خیرنامه گویا
همراهی بخش قابل توجهی از بازیگران و سینماگران ایران در جریان جنبش زن زندگی آزادی و حجاب از سر برداشتن بازیگران مطرح و در ادامه، ایستادن و پا پس نکشیدن آنها از آرمانهای خود، علیرغم سرکوب وزندان و تهدیدها، نویدگر تحولی بنیادی در ساختار سینمای ایران بود.
تهدیدهای وزیر ارشاد در ممنوع کار شدن بازیگرانی که به تعبیر او کشف حجاب کردهاند، با پاسخ جسورانه و قاطع این بازیگران روبرو شد.
ترانه علیدوستی گفت؛ من پارچهای که خواهرانم را کشت برای فیلمهای شما به سر نمیکنم.
افسانه بایگان و هنگامه قاضیانی از بازیگری خداحافظی کردند.
بعضی بازیگران نظیر پگاه آهنگرانی، ویشکا آسایش، شبنم فرشادجو، چکامه چمن ماه، پردیس افکاری و… به خارج مهاجرت کردند.
منیژه حکمت کارگردان سینما، دنیا مدنی و پانته ا بهرام در واکنش به ممنوع کار شدن هرکدام با زبانی قاطع و گزنده از تصمیم خود در استفاده نکردن از حجاب اجباری دفاع کردند و کتایون ریاحی در اینستاگرامش نوشت: شرافتم اجازه کار در سینمای امروز را نمیدهد، شما کی باشید.
هرچند لیست ممنوع کار شدگان سینما از نام مردان تهی است، بگونهای که محمد رضایی راد نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر گفت؛ شرمم میآید از نگریستن به این فهرست که هیچ مردی در آن نیست، اما نباید حمایت سینماگرانی نظیر جعفر پناهی، رسول اف، مانی حقیقی از جنبش زن زندگی آزادی و اعتراض رضا کیانیان به ممنوع کار شدن بازیگران زن را از یاد برد.
اصغر فرهادی کارگردان نامور ایران و برنده جوایز اسکار نیز در آخرین پیام خود یادآور شد که تا زمانی که حجاب اجباری بر سینمای ایران حاکم است، هیچ فیلمی در ایران نخواهد ساخت.
بدنه سینمای ایران تحت تاثیر اعتراضات مردمی ۱۴۰۱ و همراهی سینماگران شجاع با این جنبش و سرباز زدن بازیگران زن سرشناس از بازیگری با حجاب اجباری موجب شد تا کارگردانانی نظیر فرشاد هاشمی فیلم به شدت ساختار شکنانه “من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر” و و علی عسکری و علیرضا حاتمی فیلم جسورانه و افشاگرانه “آیههای زمینی” را بسازند. فیلم هایی که از خط قرمزهای نظام عبور کرده و بوضوح تحت تاثیر اعتراضات مردمی و در حمایت از خواستههای زنان در مبارزه با حجاب اجباری است.
هرچند خواستههای جنبش مهسا فقط در مخالفت با حجاب اجباری خلاصه نمیشود و این جنبش نوک تیز حمله خود را متوجه کلیت نظام و برچیدن تام و تمام دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی کرده است، اما سهم عمده سینماگران و بویژه سینماگران زن معطوف به برچیدن حاکمیت تفکرات ارتجاعی و زن ستیز بر سینمای ایران است.
فیلم “من مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر”، فیلمی بدون مجوز ساخت و بدون سانسور است، که در فیلم فستیوال رتردام به نمایش درآمد، با محوریت زن و رها از تمام قید و بندهای دست و پاگیر و توهین آمیزی است که ۴۵ سال بر سینمای ایران و بویژه بر زنان سینماگر حاکم بوده است.
این فیلم را میتوان الگوی فیلم هایی دانست که در آینده در جشنوارههای بزرگ دنیا و شاید هم بر پرده سینماهای ایران به نمایش در خواهد آمد.
همچنین علی عسکری و علیرضا خاتمی در فیلم تحسین شده “آیههای زمینی “با نمایش قسمت هایی از محدودیتها، فشارها و قوانین مسخره و ضدانسانی حاکم بر زندگی اجتماعی مردم ایران، نظام سلطه گر و ضدمردمی جمهوری اسلامی را به چالش کشیدهاند.
این دو فیلم از محصولات ساخته شده بعد از جنبش اعتراضی مردم ایران در سال ۱۴۰۱ است و بطور فاحش و چشمگیری به لحاظ شکلی و محتوایی با فیلمهای قبل از این جنبش متفاوت است.
قبل از این فیلمها، فیلم برادران لیلا ساخته سعید روستایی و با بازیگری ترانه علیدوستی بود که نمایش آن همزمان با اعتراضات مردم در فستیوال کن، خشم حاکمان ایران را برانگیخت. این فیلم نیز با برجسته کردن نقش محوری و سنت شکنانه زن هیچ سنخیتی با سینمای جمهوری اسلامی زده نداشت.
تمام شواهد نشان از این دارد که سینمای ایران تحت تاثیر جنبش زن زندگی آزادی، در مسیری برگشت ناپذیر و سانسورگریز در حرکت است.
آخرین جشنواره حکومتی یعنی جشنواره فجر نیز تحت تاثیر این تحولات، بی رمق تر و بی رونق تر از همیشه برگزار شد.
۲۰ بازیگری که بطور رسمی ممنوع کار شده بودند، در جشنواره شرکت نداشتند. سایر بازیگران از جمله بازیگران مشهور سینما که در فیلمهای حتی خصوصی و حکومتی، بازی کرده بودند و این فیلمها هم در جشنواره نمایش داده میشد، از شرکت در برنامههای رسمی جشنواره خودداری کردند. و بعضی کارگردانان به حضور فیلمهای خود در این جشنواره معترض بودند.
بدون تردید میتوان ادعا کرد که سینمای ایران در سایه اعتراضهای مردمی ۱۴۰۱، میرود تا خود را از زیر تیغ زهرآگین سانسور و دستورالعملهای ارتجاعی رها کند.
این راهی برگشت ناپذیر است و امید میرود که سینمای ایران دیگر به شکل و ماهیت سینمای قبل از اعتراضات برنگردد.
محمود زهرایی