فصل اول قیام «زن، زندگی، آزادی»؛ حالا چه؟

دوشنبه, 4ام اردیبهشت, 1402
اندازه قلم متن

خاکسپاری در ایران

منبع تصویر،UGC

توضیح تصویر،زنان در خاکسپاری ژینا روسری‌هایشان را از سر کشیدند

خبر انتقال زنی جوان به بیمارستان پس از بازداشت به دست گشت ارشاد حساسیتی کم‌سابقه برانگیخته بود و وقتی که او جان باخت معترضانی پراکنده دور بیمارستان جمع شدند. نه مرگ فجیع زندانیان در ایران جدید بود و نه تجمع اعتراضی، اما یک روز بعد و در شنبه ۲۶ شهریور، مراسم خاکسپاری آن زن جوان خبر از آغاز فصلی تازه در سیاست ایران می‌داد: زنان سوگوار روسری‎‌هایشان را برداشتند و در هوا می‌چرخاندند، شعارهایی علیه حجاب داده شد و شعار «زن، زندگی، آزادی» و بر مزار ژینا (مهسا) امینی یک پیشگویی نقش بست که به سرعت تحقق به پیوست:‌ «ژینا جان، تو نمی‌میری، نامت رمز می‌شود.»

یک روز بعد فعالان جنبش زنان فراخوانی برای تجمع در بلوار کشاورز تهران دادند و در روز دوشنبه جمعیتی بزرگ در مرکز تهران رویاروی ماموران ایستاد.

ظرف کمتر از یک هفته ده‌ها شهر ایران صحنه اعتراضاتی گسترده شد که صحنه‌هایی بی‌نظیر آفریدند: دخترانی که روسری از سر برداشته و مبارزه‌جویانه بر بلندی‌های شهر می‌ایستادند، زنانی که با خشم موهایشان را می‌چیدند، حلقه‌های جشن و رقص خیابانی با آتشی که حجاب اجباری در آن شعله می‌کشید.

تصویر زنان جوانی که با جسارت علیه حکومت مردان روحانی سالخورده و محافظه‌کار شعار «زن، زندگی، آزادی» می‌دادند چنان اثرگذار بود که افکار عمومی جهان را به سرعت تسخیر کرد.

معترضان می‌گویند باید حرکات اعتراضی‌شان را «انقلاب» نامید، و واقعا هم گستردگی، پیوستگی و شدت اعتراضات به ترتیبی بوده که حکومت دیگر با یک موج اعتراض سراسری مانند دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ طرف نبوده است.

آن کس که سر میدان‌ها گشت ارشاد می‌کاشت، امروز در خیابان‌ها خوشه‌های خشم قیامی زنانه را می‌دید که به دنبال تغییر بنیادین مناسبات قدرت در ایران است.

از خاکسپاری ژینا به بعد هیچ روزی نبوده که تجمعی اعتراضی در ایران برگزار نشود؛ در بیش از ۱۶۰ شهر، در تک تک استان‌های ایران.

این اعتراضات البته برای معترضان گران تمام شده: حدود ۵۰۰ معترض کشته شده‌اند، چوبه‌های دار بالا رفته و نزدیک به ۲۰ هزار نفر هم به زندان افتاده‌اند. این به جز صدها معترضی است که با باتوم، تفنگ ساچمه‌ای و گاز اشک‎‌آور مجروح و برخی دچار نقص عضو دائمی شده‌اند، مانند صدها معترضی که چشمشان را از دست داده‌اند.

با آغاز چهارمین ماه اعتراضات و سپری شدن یک فصل داغ سیاست، چه چیزی در ایران عوض شده؟ حکومت و مخالفانش در چه نقطه‌ای ایستاده‌اند؟

از شکاف دولت و ملت تا گسست‌های آفریننده

تجمع در بلوار کشاورز تهران

منبع تصویر،UGC

توضیح تصویر،معترضان در تهران در برابر ماموران امنیتی صف کشیدند

نارضایتی‌های عمیق بخش‌های بزرگی از جامعه و فقدان سازوکارهای دموکراتیک برای پاسخگو کردن حکومت باعث شده که اصطلاح «شکاف دولت و ملت» یکی از کلیدواژه‌های توصیف صحنه سیاسی ایران باشد، شکافی که سال‌ها از درون خود حکومت هم درباره عمیق شدنش هشدار داده می‌شد.

شعار علیه شکل حکومت و شخص آیت‌الله علی خامنه‌ای هم سال‌ها در تجمع‌های اعتراضی شنیده می‌شد.

اما با وجود بیان نقدها و حتی نفی جمهوری اسلامی و سیاست‌هایش، مخالفان هنوز وزن اجتماعی و انسجام لازم را نداشتند تا اراده برای تغییر را عملی پیگیری کنند. نفس استعاره «شکاف» میان مردم و حکومت این را تداعی می‌کرد که می‌توان بینشان پلی زد یا آن را پر کرد.

اما حالا مخالفان سه ماه تمام در سراسر ایران در برابر نیروهای حکومتی صف کشیده‌اند.

مجموعه‌ای از روندها و نیروها، به ویژه انباشت موج‌های اعتراضی از دی ۱۳۹۶ به بعد، باعث شد که «شکاف» میان حکومت و قشرهای بزرگی از مردم در اعتراضات ۱۴۰۱ به یک «گسست» کامل تبدیل شود که دیگر پرشدنی نخواهد بود.

و این تنها تظاهرات یا به قول آیت‌الله علی خامنه‌ای «زورآزمایی خیابانی» نیست که گویای چنین گسستی است؛ در قیامی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شده مخالفان در فرصتی کوتاه دگرگونی‌هایی بنیادی را از زندگی روزمره تا سیاست کلان تحمیل کرده‌اند.

اعتراض به خشونت پلیس به سرعت به برداشتن و سوزندان روسری‌ها تبدیل شد. البته پیش از این هم مدتی بود که زنان ایرانی در برخی شهرهای بزرگ از رعایت حجاب اجباری تن می‌زدند، اما حالا در خیابان‌ها، مدرسه‌ها و مغازه‌ها نداشتن حجاب به بخشی از یک مبارزه مشخص سیاسی با هدف تغییر حکومت تبدیل شده است.

زنان بازیگر پرشماری که حجاب از سر برداشته‌اند رسانه‌های رسمی را در برابر دوراهی سختی قرار داده‌اند: یا با سانسور همه آثار آنان بخش بزرگی از تولیدات فرهنگی چند دهه اخیر را نادیده بگیرند، یا با هر بار پخش آثارشان تصویر بی حجابشان را به مخاطب یادآوری کنند.

اینکه سرانجام اعتراضات جاری چه خواهد شد نامعلوم است، اما با اطمینان بالایی می‌توان فرض کرد که حجاب اجباری و دیگر برنامه‌های جمهوری اسلامی برای حکومت بر بدن زنان در ایران دیگر به وضعیت پیش از شهریور ۱۴۰۱ برنخواهد گشت: چه خشونت گشت‌های ارشاد برای تحمیل حجاب تشدید شود و چه حکومت رسما از حجاب اجباری عقب‌نشینی کند، پیامدهای سیاسی بزرگی خواهد داشت.

شعار کرد و بلوچ و آذری، آزادی و برابری در تظاهرات زاهدان

منبع تصویر،UGC

توضیح تصویر،ابراز همبستگی مردمان گوشه و کنار ایران با یکدیگر یکی از ویژگی‌های اعتراضات جاری است

یکی دیگر از گسست‌هایی که اعتراضات جاری با وضعیت موجود قبلی ایجاد کرده در فهم از هویت ملی و نگاه به «حاشیه» و «مرکز» در سیاست ایران است.

برخلاف نشانه‌هایی که از تلاش حکومت برای تشدید خشونت در مناطق با اقلیت‌های مذهبی و قومی و تبدیل اعتراضات به رویارویی نظامی با گروه‌های مخالف مسلح دیده شده، هم این گروه‌ها از مقابله به مثل خودداری کرده‌اند و هم شهروندان معترض بیشتر بر شکل‌های مدنی اعتراض چون تظاهرات، اعتصاب، شعارنویسی و امثال آن تکیه کرده‌اند.

به این ترتیب این نگاه کلیشه‌ای به تحولات کردستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان که معترضان را با برچسب‌هایی چون «تجزیه‌طلب» طرد می‌کرد به سرعت جای خود را به ابراز همبستگی مردمان گوشه و کنار ایران با یکدیگر داده است: حالا سنندج و زاهدان لقب «چشم و چراغ ایران» گرفته‌اند و کردها و ترک‌ها در حمایت از هم شعار داده‌اند.

تداوم چنین نگاهی به رابطه میان اجزای جغرافیای متکثر ایران سدی در برابر اقتدارگرایی حاکمان تهران خواهد بود، هر که باشند.

گسست‌هایی که در این یک فصل از اعتراض ایجاد شده تنها سلبی و در نفی نظم موجود نبوده، بلکه مخالفان آنچه را می‌خواهند بسازند هم بیان می‌کنند. اصلی‌ترین شعار اعتراضات، یعنی «زن، زندگی، آزادی» هم یک شعار ایجابی است.

این وجه از آفرینندگی گسست‌ها را می‌توان در انبوه آثار هنری که در مدتی کوتاه خلق شده دید. سرودها و نقاشی‌هایی که در کنار بیان خشم و سوگ معترضان، گاه با سرخوشی و گاه با تحکم تصویری از آینده بدیل آنان را ارائه می‌کنند.

یک ویژگی برجسته شعارها و سرودهای جنبشی که در ایران آغاز شده آن است که برخلاف ادبیات دیگر موج‌های اعتراضی به هیچ وجه از ادبیات جمهوری اسلامی وام نمی‌گیرد. خبری از «الله اکبر» و شعارهای مذهبی نیست. اگر هم قرار به وام گرفتن از فرهنگ انقلابی ایران معاصر باشد، این ادبیات و سرودهای غیرمذهبی انقلاب ۱۳۵۷ است که الهام‌بخش معترضان بوده است.

سویه غیرمذهبی یا حتی ضدمذهبی اعتراضات را در «عمامه پرانی» و به آتش کشیدن مدارس مذهبی نیز می‌توان دید. یا در اینکه خاکسپاری بسیاری از کشته‌شدگان اعتراضات بدون پررنگ بودن تشریفات مذهبی و پخش دعاهای اسلامی انجام می‌شود.

در خاکسپاری کیان پیرفلک، کودک ایذه‌ای، شعار دادند «بختیاری رسم نماز نداره» و مادر او هم به جای قرآن و دعا نسخه تغییریافته شعر کودکانه «اتل متل توتوله» را علیه رهبر خواند.

محو شدن آرایش سیاسی جمهوری اسلامی

علی خامنه‌ای

منبع تصویر،KHAMENEI.IR

توضیح تصویر،علی خامنه‌ای در دریافت دشنام از معترضان تنها مانده

نفس شعار علیه رهبر چیز جدیدی نیست. حتی در دوران جنبش سبز هم که با همراهی بخشی از نیروهای سیاسی درون چهارچوب جمهوری اسلامی آغاز شده بود، شعارهایی چون «مرگ بر دیکتاتور» و «مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی» راس قدرت را در ایران هدف می‌گرفت.

اما بسامد و شدت شعارهایی که علیه علی خامنه‌ای داده می‌شود در اعتراضات جاری بی‌سابقه بوده است. معترضان گاه دشنام‌هایی بسیار رکیک به آیت‌اللهی داده‌اند که هوادارانش او را «ولی امر مسلمین جهان» می‌خوانند، کسی که اما برای معترضان «نوکر روس و چین» است.

علی خامنه‌ای در کنار سپاه و بسیج هدف اصلی شعارها بوده است. اما عملا هیچ شخصیت دیگری از میان مقام‌های ارشد حکومت هدف شعارها نیست.

این البته به خاطر آن نیست که ابراهیم رئیسی، غلامحسن محسنی اژه‌ای و محمدباقر قالیباف برای معترضان کمتر از محمود احمدی‌نژاد، حسن روحانی، برادران لاریجانی و حتی محمد خاتمی در وضعیت کنونی ایران مقصرند؛ آنها اصلا دیگر طرف حساب معترضان نیستند.

سیاست‌ورزی در چهارچوب رسمی جمهوری اسلامی بلاموضوع شده است. بخشی از این به دلیل تشدید نارضایتی‌ اجتماعی است. اما بخشی هم به اراده حاکمیت برای یکپارچگی درونی و بستن هرگونه دریچه و مجرای احتمالی انتقاد و تغییر برمی‌گردد.

در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ حتی علی لاریجانی رد صلاحیت شد، کسی که با حکم علی خامنه‌ای از سپاه به صداوسیما و بعدتر شورای عالی امنیت ملی رفته بود.

در این حذف نیروهای سیاسی وفادار به جمهوری اسلامی، کسانی به قدرت رسیده‌اند که با وجود سابقه طولانی در امور نظامی، امنیتی و قضایی، کارنامه روشنی در رقابت‌های سیاسی و سازماندهی یک بدنه اجتماعی سیال ندارند.

حرف زدن ابراهیم رئیسی، که از طرف هوادارانش آیت‌الله هم گرفته، فراتر از مخالفان و مردم عادی، حتی در میان طرفداران حاکمیت هم دستمایه تمسخر همیشگی است.

هرچند زور بازوی نظامی و امنیتی حکومت به سرکوب معترضان می‌رسد، اما ناکارآمدی آن در سازماندهی سیاسی پررنگ است.

مقام‌های ارشد حکومت هفته‌های پیاپی اعلام کرده‌اند که تظاهرات دیگر به پایان رسیده است، اعلامی که مانند بسیاری از دیگر حرف‌هایشان در تناقض آشکار با واقعیت بوده است.

آنها همزمان چندین بار برای تظاهرات خیابانی به سبک موج‌های اعتراضی قبلی تلاش کردند، اما در عمل موفق نشدند

این ضعف سیاسی صدای خود حکومت را در آورده است.

شخص علی خامنه‌ای و دیگر مقام‌ها از اینکه در «جنگ رسانه‌ای» برنده نشده‌اند ناراضی هستند. این شکست رسانه‌ای در شرایطی رقم خورده که ده‌ها خبرنگار زندانی هستند، همه شبکه‌های اجتماعی فیلتر شده و خبرنگاران بین‌المللی اجازه فعالیت آزادانه در ایران ندارند.

همزمان بعضی از مقام‌ها از «سکوت خواص» گلایه دارند. بسیاری از چهره‌های سیاسی نزدیک به حکومت در سه ماه اخیر یا سکوت کرده‌اند یا دست کم آن طوری که با شدت تنش‌ها متناسب باشد به دفاع از حکومت برنیامده‌اند.

خیلی از هنرمندان و ورزشکاران و دیگر چهره‌های مشهور هم که معمولا در حمایت از حکومت حرف می‌زدند مدت‌ها است راهشان را جدا کرده‌اند.

آنهایی هم که در حکومت هستند و صحبت می‌کنند صدای واحدی ندارند.

بولتن‌های محرمانه فارس تصویری از جنگ قدرت میان چهره‌ها و نهادهای نظامی و امنیتی و بی اعتمادی آنان به یکدیگر را نشان می‌دهد. یکی از بولتن‌ها با اشاره به «پاسدار بودن» علی لاریجانی و عزت‌الله ضرغامی از قول قائم مقام پیمان جبلی در امور فرهنگی صداوسیما، وحید جلیلی، نوشته: «من نمی‌گویم که جناح روشنفکری خطر ندارد و خطرش هم متوجه نظام نیست. اما من الان از  صفار هرندی و ضرغامی بیشتر از جناح دشمن می‌ترسم.»

مخالفان جمهوری اسلامی و مسیر سنگلاخ قدرت‌نمایی تا قدرت‌گیری

اعتراضات ایران

منبع تصویر،UGC

فصل اول اعتراضات جاری فرصتی برای قدرت‌نمایی بی‌سابقه مخالفان جمهوری اسلامی بوده است.

آنها نه تنها هر روز در خیابان‌ها و دانشگاه‌ها تجمعاتی بر پا کرده‌اند، که فراخوان‌های اعتصاب محدودی هم داده‌اند که در بسیاری از شهرها مغازه‌داران به آن پیوستند.

شاید اوج قدرت‌نمایی مخالفان در ایران در میانه آذر ماه بود که برای تجمع‌ها و اعتصاب‌های پیاپی در سه روز منتهی به ۱۶ آذر، روز دانشجو، فراخوان دادند.

در این سه روز تجمع‌های زیادی برگزار شد و کسب‌وکارها، مغازه‌ها و مراکز خرید بسیاری تعطیل شدند. البته یک روز بعد دستگاه قضایی ایران با اعدام غافلگیرانه محسن شکاری به مخالفان یادآوری کرد که از قدرت‌نمایی آنها تا قدرت گرفتنشان هنوز مسیر سنگلاخ و پر خاک و خونی باقی است، تازه اگر راهشان به مقصد برسد.

قدرت‌نمایی مخالفان محدود به خیابان‌های ایران نبوده است؛ در سه ماه گذشته ایرانیان خارج از کشور به شکلی بی‌سابقه تجمع‌های اعتراضی پیاپی در سراسر جهان برگزار کرده‌اند.

اوج این اعتراضات در دومین هفته مهر ماه بود که در بیش از ۱۵۰ شهر جهان به طور همزمان و در یک روز تجمع‌هایی با شعارهای مشترک برگزار شد.

تظاهرات برلین

منبع تصویر،EPA

توضیح تصویر،جمعیت معترضان در تظاهرات برلین بی سابقه بود

کمی بعد هم تجمعی عظیم در برلین برگزار شد که جمعیت شرکت‌کننده در آن تا صد هزار نفر تخمین زده شد.

در هر دوی این رویدادها حامد اسماعیلیون، نویسنده و از اعضای انجمن خانواده‌های پرواز PS752 نقشی محوری داشت و برخی از او خواسته‌اند تا در کنار چهره‌های دیگر به نوعی رهبری اعتراضات را به عهده بگیرد، درخواستی که آقای اسماعیلیون عملا آن را نپذیرفته است.

به جز برگزاری این تجمع‌های اعتراضی، ایرانیان در خارج از کشور به تکاپوی بسیاری افتاده‌اند و مسیرهای مختلفی را برای حمایت از معترضان در ایران امتحان می‌کنند.

گروهی از فعالان زن، که مسیح علی‌نژاد شناخته‌شده‌ترین آنها است، با امانوئل مکرون دیداری داشتند. شاهزاده رضا پهلوی نیز از ایجاد «صندوق اعتصابات» گفته است.

اما در خارج از ایران هم مانند داخل ایران، فعالان سیاسی با این واقعیت مواجه شده‌اند که حتی در نبود سایه شدید سرکوب، سازماندهی سیاسی فراتر از خیابان پیچیدگی‌های بسیاری دارد.

هنوز تشکیلات و نهاد سیاسی جدیدی که بتواند ادعای نمایندگی بخشی از اپوزیسیون را بکند شکل نگرفته است و به نظر نمی‌رسد سازمان‌های سیاسی تثبیت‌شده، از سازمان مجاهدین خلق گرفته تا حزب مشروطه ایران و اتحاد جمهوری‌خواهان بتوانند ائتلاف معناداری کنند و پایگاه اجتماعی قابل ملاحظه‌ای داشته باشند.

رهبر نداشتن اعتراضات کنونی اغلب از طرف معترضان ستایش می‌شود، اما بسیاری از آنان همزمان از بی‌سازمانی اعتراضات گلایه دارند.

حمایت محتاطانه چین و روسیه در میانه انزوای بین‌المللی

ترودو در میان معترضان ایرانی

منبع تصویر،REUTERS

توضیح تصویر،جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا، در میان معترضان ایرانی

با این همه، ایرانیان خارج از کشور و کارزارهای حقوق بشری‌شان دست کم دو دستاورد مشخص داشته‌اند: تشکیل کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل و اخراج جمهوری اسلامی ایران از کمیسیون مقام زن.

درست است که هنوز نیروی جایگزین یا حتی رقیبی در برابر حکومت ایران مطرح نیست، اما مشروعیت بین‌المللی آن در زمانی کوتاه ضربه شدیدی خورده است. باید در نظر گرفت که نهادهایی چون سازمان ملل عموما در واکنش به ناآرامی‌های سیاسی درون یک کشور کُند و محتاطانه حرکت می‌کنند. اما در اقدامی بی سابقه در تاریخ این سازمان، ایران از یک کمیسیون ملل متحد اخراج شده است.

فراتر از این سطح سیاست رسمی، در سطح رسانه‌ای و میان جنبش‌های اجتماعی کشورهای دیگر هم ابراز همبستگی با معترضان ایرانی شکلی کم‌سابقه داشته است.

در داخل ایران، نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی از یک طرف نظاره‌گر پیمان‌هایی هستند که اسرائیل با کشورهای منطقه می‌بندد و از طرف دیگر با نگرانی تحولات مرز ایران با ارمنستان و تحرکات نظامی ترکیه و جمهوری آذربایجان را دنبال می‌کنند.

اما بالا گرفتن تنش میان چین و روسیه از سویی و قدرت‌های غربی از سوی دیگر و چشم‌انداز شکل‌گیری یک دوران «جنگ سرد» تازه، این مجال را به حکومت ایران می‌دهد که بتواند با نزدیکی به این دو قدرت بین‌المللی از این خاطر جمع باشد که دو صاحب حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل اجازه هر فشار بین‌المللی علیه حکومت ایران را نخواهند داد.

چین و روسیه در جریان رای‌گیری برای تشکیل کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل و اخراج ایران از کمیسیون مقام زن، به جز اعلام مخالفت خود اقداماتی هم کردند که به نظر می‌رسید می‌خواهند از طریقشان به کلی مانع از این دو ضربه به حکومت ایران شوند. هرچند، بعید به نظر می‌رسد که دیپلمات‌های کارکشته چینی و روسی پیشاپیش از بی‌نتیجه بودن کارشان بی اطلاع بوده باشند.

در عین حال هرچند حکومت ایران می‌تواند روی میزان مشخصی از حمایت چین و روسیه حساب کند، تحولاتی چون سفر شی جین پینگ به خاورمیانه و مواضعش در عربستان و امارات یا سابقه نزدیکی روسیه و اسرائیل نشان می‌دهند که حمایت این دو قدرت از حکومت ایران حدودی هم دارد و آنها از مقام متحدی برابر با ایران برخورد نمی‌کنند.

چه کسی راز فصل‌ها را می‌داند؟

دختری که مویش را می‌بندد

منبع تصویر،UGC

توضیح تصویر،بستن موی زنان جوانان به یکی از نمادهای مصمم بودن معترضان بدل شده

فصل سرد زمستان چند روز پس از پایان فصل اول جنبش زن، زندگی، آزادی فرا می‌رسد.

چرخه بی پایان اخبار، فراخوان‌های تجمع، اعتصاب، بازداشت‌ها، احکام اعدام، و شعارهای تکراری مقام‌های حکومت درباره وابستگی معترضان به بیگانگان و اصرار بر «عادی» بودن اوضاع، حالا شرایط عادی جدید ایران هستند.

این شرایط چه قدر پایدار خواهد بود؟

تداوم تورم ۴۰ درصدی و دلاری که در آستانه ۴۰ هزار تومان شدن است، تنها نوک کوه یخی هستند که در پهلوی کشتی فرسوده اقتصاد ایران فرو رفته است.

شاید پیش از این گروه‌هایی از مردم می‌توانستند شرایط سخت را با امید به رفع تحریم‌ها و گشایش اقتصادی ولو ناچیز تحمل کنند.

اما هم مذاکرات فرسایشی احیای برجام چنان چشم‌اندازی را بعید کرده و هم انبوه خون‌های پیاپی که پیش چشم مردم ریخته شده، باعث می‌شود که بهبود فرضی شرایط اقتصادی نتواند بن‌بست سیاسی جمهوری اسلامی را باز کند.

در مقابل، مخالفان حکومت هم به مرور این واقعیت را حس می‌کنند که برنامه‌ریزی برای تجمع خیابانی، اطلاع رسانی و تبلیغ علیه حکومت، و جلب حمایت بین‌المللی برای آن دگرگونی بنیادی که آنها دنبالش هستند کافی نیست.

سازمان‌های موجود اپوزیسیون در خارج به ندرت ظرفیت جذب توده‌های ناراضی را از خود نشان داده‌اند و به زندان افتادن هزاران نفر از فعالان سازماندهی جدید در داخل ایران را بسیار دشوار می‌کند.

در این تکافوی نیروهای مخالفان و حکومت و تنگنای ایستایی که آنها در برابر هم قرار داده، این خلاقیت سیاسی در بازآرایی صحنه است که می‌تواند فصل جدیدی را رقم بزند.

از لحظه‌ای که خواست انقلابی اعتراضات کنونی به نقطه عطفی در تاریخ ایران بدل شده، میل به زایش و آفرینش جهانی نو پیش‌برنده معترضان بوده است. این امید به خلق جهانی نو است که باعث شده این اعتراضات به جای نگاه به گذشته بیشتر رو به آینده داشته باشد، چرا که این جنبش به دنبال گشودن راهی نو است، نه تکرار مسیرهای پیموده بی سرانجام؛ همین است که نگاه‌های کهنه ما آنقدرها به یاری پیش‌بینی آنچه در راه است نمی‌آیند.

از: بی بی سی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.