نوشتاری از حسین شاه اویسی
پاینده ایران
به بهانه ۲۴امین سالگشت جانباختگان میهن
با درنگی کوتاه در زندگی، ] داریوش و پروانه فروهر [ یاد میکنیم از آنان که از تاریخ آمدند و در تاریخ مانا شدند.
یادداشتی از حسین شاه اویسی تهران، آذر ماه ۱۳۹۷ خورشیدی بازنشر، یکم آذر ۱۴۰۱ خورشیدی |
“اینجانب وظیفه ای ندارم جز اینکه دعا کنم؛ خدای بزرگ امثال شما را زیاد کند.” “از نامه دکتر مصدق به داریوش و پروانه فروهر”
|
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه ی دل هنوز عشق تو عنوان سر مقاله ماست
پیشاپیش فرصت را مغتنم می شمارم و برای بزرگ مردان و بزرگ زنانی را که در راه آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی، اعتلای فرهنگ ایران و سربلندی میهن مان سر به تیره خاک کشیده اند، از درگاه حضرت حق آمرزش و آسایش روح تمنا کنم.
این نوشتار را در دو بخش پیشکش می کنم:
در ابتدا سخن از زنده نام داریوش فروهر است، که کی بود و چه کرد که اینگونه نامبردار شد و سپس در بخش دوم در کلامی کوتاه، متناسب با زمان این نوشتار، به بخش هایی از زندگی زنده یاد پروانه فروهر، همسر، همراه و همرزم داریوش فروهر در حزب ملت ایران که او را پروانه جنبش دانشجویی می خواندند، خواهم پرداخت.
از نویسنده ی نام آشنای یونان، “نیکوس کازان تزاکیس” می خوانیم: “حکمت زندگی دریافتن آرمان است و آنرا به آرزوهای شخصی ترجیح دادن و به خاطر آن جان دادن.”
در جستجوی مصداق این جمله گشتم تا به نام های داریوش و پروانه فروهر برخوردم.
از کجا بیاغازم این دفتر که ترجمان شخصیت، منش، شجاعت، پایمردی، آزادی خواهی، میهن پرستی و ایستادگی زنان و مردانی است که به این باور رسیده اند: “اندیشه را نمی توان با زور سرکوب کرد” و هرگز و به هیچ ترتیبی تن به همکاری و همراهی و همصدایی با نظام استبدادی زیر سلطه بیگانه را ندادند و از صراط مستقیم منحرف نشدند و هرگز دو رنگی نکردند و تن به سازش نسپردند.
آنان ایرانی بودند و ایرانی زیستند آنطور که حب وطن از باورهایش سرچشمه می گرفت و مسلمان بودند، نه با تظاهر به دینداری.
به همراه یارانشان در حزب ملت ایران از شمال تا جنوب از باختر تا خاور میهن مان را در نوردیدند تا با ذره ذره خاک میهن و نیاز های مردم، آشنایی یابند و برای شناخت دردهای مردم از نزدیک تا اعماق کویر رفتند و نیازهای روستاها را بررسی می کردند و به کارگاههای کوچک رو به انهدام سر کشیدند و دشواریهای خرد و کلان کارگران را گرد آوری کردند، با پیشه وران، بازاریان و فرهنگیان به شکل درست گفتگو کردند و اهمیت و نقش انان را در ساخت اجتماعی ایران به درستی دریافتند.
اکنون بر آنم با این مقدمه کوتاه در فرازهایی مجمل، زندگی سراسر مبارزه آنان را که سرشار از افتخار و میهن پرستی در درازای بیش از پنجاه سال تلاش بی امان که همواره از امید و ایمان، بدون آسایش برخوردار بود، تبین نمایم.
- بخش نخست، اشاراتی کوتاه به زندگی داریوش فروهر:
داریوش فروهر این فرزند راستین ایران زمین در هفتم تیر ماه ۱۳۰۷ خورشیدی در اصفهان از مادری اصفهانی و پدری بختیاری چشم به جهان و آسمان آبی ایران گشود و اندک اندک درس عشق به میهن را در دامان پر مهر مادری مبارز و پدر میهن پرستش آموخت.
دوره دبستان را در اصفهان گذراند و به دنبال ماموریت پدر همراه او به ارومیه رفت. در سال ۱۳۲۱ پدر فروهر که از میهن پرستان بنام در ارتش بود به علت مبارزه با اشغال گران میهن، بازداشت و به اردوگاه اسیران جنگی به اراک فرستاده می شود.
فروهر در سال ۱۳۲۲ در ۱۵ سالگی در دبیرستان ایرانشهر تهران بود که با شخصیت، اهداف و مبارزه دکتر محمد مصدق آشنا می شود و به مبارزات سیاسی روی می آورد. پس از اتمام دبیرستان در سال ۱۳۲۷ به دانشکده حقوق دانشگاه تهران وارد می شود و در سال ۱۳۲۸ در راه بنیان گذاری جبهه ملی ایران به همراه دانشجویان مبارز دیگر به دکتر مصدق یاری می رساند و در این راستا در نتیجه فعالیت های او در سال ۱۳۲۸ برای نخستین بار زندانی می شود.
در قیام ملی ۳۰ تیر، نقش فعالی به عهده داشت و در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در جریان کودتا زخمی و در شهریور ۱۳۳۲ پس از کودتا از سوی ستاد پنهانی حزب ملت ایران، در ارگان حزب که آرمان ملت بود مردم را به مبارزه و مقاومت علیه کودتا گران دعوت کرد و به دنبال آن در ۱۰ دی ماه ۱۳۳۲ بازداشت و پس از یک سال تحمل زندان آزاد و به قشم تبعید می شود. وی در سال ۱۳۳۳ به تهران بازگشته و به تظاهرات علیه کنسرسیوم دست می زند که مجددا به زندان می افتد و پس از آزادی در آیین هفتم و چهلم شهادت دکتر سید حسین فاطمی نقش بسیار فعالی ایفا می کند و در نوروز ۱۳۳۵ در مخالفت با انتخابات قلابی و قرارداد بغداد، فروهر به همراه آیت الله سید رضا زنجانی به زندان می افتد. سپس به دنبال فعالیت های حزبی و در سال ۱۳۳۸ به همراه شماری از هموندان حزب به همراه تعدادی دانش آموزان و دانشجویان و بازاریان در شرایط بسیار ناگوار زندانی می شوند.
در سال ۱۳۳۹ پس از تحمل ۱۸ ماه زندان، شاه بوسیله ارتشبد هدایت به فروهر پیشنهاد می کند برای همیشه از ایران برود. داریوش فروهر در پاسخ برای شاه پیغام می دهد ” زندان در ایران را به آزادی دور از وطن ترجیح می دهم”
پس از آزادی از زندان فروهر از سوی جبهه ملی نامزد نمایندگی مجلس شورای ملی می شود که بار دیگر در ۱۷ دی ماه به زندان می افتد و تا آخر فروردین ۱۳۴۵ در زندان می ماند.
در اردیبهشت ۱۳۴۰ داریوش فروهر در سن سی و چهار سالگی با یکی از همرزمان خود پروانه مجد اسکندری که او نیز از هموندان حزب ملت ایران و در پیکار های دانشجویی چندین بار به زندان افتاده بود ازدواج می کند.
داریوش فروهر در اسفند ۱۳۴۱ به دلیل شرکت در تظاهرات علیه طرح انقلاب سفید شاه بار دیگر با عده ای از رهبران جبهه ملی روانه زندان می شود و تا شهریور ۱۳۴۲ در زندان می ماند.
زندانبانان می گفتند، که زندان خانه دوم فروهر است.
پس از آزادی طرح تازه ای به نام “ایستادگی و کوشش” به مبارزه ادامه می دهد. او و دوستانش در نامه هایی به دکتر مصدق که در احمد آباد تبعید بود راهنمایی می خواهند. جبهه ملی به دنبال اختلاف، که مربوط به نحوه سازماندهی و قیام ۱۵ خرداد بود، به دو جناح تقسیم شده بود که حزب ایران جبهه ملی دوم را با عملکرد حزبی حفظ کرد و ارگان خود را همان باختر امروز نگاه داشت و سایرین پس از کوشش های فراوان برای احیای جبهه ملی بر اساس رهنمود های دکتر مصدق شکل می گرفت و به جبهه ملی سوم معروف شد و از دکتر مصدق درخواست اتخاذ تصمیم و در برپایی جبهه جدید تقاضای راهنمایی کردند
و در نتیجه، سازماندهی و تدوین اساس نامه جبهه ملی سوم با وجود مشکلات امنیتی و دشواریهای فراوان، جبهه ملی سوم در اوایل ۱۳۴۴ خورشیدی تدوین و مورد موافقت دکتر مصدق قرار گرفت. به این ترتیب جبهه ملی سوم در هفتم مرداد ۱۳۴۴ با شرکت احزاب نهضت آزادی ایران، حزب ملت ایران، جامعه سوسیالیست ها، حزب مردم ایران و جامعه بازاریان، اصناف و پیشه وران تشکیل و موجودیت خود را اعلام کرد. اما سه هفته بعد از آن خلیل ملکی و اعضای رهبری جامعه سوسیالیت ها، مهدی بازرگان و جمعی از یارانش، داریوش فروهر و جمعی از یارانش در حزب ملت ایران و دکتر سامی و حسین رازی از حزب مردم ایران دستگیر شده به زندان افتادند و تحرک جبهه ملی سوم در کشور های فرانسه، بخشی از آلمان و آمریکای شمالی توسط ایرانیان مقیم ادامه پیدا کرد. و فروهر در ۳۰ شهریور ۱۳۴۳ به دنبال فعالیت های سیاسی همراه گروهی از یارانش روانه زندان می شود.
در سال ۱۳۴۴ پس از محاکمه به سه سال زندان محکوم می شود اما در آبان سال بعد آزاد شده و به دنبال درگذشت دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ماه حضور فعالی در مراسم بزرگداشت او داشت و در اعلامیه ای از مردم درخواست ۴۰ روز عزاداری می کند.
در سال ۱۳۴۹ طی اعلامیه ای جدایی بحرین از مام میهن را به شدت محکوم میکند و به همین علت و مخالفت با تجزیه ایران در ۱۷ فروردین ماه بازداشت می شود و در زندان دست به اعتصاب غذا می زند و تا آستانه مرگ می رود و این بار بدون محاکمه او را به سه سال زندان محکوم می کند (جدایی بحرین، به لحاظ اهمیت تاریخی فرصت مناسب دیگری را می طلبد که شرح آن در این نوشتار نمی گنجد).
ویکتور هوگو می نویسد:”زنده آنهایند که پیکار می کنند، آنها که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است، آنها که از نشیب تند سرنوشتی بلند بالا می روند، آنها که اندیشمند به سوی هدفی عالی راه می سپارند یا وظیفه ای مقدس دارند یا عشقی بزرگ”
داریوش فروهر در ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ طی یک نامه سرگشاده با دو تن دیگر از همفکرانش دکتر کریم سنجابی و دکتر شاپور بختیار تنگناهای موجود در کشور را یادآور شده و شاه را از ادامه سیاست های خود برحذر می دارند.
در ۲۸ آبان ۱۳۵۶ کوشش های او و یاران به ثمر می نشیند و اتحاد نیروهای جبهه ملی تشکیل می شود در ۳۰ آذر ۱۳۵۶ که مصادف با عید قربان است در مراسمی که با همت داریوش فروهر از طرف جامه اصناف ، بازرگانان و پیشه وران بازار تهران در کاروانسرای سنگی برپا شده بود، مورد هجوم کماندوهای گارد سلطنتی قرار می گیرند و فروهر از ناحیه سر به سختی آسیب می بیند و در بیمارستان بستری می شود و در ۷ اردیبهشت ۱۳۵۸ ماموران ساواک در منزل وی بمب گذاری می کنند به دنبال این حادثه ۸ ماه خانه بدوش می شود.
دکتر محمد حسین پاپلی می گوید: “جهان سوم، جاییست که هرکس بخواهد مملکتش را آباد کند خانه اش خراب می شود و هرکس بخواه خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.”
در ۱۳ شهریور با حضور چشمگیر در نماز عید فطر و راهپیمایی آن روز شرکت می کند و همچنین در راهپیمایی ۱۶ شهریور نیز فعالانه شرکت کرد و در ۱۷ شهریور دفتر فروهر مورد محاصره قرار گرفت و در ۲۶ آبان داریوش فروهر و دکتر کریم سنجابی به دنبال مصاحبه مطبوعاتی بازداشت شدند و ۲۶ روز در زندان ماندند و در ۱۹ و ۲۰ آذر به صورت خستگی ناپذیر در راهپیمایی تاسوعا و عاشورا شرکت می کند
داریوش فروهر پس از انقلاب به سمت وزیر کار دولت موقت منصوب می شود و در راه اندازی دوباره بسیاری از کارگاهها و کارخانه ها و ایجاد صندوق وام کارگری و ایجاد بیمه بیکاری کارگران و تعیین حداقل دستمزد، برای کارگران و جهت شرکت در شورای عالی کار سازمان ملل متحد به همراه چهار تن از رایزنانش به سوییس می رود و جالب است بدانیم هزینه سفر او هجده هزار فرانک تعیین شده بود که در هنگام بازگشت به کشور آن مبلغ را به صندوق دولت باز می گرداند و گفت در سوییس مهمان دوستان ایرانی خود بودم و هزینه ای برای دولت نداشت.
اینها شمه ای از خدمات داریوش فروهر در وزارت کار بود.
داریوش فروهر در حل مشکلات کردستان و مردم آن سامان بارها که افتخار همراهی شان را داشتم در هیاتی ویژه بررسی مشکلات کردستان که متشکل از انسانهای پاکدامن، آگاه و صادق به کردستان رفت و با محرومیت ها و تبعیض های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشتر آشنا شدند و کوشش های خود را در راه خدمت به مردم این سرزمین مبذول داشتند.
در بخش دیگری از خدمات ایشان می توان به پیشنهاد لغو کیفر اعدام اشاره کرد که در ۱۹ آذر ۱۳۷۶ خورشیدی داریوش در جایگاه رهبری حزب ملت ایران پذیرای لغو کیفر اعدام شد.
او تا پایان زندگی همچنان بر اندیشه های سیاسی خود ثابت قدم ماند و پرونده زندگی سرشار از صداقت، شجاعت، درستی، امانت و پاکدستی و عشق به میهنش در سال ۱۳۶۰ او را با وجود بیماری در حالیکه در خانه مادرشان مهمان بود بازداشت کردند پس از مدتی تحمل زندان بر سیاهه زندانها و تبعیضهایش، بر یک عمر مبارزه افتخار آمیزش افزوند و سرانجام در یکشنبه شب یکم آذر ماه سال ۱۳۷۷ نیمه شب با مراجعه به خانه شخصیشان او را با ضربات دشنه، از پای درآوردند.
باری چو فسانه می شوی ای بخرد افسانه ی نیک شو، نه افسانه ی بد
- بخش دوم: گوشه هایی از زندگی پروانه فروهر
در سال ۱۳۱۷ در تهران زاده می شود در دوره دبیرستان با اندیشه های میهن پرستانه و مردمی دکتر مصدق آشنا می شود و به حزب ملت ایران می پیوندد و در همین دوره در سوم اردیبهشت ۱۳۴۰ با داریوش فروهر ازدواج می کند و پس از ورود به دانشگاه فعالیت های سیاسی خود را شدت می بخشد.
در شامگاه بیست و نه تیر ماه ۱۳۴۰ هنگامی که به همراه شخصیت های ملی از جمله آیت الله طالقانی برای شرکت در مراسم فاتحه خوانی به مزار شهیدان ۳۰ تیر می رود، بازداشت می شود که بر اثر فشار افکار عمومی آزاد می گردد.
پروانه در تمام زندگی پر مشقت خویش همواره به عنوان یار وفادار در کنار همسرش داریوش فروهر به گونه ی یاری وفادار باقی می ماند، چندین بار به دور از چشم گزمه ها و مراقبت های ماموران، پنهانی و آشکار به احمد آباد می رود و با دکتر مصدق که روزهای تبعید را می گذراند ملاقات می کند و در مدت بستری شدن دکتر مصدق پرستار ویژه او در بیمارستان نجمیه تهران می شود.
دکتر مصدق به مناسبت ازدواج آن دو، طی یادداشتی برای آنها می نویسد: “خداوند نجار نیست ولی درب و تخته را خوب به هم وصل می کند، امیدوارم که این زوجین محترمین همیشه سلامت باشند و به اجرای نیات وطن پرستانه خود توفیق حاصل فرمایند……..”.
پروانه فروهر از طراحان اصلی تظاهرات ۱۶ آذر ۱۳۳۹ است که به مناسبت بزرگداشت شهدای ۱۶ آذر ۱۳۳۲ برپا شده بود و تنها سخنران این میتینگ در جو خفقان آن دوره بود که سکوت و اختناق چندین ساله حاکم را می شکند.
پروانه روزی گفت: “اخلاق و اندیشه جز در هوای آزاد رشد نمی کند و هراس از گناه، اگر آزادی را به بند بکشاند، هرگز به معنای آن نیست که گناه از صحنه حیات زدوده شده است، بلکه گناه به پستو ها خزیده و گستره وسیع تری می یابد.”
پروانه فروهر به راستی که نماد ملی زن مبارز ایران است که در یکشنبه اول آذر در بستر بیماری با ۲۴ ضربه چاقو از پای در می آید و نامش و راهش به تاریخ می پیوندد. یادش گرامی.
“گل را می توان زیر پا له کرد ولی بوی عطر آنرا نمی توان در فضا کشت“.
در عصر حاضر، انسان محکوم به آزادی و رعایت حقوق بشر است و باور کنیم که از سیسرون، سخنور نامدار و سیاست مرد دانای روم بیاموزیم، آموختن ننگ نیست، ندانستن جهل است، پس بشنویم و بخوانیم که گفت:
“سخن شیرین به زور بازو نیاز ندارد”
پاینده ایران