محمود خادمی: مذاکرات ژنو؛ برگشت ناپذیر و بستر ساز قیام « بخش دوم »

پنجشنبه, 14ام فروردین, 1393
اندازه قلم متن

khademi

چرا مذاکرات ژنو؛ بستر ساز قیام است؟

در بخش نخست مقاله ضمن توضیح وضعیت بحرانی رژیم و فرو پاشیدگی اقتصادی آن در آستانه مذاکرات اتمی ژنو؛ دلایلِ اجبارِ رژیم به ادامه مذاکرات را نوشته و از جمله به دلایل زیر اشاره کردم:
یکم ــ رژیم بدیل دیگری برای رهائی از تحریم ندارد
دوم ــ اطمینان رژیم از ناتوانی در دستیابی به بمب اتم
سوم ــ ترس از قیام و آسیب پذیری

و در آخر این سئوال را مطرح کردم که اگر واقعا” ولی فقیه از ادامه مذاکرات اتمی ناراضی است؛ چرا به طرفداران ولایت اجازه نمی دهد تا ظرف چند ساعت همه پلمپ های تجهیزات هسته ای را بر چینند و فعالیتهای اتمی به روال گذشته خود بر گردانند؟ و…. اکنون ادامه مقاله

ب ـ مذاکرات اتمی؛ چرا بستر ساز قیام است؟ :

در ادامه مقاله حال به پرسش ” چرا مذاکرات اتمی می تواند؛ زمینه ساز ورود عنصر اجتماعی به میدان مبارزه و شروع قیام برای سرنگونی رژیم باشد؛ خواهم پرداخت:
یکم ــ حقوق بشر و فضای باز سیاسی:

۱) واقعیت این است که مسئله غرب و امریکا با رژیم حاکم بر ایران؛ بسیار فراتر از اختلافات بر سر برنامه اتمیِ مشکوک و بحث برانگیز آن بوده و میباشد. آنها با تنش آفرینی و نقش مخرب منطقه ای رژیم؛ دشمنی رژیم با منافع و سیاستهای امریکا در منطقه و سیاست سرکوب شهروندان و نقض حقوق بشر توسط رژیم و….. مشکل و مسئله دارند.

امریکا و غرب بخوبی از تأثیر تحریمها در وادار کردن رژیم برای نشستن پای میز مذاکره اتمی و عقب نشینی های مکرر او؛ آگاه میباشند. بنابراین کاملا” طبیعی است که با اجرای سیاست ” قطره ای رفع تحریمها “؛ همچنان از این اهرم؛ برای حل و به نتیجه رسیدن سایر موضوعات مورد اختلاف و از جمله حقوق بشر استفاده کنند. و این؛ مشکلی جدی در مسیر مذاکرات ژنو میباشد که حتی ممکن است به اختلال در روند مذاکرات منجر شود؛ مشکلی که سران و کارگزاران رژیم هم بارها بآن اعتراف کرده و از عواقب آن نیز؛ با ترس و تلخی صحبت میکنند.

سید علی خامنه ای ( بهمن ۱۳۹۲ ): اگر روزی بر فرض محال هم موضوع هسته ای مطابق خواست امریکا حل شود؛ امریکائیها مسائل دیگری را پیش خواهند کشید. اکنون نیز همه شاهد هستند که سخنگوی دولت امریکا از حقوق بشر و توانایی موشکی و دفاعی ایران سخن بعمل می آورد.

جبیب برومند نماینده مجلس: امریکا در ابتدای امر تمامی شروط ما را قبول میکرد ولی در حال حاضر ندای حقوق زنان؛ حقوق بشر و کنار گذاشتن موشکهای بالستیک را سر میدهد.

از آنجا که این رژیم بدون ادامه سرکوب؛ زندان؛ شکنجه و اعدام نمی تواند به حکومت خود ادامه دهد و چشم پوشی از این ابزار به منزله جمع شدن بساط دیکتاتوری است؛ حرفهای ” بان کی مون ” دبیر کل سازمان ملل متحد در مورد نقض حقوق بشر در ایران؛ زلزله ای در میان سران رژیم ایجاد کرده و همه در اعتراض به آن یک صدا به صحنه آمده اند.

حمید رضا ترقی عضو حزب مؤتلفه: استراتژی غربیها اعم از امریکائیها و اروپائیها این است که در ادامه سیاستهای گذشته خود از طریق منتقل کردن فشار هسته ای به ایران و بعد از طریق حقوق بشر باب تازه ای را علیه جمهوری اسلامی باز کنند تا بتوانند هم تحریم ها را استمرار بخشند و هم فشار سیاسی و بین المللی را علیه ایران افزایش دهند.

کوثری نایب رئیس کمیسیون امنیت مجلس به بهانه حرفهای بان کی مون به حسن روحانی حمله کرده و او را همدست امریکائیها معرفی میکند: اگر رئیس جمهور و یا سخنگوی دولت پاسخ مورد انتظار را به تهمت های بان کی مون ندهد؛ این شائبه را به ذهن متبادر میکند؛ که روحانی از قبل صحبتهائی را در این زمینه با امریکائیها داشته است.

احمد خاتمی عضو مجلس خبرگان و امام جمعه تهران در واکنش به گزارش اخیر ” بان کی مون ” در مورد نقض حقوق بشر در ایران: حقوق بشری که دوباره به میدان کشیده شده؛ بهانه ای بیش نیست و آنها میخواهند برای نظام مشکل ایجاد کنند.

آقا محمدی از مهره های ولی فقیه در مجلس: سخنان بان کی مون خیلی آمرانه و اهانت آمیز است. وی در ادامه از روحانی سئوال میکند: مگر وعده ای به بان کی مون داده ای؟

علیرغم آن خانم وندی شرمن رئیس هیئت مذاکره کننده امریکائی تأکید میکند: ما بطور شفاف به آنها گفته ایم که مذاکرات فقط در باره برنامه هسته ای و تحریمهای مرتبط با آن انجام میشود و تحریم های مربوط به پایمالی حقوق بشر و فعالیت های تروریستی؛ هنوز روی میز است.

باید بدانیم که تحریمهای وضع شده بین المللی علیه ایران از طرف غرب و امریکا سه دسته میباشند:
ــ تحریمها مربوط به پرونده اتمی ( که رفع آنها به روند مذاکرات بستگی دارد )
ــ تحریم ها علیه عاملین نقض حقوق بشر در ایران؛ که رفع آنها مشروط به مذاکره در این باره حل این مشکل است.
ــ تحریم هائی که بخاطر اقدامات تروریستی و کمک رژیم به تروریستها؛ وضع شده است. که حل آنها در گرو تغییر سیاست منطقه ای رژیم میباشد.
یعنی دست یابی به توافق نهائی و لغو همه تحریمها؛ بدون برخورد با تمام این مواردِ مورد اختلاف امکان پذیر نیست. و بهمین دلیل در توافق ژنو هم تأکید شده ” تحریم های هسته ای ” و نه ” تحریم ” که میتواند معنای عمومی تری داشته باشد.

واقعیت این است که؛ امریکا و غرب در مقابله و تنظیمِ سیاست با دیکتاتوری های کلاسیک و غیر ایدئولوژیک مشکل چندانی ندارند. اما رژیم حاکم بر ایران هم دیکتاتوری است و هم ایدئولوژیک ــ دینی ــ؛ آنهم از نوع بنیادگرائی اش. این نوع رژیم ها ــ ایدئولوژیک ــ بسختی میتوانند در نظام مالی جهانی و سرمایه داری امریکا ادغام شوند؛ ضمن اینکه برای دمکراسی غرب و امریکا همواره خطر محسوب شده اند.

سیاست امریکا در رابطه با این نوع کشورها همواره تلاش و فشار برای تغییر ساختار ایدئولوژیک و یا سرنگونی این نظام ها بوده است. بنابراین کاملا” قابل انتظار است که؛ با حل و فصل احتمالی اختلافات بر سر برنامه اتمی با ایران؛ پرونده های دیگر بجریان بیافتد.

یعنی پایان گرفتن اختلافات اتمی با رژیم به معنای پایان اختلافات و شروع دوستی و همکاری با ایران نیست. و با پایان گیری مناقشات اتمی غرب و امریکا با ایران؛ آنها اهرم های دیگر فشار و از جمله ” حقوق بشر ” را؛ برای ایدئولوژی زدائی و تغییر رفتار رژیم به جریان می اندازند. بخصوص اینکه شهروندان امریکا و غرب هم نسبت به نقض حقوق بشر در ایران؛ اعدام و سنگسار و اجرای احکام قرون وسطائی ناخشنود میباشند.

بکارگیری اهرم فشارِ حقوق بشر علیه سران رژیم هم آسانتر است ــ چون رژیم ایران کارنامه سیاهی از نقض حقوق بشر در پرونده خود دارد و بیش از ۵۳ بار در سازمان ملل و مجامع حقوق بشری جهان محکوم شده است ــ و هم مقبول و خوشایند مخالفین رژیم و مردم ایران که از ستم و سرکوب آخوندها به تنگ آمده اند؛ می باشد.
فشار غرب به رژیم در رابطه با نقض حقوق بشر از آنجا که به نفع اپوزیسیون رژیم و مردم ایران است؛ بسیار سریعتر و کارا تر عمل میکند و از بازدهی بیشتری برخوردار است زیرا با حمایت مخالفین ایرانی همراه میشود. و کارآ تر است زیرا؛ این فشار ضمن اینکه تعادل شکننده داخلی رژیم را کیفا” در هم میریزد؛ تور سرکوب و اختناق را از هم میدرد و راه را برای طغیان های اجتماعی و اعتراضات خیابانی هموار میکند.

اما در مورد نتایج مذاکرات اتمی؛ از آنجا که روحانی و تیم مذاکره کننده او نمی توانند به تمام درخواستهای غرب حتی در زمینه اتمی ــ چه برسد به دخالت گریهای منطقه ای؛ حمایت های مالی و نظامی از سوریه؛ حزب الله و…. همچنین مسئله حقوق بشر ــ پاسخ مثبت بدهند؛ خوش بینی بسیار کمی به آینده مذاکرات وجود دارد و آینده مذاکرات اتمی با غرب در هاله ای از تردید و ابهام قرار دارد. در واقع روحانی مرد رویاروئی با مخالفین داخلیِ روند مذاکرات نمی باشد و از پس آنان که با این امر بشدت مخالف اند و منافع خود را در خطر می بینند؛ بر نمی آید.

احمد جنتی رئیس شورای نگهبان و امام جمعه تهران در وحشت از بد فرجامی مذاکرات اتمی؛ در خطبه های نماز جمعه ضمن هشدار به تیم مذاکره کننده در مورد کشاندن دامنه مذاکرات به مسائل غیر اتمی؛ میگوید: در کارهای دیگر دخالت نکنید. ما اجازه نمی دهیم که در هر جلسه ای که برای حل مسئله هسته ای گذاشتید؛ به مسائل دیگر وارد شوید. ما از حق خودمان نمی گذریم و جز حق مان چیز دیگری نمیخواهیم.

تناقض میان خواست رژیم بر ادامه مذاکرات اتمی از یکطرف ــ تصمیمِ سیاسی که خامنه ای با اسم رمز ” نرمش قهرمانانه ” اتخاذ کرده است ــ و ترس از کشیده شدن دامنه مذاکرات به موضوعات غیر اتمی از طرف دیگر؛ جنگ باندهای رژیم را بصورتی بی سابقه اوج میدهد و وضعیت آشفته و بحرانی رژیم؛ در تک و پاتک های باندهای رژیم بهمدیگر بشکلی فزاینده؛ آشفته تر و بحرانی تر میگرداند.

یعنی ناسازگاری این حکومتِ دینیِ عقب مانده با جهان مدرن باعث شده است که حتی نزدیکی با امریکا و شروع مذاکره برای حل و فصل اختلافات؛ بجای آنکه مرهمی بر دردهای بی درمان رژیم قرون وسطائی بگذارد و کمی به بهبودی آن کمک کند؛ شرایط را برای جراحی این بیمار رو به موت و تمام کش کردن آن توسط مردم ایران؛ مستعدتر میسازد.

۲ ) قدرت یابی بیشتر هر یک از دو باند رژیم؛ بسرنوشت مذاکرات اتمی گره خورده است. بمیزانی که این مذاکرات با موفقیت پیش برود ــ و باعتبار آن از دامنه تحریمها کاسته شود ــ. به دوران تسلط اصولگرایان وابسته به خامنه ای بر قدرت آسیب جدی وارد خواهد شد و مهمتر از همه چیز؛ اعتبار و مشروعیت ولی فقیه ضربات بزرگِ جبران ناپذیری خواهد خورد.

در این جنگ قدرت اما کفه رفسنجانی که پیروزیها و دست آوردهای مذاکرات اتمی تماما” به نام وی ثبت میشود ــ رفسنجانی یی که به مشروط و تشریفاتی کردن ولی فقیه معتقد است ــ؛ در مقابل ولی فقیه ــ که منافع اصولگرایان و باند اصلی قدرت به هژمونی و یکه تازی او وابسته است ــ بالا و بالاتر میرود.

یکی از دلایل اصلی مخالفت اصولگرایان با مذاکرات اتمی ژنو نیز همین است. آنها میدانند در پشت این مذاکرات و پیشبرد آن؛ هاشمی رفسنجانی قرار دارد. و همچنین آنها میدانند که با پیروزی این مذاگرات؛ باند رفسنجانی پیروز عرصه قدرت؛ خواهد شد. یعنی بدنبال چنین پیروزی ای رفسنجانی و باندش سهمی بیشتر از قدرت را تصاحب خواهند کرد و متقابلا” منافع سیاسی و اقتصادی باند اصولگرایان؛ با خطر جدی مواجه میشود.

اما مستقل از اینکه چه کسی پیروز این جنگ میشود؛ این جنگ اولا” واقعی است؛ تعیین کننده است و دو طرف با تمام توش و توان خود وارد آن شده اند و دوما” جنگی است میان دو سناریو و دو راهکار متفاوت و حتی متضاد برای برای اداره کشور و حفظ نظام. باند هاشمی رفسنجانی معتقد است برای نجات از بحرانها و بن بست کنونی؛ چاره ای؛ جز دوستی و همکاری با غرب و امریکا و سرمایه گذاری خارجی وجود ندارد.

بعبارتی رفسنجانی راه نجات از وضعیت فعلی و گرداب بحرانها را در آویختن بدامان غرب و امریکا جستجو میکند و اصول گرایانِ طرفدار خامنه ای و سپاه پاسداران میگویند؛ راه حل برون رفت از این وضعیتِ بحرانی؛ اصرار بر ادامه راه حلی است که تاکنون برای اداره کشور جریان داشته است. یعنی جنگ افروزی؛ تروریسم؛ اصرار بر ادامه برنامه اتمی و….. در خارج و در داخل کشور انقباض بیشتر و تشدید سرکوب و اعدامها.

حجت الاسلام علیزاده معاون سیاسی نهاد ” شورای سیاست گذاری ائمه جمعه: رفسنجانی به خاطر ” نگاه لیبرالی ” به مسائل سیاسی و اجتماعی با خامنه ای اختلاف مبنایی دارد.

پیامد اجتماعی راه حلی که رفسنجانی مبشر آن است فضای باز سیاسی؛ کمی آزادی و کاستن از سرکوب و اعدام است. سیاستی که به اعتقاد رفسنجانی؛ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی؛ بالاجبار باید پیش گرفته شود. اما خامنه ای و دار و دسته اصولگرایان از ترس آنکه کنترل جامعه را از دست بدهند با راه حل رفسنجانی مخالفند و معتقدند که با کوچکترین آزادی؛ سیل بنیان کن مخالفین آغاز میشود و بنیان نظام را در هم می پیچد.

بدنبال اتخاذ چنین رویکردی است که حسن روحانی خطاب به خانم کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا میگوید: ( استقرار ) دولت تدبیر و امید نقطه عطفی برای دگرگونی در سیستم حکومتی؛ آموزش و پرورش و حقوق بشر در ایران میباشد. بگذریم که در عمل؛ بر خلاف وعده داده شده به کاترین اشتون و وعده های داده شده به مردم در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری؛ با روی کار آمدن حسن روحانی؛ سرکوب و اعدام در کشور نه تنها کم نشده؛ بلکه رشد بیسابقه ای نیز داشته است.

اجرای حداقلهای حقوق بشری و فضای باز سیاسی؛ اجبار پیش روی هر دولتی ــ روحانی و یا هر کس دیگر ــ است که میخواهد با غرب و امریکا دوستی و همکاری داشته باشد. یعنی علیرغم هر افت و خیزی؛ روحانی مجبور است در آینده ای نه چندان دور؛ چنین سیاستی را به اجرا گذارد.

و اما مستقل از اینکه کدام یک از این دو راه حل پیروز میدان سیاست ایران بشود؛ هر دو راه حل ــ راه حل ولی فقیه و یا راه حل رفسنجانی ــ محکوم به شکستند و نهایتا” با جذر و مد هائی؛ بسرنگونی رژیم منجر خواهند شد. یعنی هم ترس رفسنجانی و دار و دسته اش واقعی است؛ زیرا خشم و انزجار مردم و شرایط انفجاری جامعه به نقطه ای رسیده است که هر آن امکان انفجار و شروع شورش بنیان کن وجود دارد و هم خامنه ای حق دارد که بترسد و بلرزد از اینکه؛ با کوچکترین شکاف در دستگاه سرکوب سیل مهار ناپذیر و بنیان کنِ خشمِ فرو خفتهِ مردم شروع به طغیان کند و هست و نیست رژیم را به شوید و با خود ببرد.

این است بن بست مرگ رژیم؛ یعنی این رژیم با بمب اتم و یا بی بمب اتم؛ با کمی حقوق بشر و فضای باز و یا بدون آن ــ با سرکوب و اعدام ــ محکوم به شکست و نابودی است؛ باید برود و میرود.

دوم ــ تنزل اتوریته ولی فقیه:
بعد از آنکه رژیم با خفت و خواری؛ برنامه ها و پیشرفت های چندین ساله اتمی خود را که با هزینه میلیاردها دلار از ثروت و سرمایه های مردم ایران؛ بدست آمده بود؛ را در ازای رفع تحریم از بخش بسیار محدودی از درآمدهای نفتی اش به باد هوا داد؛ ضعف؛ درماندگی و پوشالی بودن قدرت نظام و ولی فقیه بیش از هر زمانی دیگری بر ملاء و در معرض دید همگان قرار گرفت.

شکست رژیم در گسترش پروژه های اتمی و تسلیم ذلت بار در برابر اراده جامعه جهانی؛ اتوریته داخلی و بین المللی نظام دینی و بخصوص ولی فقیه را بشدت تنزل داده است. یعنی از این پس؛ هم مردم ــ حتی باند اصول گرای وابسته ولی فقیه ــ ایران و هم کشورهای دیگر با یک رژیم توسری خورده؛ تسلیم پذیر مواجه میباشند. بخصوص این شکست و عقب نشینی خفت بار با نام ولی فقیه و” نرمش قهرمانانه ” اش؛ گره خورده است.

همچنین اجبار رژیم به تسلیم و دست برداشتن از برنامه اتمیِ پر هزینه ای که تحریمی فلج کننده را بر مردم ایران تحمیل نموده است؛ باعث زیر سئوال رفتن جدی تتمه مشروعیت ولی فقیه ــ بعنوان تصمیم گیرنده اصلی یک برنامه پر ضرر و خطرناک برای مردم و کشور ــ؛ شده و میشود. در وحشت از مشروعیت زدائی از ولی فقیه و پیامدهای آن است که آیت الله حائری شیرازی معتقد است برای برگشت مشروعیت به ولی فقیه؛ برگزاری یک راهپیمائی برای تجدید بیعت با وی ضروری است؛ وی میگوید: مردم با یک راهپیمایی دیگر؛ با رهبری معظم بیعت کنند تا اتحاد و انسجام در جامعه حکمفرما شود ( وبسایت فرا رو ۱ بهمن ).

بدنیال این عقب نشینیِ خفت بار؛ ولی فقیهِ زهر خورده و آبرو باخته؛ دیگر نه تنها مرجع اصلی ــ تمام کننده ــ حل اختلافات و تصمیم گیرنده نهائی نیست؛ بلکه با گسترش زهر عقب نشینی و تآثیرات اجتماعی آن؛ رفته رفته اهرمهای قدرت را یک به یک از دست میدهد و نهایتا” مردم ایران پتک سرنگونی را بر سر و فرقش؛ فرود می آورند.

در چنین شرایطی است که برای اولین بار در تاریخ ۳۵ ساله عمر این نظام؛ بحث نظارت بر ارگانهای وابسته به ولی فقیه در مجلس مطرح میشود و باندهای رژیم جرأت میکنند خواستار نظارت بر ارگانهای وابسته به ولی فقیه شده و بخواهند که این نهادها همچون نهادهای قانونی دیگر؛ بدولت مالیات بدهند ــ که از نشانه های طلسم شکستگی ولی فقیه میباشد ــ.

قاضی پور نماینده مجلس در اعتراض به بحث نظارت بر ارگانهای وابسته به ولی فقیه در مجلس؛ میگوید: خواهشمند است ( نگذارید ) تا خدشه ای در هدایت این نظام مقدس و جمهوری اسلامی پیش بیاید و….. رهبری را بزیر سئوال نبریم.

دایناسور نظام احمد جنتی رئیس شورای نگهبان هم با التماس از تیم مذاکره کننده میخواهد که حرف ولی فقیه را گوش بدهند: مقام معظم رهبری چهار تا خط قرمز برایشان معین کردند؛ این خط قرمزها را کوتاه نیائید……….. خودتان را نبازید؛ خط قرمزها را رد نکنید؛ ما ضعیف نیستیم.

پیامدهای احتمالی؛ حالتی که هم درگیری و اختلاف میان باندهای رژیم هر روز شدت بیشتری می گیرد و هم دیگر ولی فقیه زهر خورده از اقتدار لازم برای کنترل و مهار دعوای میان باندها؛ برخوردار نیست؛ عبارتند:

۱ ) ولی فقیه بتدریج اقتدار لازم برای مهار جنگ و دعوای میان باندها را از دست خواهد داد؛ در اینصورت بیشتر از هر زمانی امکان اینکه سیر اوضاع از دست سران نظام خارج شود و اختلافات خارج از کنترل و مدیریت ولی فقیه ادامه پیداکند؛ وجود دارد.

در چنین شرایطی؛ ممکن است جامعه ایران و نظام دینی وارد یک دوران تعیین تکلیف و سرنوشت ساز شود. یعنی وارد شرایطی شود که وقوع هر احتمالی در آن؛ امکان پذیر باشد. احتمالاتی از قبیل فروپاشی؛ درگیری نظامی باندها؛ شورش و طغیان مردم؛ یا یک سناریوی سیاه و……

۲ ) در حالتی که کف گیر ولی فقیه به ته دیگ اتمی بد فرجام رسیده است؛ و وی منفور؛ منزوی و بی یاور شده است. و بدترین شرایط و ضعیف ترین موقعیت برای ولی فقیه پیش آمده است؛ خطر شروع یک قیام اجتماعی بیش از هر زمانی موجودیت نظام را تهدید میکند ( در بخش بعدی مقاله در باره استفاده بهینه از شرایط بالا و همچنین در باره قیامِ در راه و وظایف نیروهای سیاسی مخالف رژیم بیشتر صحبت خواهم کرد )………… ادامه دارد

۰۳.۰۴.۲۰۱۴
14 ۲فروردین ۱۳۹۳
arez01953@yahoo.de


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.