روشن‌فکرستیزی مردم‌ستیزی است

چهارشنبه, 13ام دی, 1402
اندازه قلم متن

 روشن‌فکرستیزی در ایران یکی از مخرب‌ترین و پرهزینه‌ترین خطاها‌ی شناختی ‌و گرایش‌ها‌ی سیاسی است که هر روز جلوه‌ها و صورت‌ها‌ی دیگری پیدا می‌کند. روشن‌فکرستیزان می‌گویند: مردم خوب و ناز هستند، این روشن‌فکران هستند که با نادانی‌ها‌ی خود این مردمان خوب و نازنین را به‌ نادانی و پریشانی کشیده‌اند. (و می‌کنند.) همین ادعا در مورد نواندیشان مسلمان هم به گونه‌ای دیگر تکرار می‌شود.

نه این که بخواهم روشن‌فکران ایرانی یا نواندیشان مسلمان را بالاتر از چون و‌ چرا بنشانم؛ که نیستند! یا نقدها به آن‌ها را ناوارد بدانم؛ که در موارد بسیار نیست. ایرادها‌ی بسیاری هم به مردمان ایران وارد است و هم به فرهیخته‌گان آن‌ها. چه، مردمان یک سرزمین، عادی یا روشن‌فکر، نواندیش یا تاریک‌اندیش و حتا فرهیخته‌ سروته یک کرباس هستند؛ و هیچ کدام را نباید و نشاید که از تیزی تیغ نقد در امان گذاشت. اما نقد یک چیز است و ستیز یک چیز دیگر.

نقد، سنت جهان جدید و ادامه‌ی دوست‌داشتن دیگری است، در حالی که ستیز، سنت جهان سنتی است. ستیز برآمد نفرت و تنگ‌نظری است. ستیز ادامه‌ی عصبیت قومی است؛ و تکاپویی است برای از میان برداشتن دیگری. آن‌که سر ستیز دارد، دریافتی از جهان‌ها‌ی جدید، گوناگونی و چندگانه‌گی ندارد. او کودک‌مانده‌ای است که قدکشیده است و در توهم نورآباد کودکانه‌ی خود به زورآباد کشیده شده است. (و می‌شود.) او می‌خواهد پیچیده‌گی‌ها جهان را بانادانی‌ها‌ی خود ساده کند؛ و کلاف درهم سیاست را به زور لگد بگشاید.

گروهی چنان در پهنه‌ی اندیشه کسالت‌بار هستند؛ و در نهال‌ستان آفرینش، بی‌بروبار، که می‌پندارند ایرانی‌ها و مسلمانان می‌توانند روشن‌فکران و نواندیشان دیگری داشته باشند. آن‌ها گرفتار اراده‌گرایی و آرمان‌گرایی اند؛ و می‌‌‌پندارند جهان هم‌راستا و دیگری وجود دارد؛ و ایرانی‌ها و‌ مسلمانان در آن جهان دیگر به‌گونه‌ای دیگر می‌اندیشند و می‌پسندند؛ و می‌توانند روشن‌فکران دیگر و مسلمانان نواندیش دیگری داشته باشند! ستیز، نقد و‌ گفت‌وگو نیست؛ پایان نقد و‌ گفت‌و‌گو است؛ و شوربختانه هرگاه گفت‌وگو تعطیل می‌شود، همه‌ی چیزها‌ی خوب هم تعطیل می‌شود.

شاه‌نشان «نقد» احترام به حقوق دیگری و بنیاد آن «حق خطا کردن» و «حق ناحق بودن» است. آن کس که از آزادی می‌گوید، اما دست‌کم آزادی (که حق ناحق بودن است) را نمی‌شناسد؛ و اگر می‌شناسد برای دیگران در نظر نمی‌گیرد، هرچه هست، آزادی‌خواه نیست. آزادی‌خواه کسی است که برای پرداخت صورت‌حساب آزادی از کیسه‌ی خود آماده است. کسی که به هزینه‌ی دیگران آزادی می‌خواهد، آزادی را نمی‌شناسد. کسی که روشن‌فکران دوران ۵۷ را با برچسب ۵۷ تی می‌زند، از هوا‌ی تازه بی‌بهره است. او از نقد چیزی نمی‌فهمد. او می‌خواهد بگوید روشن‌فکران آن دوره حق خطا کردن نداشتند!
می‌گویند: چرا فرهیخته‌گان آن نسل از تجاوزی که به آن‌ها می‌شد لذت نمی‌بردند؟ (و نبردند!) باید کمی بیش‌تر تحمل می‌کردند! (و شل می‌کردند؛ تا بگذرد!) نشان به آن نشان که برخی از آن‌ها ۵۰ سال است که دارند، تحمل می‌کنند! (آن‌ها در لس‌اجلس مرد جنگی هستند!) و برخی دیگر دست بالا می‌خواهند بارها و شانه‌ها (تجاوزگران) را تغییر دهند. آن‌ها با بی‌شرمی تمام به کسانی که قربانی تجاوز پدر و پسر بوده‌اند، می‌گویند: کوتاهی از شما بود! چرا تحمل نکردید؟

از اسلام‌ستیزی که با بسیاری از نواندیشان مسلمان درشتی می‌کرد، پرسیدم از نواندیشان مسلمان چه انتظاری داری؟ گفت: «از نامسلمانان و مخالفان اسلام انسان‌زدایی نکنند؛ انسان‌ها را دسته‌دسته‌ نکنند؛ و به جان انسان احترام بگذارند.» گفتم: خب نواندیشان مسلمان تا جایی که عقل‌شان می‌کشد، و عقل من می‌کشد، در تکاپو‌ی همین کارها و پندارها و برداشتن همین بارها هستند! پس مشکل کجاست؟
بی‌درنگ همانند کودکی که از خواب پریده است، گفت اما اسلام آن‌ها اسلام واقعی نیست! به باور او مسلمان خوب، مسلمان مرده است.
به باور این شوالیه‌ها‌ی تاریکی هم، روشن‌فکر خوب، روشن‌فکر مرده است؛ و عجیب نیست که از دوران قاجار تا هنوز، هرجا بو‌ی جهان جدید به مشام مردمان ایران رسیده است، روشن‌فکران مرغ عزا و عروسی بوده‌اند! و اصلن عجیب نیست که هم جمهوری اسلامی، هم دوران پیش از آن و هم لایه‌هایی از مخالفان جمهوری اسلامی در دشمنی و بدخیمی با روشن‌فکران همانند و هم‌سو هستند. اختلاف آن‌ها چندان زیاد نیست.

روشن‌فکر‌ستیزی در پهنه‌ی همه‌گانی و نواندیشی‌ستیزی در میان مسلمانان ادامه‌ی منطقی ستیز با مردم‌سالاری‌ و حقوق بشر است. برای دیکتاتوری زمین سوخته لازم است و روشن‌فکر‌ستیزان در هر ریختی مواد لازم برای گسترش زمین سوخته در یک سرزمین و برآمدن یک دیکتاتور دیگر هستند. روشن‌فکرستیزی همانند زدن سرها‌ی یک جامعه است؛ و تصور کنید در جامعه‌ای همانند ایران که از دوران مشروطیت تاکنون نگذاشته‌اند جامعه اندام‌مند و در پهنه‌ی مدنی نهاد‌مند شود، باز زدن روشن‌فکران تا چه اندازه جامعه برای تحمل کردن تجاوزی دیگر مهیا خواهد بود!

وقتی جای جلاد و قربانی تغییر می‌کند، گفتمان آزادی در میان نیست. روشن‌فکران «دیگری» هر سنتی هستند که در پی هوای تازه دویده‌اند. روشن‌فکرستیزی چیزی نیست مگر آزادی‌ستیزی، و مردم‌ستیزی.

اکبر کرمی

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.