فیلم «۱۰۷ مادر»؛ زنان زندانی، بچه و عاشقانه‌های اوکراینی

یکشنبه, 4ام تیر, 1402
اندازه قلم متن

 

 

.

 بی بی سی فارسی

  • نویسنده,محمد عبدی منتقد فیلم

داستان مادران زندانی و کودکانی که با آنها در زندان زندگی می‌کنند، دستمایه سینمایی غریبی است که پیتر کرکس آن را در فیلم تکان دهنده‌ای به نام « ۱۰۷ مادر» روایت می کند؛ داستان ۱۰۷ مادری که در زندانی در شهر اودسا در اوکراین با بچه‌های زیر سه سال خود زندگی می‌کنند و به محض سه سالگی‌شان باید با آنها وداع کنند.

پیتر کرکس که در چکسلواکی سابق به دنیا آمده، در این فیلم که محصول اسلواکی است، به ترکیب عجیبی از صحنه‌های واقعی با صحنه‌های تخیلی و بازسازی شده رسیده که در جشنواره‌های مختلف مورد تحسین قرار گرفت. این فیلم سفرهای جشنواره‌ای‌اش را از ونیز آغاز کرد و در جشنواره‌های دیگری چون سن سباستین، ادینبورگ، قاهره و شیکاگو به نمایش درآمد.

کرکس درباره شکل گیری این فیلم به بی بی سی فارسی می‌گوید: «اول برایم جالب بود که یک مستند درباره زندان زنان بسازم، درباره آدم‌هایی که آنجا به عنوان سانسورچی کار می‌کردند. آنها با دست‌های خودشان سانسور می‌کردند. آنها نامه‌های خصوصی زنان را می‌خواندند و آنها را سانسور می‌کردند. در این راه ایرینا را پیدا کردم، زندانی شماره ۷۴. خیلی شخصیت جالبی داشت و تصمیم گرفتم فیلمی درباره او بسازم.»

«اما ایرینا به ما زندان زنانی را معرفی کرد که در آن زنان می‌توانستند بچه‌های خود را تا سن سه سالگی با خودشان نگه دارند. وقتی بچه‌ها سه سالشان می‌شد یا باید می‌رفتند با یکی از اعضای خانواده زندگی کنند یا به یتیم‌خانه فرستاده می‌شدند. ما بیشتر و بیشتر درگیر این داستان شدیم و فکر کردیم این فیلمی است که باید بسازیم. دیدیم برای نزدیک شدن واقعی به شخصیت‌ها، نیاز به احساسات داریم و اینجا بود که فکر کردیم نمی‌شود فیلم مستند صرف ساخت. این لحظه‌ای بود که تصمیم گرفتیم فیلم داستانی بسازیم.»

.

منبع تصویر،محمد عبدی

کرکس درباره نام فیلم می‌گوید: « اسم فیلم اول چیز دیگری بود، اما بعد دیدم که فیلم درباره مادرهاست. ما در طول ساخت این فیلم که پنج سال تحقیق نیاز داشت، با ۱۰۷ مادر در زندان ملاقات کردیم. از هر کدام از آنها چیزی گرفتیم و برای صحنه‌های مختلف از این حرف‌ها و دیالوگ‌ها و داستان‌ها استفاده کردیم. بعد دیدم نامی از این بهتر نداریم: ۱۰۷ مادر».

فیلمساز دو زن را در برابر هم قرار می‌دهد؛ یکی زندانی و دیگری نگهبان زندان: «برای من جالب بود که شخصیت اصلی، ایرینا را در مقابل نگهبان زندان قرار دهم. بازیگر این نقش واقعاً نگهبان زندان بود. برای من جالب بود که او با داستان‌های عاشقانه دیگران سر و کار دارد چون نامه‌های عاشقانه آنها را می‌خواند، در حالی که خودش تنهاست. تنهاست اما زندگی مرتبی دارد. در برابر او شخصیتی را آفریدیم که چکیده‌ای است از بیش از صد زنی که ما با آنها مصاحبه کردیم و داستان‌هایی را از هر کدام قرض گرفتیم. حالا این دو زن در دو دنیای متضاد زندگی می‌کنند.»

تأثیر فیلم از واقعی بودن شخصیت‌ها و داستان‌های زندانیانی است که به رغم جرایمی که مرتکب شده‌اند، در دل تماشاگر جا باز می‌کنند. در عین حال که با حرف‌های واقعی شخصیت‌ها روبرو هستیم، فیلم از داستانگویی باز نمی ماند: «چیزی که برای من بیشترین اهمیت را داشت، داستان واقعی زندانی‌ها بود. برای همین در سه روز اول فیلمبرداری فقط با آنها مصاحبه کردیم و ضبط کردیم. ممکن است در وهله اول خسته کننده به نظر برسد که کسی روبروی دوربین می‌نشیند و حرف می‌زند.»

.

منبع تصویر،LA BIENNALE DI VENEZIA

«اما از طرف دیگر این داستان‌های واقعی می‌توانند خیلی جذاب باشند. ما این داستان‌های واقعی را ضبط کردیم و بعد بقیه فیلمنامه را با این مصاحبه‌ها تنظیم کردیم. می‌خواستم فیلم تا جای ممکن واقعی باشد. البته موقعیت‌هایی بود که چندین و چند بار تکرار کردیم اما می‌خواستم تا جای ممکن فقط یک نظاره‌گر به نظر برسیم و برای همین با المان‌های واقعی کار کردیم.»

فیلم سعی دارد با نگاهی با فاصله به موقعیتی بغرنج، ما را در سرنوشت این مادران- و بچه‌ها- سهیم کند، بی آن که بخواهد با احساسات تماشاگر بازی کند.

در واقع فیلم از درگیری مستقیم تماشاگر در موقعیت حذر می‌کند (با استفاده از دوربین ثابت و ناظر)، اما از او می‌خواهد با دیدی متفاوت به موقعیت زنان، به مفهوم زندگی، عشق، سکس و بچه نگاه مجددی داشته باشد. مثلاً در صحنه‌ای که پرستارها بچه‌ها را با خود می‌آورند و مادرها یکی یکی بچه‌های گریان خودشان را برمی‌دارند تا به آنها شیر بدهند، ما شاهد یک صحنه با احساسات دوگانه حتی متضاد هستیم: هم در تلخی موقعیت شریک می‌شویم و هم در عین حال قرار نیست که اشک به چشم‌مان بیاید.

در این راه در طول فیلم فیلمساز از دوربین ثابت استفاده می‌کند. دوربین حرکتی ندارد و به یک نظاره‌گر صرف بدل می‌شود: «از دوربین ثابت استفاده کردم چون می‌خواستم به آدم‌های جلوی دوربین آزادی بدهم. نما را کاملاً ثابت در نظر گرفتیم و به چپ و راست حرکت نکردیم تا نوعی قفس بسازیم. در واقع هر فریم یک قفس است. در این قفس آنها آزاد بودند که هر کاری می‌خواهند انجام دهند. به جای گذاشتن انرژی روی حرکت دوربین، تراولینگ یا دوربین روی دست، می‌خواستم بیشتر روی چشم آنها تمرکز کنم، روی سکوتشان و روی این که آنها چطور به همدیگر نگاه می‌کنند. خیلی تحت تأثیر سینمای اینگمار برگمان بودم.»


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.