فرانسوی نیز در دوران قاجار از زبان روسی وارد زبان فارسی شدهاند: ورمیشل(اصلا ایتالیائی)، وانیل، پرو (ایتالیائی)، جلیقه، پالتو، املت، واگن، ماشین، کاربراتور و…
تداخل واژههای فرانسوی در زبان فارسی بسیار است: مرسی، که واژهای متداول و فارسی شده است. طبق تحقیقات دکتر معین تعداد این واژهها ۱۷۰۰ واژه میباشد. در بخشهای اقتصادی، پزشکی، سیاسی، هنری، سینمائی و همچنین مکالمات روزمره مورد استفادهاند.
هرچند امروزه زبان انگلیسی به تدریج جای آن را گرفته است. از جملهاند واژگان:
ادکلن، اپل به معنی شانه، اتیکت، آتمسفر، اشانتیون، اشل، اکران، اکیپ، املت، اورت، اورژانس، ایده، آباژور، آژان، آمپول، آنکادر کردن، آوانس، برس، بلیط، برشور، بلوز، دوش، روبان، رب دشامبر، سوژه، شوفر، صابون، کافه، کامیون، کراوات، کودتا، گیشه، موزه، بورکراسی، بوفه، بولتن، بیسکویت، بیگودی، پیست، پیژامه و تا ۱۷۰۰ واژه دیگر.
برخی از لغات انگلیسی که وارد زبان فارسی شدهاند:
آپارتاید، آبشن به معنی گزینه، آدامس، آدرس، آرشیو، آیتم، بهمعنی گزینه، اتومبیل، بهمعنی خودرو، ادیت بهمعنی ویرایش، ادیتور بهمعنی ویرایشگر، ارتوپد، ارگان، بهمعنی سازمان، نهاد، ارگانیسم بمعنی جاندار، اسکیت، چرخ پاسره، آکروبات، اکولوژی، بوم شناسی، اریجینال مساوی اصل، ا. ک O.K. مساوی باشه، خوبه، آی کیو، ضریب هوش، ایمیل بهمعنی رایانامه، بروکلی، گل کلم سبز، بسکتبال، بیوگرافی، بهمعنی زندگینامه، پارک، پاکت، پرسنل، پروپاگاند، بهمعنی جوسازی، پلیس، پیست بهمعنی زمین مسابقه، تاکسی، تانک، تایر بهمنعی لاستیک خودرو، تایم بهمعنی زمان، تروریست، تُست بهمعنی برشته، تلفن، تلگراف، توربین، توریست، و صدها واژه نظیر آن.
شما میتوانید در ویکیپدیا واژههای مصطلح که بسیاری از آنرا نوشتم را پیدا نمائید. یا در کتاب واژههای مصوب فرهنگستان زبان. کتابهای متعدد دیگری در مورد لغت و املا و تاریج ادبیات از نویسندگان مختلف موجود است که میتوانید به آنها مراجعه نمائید.
البته جریان دیگری هم وجود دارد. آنهم به خاطر ایرانیهائی است که در امریکا زندگی میکنند که بسیاری از واژههای زبان فارسی را فراموش کردهاند و واژههای انگلیسی بهجای آن بکار میبرند. این واژههای انگیسی در گفتار ایشان را مردم معمولی نمیشناسند و نمیفهمند. لذا اینگونه واژهها جائی در زبان فارسی ندارند و با واژههای انگلیسی که وارد زبان فارسی شدهاند و مردم با آنها آشنائی دارند و بخشی از زبان ما شدهاند، متفاوتاند و باید مثل مردم عادی، جائی برای آنها قرار ندهیم و فراموششان کنیم. ارزانی ایرانیهای امریکانشینی که فارسی را فراموش کردهاند!
لذا زبان عربی زبان فارسی را غنی کرده است. شعر فارسی، ادبیات فارسی، فلسفه به زبان فارسی بدون واژههای عربی که به آن افزوده شده است نه تنها آن زیبائی و تناسب و گویائی را ندارد بلکه مشکل بشود مفاهیمی که در نظر داریم را بدون آنها سلیس و قابلفهم بیان نمائیم.
معلوم نیست آنهائی که جارو بدست گرفتهاند و زبان و فرهنگ ایران را با عربستیزی میخواهند بهزعم خود جارو نمایند، چه وضع بهتری در نظرشان میخواهند برای زبان فارسی بسازند. واژههای روسی و فرانسه و انگیسی را که وارد زبان ما شدهاند که اغلب تکنیکی و علمی هستند یا مثل املت و ساندویج، بیسکویت و بوفه یا بلوز و پیژامه، صابون و صدها واژه رایج را میخواهند چه کنند. آیا دنبال واژههای اوستائی و پهلوی برای جایگزین کردن این واژهها هستند؟ یا دنبال واژههای شوخیآمیز که میگویند بهجای کشتی بگویند تشخیس، یا برای آینه بگویند من در آن پیدا!! این جاروکشان متعصب فرهنگی غنیبودن زبان را نمیفهمند و حواسشان نیست و با این دستکاریهای تعصبآمیز زبان علمی ساخته نمیشود. باید واژههای بینالمللی مانند تلفن، تلگراف، رادیو، سینما، تلوزیون و بسیاری دیگر را حفظ نمود و در این راه در کنار سایر ملل متمدن جهان قرار گرفت و راهرو قافله تمدن بشری باقی ماند.
این هموطنان عصبانی میخواهند جنایات هزار و چهار صد سال پیش خلفای عباسی را با فشار و تعصب در کنار گذاردن واژههای عربی جبران کنند. و سرشان نمیشود که در این برحه از زمان دیگر با خلفا سر و کار نداریم بلکه با شرایط دیکتاتور حاکم بر این کشورها و واقعیت نظام استعماری و نیمه استعماری در جهان سر و کار داریم. ما و مردم عرب هر دو با استبداد و استعمار در مبارزهایم. حالا خیلی نادانی است که این جبهه مشترک مبارزه با دیکتاتوری و مبارزه با استعمار را فراموش کنیم و بهجای مبارزه مشترک با جنایات دیکتاتورهای محلی و استعمار، همراه مردم زیر دیکتاتوری و استعمار عرب، هر روز جنایات خلفای اسلامی در هزار و چهار صد سال پیش را تکرار کنیم و فراموش کنیم که آخرینشان المستعصم بالله را به پیشنهاد خواجه نصیرالدین طوسی و دستور هلاکو خان مغول، نمدمال کردند تا جان داد.
محسن قائممقام
۲۷ اوت ۲۰۲۲
۵ شهریور ۱۴۰۱
از: ایران امروز