حسن هاشمیان
این روزها زبان هشدار و تهدید میان جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی خود از یک سو و آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر به سطح بیسابقهای رسیده است، وضعیتی که مسیر بیبازگشتی را رقم زده و همه احتمالات از آن خبر میدهند که برخورد میان دو محور اجتنابناپذیر شده است. نه اسرائیل و وضعیت سیاسی که ناتانیاهو در آن قرار گرفته، به وی این مجال را میدهد که از نابودی حماس صرف نظر کند و نه جمهوری اسلامی میتواند نظارهگر نابودی گروههای نیابتی خود در فلسطین باشد و دست به اقدامی نزند.
در جنگهای قبلی، از درگیری حزب الله با اسرائیل در سال ۲۰۰۶ گرفته تا شش جنگی که حماس از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۲ داشته، هیچکدام مقوله «مرگ یا زندگی» ناتانیاهو در این جنگ جدید و یا به حرکت درآوردن اجباری بیش از دو میلیون و نیم انسان ساکن غزه و نابودی کامل حماس را در برنداشته است. در جنگ ۲۰۰۸ که ۲۷ دسامبر آغاز شد و ۱۸ ژانویه ۲۰۰۹ به پایان رسید، ارتش اسرائیل تلاش کرد که سرباز اسیر شده خود «گلعاد شالیت» را آزاد کند و قدرت موشکی حماس که در آن روزها تنها به شهر سدروت در شمال شرق غزه رسیده بود را محدود کند. کل کشتههای اسرائیل در این جنگ که ۲۳ روز ادامه داشت، تنها ۱۳ نفر بود.
جنگ سال ۲۰۱۲ حماس با اسرائیل بر اثر ترور احمد جعبری فرمانده گردانهای عزالدین قسام توسط اسرائیل آغاز شد و ۸ روز ادامه یافت. در این جنگ برای نخستین بار موشکهای حماس با طی مسافتی بالغ بر ۸۰ کیلومتر به تل آویو و اورشلیم رسید. در این جنگ تلفات اسرائیل فقط دو نفر بود.
اما یکی از خونینترین درگیریها میان اسرائیل و حماس در سال ۲۰۱۴ رخ داد که تا ۵۱ روز ادامه داشت. دلیل این مواجهه این بود که اسرائیل شش تن از اعضای حماس در کرانه باختری را ترور کرد. این شش نفر متهم بودند که سه نفر از شهرکنشینان اسرائیلی را ربوده و به قتل رساندند، اتهامی که حماس آن را رد کرده بود. این جنگ با ۶۰ هزار حمله هوائی به شهر غزه همراه شد و بیش از ۲۳۰۰ کشته و ۱۱ هزار مجروح در طرف فلسطینی و ۶۸ کشته و ۲۵۲۲ مجروح از جانب اسرائیلیها به جا گذاشت. این جنگ در دوره نخستوزیری ناتانیاهو انجام گرفت که گفته بود هدف آن «نابودی شبکه تونلهای زیرزمینی حماس بود».
از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ سه درگیری محدود با تلفات محدود و دامنه زمانی اندک میان فلسطینیها غزه و اسرائیل انجام گرفت که همه آنها بدون اینکه به یک جنگ تبدیل شوند، در همان ابتدای خود، با میانجیگری مصر به پایان رسید.
در تمام جنگهای قبلی، جمهوری اسلامی هم در سیاست خارجی خود و هم در شعارها و برنامههای تبلیغاتی بر ضد اسرائیل حاضر بود و البته اثر انگشت آن در تحول و پیشرفت موشکهای حماس کاملا مشهود بود. اما این تبلیغات گسترده، شعارها و سیاستها که با تولد جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه ادامه داشت، هرگز به دو راهی محصور فعلی نرسید که جمهوری اسلامی مجبور شود میان بقای خود و حماس یکی را انتخاب کند. تمام هشدارهای فعلی آمریکا، کشورهای غربی و اسرائیل به حکومت ایران این است که تنها به فکر بقای خود باشد.
از سوی دیگر، جهان عرب در دو بخش افکار عمومی و دولتهای آن اعتمادی به جمهوری اسلامی ندارند. افکار عمومی دنیای عرب اگرچه این روزها به دلیل «قتل عام» مردم غزه، به شدت بر ضد اسرائیل و آمریکا برانگیخته شدهاند اما هیچوقت شعارهای تند رهبران جمهوری اسلامی بر ضد اسرائیل و آمریکا را باور ندارند. در هر رسانه عربی که این روزها باز میکنی، این تحلیل وجود دارد که «جمهوری اسلامی چهار دهه علیه اسرائیل شعار داده و تا چهار دهه دیگر هم همین شعارها را ادامه میدهد بدون اینکه کوچکترین اقدامی بکند». بسیاری از مردم عرب معتقدند که جمهوری اسلامی فلسطینیها را به جنگ فرستاده و آنها را تک و تنها رها کرده است!
دولتهای عربی نیز علاوه بر داشتن چنین نگاهی به جمهوری اسلامی، قلبا خواهان نابودی حماس هستند و آن را مسؤول وضع فعلی میدانند. کاری که حماس در ۷ اکتبر گذشته انجام داد حداقل سه کشور مهم عربی مصر، پادشاهی سعودی و اردن را در وضعیت «عسر و حرج» قرار داد. مصریها به زودی خواهند دید که صحرای سینای آنها بخشی از منازعه حماس و اسرائیل خواهد بود. سعودیها اکنون باید تمام پروژههای بزرگ اقتصادی و اجتماعی خود را کنار بگذارند و به دنبال حماس راه بیفتند و در اردن که نصف جمعیت آن فلسطینی است هر آن ممکن است علیه حکومت شورش سربگیرد. امارات دیگر کشور عربی نیز علنا در صحن سازمان ملل حماس را یک گروه تروریستی خواند.
روز گذشته عبدالرحمن راشد روزنامهنگار سرشناس سعودی طی مقالهای در روزنامه الشرق الاوسط به فلسطینیها اعلام کرد که هیچکدام از دولتهای عربی، به خاطر حماس سیاستهای خود را در برابر اسرائیل تغییر نخواهند داد و بازنده اصلی منازعه جاری تنها فلسطینیها هستند. هزینه کاری که حماس در ۷ اکتبر گذشته انجام داد، تنها فلسطینیهای غزه و کرانه باختری پرداخت خواهند کرد.
حماس بخشی از منظومه دفاعی ایران نیست
حماس به همراه جهاد اسلامی برخلاف دیگر گروههای وابسته به جمهوری اسلامی، بخشی از منظومه دفاعی ایران به حساب نمیآیند و حاضر نیستند به دستور جمهوری اسلامی به غیر از فلسطین، وارد درگیری و نزاعها در جاهای دیگر شوند. اما بر عکس آنها حزبالله لبنان هم در داخل عراق جبههای به همراه دیگر شبهنظامیان وابسته به جمهوری اسلامی درست کرد و هم با اوامر فرماندهان سپاه قدس به آموزش نظامی حوثیها پرداخت. حوثیها نیز به دستور جمهوری اسلامی، فراتر از یمن رفته و به کشور امارات حمله کردند و در جنگ جاری غزه تلاش کردند که موشکهائی را روانه اسرائیل کنند. دیگر گروههای شبه نظامی مانند فاطمیون، زینبیون، حشدالشعبی و حزبالله سوریه مانند یک نیروی متحرک در دستان جمهوری اسلامی، در هر جا لازم باشد، وارد عمل میشوند. این در حالی است که حماس و جهاد اسلامی در جنگ داخلی سوریه، حاضر نشدند وارد درگیری شده و به آنچه جمهوری اسلامی «محور مقاومت» مینامد، بپیوندند.
اما علیرغم عدم همراهی حماس و جهاد اسلامی از جمهوری اسلامی در سوریه، حکومت ایران نتوانست از این دو گروه سنی مذهب فلسطینی چشم بپوشد و دوباره کمکهای مالی، تسلیحاتی و آموزشی به آنها را از سر گرفت. حماس و جهاد اسلامی بزرگترین دریافتکننده کمکهای مالی از جمهوری اسلامی بعد از حزبالله لبنان هستند. جمهوری اسلامی آنها را دروازه ورود خود به قضیه فلسطین میپندارد که ۴۴ سال است بخش تفکیکناپذیر سیاست خارجی و شعارها و برنامههای تبلیغاتی رژیم حاکم بر ایران شده است. با این وجود وضعیت فعلی گزینههای زیادی در برابر خامنهای نمیگذارد. حساب و کتاب خامنهای در جنگ غزه هر چه باشد و هر استفادهای که از آن در داخل و خارج به عمل آورده، دو گزینه را بر رهبر جمهوری اسلامی تحمیل میکند: یا بقای خود یا بقای حماس.
اگر رهبر جمهوری اسلامی بقای خود را برگزیند، این بار یک تغییر تاکتیکی، موضعی یا موقت انجام نداده است، بلکه کلا باید با قضیه فلسطین، استراتژی آن و شعارها و تبلیغات ۴۴ ساله جمهوری اسلامی درباره این موضوع خداحافظی کند. از اینرو میگویم: خامنهای یا باید قضیه فلسطین را از دست بدهد یا سر خود.
از: گویا