روشنفکران عزیزمان! سالهاست که بر سر مسائلی که درد مردم نیست بر سر هم میزنید. یک بار با یکدیگر همداستان شوید. نرگس محمدی فعال حقوق بشر بود و عضو کانون مدافعان حقوق بشر. یاریاش کنید شمایی که با تمام تفارقتان در میان خودتان همگی بر حقوق بشر همداستانید
چند بار با چند مقدمه خواستم مطلب را شروع کنم. از لواسان و شهادت هاله خانم و دردهای این یار هاله شهید بگویم. از لطف بزرگوارانه و خواهرانه شان. از انسانیت و شرفی که این زن را از خود مملو کرده است. مانده ام از کجا بگویم. بماند. اسم رمز آغاز سخن یک کلام است. به نام انسان. به نام نرگس محمدی.
بعید می دانم کسی ایشان را بشناسد و با نگارنده در نمونه انسانیت بودنشان هم داستان نباشد. یک خواهر. یک مادر و یک انسان. یک روشنفکر. یک مبارز اجتماعی و یک قرآن پژوه و دیندار و اهل حقوق بشر. و همه اینها نرگس خانم محمدی است.
زود می گویم. سخن را طول نمی دهم. بانویی، مادری، انسانی، قران پژوهی، فعال حقوق بشری و بزرگواری که نماد انسانیت است در خطر مرگ است. بی کم و کاست.
راه دراز نمی روم. از همین دهه اخیر. اکبر محمدی که یادگار ۱۸ تیر بود و آسمانی شد و تنها گریستیم و بعد یادمان رفت. ولی الله فیض مهدوی که مجاهد خلق بود در زندان رفت. چیزی نگفتیم. امیرحسین حشمت ساران در رجائی شهر آسمانی شد. باز از مایی که هنوز معلوم نیست کیست نبود و سکوت کردیم. امیدرضا میرصیافی پروازش را از اوین برگزید. باز جوان بود و بلاگر و سکوت ما.
عبدالرضا رجبی رفت. باز هم گفتیم از ما نیست. در همین روزهای پس از خرداد ۸۸ و کودتای ننگین پس آن، آقا محسن دگمه چی همینگونه شهید شد و شاهد. باز هم سکوت کردیم تا خرداد سخت و دردناک و مصیبت بار ۹۰. هدی صابر در زندان شهید شد.
صابر بر اثر اعتصاب غذا نرفت. صابر را کشتند. جمجمه شکستند و کشتند. اما باز اعتراضی کردیم و خشمی و دردی و اشکی و بعد هیچ خبری از ما نشد.
منصور رادپور مجاهد خلق دیگری بود که از رجائی شهر آسمانی شد. باز صدای کسی در نیامد. انگار ندای حقوق بشر و فرشته انسانیت در ایران به خواب عمیقی فرو رفته است.
اما این بار مادری را دارند می کشند. آری! دارند می کشند. بی کم و کاست و بدون هیچ مبالغه ای. با منزل تماس گرفته است بانو نرگس محمدی و صراحتا گفته است که قصد جانش را کرده اند. نامه می نویسد و صراحتا می گوید که مسئول جان او مسئولین هستند. بگذارم صریح بگویم. مسئولین یعنی از بازجو تا علی خامنه ای. یعنی تمام سلسله مراتب نظام از صدر تا ذیل. یعنی نظامی که دستش تا مرفق به خون بی گناهان آلوده است و این بار نیز در کمین جان انسانی نشسته است. انسانی که معنای کلمه انسان است.
آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد می سپارد جان! و نمی دانم چرا دم از کسی بر نمی آید. تازه توئیتر فعال شده پس از این همه فریاد زدن از زندانی شدنش. مادری بیمار را ماههاست دژخیمان به بند کشیده اند. همسر صبورش که ۱۶ سال از عمرش را در زندانهای جمهوری ولایی با صبوری پشت سر گذاشته کیلومترها دور از وطن نگران اوست. فرزندانش (علی و کیانا) چشمی اشک و چشمی خون نگران مادرند. آنانی که مادر دارند (در قید حیات است) می دانند که فرزند چگونه نگران مادرش می شود. فرزندان کوچک بانو محمدی نگران اویند و این البته برای قصی القلب های نظام مهم نیست. ویل للقاصیه قلوبهم!
تقی رحمانی در مورد دیدار فرزندانش با مادرشان می گوید : «بچهها هر بار که به ملاقات مادرشان میروند و با این وضعیت مواجه میشوند حالشان بد میشود. حالا آنها اصلا خوب نیست. دیدن نرگس بر روی صندلی در اتاق ملاقات تاثیرات خوش آیندی برای بچهها ندارد. مساله اما مهمتر از این است. باید مطابق تمام قوانین که خود آقایان دارند عمل شود نه اینکه انتقام گیری کنند. به نظرم این برخوردها بیشتر انتقام گیری است تا اجرای حکم.»*
آری! رژیم در حال انتقام گیری است از یک روشنفکر مذهبی. از یک شاگرد مکتب شریعتی. از یک عنصر ملی مذهبی. از یک فعال مذهبی که قرآن پژوه است. و چقدر این رژیم یه یزید و یزیدیان نزدیک می شود. اهل قرآن و حاملان و اندیشه ورزان دینی را به بند می کشد و به مرگ نزدیک می کند.
و قانونا مسئول جان زندانی مسئولین زندان هستند. قانونا نرگس محمدی نباید در زندان باشد. می بایست با این وضعیت بیماری تحت درمان باشد که نیست. جمهوری اسلامی اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته است و می بایست و موظف است که عاملش باشد که نیست.
نرگس محمدی در خطر مرگ است. یک انسان. ای کاش کاری بکنیم.
ای کاش مراجع تقلید ما که مدعی اند که اهل تقوایند وارد عمل شوند. حضرات آیات! کجای دین و مکتب چنین جنایتی در حق یک مادر مومنه مسلمان اهل قرآن مجاز است؟ مگر نمی گویید حدیث هست که کسی که صبح برخیزد و بر کار مسلمین اهتمام نکند مسلمان نیست (من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم)؟ یک زن مسلمان در خطر مرگ است. یک مادر مسلمان. پس چرا سکوت کرده اید؟ کجاست همیت دینی مرجعیت قم و نجف؟ آقایان زنی را و مادری را دارند می کشند. شما را به خدایی که می پرستید سخنی بگویید.
روشنفکران عزیزمان! سالهاست که بر سر مسائلی که درد مردم نیست بر سر هم می زنید. یک بار با یکدیگر همداستان شوید. نرگس محمدی فعال حقوق بشر بود و عضو کانون مدافعان حقوق بشر. یاری اش کنید شمایی که با تمام تفارقتان در میان خودتان همگی بر حقوق بشر همداستانید.
آقای خاتمی! شمایی که همیشه مدعی اخلاق مداری بوده اید. یکی از انسان های بزرگوار روزگار ما که مادری است اهل انسانیت و تقوا در خطر مرگ است. شمایی که هنوز با قدرتمداران صد در صد قهر نکرده اید و تلاش برای آشتی دارید و از عذرخواهی سخن می گویید و اینقدر هم موضوع برایتان مهم است که برخلاف توافق با یارانتان به دماوند می روید و شد آنچه شد. کاری بکنید. کاری بکنید تا مادری چون نرگس بانوی محمدی از خطر رها شود. کاری بکنید که شاید و تنها با توجه به آنچه کرده اید شاید بعدها مردمان به سخنتان گوش دهند و به شما نگویند که اینها همه حرف است و عملتان کو و عملتان امر دیگری است. می دانم که به باقیات الصالحات معتقدید. کاری نکنید که تاریخ بگوید می توانست و نکرد. سکوت اینجا خیانت است به انسانیت و دیانت و آزادی، آقای خاتمی!
فعالین جوان، حقوق بشری ها و فعالین سیاسی جوانی که بخصوص پس از خرداد ۸۸ به جمع اهل سیاست مصیبت کش و زیر یوغ ستم ایران زمین پیوسته اید! یکی از معلمین اخلاق و سیاست ایران زمین در حال از دست رفتن است. به خود آئید. بنویسید. بگویید. کاری کنید در حد توان که فردای هر اتفاقی همه مسئولیم. همه ما بی کم وکاست. مسابقات فوتبال یورو ۲۰۱۲ را بعدا هم می توان دید و بر سرش در شبکه های اجتماعی بحث کرد. امروز باید شبکه های اجتماعی را زیر و رو کنید و پر کنید از فریاد آزادی طلبی و مظلومیت برای این مادر مبارز و مظلوم.
همه کسانی که دستشان می رسد. امروز زمان عمل است. امروزی که شاید فردا دیر باشد. همه تمام توان را به کار بندید.
برای او. برای کبودوند. برای رونقی و برای همه آنهایی که در خطر مرگ اند در زندان های ما. یاران!
یا حکومتی سر و کار داریم که برای انسان ارزشی قائل نیست. می کشد به راحتی. باید بیش از پیش فریاد زد و ایستاد و کار کرد. یاران! باید تمام قد بود و تمام عیار.
مادری بزرگوار چون نرگس بانوی محمدی در خطر مرگ است. فریاد هل من ناصرشان را بشنوید و یاریشان کنید تا رهائی ایشان و همه مردم ایران.
از: روز