اولویت کشورهای عربی و اسلامی تلاش برای توقف جنگ، کمکرسانی به مردم غزه، جلوگیری از آوارگی فلسطینیان، و دستیابی به راهحل پایداری است که به تحقق طرح دو کشور منجر شود
ورود کامیونهای حامل کمکهای بشردوستانه از گذرگاه مرزی رفح به نوار غزه- Reuters
جنگی که در نوار غزه جریان دارد دیر یا زود پایان مییابد، یا با گذر زمان از شدت آن کاسته میشود، زیرا هیچچیزی برای همیشه یا بهطور نامحدود باقی نمیماند. سپس دو طرف نزاع، یعنی اسرائیل و حماس، هر یک خود را برنده جنگ اعلام میکند، در حالی که دیگران هر دو طرف را بازنده میدانند.
یکی از عمدهترین پیچیدگیهای تفسیر سیاسی و حمایت رسانهای از جنگ، تعریف پیروزی است، زیرا پیامدهای شکست پرهزینه و سنگین است. بنابراین، طرفهای جنگ همواره میکوشند از تحمل این بار سنگین پرهیز کنند.
در آغاز جنگ غزه، نخستوزیر و وزیر دفاع اسرائیل ازبینبردن حماس، آزادسازی گروگانها، و مدیریت نوار غزه را بهنوعی هدف جنگ اعلام کردند. اکنون، پس از گذشت چند هفته دشوار، این پرسش مطرح میشود که آیا هدفهای مورد نظر آنها تحقق یافته است؟! بهویژه اینکه هرگاه حماس شماری از گروگانها را آزاد میکند، آتشبس موقت و شکننده تمدید میشود.
از سوی دیگر، حماس هدف از حمله هفتم اکتبر را، که «طوفانالاقصی» نامید، گامی در راه آزادسازی مسجد الاقصی اعلام کرد. رهبران این جنبش نیز در سخنانشان درباره انسجام جبههها و پیروزی بزرگ و قریبالوقوع «امت» (البته مشخص نیست کدام امت؟) نوید دادند! اما این بلندپروازیها دو طرف متخاصم را به فروتنی و پذیرش واقعیتی وادار کرد که بهجای دادن شعارهای پرزرقوبرق، بتوان عملا روی آن حساب کرد.
امروز اولویت کشورهای عربی و اسلامی کار و تلاش برای متوقف کردن جنگ، کمکرسانی به مردم غزه، جلوگیری از آوارگی فلسطینیان، و باز کردن مسیری است که از درون جنگ نافرجام کنونی، که هیچ هدف سیاسی مشخصی ندارد، راهی برای دستیابی به یک راهحل سیاسی فراگیر باز کند که به تحقق طرح دو کشور براساس مرزهای قبل از جنگ ۱۹۶۷ منجر شود. البته این تلاشها بهطور جدی و منظم از طریق کمیته وزیران خارجه کشورهای عربی و اسلامی دنبال میشود که رهبری آن را عربستان سعودی برعهده دارد.
امروزه در هر گوشه و کنار جهان، این پرسش مطرح است که پس از پایانیافتن جنگ غزه، چه اتفاقی میافتد؟ و پس از پایان حماس، چه تحولی رخ میدهد؟ البته وضع آینده به چگونگی رهبری و دولت واحدی در فلسطین بستگی دارد که بتواند کرانه باختری و نوار غزه و شرق بیتالمقدس را در کنترل خود داشته باشد. اما آیا زمان رفتن به سمت فصل جدیدی فرا رسیده است که در آن، سازمان آزادیبخش فلسطین تنها نهاد قانونی و برحق برای نمایندگی از مردم فلسطین باشد؟ بهویژه اینکه بازنگری و بازسازی ساختار تشکیلات خودگردان فلسطین و تجدید روحیه آن نیاز مبرمی به رسیدن به هدف مورد نظر دارد.
جنبش حماس، بهرغم شعارهای پرزرقوبرقی که هوادارانش سر میدهند، هرگز نماینده ملت فلسطین شناخته نمیشود. همه میدانیم که برنامه سیاسی پنهان این سازمان، در پس غبار هیاهو و آشفتگی جنگ، چیست؟ به بیان روشنتر، در آستانه ورود به مرحلهای هستیم که قرار است گامهای بلندی برای بازسازی دولت فلسطین و سوقدادن آن به مسیر دولتگرایی و رسیدن به راهحلی جامع برداشته شود.
چندی قبل، نبیل عمرو، شخصیت سرشناس و برجسته فلسطینی، در مطلبی که در این روزنامه (الشرقالاوسط) منتشر شد، درباره سرنوشت محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، نوشت: «سرنوشت محمود عباس را فلسطینیان باید مشخص کنند. اگر او از رایگیری در انتخابات آزاد و عادلانه پیروز بیرون آید، حق رهبری دارد و اگر فلسطینیها (از طریق انتخابات) بخواهند بار مسئولیت را از دوشش بردارند و او را به خانه بفرستند، باید بپذیرد، زیرا این حق مسلم مردم است.»
نبیل عمرو با اشاره به یک اصل مهم هشدار میدهد: «کسانی که با منطق انحصارطلبی درباره رهبری تشکیلات خودگردان فلسطین صحبت میکنند و اینکه در این نهاد چه چیزی باید باشد و چه چیزی نباشد، بهتر است ابتدا حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشتشان و ایجاد کشور مستقل فلسطین را بپذیرند.»
البته همه نکات یادشده منوط به این است که بیش از این، با مقدسشمردن جنگ و مقاومت وابسته به تهران، صحبت درباره سیاست زشت و گناه تلقی نشود، زیرا رجزخوانی سیاسی پیامدهای ناگواری دارد.
برگرفته از روزنامه الشرق الاوسط
از: ایندیپندنت