سیاست و پیشاسیاست (۱)

سه شنبه, 26ام دی, 1402
اندازه قلم متن

«خانه‌ی گفتمان ملی برای ایران» در کلاب‌هاس خواسته است نقد و نگاهی داشته باشم به شوراهایی که در میان نیروها‌ی جای‌گزین در بیرون از کشور برآمده‌اند؛ و آماج کلان ‌آن‌ها کمک به فرآیند‌ها‌ی گذار از جمهوری اسلامی است؛ ریختی از آسیب‌شناسی که می‌خواهد پیروزی‌ها و ناکامی‌ها‌ی نهادها ‌و جریان‌ها و شوراها‌ی گذار و کارنامه‌ی آن‌ها را بچالد. به زبان دیگر پرسیده‌اند: نهادهایی همانند شورا‌ی مدیریت گذار، شورا‌ی ملی تصمیم، و شورا‌ی هم‌گامی چه کارکردی دارند؟ چه کارکردی قرار بود داشته باشند؟ و آیا این نهادها یار شاطر جنبش‌ها اجتماعی و سیاسی در ایران بودند و هستند؟ یا بار خاطر؟

به داوری من نیروها‌ی جای‌گزین در بیرون از کشور سه کارویژه دارند؛ یا باید داشته باشند.

یکم. برساختن‌نهادها مدنی بزرگ و کارآمد که بتواند فرآیند گذار را گردانش و‌ مدیریت کند.

دوم. آفریدن متن‌ها‌ی حقوقی و پیشاقانونی کارآمد که بتواند با ریل‌گذاری، گذار را سالم و محاط به تعادلات دمکراتیک کند.

سوم. برساختن نهادها‌ی رسانه‌ای که بتواند گفتمان گذار دمکرتیک را سامان بدهد.

به باور من شوربختانه نیروها‌ی جای‌گزین در هر سه کارویژه (به ویژه نهادسازی و آفرینش اسنادحقوقی) ناکام بوده‌اند، هرچند تلاش‌ها‌ی درخور و تکاپوها‌ی بسیاری شده است؛ و دیده می‌شود. در این فرصت تلاش خواهم کرد، در توان خود این ادعا و داو را پدیدارشناسی و آسیب‌شناسی کنم. توضیح خواهم داد که در نادانی و بددانی به این بارها (که باید برداشته شود) و در فشار ناکامی‌ها‌ی برآمده (از این بارها که هم‌چنان بر زمین مانده است)، جریان‌ها‌ی جای‌گزین به طور چیره درگیر کارها‌ی فرعی بوده‌اند و حتا گاهی به رودررویی با هم‌ کشیده شده‌اند؛ و هم‌چنان می‌شوند.

آسیب‌شناسی همیشه ریختی از «آغاز داستان» هم هست؛ یعنی ما نیازمند گزینشی از تاریخ و داستان خود هستیم؛ تاریخ و آغاز داستان، تاریخی دل‌خواه، هم‌چون پیش‌آوردی است که تا حد بسیاری پایان داستان را هم رقم می‌زند. به زبان دیگر آسیب‌شناسی هنر خواندن و بازبینی و بازخوانی تاریخ هم است. برای من و در آسیب‌شناسی گذار، این گزینش به آغاز آشنایی ما ایرانیان با نوینش و مناسبات آن بازمی‌گردد؛ ما آن‌چه را در نوینش (مدرنیته) رخ داد و من آن را چرخش مدنی می‌خوانم، (۲) هنوز به‌درستی دریافت نکرده‌ایم. از این چشم‌انداز، آسیب‌شناسی من از این شوراها فراتر می‌رود و به ایران و همه‌ی مردمان ایران می‌رسد. گذار برای من هم گذار از سنت است و هم گذار از جمهوری اسلامی؛ و شگفتی آن‌جاست که تجربه‌ی جمهوری اسلامی خود تجربه‌ای است در گذار از سنت. (۳)

الف) اگر بپذیریم که در ایران ما توسعه‌ای برون‌زا و پس‌رو را تجربه می‌کنیم، آسیب‌شناسی توسعه‌نایافته‌گی ما را می‌رساند به امکان‌ها و ناامکان‌ها‌ی جریان‌ها‌ی گوناگون سیاسی به توسعه‌ و مناسبات آن. در این چشم‌انداز ما در رودرویی با جهان‌ها‌ی جدید و دریافت آن و آموختن از آن‌ها در دویست سال گذشته ناکام بوده‌ایم. یعنی هنوز (به عنوان یک ملت‌-دولت) نمی‌دانیم چه می‌خواهیم. ما جامعه‌ای پراکنده، رنگارنگ و گوناگون هستیم؛ گام نخست برای پیمودن مسیر توسعه داشتن یک الگو‌ی مناسب برای انسجام اجتماعی و هماهنگی و هم‌سویی ملی برای آن است. ما هم در پاسخ به این پرسش که الگو‌ی مناسب چیست؟ دچار پراکنده‌گی هستیم و هم در چه‌گونه‌گی پیاده کردن آن. این دست پراکننده‌گی‌ها را در علوم اجتماعی دام اجتماعی می‌گویند. نهادها و ره‌یافت‌ها‌ی اجتماعی برای گریختن از آن‌ها را توسعه می‌نامند. و توسعه هم‌آمیزی از اندام‌مندیدن و مینیاتوریدن هر مجموعه‌ی بزرگ است.

به زبان دیگر هر اجتماعی برای چیره‌گی بر این پراکنده‌گی‌ها نیازمند اندام‌زایی است، تا هم دریافت مناسبی از خود و محیط پیرامون خود داشته باشد؛ دگرگونی‌ها را به‌هنگام دریافت کند، پاسخ‌ها‌ی مناسب را بپردازد، پروار کند و به‌هنگام پیش‌بگذارد. در این مسیر فرایندها‌ی توزیع قدرت، تفکیک قوا، حرفه‌ای‌گری، قانون‌گرایی و حکومت قانون و هزار و یک چیز کوچک و بزرگ دیگر اهمیت پیدا می‌کند. به مجموعه‌ی این فرایندها که از انبوهی از انسان‌ها‌ی پراکنده و گوناگون ملتی و دولتی هم‌پارچه می‌سازد که بتواند منافع همه‌گانی را به‌هنگام و به‌اندازه رسد کند، پردازش و پاسخ دهد، توسعه می‌گویند.
توسعه در گام پسین تا آن‌جا که بتواند این نهادها را کوچک‌تر می‌کند، تا بتواند سامانه را کارآمدتر کند.

ب) ما ایرانی‌ها در دریافت و پیاده‌کردن هر دو گام توسعه هم در دولت‌سازی و هم در ملت‌سازی ناکام بوده‌ایم. در نتیجه هنوز در معنا‌ی دقیق کلمه ملت‌-دولت توسعه‌یافته‌ای نیستم. نه ملت اندام‌مند و مینیاتوریده شده است و نه دولت. برآمد آن هرچند ما در جهان‌ها‌ی جدید به سر می‌بریم و تا حدی همانند ملت‌-دولت‌ها‌ی توسعه‌یافته‌ایم، اما در ژرفاها از جهان‌ها‌ی جدید و‌ مناسبات آن بسیار بی‌گانه‌ و بی‌بهره‌ایم.

ج) شوربختانه به جهت این ناکامی‌ها ما در ایران هنوز گرفتار پیشاسیاست هستیم. نشانه‌ها‌ی پیشاسیاست بسیارند. دولت‌ستیزی، قدرت‌ستیزی، روشن‌فکرستیزی، سیاست‌ستیزی، علم‌ستیزی، توسعه‌ستیزی، بازگشت به دعواها‌ی دینی، قومی، زبانی و حتا غرب‌ستیزی از نشانه‌ها‌ی آشکار پیشاسیاست در ایران است.
پیشاسیاست نادانی، بددانی و بدانگارهایی است که ما را به دور زدن امر سیاسی می‌کشاند. کسانی که گرفتار پیشاسیاست هستند، در این پندار یا بدپنداری هستند که سیاست (و هسته‌ی سخت آن قدرت) نالازم و مزاحم است. این‌ها به جای دریافت دقیق و عمیق قدرت و سیاست و کاربست مناسب، روزآمد و کارآمد آن‌ها، به انکار آن‌ها کشیده می‌شوند.

د) روشن‌فکرستیزی (در ریخت پیشاسیاست) در ایران بسیار فراوان است، ریختی از روشن‌فکر‌ستیزی یا نخبه‌‌کشی در پرسش‌ها‌ی بالا هم (دست‌کم در برخی از نقدها و چالش‌‌ها) دیده می‌شود. آن‌ها می‌خواهند (دست‌کم ناخودآگاه) بار ناکامی‌ها‌ی سیاسی را روی دوش نخبه‌گانی قرار دهند، که در برساختن این نهادها و شوراها دست داشته‌اند! همین رفتار را بسیاری از برسازنده‌گان این نهادها با هم‌آوردان سیاسی دیگر خود (از جمله اصلاح‌طلبان) داشته‌اند. (۴)
آماج من این نیست که بخواهم این‌نهادها یا حتا اصلاح‌طلبان را از گزند تیزی نقد برهانم، که می‌خواهم تیغ را تیزتر و چاقو را عمیق‌تر فروکنم.

ه) آماج همه‌ی نهادها‌ی سیاسی چه در درون و چه بیرون باید ساختن یک ماشین سیاسی پرزور باشد؛ ماشینی که به هیچ شخصیت، رخ‌داد و انگاره‌ای سنجاق نشده باشد. ماشینی که بتواند در فرآیندها‌ی پسینی راه‌هایی برای مشارکت، هم‌سازی و هم‌جوشی سیاسی دقیق‌تر و عمیق‌تر برای شهروندان بگشاید. در باور من این نهادها هرچند ناکام، تکاپوهایی برای رسیدن به آن‌جا و آن آماج‌ها هستند. آیا آماج‌ها را به درستی دریافته‌اند؟ و از سازوکارها‌ی مناسب و کارآمد برای رسیدن از این‌جا که هستیم به آن‌جا که باید برسیم، بهره می‌برده‌اند؟ آیا دریافت مناسبی از راه‌بردها و قطب‌نماهایی که قرار است، ما را به آن‌جا برساند، درمیان است؟ یا ما گرفتار روزمره‌گی و سرگردانی هستیم؟

پاسخ شوربختانه «نه» است. می‌خواهم بگویم نیروهایی که چشم به گذار دمکراتیک دارند، در دریافت آماج‌ها و نیز ابزارهایی که در جعبه‌ی آچار و کار خود دارند، کم‌آورده‌اند؛ و باید در همه‌ی داشته‌ها و بافته‌ها‌ی خود بازبینی و بازاندیشی کنند.

پیش‌نهادها‌ی من
یکم. تقسیم کار؛ هم بین داخل و خارج؛ و هم بین سیاست‌مدارها و جامعه‌ی مدنی
ایستاده‌گی مدنی، قانونی و حتا نقدها‌ی سیاسی حکومت و‌ حکومت‌گران و سیاست‌ها از بالا تا پایین هم حق شهرواندان ایران در درون است و هم ناگزیر، که می‌تواند امکان‌ها و ناامکان‌ها‌ی اصلاح و گذار را آشکار کند.
از آن‌جا که توزیع سرکوب، سانسور و حتا سرب در ایران بسیار نفس‌گیر و کشنده است، نه امکانی برای نهادمند و اندام‌مند شدن در درون هست؛ و نه می‌توان در انتظار آن ماند. برآمد آن، باید نهادسازی، و اندام‌زایی در سربرگ همه‌ی کارها و برنامه‌ها‌ی سیاست‌مدارها و‌ کنش‌گران بیرون از ایران باشد.
از طرف دیگر تهیه متن‌ها‌ی حقوقی و پیشاقانونی درخور و جای‌گزین چیزی نیست که بتوان آن را برای فردا گذاشت.
اگر می‌خواهیم خطاها‌ی دی‌روز دوباره تکرار نشود، ام‌روز باید به فکر فردا بود؛ و پبش‌نیازها‌ی حقوقی و نظری لازم را برای آن روز را تدارک جست.

دوم. بازاندیشی در امر سیاست و سیاست‌ورزی جدا کردن حکومت (پولیتی) و سیاست‌گذاری حکومت (پالسی)
خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته، ما (یعنی کنش‌گران بیرون از ایران) بسیار درگیر سیاست‌ها‌ی حکومت هستیم و به طور چیره رودررویی‌ها‌ی بسیاری با هم در این موارد داریم. چنین آشفته‌گی برآمد نادانی به امر سیاست است. در هیچ باره‌ای، هیچ‌گاه سیاستی وجود ندارد، که همه‌گان بر سر آن هماهنگ و هم‌سو باشند! در بنیادها همین شوندها و گوناگونی‌ها است که به زاده شدن سیاست و لویاتان می‌رسد. اهمیت و ضرورت سیاست و دمکراسی که عالی‌ترین و پایدارترین ریخت سیاست‌ورزی است، از آن‌جا نمی‌آید که در سیاست یا در دموکراسی‌ها همیشه تصمیم‌ها‌ی درست و راست و همه‌گانی گرفته می‌شود. اهمیت سیاست و دمکراسی در آن است که به‌گاه اختلاف و دش‌واری، همیشه کم‌بیش آشکار است که در پایان چه کسی، یا نهادی و چه‌گونه تصمیم خواهد گرفت.
به زبان دیگر‌شان نزول سیاست و دمکراسی پرهیز از کش‌مکش و بلاتکلیفی است! (۵)

فشرده کنم ما ایرانی‌ها هر کجا که ایستاده باشیم به جهت توسعه‌نایافته‌گی به‌طور چیره گرفتار آسیب‌ها گوناگون و پیشاسیاست‌ها (ستیزها‌ی دینی، مذهبی، زبانی، قومی و دیت بالا ستیز بر سر سیاست‌ها و سیاست‌ورزی‌ها) هستیم تا درگیر در فرآیندها‌ی سیاسی. برای آن‌که راهی به رهایی در ایران گشوده شود، باید همه‌گی در دریافت‌ها‌ی سیاسی خود بازبینی و بازاندیشی کنیم؛ و سیاست و سیاست‌ورزی و سرمایه‌گذاری در پهنه‌ی سیاست را در ایران زنده کنیم. هر تکاپویی برای گذار از جمهوری اسلامی باید ادامه و در امتداد گذار از سنت، هم باشد؛ باید مردمان ایران را در فرآیند گذار و اصلاح درگیرکند؛ وگرنه حتا اگر گذار از جمهوری اسلامی رقم بخورد، گذار، گذار به دمکراسی‌ نخواهد بود.

اکبر کرمی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانویس‌ها
۱) ویراست جدید از متن سخن‌رانی من که ۱۳ ژانویه، در «خانه‌ی گفتمان ملی برای ایران» پیش‌ گذاشه شد.
۲) چرخش مدنی در غرب و پس از نوینش با گسست از سنت روی داد؛ گسستی که در بنیادها به گسستن رشته‌ی طولانی فرمان الهی (Divine command theory) می‌رسد. چرخش مدنی گذار از مدنیت خدابنیاد به مدنیت انسان‌بنیاد است. در شهرنشینی خدابنیاد ما گرفتار پیشاسیاست و گفتمان‌هایی هستیم که تکلیف آن‌ها به‌گونه‌ی پیشینی رقم خورده است. بگومگوها در پیشاسیاست از جنس بگومگوهایی است که بر سر کشف حقیقت و فرابود جریان داشته است و هم‌چنان در مناطقی ادامه دارد. در سیاست، یا شهرنشینی انسان‌بنیاد بگومگوها پسینی است و از جنس آفرینش و برساختن واقعیت و فربود.
۳) اگر در گذار از جمهوری اسلامی جدی هستیم، ناگزیر باید چنین گذاری را در راستا‌ی گذار از سنت بخوانیم و بدانیم، تا گرفتار گذار از جمهوری، اسلام یا ایران نشویم. گذار از جمهوری اسلامی اگر دمکراتیک نباشد و به مناسبات دمکراتیک نرسد، ناگزیر به گذار از جمهوری، گذار از اسلام و حتا گذار از ایران هم خواهد رسید. گذار از جمهوری اسلامی اگر گذار دمکراتیک نباشد ما را به پیشاسیاست خواهد برد.
۴) این گرفتاری روی دیگر ناکامی گذار از سنت به نوینش است. کسانی که گرفتار هستند، به طور چیره درک مناسبی از دش‌واری‌ی گذار ندارند! آن‌ها دریافت مناسبی از تاریخ ایران و جهان هم ندارند! دش‌واری‌ی گذار در ایران تاریخی دست‌کم دویست ساله دارد. (اگرچه برخی همانند جواد طباطبایی آن را ۵۰۰ ساله و هم‌تبار برآمدن دولت صفویه می‌دانند.) در نتیجه عجیب نیست که روشن‌فکرستیزان و سیاهی لشکر پیشاسیاست هر روز متهمی جدیدی را علم می‌کند، تا خود را از کشیدن بار سنگین آن معاف کند.
۵) نیروها‌ی جای‌گزین در بیرون از کشور، از آن‌جا که در کار جدی خود کم آورده‌اند؛ یا ناکام بوده‌اند؛ به کارها‌ی ناجدی، کم اهمیت و حتا ویرانگر دست یازیده‌اند. بگومگوها بر سر سیاست‌گذاری‌ها (پالسی‌ها) پیش از دمکراسی کار کارگزاران نظام و دست بالا کار منتقدان و مخالفان داخلی است. در بیرون از کشور نهادسازی، آفرینش متن‌ها‌ی متین حقوقی ‌و گفتمان‌سازی اهمیت دارد.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.