بهمن ۵۷ از نگاه نوه‌های انقلاب؛ «وضع باید عوض شود»

یکشنبه, 22ام بهمن, 1402
اندازه قلم متن
 

شادی ملک‌پور، روزنامه‌نگار

کودکان و نوجوانان در حال اسکیت‌بازی

منبع تصویر، GETTY IMAGES

یلدا ۱۷ ساله است. وقتی انقلاب شد حتی مادرش هم به دنیا نیامده بود. هر دو نسل بیش از چهار دهه زیر سایه حکومتی زندگی کرده‌اند که نقشی در انتخابش نداشته‌اند. آرزوی یلدا رفتن جمهوری اسلامی و نجات زنان از تبعیض است: «می‌خواهم همه این محدودیت‌های آزاردهنده و تحقیرآمیز از بین برود. به دنیا وصل شویم و بتوانیم راحت رفت و آمد کنیم. از کشورهای دیگر بیایند ایران را ببینند که چه زیباست.»

بیشتر دوستان یلدا به گفته خودش در آرزوی رفتن از ایران هستند. او که در تهران است، برایم تعریف کرد قبل از «جنبش زن، زندگی، آزادی،» قصد داشته برای همیشه کشورش را ترک کند؛ اما حالا تصمیمش عوض شده است: «با خودم گفتم حالا که این همه زن و دختر کشته و زندانی شدند، رفتن خیلی بی‌معرفتی است. می‌دانم تقصیر حکومت است که جوانان می‌روند، اما اگر همه برویم، چه کسی بماند با اینها مبارزه کند؟»

نوجوانانی که در ایران با آنها صحبت کرده یا نظرهایشان را خوانده‌ام و با نام مستعار از آنها یاد می‌کنم،‌ دل خوشی از انقلاب ۱۳۵۷ ندارند. در واقع حتی نهادهای وابسته به حکومت ایران هم می‌گویند بیشتر جوانان، خواهان تغییرات اساسی از جمله عوض شدن حکومت هستند. بر اساس نظرسنجی‌های رسمی که اعتبار آنها با توجه به مستقل نبودن زیر سوال است، اقلیتی در حدود ۱۲ درصد از جمهوری اسلامی رضایت کامل دارند و آن را بدون تغییر می‌خواهند.

در موج سوم نظرسنجی سراسری ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان که وزارت ارشاد اسلامی ایران سال ۱۳۹۴ انجام داد، ۲۸ درصد خواهان گذار از جمهوری اسلامی و ۶۰ درصد خواستار اصلاح وضع فعلی بوده‌اند و فقط ۱۲ درصد به جمهوری اسلامی اعتقاد کامل داشته‌اند. هم در این نظرسنجی هم در موج دوم پیمایش که سال ۱۳۸۲ انجام شده بود، جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله بیشترین جمعیت خواهان تغییر اساسی بوده‌اند.

نظرسنجی‌های غیررسمی دیگر در خارج از ایران در مورد درصد وفاداران به حکومت ایران نتیجه‌‌گیری تقریبا مشابهی دارند، اما براندازان را حدود ۶۰ درصد ارزیابی می‌کنند.

«فقط آدرنالین حالمان را خوب می‌کند»

بعد از کشته شدن مهسا امینی در شهریور ۱۴۰۱، تصویری از جوانان و نوجوانان ایرانی در خیابان‌ها دیده شد که بسیاری را شگفت‌زده کرد. دختران و پسرانی که شبیه نسل‌های قبل خود نبودند. دختران جوانی مانند نیکا شاکرمی یا حدیث نجفی که روسری به آتش می‌کشیدند و بقیه را به اعتراض دعوت می‌کردند و پسرانی که برای حمایت از معترضان جان خود را به خطر می‌انداختند.

پس از شهریور ۱۴۰۱ کنجکاوی برای شناخت این نسل بیشتر شد. یکی از آنها سارینا اسماعیل‌زاده بود که در مدرسه فرزانگان کرج (تیزهوشان) درس می‌خواند. ویدئوهای او در یوتیوب بسیاری را به تعجب واداشت. آنجا به نقل از خودش و دوستانش می‌گفت که برای رفتن به دانشگاه و داشتن آینده خوب، به پول، خانواده و مدرسه خوب هم نیاز است؛ همین‌طور به روحیه خوب که جوان بتواند در جاهایی که دوست دارد باشد، زندگی کند و لذت ببرد. اما او «ناامنی» اجتماعی و سیاسی را مانع داشتن این آزادی می‌دانست.

سارینا فکر می‌کرد در کشورش رسیدن به نیاز اولیه یعنی داشتن رفاه غیرممکن و وضعیت فرهنگی هم «داغون» است.

زندگی جوانان در کشورهای دیگر را در اینترنت می‌دید و فکر می‌کرد چرا وضعیت خودش و دوستانش مانند آنها نیست. می‌گفت آنقدر دغدغه‌های اولیه زندگی از جمله خریدن یک دست لباس خوب و تهیه غذای مناسب موضوعی جدی است که فرصتی برای لذت نمی‌ماند. سارینا می‌گفت برای فرار از این تلخی و سرخوردگی،‌ مانند هم‌نسل‌هایش خود را در فضای مجازی غرق می‌کند. هرچند سرعت اینترنت و قطع شدن پی در پی آن هم یکی دیگر از دلخوری‌های جوانان است.

«آدرنالین» موضوع مورد علاقه سارینا بود. می‌گفت بدنشان به این هورمون نیاز دارد و با انجام کارهای «عجیب غریب و هیجان ناشی از ترشح آدرنالین» این نیاز را تامین می‌کنند.

سارینا ۳۰ شهریور در آخرین پست تلگرامش پیش از مرگ نوشت: «وطنم بوی غربت میده….»

تلگرام سارینا اسماعیل‌زاده

منبع تصویر،T.ME/SARINAEZ

توضیح تصویر،

یکی از آخرین پوسترهای منتشر شده در تلگرام سارینا که در آن عبارت انگلیسی «جمهوری اسلامی ایران» با یک تغییر به «جمهوری اسلامی در مقابل ایران» تبدیل شده است

نخی که دهه هشتادی‌ها را به هم وصل می‌کند

قبل از شروع جنبش زن، زندگی،‌ آزادی علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده کتاب کودک و نوجوان در مقاله‌ای گفته بود «شاهد ظهور نوجوانی جدیدی هستیم.»

او که با نوجوانان در شهرهای مختلف ایران ارتباط دارد بعد از شکل‌گیری جنبش اعتراضی گفت از رفتار اعتراضی نوجوانان تعجبی نکرده است. در مصاحبه‌ای به روزنامه اعتماد توضیح داد الزاما همه دهه هشتادی‌ها شبیه هم نیستند و مثل هم فکر نمی‌کنند، «اما نخی آن‌ها را به هم وصل می‌کند».

آنها شباهتی به نسل پیش از خود ندارند؛ نسلی که زاده تروما یا هراس‌های گوناگون هستند: «انقلاب، جنگ و پیامدهایش، درگیری‌های دهه شصت، تشییع جنازه‌های پی‌درپی، بمباران، ترور، اعدام و مجازات‌های خیابانی.»

به عقیده علی‌اصغر سیدآبادی، پژوهشگر، شجاعت قابل اندازه‌گیری نیست که بتوان گفت دهه هشتادی‌ها از نسل قبلی شجاع‌ترند: «شجاعت‌شان در صدای‌شان است نه در کنش‌شان در خیابان. جنبش‌های قبلی حول مطالبات عمومی شکل می‌گرفت، اما این جنبش حول مطالبه زنان و دهه‌هشتادی‌ها است. برای اولین‌بار شاید ما در سطحی فراگیر مطالبات متمایز نسلی را می‌بینیم.»

فردی در تظاهرات

منبع تصویر، GETTY IMAGES

توضیح تصویر،

نوجوانان و جوانان گروه اصلی معترضان در اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی بودند

نسل خشمگین

شریعه ۱۵ سال دارد و در قرچک ورامین زندگی می‌کند. در جریان اعتراض‌های گسترده ۱۴۰۱ بازداشت و بعد از زندان خشمش از حکومت بیشتر شد: «من از انقلاب ۵۷ متنفرم. در آلبوم عکس وقتی مامانم را می‌بینم که بی‌حجاب بوده و بعد از انقلاب چادر سر کرده، خیلی عصبانی می‌شوم. فکر می‌کنم همه بدبختی‌های ما از انقلاب بوده است. اگر اتفاق نمی‌افتاد حداقل مجبور نبودیم برای لباس و این چیزها با خانواده و گشت ارشاد بجنگیم.»

بعد از چند شب «وحشتناک»‌ در زندان قرچک، با وثیقه آزاد شد، اما نوبت سرزنش پدرش رسید که چرا به تجمع رفته است. می‌گوید در مدرسه هم ثبت‌نام نشد: «مسخره نیست؟ ظلم نیست؟ یک سال مجبور شدم سرکوفت‌های مادر و پدرم را تحمل کنم که چرا برای اعتراض رفتم.»

پدرام همسن شریعه است و خانواده‌اش سخت‌گیری کم‌تری دارند. مثل دوستانش می‌خواهد وضعیت تغییر کند: «دلم نمی‌خواهد به خاطرعقیده یک مشت آدم که حکومت دستشان افتاده، اینقدر ظلم تحمل کنیم. به‌خصوص وقتی این همه آدم کشته شده‌اند و روزانه در خیابان اذیت‌مان می‌کنند.»

پدرام می‌گوید مهم‌ترین خواسته او دوستانش این است که وضع مدرسه‌ها بهتر شود و در خیابان و مدرسه آزار نبینند: «نمی‌گویم از نظر اقتصادی عالی، ولی در حدی باشد که بشود زندگی کرد. و حکومت یا خانواده‌ها یا آدم‌های داخل خیابان به هر بهانه‌ای به ما گیر ندهند.»

پدرام فکر می‌کند ثروتمندان می‌توانند خود را از این وضعیت نجات دهند: «در بین دوستان من هر که خانواده‌اش پول دارد، خیالش راحت است که از ایران می‌رود. ما که نداریم، بعضی می‌خواهیم لیسانس بگیریم و بعدا برای یک دانشگاه خارجی اپلای کنیم. بعضی هم می‌خواهند بروند دنبال کار. من خودم هنوز نمی‌دانم چه کنم.»

کاوه، هفده ساله، آینده خود را در رفتن از ایران می‌بیند: «الان چند سالی است که از نظر تحصیلی هر کاری می‌خواستم بکنم با این فکر بوده که خب باید بروی. برای همین زبانم را تکمیل کردم و افتادم دنبال اینکه چطوری اپلای کنم.»

سرخورده از تبعیض و بی‌عدالتی

پدرام، یلدا، شریعه و کاوه مانند بیشتر هم‌کلاسی‌های خود به اینترنت دسترسی دارند، هرچند سرعت پایین آن «روی اعصاب‌شان» است. آنها می‌توانند اخباری را که در رسانه‌های حکومتی منتشر نمی‌شود، از جاهای دیگر پیدا کنند و میزان دسترسی‌شان به اطلاعات بیشتر از نسل قبلی است.

بر اساس پیمایش سوم ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان در سال ۱۳۹۴ میزان دسترسی جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله به اینترنت حدود ۷۰ درصد بوده که بعد از آن گسترده‌تر هم شده است. مرکز افکارسنجی دانشجویان (ایسپا) در نظرسنجی خرداد ۱۴۰۱ اعلام کرد ۹۶.۶ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۹ ساله دست‌کم از یک شبکه اجتماعی استفاده می‌کنند.

جدول کتاب «مواجهات نسلی و ثابت سیاسی در ایران معاصر» نوشته رضا صمیم
توضیح تصویر،

نمودار افزایش رویارویی‌هایی نسلی در کتاب «مواجهات نسلی و ثابت سیاسی در ایران معاصر» نوشته رضا صمیم

نابرابری و تبعیضی که جوانان در خیابان احساس می‌کنند، با آگاهی از آزادی‌های هم‌سن و سالان در کشورهای دیگر، و شنیدن خبرهای فساد اقتصادی تشدید می‌شود. بر اساس نظرسنجی‌های دولتی، نداشتن کار و آینده اقتصادی خوب نگرانی اول جوانان است.

در پیمایش دوم ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان، در سال ۱۳۸۲، حدود ۷۸ درصد جوانان گفته‌اند هر که پول و پارتی نداشته باشد، حقش پایمال خواهد شد. و فقط حدود ۱۵ درصد به رسیدن به حق خود از طریق قانونی امیدواری کامل داشته‌اند. بیش از نیمی از جوانان ۱۵-۱۹ ساله (۵۲ درصد) در سال ۸۲ فکر می‌کرده‌اند فقط با داشتن پارتی می‌توانند کار پیدا کنند.

رضا صمیم، جامعه‌شناسی که خود متولد ۱۳۶۰ است، جدال نسل جدید و قدیم را بر سر تبعیض و بهره‌مندی می‌داند. او در کتاب «مواجهات نسلی و ثابت سیاسی در ایران معاصر» تحلیل کرده است که این جدال در اواخر دهه ۵۰ و اواخر دهه ۷۰ و سپس در اواخر دهه ۹۰ اوج گرفته اما بر عکس دو مورد قبلی، تنش نسلی اواخر دهه ۹۰ فروکش نکرده و همچنان در نمودار (بالا) در اوج است.

کتاب مواجهات نسلی
توضیح تصویر،

چهار دهه مواجهات نسلی ایران به روایت رضا صمیم در کتاب «مواجهات نسلی و ثابت سیاسی در ایران معاصر»

آقای صمیم معتقد است حکومت با حساسیت نشان دادن به هر تجمعی، گردهمایی جوانان را به یک مساله سیاسی تبدیل کرد و صدای آنان را نشنید. او مواجهات نسلی ایران را در چهار دهه بررسی کرده است:

دهه شصت؛ ایران در دوران جنگ بود و نسل قدیم به شکلی «نفوذناپذیر و غیرقابل مذاکره» در عرصه‌‌های فرهنگی مقابل اراده نسل جوان مقاومت می‌کرد. آن نسل محلی برای بروز خود نداشت جز در مکان‌هایی مثل سینما و ورزشگاه.

دهه هفتاد؛ اوایل دهه ۷۰ خورشیدی خیابان مهم‌ترین مکان مواجهه نسلی شد و اعتراض‌ و ناآرامی‌هایی در مشهد،‌ اسلام‌شهر، اراک و شیراز شکل گرفت. سال ۱۳۷۶ همراه با ریاست‌جمهوری خاتمی اولین نسل به دنیا آمده بعد از انقلاب وارد دانشگاه شد. جوانان خیابان را در آذر ماه ۱۳۷۶ بعد از پیروزی ایران مقابل استرالیا با رقص و شادی تسخیر کردند. اما آقای صمیم معتقد است حادثه کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ نقطه شروع سرخوردگی سیاسی نسل جدید بود.

دهه هشتاد؛ برای نخستین بار جمعیت زنان پذیرفته شده در دانشگاه‌های دولتی از مردان پیشی گرفت. جنبش‌های فمینیستی به‌ویژه کمپین یک میلیون امضا «در جنسیتی شدن مطالبه نسل جوان نقش مهمی» داشت. به این ترتیب درک نسل جوان از تبعیض‌های جنسیتی بیشتر می‌شد.

در اعتراض‌های جنبش سبز، نسل جوانی به خیابان آمد که به اعتقاد آقای صمیم، هدفش کسب قدرت از طریق بازگشت به آرمان‌های نسل قدیم نبود، بلکه هدفش خراب کردن ساختار مستقر در عرصه فرهنگی و اجتماعی بود. اما نسل جدید از سیاست کنار گذاشته شده بود.

دهه نود؛ سال ۱۳۹۳ مراسم تشییع مرتضی پاشایی به «گردهمایی بزرگ نسلی» تبدیل شد. تصویر تازه‌ای که به چشم جامعه‌شناسانی مانند یوسف اباذری «ابتذال» توصیف ‌شد. چند گردهمایی دیگر مانند ماجرای آب‌بازی جوانان و نوجوانان در کرج یا جمع شدن متولدان سال ۷۵ تا ۸۵ در مرکز خرید کوروش باعث برخوردهای پلیسی و بازداشت شد. تجمع در مرکز خرید از فراخوان یک کانال تلگرامی ۲۰ هزار نفری شروع شده بود.

به گفته نویسنده کتاب «مواجهات نسلی»، حکومت با برخوردهای امنیتی خواسته‌های غیرسیاسی را شدت داد. اعتراضات دی‌ ماه ۱۳۹۶ در ۱۶۰ شهر، گسترده‌ترین اعتراض سراسری تا آن زمان بود. علی ربیعی، وزیر کابینه روحانی گفت معترضان متولدان دهه‌های هفتاد و هشتاد بودند. وزیر کشور هم دلیل اعتراض را نه مشکلات اقتصادی، بلکه «انباشت نارضایتی و سرخوردگی» نسل جوان معرفی کرد.

اعتراضات آبان ۱۳۹۸ موج گسترده دیگری را به خیابان‌ها آورد و در فاصله دو اعتراض گسترده، جامعه شاهد درگیری‌ها و اتفاقات دیگری حول محور حجاب اجباری و کارزار «آزادی‌های یواشکی» بود.

اعتراض‌های جنبش موسوم به «زن، زندگی، آزادی» بعد از انتشار کتاب «مواجهات نسلی و ثبات سیاسی در ایران» اتفاق افتاد. اما از تحلیل آقای صمیم می‌شد نتیجه گرفت که اعتراض‌های دیگری در دهه ۱۴۰۰ در راه است. او در پایان کتابش می‌گوید اصرار «نسل جوان به حل مساله به صورت بنیادی ممکن است در آینده نزدیک، پیامدهای سیاسی دگرگون‌سازی به وجود آورد.»

میزان مشارکت در تصمیم‌گیری
توضیح تصویر،

در پیمایش وزارت ارشاد نقش اعضای خانواده در تصمیم‌گیری‌های کلان مانند خرید و فروش خانه و ماشین بررسی شده است

خانواده‌های حامی

تحلیلگران اجتماعی و فرهنگی یکی از دلایل صراحت کلام و پرسشگری نسل جوان را از بین رفتن خانواده‌های گسترده و تبدیل آن به خانواده‌های هسته‌ای می‌دانند که به طور متوسط جمعیتش سه نفر و سه‌دهم است.

پیمایش‌های جامع وزارت ارشاد از سال ۱۳۸۲ به سال ۱۳۹۴ نشان می‌دهد که نقش فرزندان در تصمیم‌گیری‌های اصلی خانواده پررنگ‌تر شده است.

تصمیم‌گیری در مسائل اصلی خانواده مثل خرید و فروش خانه، ماشین و تغییر محل زندگی بیش از گذشته از انحصار پدر خانواده خارج شده است. در سال ۸۲ در حدود ۲۰ درصد از خانواده‌ها همه اعضا با هم تصمیم می‌گرفته‌اند؛ حدود ۱۲ سال بعد این میزان نزدیک به دو برابر شده و به ۳۸ درصد رسیده است.

علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده کتاب کودک و نوجوان، به روزنامه اعتماد می‌گوید خانواده‌های ایرانی در دهه‌های اخیر از خانواده‌های کنترل‌گر پشتیبان، به خانواده‌های پشتیبان و راهنما برای فرزندان تبدیل شده‌اند و در برابر نهادهای دیگر مانند مدرسه و حکومت از بچه‌ها حمایت می‌کنند. به گفته او این حمایت و دموکراتیک شدن خانواده ایرانی باعث استقلال فرزندان و صاحب صدا شدن آنان شده است.

حتی در نظرسنجی موسسه ایسپا که نزدیک به حکومت است، بعد از اعتراض‌های گسترده آبان ۱۳۹۸ بیشتر شهروندان پایتخت با معترضان عمدتا جوان هم‌دل بوده‌اند. در آن نظرسنجی بیش از ۷۲ درصد پاسخ‌دهندگان گفته بودند در شرایط فعلی راه دیگری جز اعتراض برای مردم باقی نمانده است.

«چاره‌ای جز تغییر نداریم»

بیشتر روایت‌ها از سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی مخدوش و یک‌جانبه است. اما یلدا در عصر اینترنت یاد گرفته هر دو طرف ماجرا را بخواند: «من می‌دانم دو تصور از آن زمان وجود دارد. یک عده می‌گویند چقدر خوشبخت بودیم. بعضی‌ هم می‌گویند انقلاب کار درستی بود اگر دست آخوندها نمی‌افتاد. من همیشه فکر می‌کردم انقلاب کردن اشتباه است. اما وقتی انقلاب مهسا راه افتاد،‌ فهمیدم چاره دیگری نداریم. باید با آنها بجنگیم.»

کاوه هم‌سن یلدا است. در مورد انقلاب اسلامی چند کتاب خوانده اما بیشتر به حرف‌های پدر و مادر اتکا می‌کند: «فقط می‌توانم بگویم همه پشیمان هستند. به قول مامانم ‘به هرکی می‌گویی چرا انقلاب کردی، می‌گوید ما نبودیم. ما نرفتیم’. معلوم نیست پس آن همه آدم در خیابان که بودند.»

کاوه با خنده می‌گوید: «می‌دانم انقلاب برای آزادی‌های بیشتر بود اما نمی‌دانم چه کار کردند که همان آزادی‌ها را هم از دست دادیم. شاید آن موقع مردم مذهبی‌تر بودند و فکر می‌کردند از میان همه گروه‌ها اینها راست می‌گویند. الان فهمیده‌اند اشتباه کردند اما جبرانش خیلی سخت است.»

او می‌گوید: «ما پسرها مشکل حجاب نداریم اما وقتی با دوستمان که دختر است بیرون می‌رویم، همیشه باید نگران باشیم. اگر مامورها بیایند و درگیر شویم ما را هم می‌برند. از طرفی نمی‌شود ایستاد و دخالت نکرد.» او فکر می‌کند وضعیت در ایران به‌گونه‌ای است که چاره‌ای جز تغییر وجود ندارد و «چه اینها باشند یا نه، اینطور نمی‌شود زندگی کرد.»

در برنامه پرسش و پاسخ بی‌بی‌سی هم بیشتر شرکت‌کنندگان درباره ضرورت عبور از جمهوری اسلامی تردیدی نداشتند و پرسش‌هایشان بیشتر درباره چگونگی آن بود.

کاوه و نوجوانان دیگری که با آنها صحبت کردم، با وجود سرخوردگی، نگاهشان به آینده است. نوجوانانی که به گفته علی‌اصغر سیدآبادی، «بدون لکنت و با صراحت» حرفشان را می‌زنند و کاری ندارند نسل‌های قبلی چه فکر می‌کنند.

جامعه‌شناسانی مانند رضا صمیم معتقدند این تقابل نسلی فرو نخواهد نشست مگر جمهوری اسلامی صدای معترضان جوان را بشنود. اما تا امروز سران جمهوری اسلامی مصمم بوده‌اند نشان دهند با تفنگ، زندان و اعدام می‌توانند این فریادها را فرو بنشانند.

از: بی بی سی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.