چالش دین و حکومت در ایران، که جوانههای اولیهی خود را در نهضت مشروطه نمایان کرده و در دورهی حکومت رضاشاه و محمدرضا شاه ریشه دوانده است. با آمدن آیتالهد خمینی به ایران و نشستن در جایگاه یگانهی قدرت و آلوده شدن مذهب شیعه به فساد، ریا و تزویر و… عملکرد تأسفبار سیواندی ساله حکومت ولایت مطلقهی فقیه، بهتدریج خواست جدائی دین از امور حکومتی، از پائین ریشههای خود را محکم کرده است
در مقاله ی دیگری زیرعنوان “لائیسیته و سکولاریزاسیون و تفاوت هایشان” این دو مفهوم را در حد لازم شکافتم و نوشتم که لائیسیته یک رویداد تاریخی است که با هدف جدائی دین از امور حکومتی از قرن ۱۴ و ۱۵ یا بهتر بگویم از عصر روشنگری (رونسانس) شـکوفه زد و در انقـلاب فـرانسه (۱۷۸۹) بارور شده و با تصویب قانـون لائیسیته در فرانسه (۱۹۰۵) و تعیین حد و مرزهای فی ما بین امور دینی و امور حکومتی حــاصل آن را مردم فرانسه برداشت کرده اند و برخی کشورهای دیگر مانند تـرکیه هم از آن الگو گرفتند. در حالی که ایدئولوژی سکولاریزم در پی آمد لائیسیته مطرح شده و محصول فکری دانشمندان قرن ۱۹ و به ویژه ۲۰ است و هدف آن حذف موانعِ رُشد و توسعه و مُدرن شدن جامعه. مذهب را هم از این منظر نگاه می کند و آن را به صورت یکی از نهادهای جامعه می بیند که باید در مُدرنیزه کردن جامعه نقش آفرین باشد. پس خود نیز باید به روز درآید.
در این نوشته قصد دارم به فرایند پیچیده ی تفکیک امور این دنیائی از امورآن دنیائی، به ویژه در مذهب شیعه در ایران بپردازم.
جرقه های اولیه ی این تفکیک یا جدائی دین ازامورحکومتی درنهضت مشروطیت وبا هدف مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی و بـرقراری حکومت مردمی زده شد. از این رو، ابتدا نگاهی گذرا به جنبش مشروطیت می اندازم.
به طورخلاصه، ناصرالدین شاه قاجار، قبله ی عالم، سفربه فرنگ را خیلی دوست داشت و برای نیل به این هدف از خالی کردن خزانه مملکت وقرض گرفتن ازانگلیس وروس ودادن امتیاز به آن ها ابائی نداشته وحتـا پا فشاری هم می کرده است. شهروندان ایرانی که ازاستبـداد سیاسی، مظالم حکومتی و شرایط اقتصادی وخزانه ی خالی وسفرهای بی فایده ی ناصرالین شاه به ستوه آمده بودند ازیک سو و تأسیس مدرسه ی دارالفنون، به ابتکار میرزا تقی خان فراهانی- امیر کبیر- صدراعظم ناصرالین شاه درتاریخ۶دی ماه ۱۲۳۰باهدف آموزش علوم وفنون جدید و گفتمان های استادان خارجی و ایرانی این مدرسه از جانب دیگر برای مردم به ستوه آمده دریچه ای به سوی شنـاخت دست آوردهای عـلمی وتکنـولوژیکی دنیـای غـرب باز کرد. گـفتـه ها ونوشته های روشنفکران، ترقیخواهان وآزاد انـدیشانی چون سید حسن تقی زاده، فتحعلی خان آخوند زاده ، میــرزا ملکم خان، حاج زین العابدین مراغه ای، عبدالرحیم طا لبوف، میرزا آقاخان کرمانی، شیخ محمد حسین غروی نائینی، سید جمال الدین اسد آبادی، میرزا یوسف مستشارالدوله و دیگر نویسندگان و روحانیون آزادیخواهی که بعضاً استاد این مدرسه هم بودند شهروندان رابا تغییرات وتحولات جهانی آن زمان (درسطحی که خود فهمیده بودند والـزامات جـامعه ی اسـلامی آن زمان اجازه می داد) ونیز انقـلاب کبیر فرانســـه (۱۷۸۹)، سوسیال دمکراسی وحکومت ملی ومانند آن آشنا کرده و ضرورت اتحاد برای خاتمه دادن به ظلم وستمِ حکومتِ استبدادی وخودکامه شاه، مشروط ومقید کردن سلطنت به قانون ونیز رهائی ازسلطه ی خارجی، به ویژه انگلیس وروسیه ی تزاری را برای مردم توجیه کرده و برای نیل به این هدف اعتراضات مردمی درشهرهای عمده کشورمانند تهران، تبریز،گیلان، اصفهان، شیراز، کرمانشاه به راه انداخته اند.
ناصرالدین شاه وعده داد شورای مشورتی وشورای وزیران ایجاد کند که نتیجه ای نداشت. میرزا رضای کرمانی در۱۲ اردیبهشت۱۲۶۸ناصرالدین شاه قاجار- قبله ی عالم- را به قتل رسانید تا بسا ط نظام استبدادی وخودکامه برچیده شود.
پس از کشته شدن قبله ی عالم ، مظفر الدین میرزا به سلطنت نشست. ابتدا صدارت میرزا علی اصغر خان اتابک را ابقاء کرد ولی پس از سفرش به اروپا اورا عزل وعین الدوله را به صدراعظمی برگـزید و فشار برمردم راافزایش داد. جنبش مشروطه خواهی اوج گرفت. عین الدوله عزل شد ومیرزا نصرالله خان نائینی ملقب به مشیرالدوله که نقش میانجی داشت درتاریخ۱۴مرداد ۱۲۸۵به صدراعظمی منصوب شد. مشیرالدوله زندانیان سیاسی را آزاد کرد و فرمان تأ سیس مجـلس شورای ملی را از مظفرالدین شــاه گرفت. مجـلس ا ول در۱۴مهـر همـان سـال گشـایش یافت. نمایندگان قـانون اساسی را تدوین و تصویب کردند وپیش از مرگ مظفرالدین شاه (۱۲دی۱۲۸۵) به امضای او رساندند.
پس از فوت مظفرالدین شاه، محمد علی میرزا به سلطنت می رسد و ازامضای قانون اساسی ومتمم آن سربازمی زند و در۲ تیر ۱۲۸۷مجلس شورای ملی رابه توپ می ببندد وشماری ا زانقلابیون مانند ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرشیرازی وقاضی ارداقی را درباغ شاه اعدام می کند. ولی جنبشی جدید درتبریز وبه سرکردگی ستارخان و باقـرخان آغاز می شود. به دنبال آن، جنبش های مردمی درشهرهای رشت، اصفهان وشیراز شکل می گیرد وسرانجام آزادیخواهان مبارز گیلان به سوی تهران حرکت می کنند. ازسوی دیگردر اصفهان ایل بختیاری قیام کرده وشهراصفهان را تصرف وبه سوی تهران حرکت می نماید. قوای دولتی در تهران شکست می خورد ومحمدعلی شاه به سفارت روسیه درزرگنده پناهنده می شود. هیئت مدیرۀ مجلس شورای ملی به زرگنده می رود وبا میدان داری روس ها با محمد علی شاه جلسه می نماید. مالاً او را خلع می کند واحمد میرزا فرزند ارشد او به تخت می نشیند.
ازاین زمان است که ساختار اجتماعی وحکومتی ایران شکل جدیدی به خود می گیرد. برپایه ی مصوبه ی این جلسه، جواهرات سلطنتی که تابه آن زمان ملک طلق شاه بود و بعضاً نزد روس ها به گرو گذاشته شده بود آزاد وبه خزانه ی مملکتی منتقل می شود؛ مردم ازرعیت شاه به ملت تبدیل می شوند؛ و شأن ومقام پادشاه ازما لک کشوربه سلطان حقوق بگیر ملت تنزل پیدامی کند.
دراینجا باید اضافه کنم که مخالفت برخی ازروحانیون وپیروانشان با مشروطه (یعنی مشروعه خواهان) به سرکردگی شیخ فضل الله نوری ومخالفتشان با آموزش نوین، خلاف شرع دانستن آموزش دختران، قرآن را مخا لف آزادی بیان جلوه دادن و…از یک سو وحمایتشان ا زتداومِ بی قانونی و حکومت استبدادی شاه از جانب دیگر نیز دربیداری وروشنگری شهروندان وقانونمند کردن امورو در نتیجه کوتاه کردن دست روحانیت ا ز امورمملکتی وتقابل میان شرع وعُرف بسیار مؤثر بوده است.
بنابراین مشاهده می شود که شکوفه های تقابل تفکر دینی در برابر تفکر نوین یا تقابل میان شرع وعُرف از دوران مشروطیت زده شد. مفاهیمی چون دولت- ملت، سوسیا لیزم،ا ومنیسم، کمونیسم، سرمایه داری، دمکراسی ونظایرآن درگفتمان ونوشته ها وبیانیه های روشنفکران وآزادیخـواهان اهل قـلم در نشریاتی چون” قانون”،” اختر”،”حبل المتین”، “صوراسرافیل” وبعداً “حکمت” (درمصرچاپ می شد) و”پرورش”ودربیـانیه ها واعلامیه ها ی انجمن های شکل گرفته ونیزد وعظ وخطابه های روحانیون و وعا ظ همـراه یا مخا لـف نهضت مشـروطیت(مشروعه خواهان) بســط داده شد. به تدریج وبه ویژه پس ازلغـو قرارداد استعماری وثوق الدوله نخست وزیر ایران با انگلستان در۲۸مرداد۱۲۹۸ ، که عملاً ایران را تحت الحمایه ی انگلستان قرار می داد بسترهای لازم برای تبدیل رعیت به ملت ومحدود و مشروط ومقید کردن امور حکومتی به قانون وکم کردن نفوذ خارجی مهیا گردید. اقتـدارشـاه وتا حدی روحـانیت کاهش یافت ودرنتیجه نقش مذهب دراداره ی امور جامعه شهری اندکی رنگ باخت تا این که رضا شاه به قدرت رسید.
دراین مقاله به همین مجمل بسنده می کنم. علا قمندان به مطالعه ی نهضت مشروطیت می توانند از جمله به کتاب”ایدئولوژی نهضت مشروطیت” فریدون آ دمیت(۱۳۹۲) ، “تاریخ مشروطه ایران” احمد کسروی(۱۳۶۳)،”مشروطه ی ایرانی” ماشاالله آجودانی(۱۳۸۶) رجوع نمایند(۱).
رابطه ی دین و حکومت در دوره ی پهلوی اول (عملاً از ۱۲۹۹- ۱۳۲۰ش ق)
با روی کارآمدن رضاخان سردار سپه، حکومت استبدادی دو باره جانی تازه ورابطه ی بین دین و امور حکومتی نیز رنگ دیگری به خود می گیرد که دربخش بعد به آن می پردازم.
ولی باید تأکید کنم که هدف این مقاله ارزیابی عملکردهای مثبت یامنفی این دوران نیست. قصد دارم ازلابه لای عملکرد های دوران نزدیک به ۶۰ سالۀ حکومت پهلوی (پدروپسر) وهمچنین سی واندی ساله ی جمهوری اسلامی زمینه هائی که به نظرمی رسد در روند لائیسیته یا سکولارشدن جامعه ی ایران تآثیر برجسته ای گذاردند بشکافم.
درابتداً بهتر می دانم اشاره ای به تحولات دوران رضا شاه بیندازم و عملکرد دوران حکومتی اورا در رابطه ی دین وحکومت بشناسم.
می دانیم که رضا خان سردارسپه(بعداً رضا شاه پهلوی) پس ازکودتای۱۲۹۹به قدرت رسید. او با از میان برداشتن مخالفینی چون شیخ خزعل و صولت الدوله ی قشقائی، محمد تقی خان پسیان وبسیاری دیگرنا آرامی ها وراهـزنی ها راازمیان برداشت وارتشی منظم ومقتدر دراشل وشرایط آن زمان شکل داد ولایه بندی آن را مُدرن وامورحکومتی را درپا یتخت متمرکز کرد ومالاً اقتداروقدرت خود را نشان داد. پس ا زمنحل کردن سلسله ی قاجارو بنیان نهادن سلسله پهلوی (۱۳۰۴) وبه دست گرفتن قدرت مطلقه برای ساخت ایرانی متمرکز ومُدرن- با الگوئی که ا زدست آوردهای دنیای غرب درک می کرد- همت گماشت.
به بیان دیگر، رضاشاه با همکاری گروهی تجدد خواه مثل عبدالحسین تیمورتاش- علی اکبرخان داور- نصرت الدوله وصارم الدوله، به ویژه پس از سفـر به تـرکیه والهام گــرفتن ا زنظریات مصطفی کمال اتاترک واجرای قانون لائیسیته (جدائی دین ازامورحکومتی) درآن کشوروهمچنین بانظام های توتالیتر مـوسیـولینی درایتا لیا وعـلی الخصوص هیتلری درآ لمان آ شنائی پیدا کرد وبه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی ای که خود می فهمید و مصلحت می دیــد دست زد. از آن جمله اند: کاهش قدرت ونفوذ روحانیت ازطریق تدوین قوانین دادرسی مدنی، کیفری وتجاری وخارج کردن امورقضا ازید این قشر، کشف حجاب، مشروط کردن پوشیدن لباس روحانی، ایجاد مدارس نوین درسطح ابتدائی وعمومی و اجباری کردن آموزش وپرورش نوین با الگوی غربی ومالاً تعطیل نمودن مکتب های قدیمی ونیزایجاد دانشگاه واعزام دانشجوبه کشورهای غربی، ایجاد بانک ملی، چاپ اسکناس به پشتوانه ی جواهرات سلطنتی، ایجاد وگسترش صنایع، سامان دادن به اقتصاد مملکت و ساماندهی امور اداری.
رضـا شاه با خودکامگی واستبداد قـدرت تصمیم گیری آزاد را ا ز مجلس شورای ملی* گرفت وازاین مجلس نوپا برای پیشبرد اهداف خود استفاده ی ابزاری کرده است.
هیچ یک ازموانع و مشکلات موجود درمسیرساخت ایران مورد نظروعلاقه اش رابرنمی تابید وبنابراین به هدف اصلی مشروطیت که همانا برقراری دمکراسی وحکومت مردمی بود لطمه ی سنگینی زد، روزنامه ها رابست، احزاب (حتا حزب ترقی جانبدارخودش) را تعطیل کرد و…ولی نباید فراموش کرد که ساختار قبیله ای را برانداخت، یکپارچگی مـلی ومـلی گرائی وروند سکولار شدن جامعه را تقــویت نمود.
رابطه ی دین و حکومت در دوره ی پهلوی دوم، محمدرضا شاه(شهریور ۱۳۲۰ تا انقلاب ۱۳۵۷)
دردوره ی اقتدارگری محمد رضا شاه پهلوی برایران سیرتحول سکولارشدن جامعه یا حداقل جدائی دین ازامورحکومتی(لائیسیته) کم وبیش تداوم داشت. شاه جوان ا زابتدای به قدرت رسیدن (۲۵ شهریور۰ ۱۳۲) تا پیش ا زکودتـای۲۸ مرداد ۱۳۳۲درواقع نقش پادشاه مشروطه با گرایش به دیکتاتوری را ایفاء می کند. مردم دوباره مطرح می شوند ، شأن اجتماعی پیدا می کنند و بُعد تازه ای ازساختار اجتماعی هویدا می شود. در این برهه است که دکتر محمد مصدق به مردم به عنوان صاحبان مملکت گزارش می دهد.
ایجـاد مدارس مُدرن واجباری ورایـگان کردن آمـوزش ابتـدائی برای کلیــه ی پســران و دختـــران در سراسرکشور، اعم از شهرنشین وروستانشین درسال۱۳۲۲؛ گسترش دانشگاه ها؛ ملی شدن صنعت نفت و مبارزات مردمی به منظورگرفتن حق خود ا زبیگانه و تقـویت قانونمداری،ملی گرائی و آزادیخواهی، رُشد روشنفکری و فعال شدن احزاب سیاسی، به ویژه دردو دوره ی نخست وزیری دکتـرمحمد مصـدق (۱۳۳۰و۱۳۳۱تا ۲۸مرداد ۱۳۳۲)، علی الخصوص جبهه ی ملی(۳)وهمچنین تداوم مهاجرت روستا نشینان، به ویژه جوانان به شهرها و…؛ توسعه ی صنعت وشکل گرفتن تجارت داخلی وخارجی ا ز جمله دست آورد های این دوره اند.
درهمین دوره است که شاه با چراغ سبز امریکائی ها به دیکتاتوری وخودکامگی متمایل می شود. کودتای۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وزندانی کردن دکتر مصدق ویارانش، دیگرمخالفین وآن دسته ازسران حزب توده که نتوانستند کشوررا ترک کنند ، برقراری حکومت نظامی، سرکوب تظاهرات دانشجویان درشانزده آذر۱۳۳۲ به هنگام ورود نیکسون معاون رئیس جمهورامریکا به تهران ودوباره بازکردن فضای سیاسی دراثر فشارجان اف کندی رئیس جمهورامریکا و در نتیجه نخست وزیر شدن علی امینی ومالاً رویداد اول بهمن۱۳۴۰ نمونه هائی از نمایان شدن این تمایل در انسانی ضعیف النفس ودهن بین است.
دراین برش زمانی تا سال۱۳۴۲وتبعید آیت الله روح الله خمینی به ترکیه وعراق شاه با روحانیت رابطه ی خوبی دارد وبا حسا س شد نشان عقب نشینی می کند. برای نمونه، تدارک استقبال از آیت الله حاج حسین طباطبائی قمی(۱۳۲۲) وتن دادن به خواسته های او از جمله: لغو کشف حجاب، انحلال مدارس مختلط ، تعلیم قرآن ودرس دینی(شرعیات) درمدارس کشور(ایضاً۱). نخست وزیری صدر الاشراف (۱۳۲۴) وکمک گرفتن ازروحانیت برای اجرای کودتای سی ودو ویا دستور دادن به عدم اجرای* مجلس سنا، که در قانون مشرطیت پیش بینی شده بود در سال ۱۳۲۸ شمسی تشکیل شد.
قانون انجمن های ایا لتی وولایتی به دلیل مخالفت روح الله خمینی وبرخی دیگر ازروحانیون، به ویژه با دادن حق رأی به زنان وقسم خوردن به یکی ا زکتب آسمانی به جای قرآن، که به تصویب هیئت دولت رسید وحکم قانون داشت و به استان ها هم ابلاغ شده بود(۱۳۴۱) وبنابراین این قانون، که در زمان خود مترقی بود ونیل به دمکراسی و حکومت مردم برمردم درسطح کشوررا تسهیل می کرد، به اجرا درنیامد و زنان ایران نیزبرای مدتی ازداشتن حــق مســلم شرکت در انتخابات محروم شدند.
درهمین محدوده ی زمانی است که آیت الله خمینی و برخی ا زروحانیون دیگربرای مقابله با دمکراسی خواهی وبهترشناختن وشناساندن تعا لیم اسلام سنتی وعملکرد درست آن و.. ،هیئت موتـلفه ی اسـلامی را ازسه هیئت مسجد شیخ علی،هیئت اصفهانی ها وهیئت مؤید- تشکیل دادند ( ن. ک به: غزت الله نوذری- تاریخ احزاب سیاسی در ایران)( ۲).
باری، اسناد نشان می دهند که هیئت موتلفه بعد ازتبعید شدن آیت الله خمینی به عراق وبه ویژه پس از ترورحسنعلی منصور، نخست وزیر وقت به دست یکی ازاعضای شاخه ی اجرائی این هیئت- محمد بخارائی(دربهمن۱۳۴۳) وزندانی شدن رهبران مؤتلفه ونیزبرخی ا زروحانیون طرفدارخمینی و یا مخالف با برنامه های اصلاحی شاه منحل شد.
از این مقطع محمد رضا پهلوی به شاه خودکامه و قدرت مطلقه( آریامهر وبزرگ ارتشداران) تبدیل و شرایط برای پذیرش لائیسیته ویا عرفی شدن از بالا تاحدی مهیا می شود ودربرش های زمانی خا ص بعدی شتاب می گیرد. ازجمله پیش زمینه ها ی این روند می توان به موارد زیـرنیز اشاره کرد:
گسترش دانشگاه ها ومراکز آموزش عالیِ دولتی تقریباً رایگان برای کلیه ی افراد فقیر وغنی حائز شرایط درکل کشوروتأ سیس وتوسعـه ی مراکز آموزش عالی خصوصی وبرقـراری وتوسعـه ی روابط بین دانشگاه های معتبر ایران با دانشگاه های معتبر دنیا، ایجاد وگسترش مراکز آموزشی مختــلط درکلان شهرهای کشورولذا توسعـه ورشد بـرنامه های آمــوزش عالی برای کلیۀ حائزین شرایط، اعم اززن ومرد، شهری وروستائی؛ ایجاد بانک مرکزی(۱۳۳۹) وگسترش بانک ها، دگرگونی روابط اقتصادی؛ افزایش ثروت ملی وبه تدریج اجرای برنامه های عمرانی نظیر لوله کشی آب وتوسعه ی برق شهری، ساخت جاده های جدید ومانند آن؛ تقویت شدن چنــد آئینی (پلولاریسم) و بالاخره انقــلاب به اصطلاح سفید شاه و ملت(۴) ا زبالاوبه ویژه اصلاحات ارضی (۱۳۴۳)، دادن حق رأی به زنان (۱۷اردیبهشت۱۳۴۳) وبسـط مشـارکت نسبی زنان درامور اجتــماعی با تصویب قانون خدمات اجتماعی زنان(۱۳۴۷)؛ سهیم کردن کارگران درسود کارخانه ها (۱۳۴۳و قانون تکمیلی آن درسال ۱۳۴۸)؛ ایجاد سپاه دانش ا زمشمولان دیپله و لیسانسیه، سپاه بهداشت ا زپزشکان فارغ التحصیل مراکز آموزش عالی وفارغ التحصیلان علوم اجتماعی(۱۳۴۷) ونیز تشکیل سپاه ترویج وآبادانی متشکل ا زمشمولان دیپلمه ومهندسین کشاورزی (۱۳۴۶).
مجموعۀ این تصمیماتی که توسط خود شاه گرفته شد،به رغم آمرانه بودن این نوع مُدرنیزاسیون واثرات منفی آن که بعداً آشکار گردید دربسط سطح دانش وبینش مردم، به ویژه جوانان وتشدید مهاجرت روستا نشینان به شهرهای بزرگ وآ شنـا شدنشان با زنـدگی شهری و مظاهـر آن تأثیر چشمگیری داشته اند. دراین دوران احزاب به شدت محدود وفرمایشی شدند، روزنامه ها سانسور واکثراً ازچاپ باز ماندند، انتشار کتاب دچارممیزی سخت شد وعنوان کتاب های منتشره بسیار محدود ومعدود گردید.
در نیمـه ی دوم دهه ی۴۰ و به ویژه نیمه ی اول دهه ی ۱۳۵۰ با افـزایش چشمگیر قیـمت نفـت و شکوفائی اقتصاد کشورو پذیرش کنترل شده ی نظام بازارآزاد وپی آمد های آن موجب شده که دین درظاهر، ازامورحکومتی کنارگذاشته وتلویحاً لائیسیته پذیرفته شود. ولی درعمل اسلام سیاسی هم رُشد کرد. از جمله نمودهای ظاهری آن افزایش پوشش اسلامی درجامعه وبه ویژه درمراکز آموزشی، تبدیل برخی از سینماها به مسجد ، تقویت نهضت اسلامی و مخالفت با حکومت از سوی جوانان(دانشجو) وبازاریان وروحانیون دراشکال گوناگون است .
درهمین دوره ی زمانی است که شهروندان به ویژه جوان ایرانی با دنیای غرب، زندگی غربی، فرهنگ وتمدن و تکنولوژی مُدرن ومکاتب سیاسی مانند مارکسیسم- لنینیسم، مائوئیسم، کمونیسم ، سوسیالیسم، سرمایه داری وغیره بیش از پیش آشنــا می شوند، مهـاجرت از روستا به شهر ورفتن از شهرها برای ادامه ی تحصیل به خارج ازکشورشدت می گیرد. طبقه ی متوسط شهری وروشنفکر،به ویژه با گرایش چپ با تمام محـدودیت ها رُشد می کند. گروه های سیــاسیِ چپ ما ننـد فدائیان خلق و گروه های سیاسی مخالف مبارزه ی مسلحانه ی چریکی فعالیت مخفی خود را ازسرمی گیرند. مجاهدین خلق به عنوان فعالترین جریان مذهبی متمایل به چپ، فـــدائیان اســلام ودیگـرتشـکل های سیاسی متأثراز دیدگاه های اسلامی ازنوع مهدی بازرگان، یداله سحابی(نهضت آزادی) ودیگر اندیشمندان دینی که دردست آوردهای علمی تفسیرهای زمان پسنــد ا زدین را جستجومی کرده ویا با تکیه برعلم، دینداری سنتی وهمچنین مارکسیسم را به نقد و چالش می کشیدند ویا اشخاصی چون عـلی شـریعتی که روش های سا زگاری دیـن اســلام، به ویژه مذهب شیعه با نیازهای امروزی انسان د نیای مدرن رامورد تعمق وبحث قرارمی دادند، فعال می شوند ودرانقلاب ۱۳۵۷ نمود پیدا می کنند(۵).
روند سکولارشدن در حکومت اسلامی
بالاخره، درنگاه کلی به جرئت می توان گفت که با انقلاب ۱۳۵۷ونشستن روحانیت درجایگاه ی یگانۀ قدرت واستقرارحکومت تمامیت خواه دین سالاری که با تمام توان تلاش کرده تا شأن ملت را به سطح امتِ صغیرومحتاج به قیم ورهبرتنزول دهد، دراین سی واندی ساله نه تنها نتوانسته به اهداف خود برسد (جزدریک برهه زمانی کوتاه) بلکه شکست خورده وبه تـدریج امت به ملت تبدیل شده وسکولار شدن جامعه، به رغم مـوانع ساختاری ای که دراین مسیرایجاد کرده اند شتاب گرفته است.
پدیده ای که از ابتدا کاملاً قابل پیش بینی بود وعلاوه بر برخی استادان وروشنفکران برخی ازعلمای شیعی مانند آیت الله مهدی حائری یزدی درهمان اوائل انقلاب وبعد درکتاب”حکمت وحکومت” (لندن۱۹۹۴)۶ بدرستی اظهارمی دارد که مشروعیت حکومت ازآن مردم است وحکومت وکیل مردم ولذا باید خواست موکلان خود، یعنی ملت، رابرآورده کند؛ محمد مجتهد شبستری ازاولین کسانی است که تحلیل هـرمنوتیکی را درادبیات دینی درایران مطرح می کند. او می گوید:”قرآن کتاب قانون نیست. حضرت محمد قانونگذار نبود آنچه درقرآن ابدی است تأکید بر ارزش اخلاقی درجه اول است نه مصداق های آن یادرجای دیگر می گوید:” پیغمبر جز عمل به عرف یا تعدیل آن انجام نداد”(۷). این عالم شیعی انسان را درتشکیل نوع حکومت مُختارمی داند ومی گوید انسان قادراست با تکیه برعقل وفهم و شناخت خود حکومتی را برای خود را برگزیند. او اضافه می کند که درعصر حاضر مسلمانان هم می توانند واقعاً دمکراسی داشته باشند، بدون هیچ پیشــوند وپســوندی ولی نمی توانند دمکراسی اسلامی داشته باشند. چراکه فـقـه سیاسی دوران گـذ شته بسترعقلانی ندارد و لذا مجتهدان باید بااستفاده ازاجتهاد درشیعه فتاوای خود را تغییر دهند(ایضاً۷).
مهندس مهدی بازرگان نخستین نخست وزیرجمهوری اسلامی که او نیزعملاً مدتی چون ابن خلدون یا علی عبدالرزاق مصری حکومت دینی را تجربه کرده، درگفتــاری بلند درانجمن اسلامی مهندسین (اول بهمن ۱۳۷۱) تحت عنوان” آخرت وخـدا، هدف بعثت انبیاء”(۸) دیدگاه جدیدی را مطرح می کند ومی گوید هدف دیـن ساختن این دنیا نیست واین دنیا رامی توان با استفاده ازعلم،عقل ومکاتب بشری ساخت. به نظر اوخداوند اموراقتصادی، سیاسی ومدیریت رابه عهده ی خودمان گذارده است ولذا بازرگان هم حکومت دینی را رد می کند. همچنان که حسین حاج فرج دباغ- عبدالکریم سروش- نواندیش و صاحب نظر دینی که ا و نیزسال ها با حکومت ولایت مطلقه ی فقیه همراه و همسنگربوده، دروبگاه جرس(۹) (بازبینی شده دراول اسفند۱۳۸۸) ولایت فقیه راعین استبداد دینی می داند ومی گوید با این نظریه نمی توان نظم دمکراتیک به وجود آورد، هیچ کس نمی تواند در ذیل نظریه ی ولایت فقیه عدالت بورزد. چون قدرت مطلق فساد مطلق است. یا دریکی ا زچندین نامه ای که خطاب به سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی می نویسد ( دراول دیماه۱۳۹۰) می گوید: ولایت فقیه نه شرعاً اعتبار دارد ونه عقلاً و کثیری ازفقها با آن مخالفند.
معهذا، رژیم اسلامی که به دمکراسی اعتقادی نداشته وندارد، برغم تمام این گفته ها وارزیابی ها ی عملکردهایش وتذکرهای مکرربرخی روحانیون، جامعه شناسان، حقوقدانان، اقتصاددانان،سیاست- مداران، مدیران، نویسندگان وکُنشگران سیاسی آزادیخواه شناخته شده ،گوش خود را بسته وبا تمام توان تلاش می کند دیکتاتوری دینی رابه هر قیمتی تداوم بخشد.
دراین راستا،علاوه برعلمای دینی که ذکرشان آمد نواندیشان دینی دیگری مانند عزت الله سحابی، کاظم سامی،حجت السلام محسن کدیورودیگران نیزبرای بازتعریف مذهب ورابطه ی آن با حکومت مردمی، سکولاریسم ونظایرآن کندو کاش، تأمل، تعمق و اظهارعقیده کرده وبـرداشت های خود را مطرح کردند که با دیدگاه ها ونقطه نظرات بسیاری ازسکولارها، روشنفکران، آزاد اندیشان ودیگر ایـران دوستــان کم و بیش همخوانی دارد(۱۰).
ناگفته نماند، ایران پس از انقلاب تحول وسیعی را تجربه کرده است وفرهنگ مردم رشد بالائی را دریافته است. برای نمونه، عنوان های کتاب افزایش چشمگیری پیداکرده وقشرروزنامه نویس هم از نظرکمی وکیفی گسترش یافته است وبااین که سانسور همچنان گلوی آزادی را می فشارد ولی روزنامه ها ومجلات اعم از سیاسی واجتماعی وعلمی وخبری جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص دادند.
تعداد کتاب فروشی رُشد خوبی داشته، گرچه هنوزشمارگان کتاب ناچیز است. درتولید فیلم وسینما گام های مؤثری برداشته وفیلم سازان ایرانی درجهان هنر بیش از پیش مطرح شده اند ومی درخشند. درسد سازی، راه سازی ومترو پیشرفت های زیادی حاصل شده است وبه طور خلاصه آن چه که به مردم مربوط بوده رشد خوبی داشته ولی درمقابل درسطح دولت اشکال دو چندان گردیده است. حاکمیت نه اسلامی است ونه مردمی. نمی توانسته با ترقیات روز هماهنگ شود وهرجا که فقه را واردکرده حرکت روبه جلورا متوقف نموده است. به عنوان نمونه، بهره بانکی را که هم اکنون دراکثرکشورهای غرب حداکثر۶ درصد است به۳۵ درصد رسانده وهمین امر سبب شده که قیمت تمام شده ی کالای تولید داخلی ازبهاء اجناس وارداتی فزونی بگیرد.
واردات و توزیع امکانات نیز به صورت رانتی به قشرخاصی منحصر شده،کشاورزی وصنعت را فلج کرده وایران رااز نظر فساد درردیف فاسد ترین کشورهای جهان قرارداده است. این درحالی است که مردم در داخل گرانی وتورمی افسار گسیخته ای را تحمل می نمایند؛ درحوزه ی سلامت وبهداشت نیزپسرفت زیادی حادث شد. بیمارستان خصوصی از حیث تجهیزات ومتخصص در ردیف مطلوب ها ست ولی باکمبود دارو وسیستم بیمه ی درمانی ناکار آمد وابتر مواجه است.
در ورزش که روزی جوانان ایرانی قهرمان جهان بودند با مدیریت وسرپرستی دولتی تیم ها قادر نیستند درسطح جهانی بدرخشند. درکُشتی با این که قهرمانان ایران نتایج خوب وباورنکردنی دارند ولی از نظرمدیریت وهزینه دچار مشکلند. وضع تیم های والیبال، بسکتبال وفوتسال که سرآمد آسیا ودرحد جهانند بسیارقابل تأسف است.
درمورد زنان نیز باید یادآورشد که حرکت برابری خواهانه ی زنان ایران ا ز همان ابتدای انقلاب حماسه ای پرشوربوده وبا این که درجامعه مردسالارماهمیشه نقش دوم را ایفاء می کرده اند وحکومت اسلامی هم درپی آن بوده است که آنان را خانه نشین کند، با مبارزات خود توانسته اند شخصیت وتوان خود را درعرصه ی اجتماعی، فرهنگی، قضائی واقتصادی آشکار نمایند واز زندان وتبعید وتوهین سربلند وپیروزسربرآورند ودرحرکت های دمکراسی خواهی دنیای امروز بدرخشند وسرآمد باشند.
برداشتی که قطعاً نمی توان آن را تنها درجواب ندادن فقه اسلام سنتیِ شیعه به نیازهای جامعه ی مُدرن امروزی (۱۱) ویا درعملکرد نادرست نظام ولایت مطلقه فقیه خلاصه کرد و بسط چشمگیرسطح دانش وبینش مردم، به ویژه جوانان و خصوصاً انقلاب تکنولوژی مُدرن رسانه ای را نادیده انگاشت یا به آن کم بها داد.
باری، عملاً سکولارشدن جامعه، پس ازوقفه ای کوتاه دربهارآزادی وبا تعطیلی دانشگاه ها ومراکز آموزش عالی وبه اصطلاح پاک سازی گسترده کادر تحصیل کرده، اخراج بسیاری ا زکارشناسان خُبره وکارآمد، اعم استاد دانشگاه ومراکز آموزش عالی کشور، معلمین ودیگرکارکنان، حبس وزندان واعدام بسیاری یا وادارکردن بخشی ازروشنفکران، نواندیشان ونویسندگان وکُنشگران ایران دوست به سکوت ویا به جلای وطن به نوعی تقویت گردید و جانبداران بیشتری، حتا درمیان نواندیشان دینی، روحانیون ودست اندرکاران نظام، که پاسخ نیازهای انسان قرن بیست ویکم را در فـقه شیعه نمی یابند پیداکرد.
به منظور فهم بهتر گفته ی بالا، درادامه ی بحث ساختار جامعه ی ا یران را درحدی که این مقاله اجازه می دهد بازشکافی می کنم.
برپایه ی آمارهای رسمی کشور، جـامعه ی ایـران هنوز جـوان است(میانگین سنی آن۲ /۲۸)، بیش از ۷۲ درصد شهرنشین اند، رشد جمعیت ا ز نزدیک به۳درصد درسال های آخرحکومت محمد رضا پهلوی به۶ /۱ درصد کاهش ومیانگین سن ازدواج افزایش یافت. شواهد وقـرائن نشان می دهد که ازدواج تکلیفی ودستوری شدیـداً رنگ باختــه وهمسرگزینی برپایه ی روابط عاطفی وعشـق و تصمیم گیری فردی رُشد کرده است. جا لبترآن که بیش از۸۰ درصد جمعیت ۶ساله وبیشترباسوادند و ۱۸درصد ازجوانان زن ومرد۱۷ساله و بیشتر (۲/۱۸درصد مرد و ۴/ ۱۸درصد زن)ازتحصیلات عـالی برخــور شده اند و بیش پنج میلیون نفردردانشگاه ها ومراکز آموزش عا لی کشوربه تحصیل اشتغال دارند(۱۲)، بیش از ۲۹ میلیون نفر،غا لباً جوان وشهر نشین وحتا طلبه های حوزه های آموزش دینی(حوزه های علمیه) کشوربه رسانه های مجازی دسترسی دارند و کاربرآن هستند و قاعدتا کم و بیش ا زآخرین پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی دنیای مدرن، اخبار و تحولات آن با خبر وبا حق وحقوق شهروندی خود می توانند آشنا باشند. حداقل بخش عمده ای ازاینان دین سالاری و پاسخ ندادن مذهب شیعه به خواست های این دنیائی شان، عملکرد نادرست، فساد آلود وخسارت بارحاکمیت در سیاست، اقتصاد و اموراجتماعی- فرهنگی جامعه را درک کردند. علل عقب ماندگی شدید کشور از دنیای مُدرن، نداشتن حـق و حقـوق مدنی و موانع رُشد وتوسعه ی جامعه را درحکومت ایدئولوژیک دانسته وبه احتمال زیاد راه حل آن راهم دردمکراتیزه شدن جامعه وجدائی مذهب ازحکومت می دانند وهنوزهم ترجیح می دهند که برای رسیدن به حکومت مردمی این مبارزه را با روش بدون خشونت و پارلمانی ادامه دهند.
نمونه های بارزاین روش گرفتن حق وحقوق واستقرارحکومت مردمی را درانتخابات دوره ی هفتم ریاست جمهوری (۱۳۷۶) می بینیم. مردم، به ویژه جوانان با پیگیری گفتمان های انتخاباتی کاندیدهای گزینش شده، با شرکت حدود۸۰درصدی خود درانتخابات ۶۹ درصد رأی خود را به حجت السلام سید محمد خا تمی، وزیر سابق فـرهنگ وارشـاد اسلامی به صندوق ها ریختند وا و را درهمان مرحله ی اول به عنوان رئیس جمهورکشـوربرگزیدند. دراین مبارزه، سه کاندیدای دیگر، یعنی رضا زواره ای عضوحقوقدان شورای نگهبان، ناطق نوری رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، محمد محمدی ری شهری نماینده ی ولی فقیه ووزیرپیشین اطلاعات، که همانند سید محمد خاتمی ازغـربال نظارت استصوابی شورای نگهبان عبورکرده وبه مبارزه ی انتخاباتی پرداخته بودند توانستند فقط ۳۱درصد از آرأء رابه دست آورند.
مشارکت حماسی ای که درآن اکثریت اشخاص حائز شرایط ، به ویژه جوانان برای گزینش ریاست جمهوری کشور به عقل، خرد ودانش وبینش خود رجوع کرده وبا شناخت سوابق کاندید ها وتجزیه و تحلیل گفتمانشان، بدون وابستگی حزبی یا سندیکائی ویا وجود سازمانی آموزش دهنده وهـدایتگر یک نفررا مناسب یا مناسبترازدیگران دانسته واو را به سمت ریاست جمهوری برگزیدند.
این انتخابات، نخستین باری بود که دربخشی ا زمردم نشانه هائی از رُشد اندیشه و خردِ عقل بنیاد به منصه ی ظهور رسید ورُشـد فـردیت وشکاف درسلسله مراتبِ روابط خانـوادگی ورُشــد ونموروابـط افقی، حتا درخانواده های سنتی وکنشگران مستقل به وضوح بیشتری نمایان گردید.
پدیده ای که درانتخابات ریاست جمهوری درسال۱۳۸۰ هم تکرار شد. دراین دوره شورای نگهبان به۱۰نفر از کل داوطلبان ریاست جمهوری جواز شرکت درمبارزه ی انتخاباتی داد. بازهم اکثریت مُطلق مردم به سید محمد خاتمی امکان دیگری دادند ودو باره او را به ریاست جمهوری برگزیدند، علیرغم آن که او دردوره ی اول ریاست جمهوری خوب عمل نکرده و نتوانسته بود به بخش عمده ای از خواسته های به حق مردم، که درشعارهای انتخاباتی خود نیزوعده کرده بود جامع عمل بپوشاند.
این پدیده درخرداد۱۳۸۸ نیزبا شـکل گـرفتن جنبش سبـزوشرکت۸۵ درصدی مردم درانتخابات ورأی دادن به سید حسین موسوی ای که درمبارزات انتخاباتی خود از قانونمداری، دمکراسی وحـق وحقــوق شـهروندی مردم دفـاع می کرد وآن را پایه ی اصلی گفتمان انتخاباتی خـود قرارداده بود(علیرغم این که درسال۱۳۶۷ نخست وزیر بود وکشتار بی رحمانه ی شمارزیادی ازجوانان دگراندیش درآن زمان اتفاق افتاده بود) و مهدی کروبی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و محمود احمدی نژاد بازهم تأیید شد.
هنگامی که نتایج این انتخابات اعلام شد ورأی دهندگان به موسوی و مهدی کروبی احساس کردند که درخواندن آراء تقلب گستره ای صورت گرفته و محمود احمدی نژاد، کاندیدای مورد نظرنظام از صندوق های رأی بیرون آمد، به عنوان اعتـراض به مخـدوش بودن انتخابات وبا شعــار”رأی من کو” به خیابان ها آمدند و تقاضایشان را باروش مسالمت آمیزمطرح کردند. رژیم اعتراض به حق این دسته ازمردم را تحمل نکرد وآن را به سختی سرکوب نمود، عده ای را کشت وعده ای راهم به زندان انداخت.
با توجه به این که مردم معترض هزینه ی سنگینی پرداختند وهنوزهم از زندان و مجازات مصون نیستند وتقا ص خطای ناکرده خود راپس می دهند و نتوانسته اند حقشان را بگیرند وشدیداً سرخورده شده اند، معهذادرانتخابات سال۱۳۹۲با تجربه ی گذشته و به رغم این که با روش مبارزاتی جنبش های جهان عرب، به ویژه مصروتونس وسوریه آشنا بودند حماسه آفریدند ودرهمان مرحله ی نخست رأی گیری ا زمیان ۸ کانـدیـدای عبورکرده ازغربال نظارت استصوابی شورای نگهبان به وعده های انتخاباتی حجت السلام حس فریدون ملقب به روحانی اعتماد کرده و به او رأی دادند و او را درهمان مرحله ی اول به ریاست جمهوری کشورانتخاب کردند.
این پدیده هائی که درایران رخ داده است، مانند بسط سطح دانش وبینش زنان ومردان ورُشد خردِعقلی، تغییر الگوهای رفتـاری به ویژه جـوانان، رشد فـردیت ومادی نگری، ظهورروشنفکران و کنشگران سیاسی مستقل، تغییرذهنیت مذهبی مردم با نمودهای ظاهری مانند تقاضای لغو قوانین تبعیض جنسیتی با یک میلیون امضا، افزایش چشم گیرازدواج های مبتنی برروابط عاطفی- عشقی، رُشد آتئیسم ویا تغییر دین وکاهش باورهای مذهبی مردم، رُشد ونمو این نگاه که حکومت دینی با دمکراسی سا زگاری ندارد و با درآمیختن دین وسیاست بی حرمتی به دین وسبب از بین رفتن قدیسیت آن می شودو….
همه وهمه ی این ها نوید بخش است. شواهد وقرائن نشان می دهند که زنان ومردان تحصیلکرده وآشنا باحـق وحقـوقشان با وجود تمام ناملایمت، محـدویت ها وتحمل فشارهای رژیم متکی بــر ایدئولوژی مذهبی که قصد دارد به هربهائی به حکومت خود تداوم بخشد، بازهم خشونت را تقبیح می کنند و به مبارزه ی پارلمانی روی می آورند ورأی خود را به نفع حجت السلام حسن روحانی به صدوق ها می ریزند.
این پدیده را نمودی ازرُشد ونمو درایت واقتدار جمعی می دانم که رشد فردیت و مدنیت را درجامعه ما نمایان می کند ومبین آن است که سنت ها وهنجارهای اجتماعی وارزش های مسلط ِ بازدارنده ی رشد وتوسعه ی جامعه رنگ باخته اند. نشانه هائی ا زاندیشه ورزی،عقل مداری،فردگرائی واین دنیا باوری درعملکردهای این جامعه ی جوان کاملاً مشاهده می شود. هنجارها وارزش هائی نظیر متکی به غیر بودن، به دنبال ناجی گشتن ویا اعتقاد به قضا و قدر، تقدیروسرنوشت داشتن درحال دگرگون شدن است.
شواهد وقرائن مبین آنند که جامعه ی جوانِ ایران، به ویژه لایۀ متوسط وتحصیل کرده آن که بیشترین نسبت بیکاران پنهان وآشکارکشوررا هم شکل می دهد و شدیداً تحت فشارتأمین معاش است، از درون درجهت ملی گرائی وتفکیک دین سیاسی ازامور حکومتی و سکولار شدن پیش می رود، به ویژه آن که همان طور که نوشته شد برخی ازپایه های اصلی مذهب هم ترک برداشته و یا شکا ف آن بازتر شده است وباورهای مذهبی مردم ،به خصوص جوانان روبه کاستی گرائیده است.
سخن پایانی
برپایه ی آن چه گذشت عملاً چالش دین وحکومت درایران، که جوانه های اولیه ی خود را درنهضت مشروط نمایان کرده ودردوره ی حکومت رضا شاه ومحمد رضا شاه ریشه دوانده است. با آمدن آیت اله خمینی به ایران(درسال ۱۳۵۷) و نشستن درجایگاه ی یگانه ی قدرت وآلوده شدن مذهب شیعه به فساد، ریا وتزویر ونیزاولویت دادن به مصلحت نظام دربرابرحتا احکام توحیدی، که از ارکان اسلام است وبه طور خلاصه عملکرد تأ سف بارسی واندی ساله حکومت ولایت مطلقه ی فقیه وبه ویژه در دوران هشت ساله ی ریاست جمهوری احمد نژاد به تدریج این خواست جدائی دین از امور حکومتی از پائین ریشه های خود رامحکم کرده است.
پدیده هائی که دراین مدت سی واندی ساله درایران روی داده اند، آن هم درعصرانقلاب الکترنیکی، همان طورکه بیان شد ارزش های مسلط جامعه، هنجارهای اجتماعی والگوهای رفتاری و روابط اجتماعی لااقل بخش عمده ای ازمردم را تغییر داده، خود باوری، خردعقلی وعقل مداری واتکا به نفسشان را فزونی بخشیده، قدرت واقتــدارجمعی به وجود آورده، تقــابل بین انـدیشه اسلام حکومتی وتـجدد خواهی را به نفع دومی شتاب بخشیده، ظهور و رُشد روشنفکران وکُنشگران سیاسیِ مستقل وآزاد را تسریع کرده اند.
همه وهمه ی این ها به علاوه ی فشارهای جانکاه اقتصادی وافزایش شدید شکا ف طبقاتی درجـامعه، بستـه نـگهداشتن فضای سیاسی، ایران را در سطح جهانی منزوی کردن ونبود آزادی های مشروع از یک سـو و بسط چشمگیرسطح دانش وبینش مردم، انقلاب الکترونیکی وسرعت گرفتن شگـفت انگیز چرخش رویدادهای جهانی ازجانب دیگرنه تنها به فرایند عرفی شدن(لائیسیته) درجامعه ی ایران شتاب بخشیده بلکه نقش دین و نهادهای دینی را شدیداً به چالش کشیده است.
این وضعیت درسال۱۳۸۲ عده ای ا زروشنفکران مستقل و نواندیشان دینی وتجدد خواه رابر آن داشت تا درضرورت قانونمداری وبرابری آحـاد ملت اعم اززن مرد دربرابرقانـون، بی طرفی دولت ودیگر نهاد های حکومتی، آزادی عقیده وبیان، آزادی مطبوعات وسایررسانه های جمعی،آزادی وجدان و مذهب منشوری تهیه نمایند(۱۳). برحق زندگی، حق آزادی، حق امنیت، حـق رشد،حـق سعادتمند شدن وحـق ایفای نقش شهروندی درامورجامعه ی خود پای فشارند. استقرارحکومت دمکراتیک ولائیک یا عرفی که مشروعیت خود را ازمردم بگیرد را اجتناب ناپذیر بدانند. راه رسیدن به ایـن خـواسته ها راهـم درمذهب شیعه وبا مدد گـرفتن ازمفاهیمی چون پویا بودن فقه شیعه، وجود اجتهاد، تقدم عقـل برنقـل، تقدم مصا لح د نیوی برضرورت اجرای احکام شریعت ومانند آن به جویند وآن را عملی وقـابـل وصول بدانند.
مجتهد شبستری می گوید، فقه سیاسی گذشته بسترعقلانی خود را ا ز دست داده است. ا و به مجتهـدان توصیه می کند که امروزباید درفتـاوای گذشته، که از نگاه امروزی مبتنی بر تبعیض است تجدید نظر کنند و اضافه می کند که اجتهاد راه این بازنگری را بازگذاشته است. یا درجای دیگری می گوید: “دمکراسی مردم سالاریعنی اصالت دادن به اراده ی انسان دربرابر اراده ی خداوند. مسلمانان می توانند دمکراسی بدون هیچ پیشوند وپسوندی داشته باشند” (ر.ک به:۷ ).
درخاتمه به نظرمی رسد که با فـرو ریختن تـوهُم آرمان های انقلاب و برقرارنشدن عدالت اجتماعی وشـک وتردید های فزاینده در امکان تداوم حکومت خداسالار در ایران، کاهش مشهود باورهای مذهبیِ به ویژه جوانان تحصیل کرده، دین گریزی برخی و بازتعریف ذهنیت مذهبی گروهی د یگر، کاهش مشروعیت واعتباراجتماعی نقش ها ونهادهای دینی،که به قول استیو بروس جامعه شناس معروف(۱۴) از شاخص های بارز سکولارشدن جامعه به حساب می آیند وهمچنین بسط گسترده ی سطح دانش و بینش مردم ایران، رُشد خردِعقـلی واقتـدارِ جمعی ای که در انتخـابـات های گوناگون به نمایش گـذارده ونشان داده اند که امت صغیری نیستند تا به رهبروقیم نیازداشته باشد. همچنین گرایشی که درسال های اخیر در بهره گیری هر چه بیشتراز متخصصان درمدیریت بخش های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی وفرهنگی جامعه نمودار شده – پدیده ای که کارل اشمیت، پدر سکولاریزاسیون، آن را ا ز شاخص های اصلی سکولارشدن جامعه می داند(۱۵) رادرنظربگیریم مشاهده می کنیم که جامعه ی ایران درمسیر سکولارشدن با شتاب به پیش می رود، منتها درجاده ی ناهموارو پر پیچ وخم وزمان بر.
نکته ی پایانی این که سکولاریزاسیون ضرورتاً دمکراتیزاسیون جامعه را با خود نمی آورد. پدیده غامض تراز این است وبحث مفصلی رامی طلبد، آن هم در ایرانِ ثروتمندِ بستر کرده برروی منابع نفت وگاز وبا وجود حکومت مطلقه ی فقیه. آن چه مسلم است اینکه سکولاریزاسیون ودمکراتیزاسیون دریکدیگر اندرکنش دارند. سکولارشدن جامعه دمکراتیزه شدن آن راتسریع می کند ومی تواند به دنبال خود هم داشته باشد.
کتابنامه
۱-فریدون آدمیت. ایدئولوژی نهضت مشروطیت، تهران۱۳۹۲؛ اندیشه های میرزا آقا خان کرمانی. تهران۱۳۴۶؛
– احمد کسروی تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳؛ تاریخ هجده ساله آذربایجان. ۱۳۶۴
– ماشاءالله آجودانی. مشروطه ی ایرانی، تهران ۱۳۸۶
وخاطرات شیخ ابراهیم زنجانی. به اهتمام غلامحسین میزا صالح تهران ۱۳۸۰
– خاطرات دکتر مهدی حا ئری یزدی- تهران ۱۳۸۱
– واقعه ی مسجد گوهرشاد،علی اشرف فتحی- تورجان- تهران۱۳۸۸
– جمشید بهنام. ایرانیان واندیشه ی تجدد. فرزان روز۱۳۷۵
۲- عزت الله نوذری ، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز۱۳۸۰؛ اسدالله بادامچیان: آشنائی با جمعیت موتلفه اسلامی، تهران۱۳۸۸ . تاریخ شفاهی هیئت موتلفه اسلامی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران ۱۳۸۶.
مدنی، سیدجلال¬الدین؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱
۳-جبهه ملی ایران- سایت تاریخ ایران ،۲۱ آبان۱۳۹۲
۴-انقلاب سفید شاه و ملت، محمد رضا پهلوی- نهران۱۳۴۳.
۵- نظام پیشنهادی برای آینده ی ایران. طرح پیشنهادی مجامع اسلامی ایرانیان؛
برای مطالعه یبیشتر رجوع کنید به :سکولاریزم از نظر تاعمل نوشته ی محمد برقعی – نشر قطره، سال۱۳۸۲ تهران ؛ شیدان وثیق ، لائیسیته چیست؟ و نقدی بر نظریه پردازی های ایرانی در باره لائیسیته و سکولاریسم، نشر اختران، چاپ دوم۱۳۸۷
– حسن یوسفی اشکوری ، خرد در ضیافت دین،قصیده، چاپ سوم،سال۱۳۸۰
– محسن کدیور: حق الناس اسلام و حقوق بشر،کویر، چاپ اول ۱۳۸۷
– محسن کدیور: دین وسکولاریسم. ماهنامه چشم انداز شماره ۳۲سال۱۳۸۴
۶- مهدی حا ئری یزدی. کتاب حکمت وحکومت .لندن۱۹۹۴
۷- جرس- جنبش سبز.۲ بهمن۱۳۹۲قرآن کتاب قانون نیست؛
– محمد مجتهد شبستری. سنت وسکولاریسم ، نشر صراط . ۱۳۸۱
– محمد مجتهد شبستری. تألماتی بر قرائت انسانی از دین. طرح نو ۱۳۸۳
– محمد مجتهد شبستری .مقاله در بنیاد مطالعات ایرانی، ویژه یکصدمین سال انقلاب مشروطیت۴.۳ شماره – سال ۱۳۹۲
– محمد مجتهد شبستری،عبدالکریم سروش، مصطفی ملکیان، محسن کدیور،سنت وسکولاریسم. صراط،سال ۱۳۸۱
– مجتهد شبستری ، ایمان و آزادی،طرح نو،چاپ اول سال۱۳۷۶؛ حجاریان سعید از شاهد قدسی تا شاهد بازاری(عرفی شدن دین در سپهر سیاست)،طرح نو سال۱۳۸۰ ؛ شبستری محمد ، قرائت انسانی از دین، طرح نو، چاپ دوم سال۱۳۸۴
۸- مهدی بازرگان .آخرت وخدا هدف بعثت انبیاء. انجمن اسلامی مهندسین.۱۳۷۲
۹- گفتارهایی از عبدالکریم سروش : سنت و سکولاریسم، تهران. موسسه فرهنگی صراط. ۱۳۸۱
– نامه ی ۱۹شهریور۱۳۸۸ ونیر اول اسفند۱۳۹۰ به آیت الله سید علی خامنه ای؛
– مصاحبه باوبگاه جرس(بازبینی شدهدر اسفند۱۳۸۸ )؛
– مدارا ومدیریت. صراط۱۳۷۶
-قبض وبسط تئوریک شریعت. صراط۱۳۸۲
۱۰- روشنفکران وروند سکولاریزاسین جامعه ایران- فرهاد خسرو خاور، سعید پیوندی و محسن متقی- مقاله ی بلند؛
– مهرداد مشایخی. آهنگ شتابان سکولاریزاسیون در ایران.
-Two Types of Secularization, The Iranian Case, farhad Khosrokhavar- Worgs of Difference , Edited by Said Amir Arjomand. Sage2013.
۱۱- سخنرانی معاون اول رئیس قوه قضائیه در همایش سازمان بسیج حقوقدانان ایران درتاریخ۲۸ آذر۱۳۹۲ در باره ی ۲۰هزار سئوال فقهی بی پاسخ.
۱۲- نتایج سرشماری عمومی نفوس ومسکن۱۳۸۵-۱۳۹۰ وسایر اسناد ومداک منتشر شده ی مرکز آمار ایران ونیز گزارش ملی آموزش عالی ایران.
۱۳- نظام پیشنهادی برای آینده ایران. طرح پیشنهادی مجامع اسلامی ایرانیان.۱۲ اردیبهشت۱۳۸۲
-14Steve Bruce. Secularization in the West. 2002. Oxford.
Bruce, S. ‘Studying religious change through replication: some methodological issues’. Method & theory in the study of religion 2012, .vol 24, no. 2, pp. 1-17.
15- Carl Schmitt. Théologie Politique, Gallimard 1988
سایر منابع و مأخذ فارسی
• بروس، استیو (۱۳۸۷) مدلِ سکولار شدنِ غرب، ترجمه محمدمسعود سعیدی، تهران: گام نو.
• بیات، عبدالرسول( ) فرهنگ واژهها: درآمدی بر مکاتب و اندیشههای معاصر
• تامپسون، کنت، (۱۳۸۱)، «دین و دنیوی شدن»، در دین و ساختار اجتماعی، کنت تامپسون و دیگران، ترجمهعلی غلامپور و حسن محدثی، تهران: انتشارات کویر.
• خسروپناه، عبدالحسین(۱۳۷۸) کلام جدید، قم: نشر مرکزمطالعات حوزه علمیه..
• محدثی، حسن(۱۳۹۱)«انحصارزدایی از این در جهان مدرن: لزوم تشکیک در تز مسالهدار سکولاریزاسیون» مجله مهرنامه، شماره ۷۴٫
• موحد، مجید(۱۳۸۵)« الهیات فمینیستی و دنیوی شدن» مجله اندیشه دینی، شماره ۲۰، صص۸۱-۱۰۶٫
• هوردون، ویلیام(۱۳۶۸) راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه طاووس میکائیلیان، تهران: علمی فرهنگی.
• ویلهم، ژان پل، (۱۳۷۷)، جامعهشناسی ادیان، ترجمه عبدالکریم گواهی، تهران: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی، تبیان.
• الیاده، میرچا( ۱۳۷۴) فرهنگ و دین: برگزیده مقالات دائرهالمعارف دین، هیأت مترجمان، زیر نظر بهأالدین خرمشاهی.
• یوسفزاده، حسن( ۱۳۸۸) «نگاهی به تحول آرای پیتربرگر درباره سکولاریسم»، مجله معرفت فرهنگی- اجتماعی، شماره اول، صص ۱۴۵-۱۷۸٫
• یوسفزاده، حسن(۱۳۸۵) «پیامدهای فمینیسم در خانواده غربی»،مطالعات راهبردی زنان، شماره ۳۲، صص۸۱-۱۲۷٫
• یزدانی، عباس(۱۳۸۹)«رابطه بین دین و مدرنیته:سازگاری یا تعارض؟»، مجله الهیات تطبیقی، سال اول، شماره۳،صص ۱۰۳-۱۲۰٫
از: گویا