بیانیهی حزب دمکراتیک مردم ایران
پیش به سوى جنبش فراگیر سراسری
جنبش نوین مردم ایران، توفنده و پویا و نوآورانه، روز به روز افق های تازه ای را برای دگرگونسازی ژرف جامعه و برپایی ایرانی آزاد و آباد به روی ما می گشاید. آتش این جنبش، با قتل ناگوار دختر جوان کرد ژینا (مهسا) امینی توسط “گشت ارشاد” شعلهور و بهسرعت فراگیر شد. بهویژه زنان و دختران جوانِ زخمخورده در تن و جان از حکومت دینی با سر دادنِ شعار پرمعنای “زن، زندگی، آزادی” برای بازپسگیریِ حقوق و آزادیهای پایمالشدهی خود شجاعانه راهی خیابانها گردیدند. رویارویی اعتراضگران با نیروهای مسلح سرکوبگر رسمی و غیررسمی، تاکنون بیش از دویست کشته، صدها زخمی و هزاران زندانی از مردم بیدفاع در پی داشته است. این جنبش نه تنها از پشتیبانی گستردهی ایرانیان درون و بیرون کشور برخوردار شده، بلکه ستایش و شگفتی جهانیان را نیز برانگیخته است. چشم جامعهی جهانی بیش از هر زمان به ایران و دختران و زنان مبارز ایرانی دوخته شده است.
جنبش “زن، زندگی، آزادی” بر بستر جامعهای شکل گرفته است که از ناکارآمدی و ناتوانی فاجعهبار حکومت، تبعیضهای گسترده جنسی، دینی، اجتماعی و قومی، تحمیل دین بر سیاست و جامعه، فساد ساختاری و رهبران فسادپرور، مستولیتناپذیری حکومت و خودکامگی، نبود آزادیهای مدنی و سیاسی و فردی، محرومیتها و محدودیتها، بیداد گسترده و فقر، آسیبهای زیستمحیطی و تنش دایمی با جهان به تنگ آمده است.
این جنبش مدرن اجتماعی سکولار، که از خودویژگیهای چشمگیری برخوردار است، بیگمان فصل نوینی در تاریخ مبارزات مردم کشورمان گشوده است. ما با گونهای چرخش پارادایمی روبهرو هستیم که در آن زندهترین و پویاترین بخشهای جامعه را گرد شعار “زن، زندگی، آزادی” به میدان آورده، رو به آینده دارد، مخالف دخالت دین در عرصهی عمومی، خواهان برابری زن و مرد، صلح با جهان، دمکراسی و جامعهی باز، آزادیهای مدنی گسترده و حق شادی است. با چشمداشت به میزان آزمودگی و آگاهی و شور و آمادگی نیروهای درگیر در صحنه و همخوانی خواستهای آنان با خواستهای بیپاسخمانده یا سرکوبشدهی اکثریت شکنندهی مردم ایران، قاطعانه میتوان گفت که فضای جامعه دیگر به شرایط پیشین باز نخواهد گشت. تغییر موازنه قدرت میان گردانندگان امور و جامعهی مدنی، مشروعیتباختگی حکومت و شکاف و ریزش درون آن، گشایش فضای سیاسی و ژرفش آگاهی عمومی و اجتماعی از زمره آثار ماندگار این جنبشاند.
این جنبش که ریشه در خواستهای زنان ازجمله برخورداری آزادی در زمینهی تن و پوشش و سبک زندگی خود و نیز دیگر خواستهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی انباشتهشدهی مردم دارد، از سوی رهبر ج. ا. بازی قدرتهای بزرگ غرب و متحدان منطقهای آنان برای فشار به رژیم معرفی میشود. این رویکرد چیزی جز چشم فروبستن بر واقعیت یک جنبش بزرگ حقطلبانه، نادیده گرفتن جانفشانیها و فداکاریهای مردم در راه خواستهای خود و در نهایت سوق دادن کشور بهسوی فاجعهی رویاروییهای خونبار نیست.
جنبش “زن، زندگی، آزادی” نتیجهی فراپویی و گسترش حضور اجتماعی و سیاسی مردم در چند دههی اخیر است و شکلگیری آن، بدون پشتوانهی تجربهی دوم خرداد ۷۶، جنبش سبز و جنبشهای اعتراضی ۹۶ و ۹۸، امکانپذیر نمیبود. برای نخستین بار پس از ۱۳۵۷ جنبشی به خیابان آمده است، که شمال و جنوب شهرها، مناطق گوناگون ایران، گروههای صنفی و مدنی، چهرههای سرشناس فرهنگی، هنری، ورزشی و دانشگاهی در آن با یکدیگر همراه هستند. بهروشنی میتوان دید که امروز در ایران، از یک سو ردههای هواداران سرکوب و خودکامگی کوچکتر و از سوی دیگر، صفوف مردمِ رزمنده در راهِ خواستهای برحق انسانی پرشمارتر، آگاهتر و باانگیزهتر از هر زمان دیگری شده است. این گمان که مردم ایران بدون گذشتن از کارزارهای پیشین میتوانستند به جایگاه امروزین برسند و با چنین همبستگی ملی و اعتمادبهنفسی گام به میدان مبارزه و مقاومت و نافرمانی مدنی کنونی بگذارند، نادرست است.
این جنبش با شعار آیندهساز “زن، زندگی، آزادی” بهگونهای نمایان از شعارهای گذشتهگرایی چون “رضاشاه، روحت شاد!” فاصله گرفت، با درونمایهی زندگیساز و مسالمتجوی خود راه را به روی شعارهایی همانند میکُشم، میکُشم، آن که برادرم کُشت” بست و هر چند با خشونت خونبار دولتی روبهروست، دوربینانهتر و آگاهانهتر از پیش برای دستیابی به جامعهی حقوقی آزاد، مناسبات انسانی و رفتار اجتماعی روادارانه و بیگانه با خشونت مبارزه میکند.
این جنبش به اتحاد و همبستگی مردم سراسر ایران، از فارس و آذری تا کرد و عرب و بلوچ، جانی تازه بخشید و یک بار دیگر نشان داد که مردم میهن ما به ایران چون خانه و کاشانهی مشترک هزاران سالهی خود مینگرند. در نتیجه، همهی تلاشهای حکومت برای افشاندن بذر چندگانگی و دشمنی میان خلقها و دامن زدن به ناسیونالیسم افراطی و اختلافافکنی قومی و مذهبی راه به جایی نبرد و تیرهای زهرآگینش به سنگ خورد.
این جنبش با شعار مرکزی و برانگیزندهی “زن، زندگی، آزادی” نیرو گرفت و متحد شد. ردههای اصلی آن را جوانان و نوجوانان جسور و ازجانگذشته پر کردهاند. همدلی وسیع مردم با این جنبش و همچنین پشتیبانی روزافزون تشکلهای کارگری و دانشگاهی، آموزگاران و دانشجویان و دانشآموزان از این جنبش بسیار امیدبخش است، هرچند هنوز راه درازی در راه بسیج و همراهی فعال و فراگیر لایههای گوناگون مردم با این جنبش در پیش روست. شعار نیرومند و دگرگونساز “زن، زندگی، آزادی” راهگشاست و باید آن را پاس داشت. این شعار میتواند مردم را متحد کند، به میدان بیاورد و زمینهساز زنجیرهای از تغییرات، حتی تغییرات ساختاری در آیندهای شاید نه چندان دور شود. موج “زن، زندگی، آزادی” همچنین میتواند در نیروهای حامی حاکمیت شکاف ایجاد کند و زمینهساز پیوستن بخشهایی از آنان به صفوف مردم شود. چالش بزرگ پیش روی جنبش اعتراضی کنونی این است که بتواند در روند پویایی خود، یک همگرایی ملی و سراسری پدید آورد یا به زبان دیگر، نه تنها جوانان سرخورده و خشمگین از تبعیضها، محرومیتها، ممنوعیتها و نابسامانیهای جامعه، بلکه سازمانهای مدنی و صنفی و دیگر گروههایی را نیز که تا دیروز با دادن رای یا تحریم انتخابات در پی عقب راندن حکومت و ایجاد دگرگونیهای مثبت بودند به میدان آورد و همدردی عمومی کنونی را به مشارکت زنده و پویای میلیونی برای تغییر سیاسی تبدیل کند. جنبش کنونی تنها در چنین صورتی سرکوبناپذیر میشود.
چالش اساسی دیگر این جنبش شکل دادن به یک چشمانداز نوین سیاسی است که امید به تغییرات در جامعهی امیدباخته و سرخوردهی ایران کنونی را زنده کند و به خواستهایی چون برپایی دمکراسی پارلمانی، آزادیهای مدنی و فردی، عدم دخالت دین و روحانیت در عرصهی عمومی، مبارزهی پیگیر با فقر و فلاکت گروههای محروم اجتماعی، بازگشت نظامیان به سربازخانهها، رفع تبعیضهای جنسی و قومی جامهی عمل بپوشاند. جامعهی ما نیاز به یک پروژه و انگارهی جمعی نویی دارد که به موتور جنبش و تحولات آینده تبدیل شود. جنبش باید در جریان پویایی و آفرینشگری درونی خود این چشمانداز نوین و مراحل گذار برای دستیابی به آن را با نوجویی و هم اندیشی جمعی به وجود آورد.
آشکار است که نمی توان حاکمیتی را بدون در نظر گرفتن مراحل قانونمند فراپویی جامعه، به دیگر سخن بدون گذار از مراحل بینابینی، بدون چشمداشت به توازن قوا و بدون فراهم بودن شرایط مناسب داخلی و خارجی از قدرت سیاسی به زیر کشید. اینک باید همهی توان خود را به کار گرفت تا این فرصت تاریخی از دست نرود. نیروهای پیشرو، تشکلهای مدنی و صنفی، گروههای اعتراضگر باید گامهای بلندی برای هماهنگی و توافق بر سر خواستهای مشترک بردارند تا همزمان با گسترش و ژرفش جنبش، از اعتماد و پشتیبانی عمومی برخوردار شوند و راه گذار کمدردتر به یک نظام مردمی را هموار کنند.
نباید یک دم فراموش کرد که در حال حاضر، بار اصلی مبارزه با نظام ولایت فقیه عمدتاً بر دوش جوانان و دانشجویان و اقلیتهای قومى است. نباید جوانان و مردم شریف کردستان را در خیابانها تنها گذاشت. حکومت جمهورى اسلامى تاکنون هیچ سلاحى جز خشونت در برابر مردم به کار نبرده است، اما هرچه مشارکت اعتراضى و همدردى مردم بیشتر شود، ناتوانى حکومت در سرکوب مردم بیشتر چهرهنمایی خواهد کرد.
حزب دمکراتیک مردم ایران با تمام توان از این جنبش پشتیبانی میکند و همهی نیروهای سیاسی و مدنی را فرامیخواند که برای پیروزی درونمایه شعار “زن، زندگی، آزادی” در همهی ابعاد فرهنگی، سیاسی و اجتماعیاش، بیشازپیش به پهنهی هماندیشی و همکاری گام بگذارند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزند.
حزب دمکراتیک مردم ایران
چهارشنبه ۴ آبانماه ۱۴۰۱