بی بی سی فارسی
سلمان رشدی، نویسنده هندیتبار آمریکایی-بریتانیایی در مورد خاطره حمله دو سال پیش به بیبیسی گفت: «هر روز بابت از دست دادن یکی از چشمانش، غمگین میشود.»
نویسنده برنده جایزه بوکر گفت که چشمش «مانند یک تخم مرغ آب پز» روی صورتش آویزان شده بود و اضافه میکند که از دست دادن آن «هر روز او را ناراحت می کند.»
او گفت: «به یاد دارم که فکر میکردم دارم میمیرم، خوشبختانه اشتباه میکردم.»
سلمان رشدی گفت که از کتاب جدیدش، با عنوان «چاقو»، به عنوان راهی برای مقابله با آنچه روی داده استفاده میکند.
این حمله در یک مؤسسه آموزشی در ایالت نیویورک در اوت ۲۰۲۲ اتفاق افتاد، زمانی که آقای رشدی در حال آماده شدن برای سخنرانی بود.
او به یاد می آورد که چگونه ضارب با سرعت از پلهها بالا آمد و در زمان کوتاه ۲۷ ثانیه، ۱۲ بار با چاقو از جمله به گردن و شکم او ضربه زد.
رشدی گفته «من نه نمیتوانستم با او بجنگم و نه توانستم فرار کنم.»
او روایت کرده که چگونه روی زمین افتاده بود در حالی که مقدار زیادی خون دور او را گرفته بود.
سلمان رشدی با هلیکوپتر به بیمارستان منتقل شد و شش هفته را در آنجا گذراند.
این نویسنده ۷۶ ساله، یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان دوره معاصر است. حمله علیه او به سرعت به سرخط خبرهای جهان راه پیدا کرد.
سلمان رشدی با رمان بچههای نیمهشب در سال ۱۹۸۱ به شهرت رسید که فقط در بریتانیا بیش از یک میلیون نسخه فروش رفت. اما کتاب چهارم او با نام آیات شیطانی، کفرآمیز تلقی شد و در بسیاری از کشورهای مسلمان ممنوع شد.
آیت الله روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران، فتوای قتل او و ناشر کتاب «آیههای شیطانی» را صادر کرد و دیگر نهاد حکومتی آن کشور، جایزه ۳ میلیون دلاری را برای اجرای ان تعیین کرد؛ فتوایی که هرگز لغو نشد.
در نتیجه آقای رشدی مجبور شد نزدیک به یک دهه مخفی شود و به دلیل تهدیدهای متعدد، به یک محافظ مسلح نیاز داشت.
توضیح ویدئو،سلمان رشدی، در کتاب تازهاش به نام چاقو، خاطراتش را از حمله دو سال پیش فردی به او بازگو کرده، او گفته قصدش این بوده که پاسخ خشونت را با عشق بدهد و تلاشش برای زندگی را روایت کند. گزارش شبنم مجیدی را ببینید.
در جریان حمله تابستان ۲۰۲۲ به سلمان رشدی، اعصاب چشم راست او قطع شد.
او حالا باید در هنگام پایین آمدن از پله یا عبور از خیابان یا حتی هنگام آب ریختن در لیوان، بیشتر مراقبت باشد.
سلمان رشدی خود را فردی خوش شانس میداند که در جریان این حمله، از آسیب مغزی در امان مانده و میگوید «این به این معنی است که من در واقع هنوز میتوانم خودم باشم.»
سلمان رشدی، که در یک خانواده مسلمان غیرمتشرع به دنیا آمده، یک خداناباور است. او یکی از مدافعان سرسخت آزادی بیان است اما هشدار داده که دفاع از آزادی بیان «بسیار دشوارتر» شده است.
آقای رشدی به بیبیسی گفت «بسیاری از مردم، از جمله بسیاری از جوانان- متأسفم که بگویم- به این ذهنیت شکل دادهاند که محدودیت در آزادی بیان اغلب چیز خوبی است.»
او میگوید: «البته، تمام هدف آزادی بیان این است که شما باید به کسی که با او موافق نیستید اجازه دهید حرفش را بزند.»
چاقو؛ رمان جدید رشدی «یک داستان عاشقانه و ترسناک»
سلمان رشدی به یاد میآورد که چگونه زمانی که در خون خود غلتیده بود، به شکلی «احمقانه» به وسایل شخصی خود فکر میکند. او نگران بود که کت و شلوارش با مارک رالف لورن خراب شود، و مبادا کلید خانه و کارتهای اعتباری از جیبش بیفتند.
«البته در آن حال، این فکر مضحک به نظر میرسد اما همان لحظه، این بخشی از من بود که قصد نداشت بمیرد. بخشی از من بود که میگفت به کلیدهای خانه نیاز دارم، به آن کارتهای اعتباری نیاز خواهم داشت.»
سلمان رشدی میگوید که این یک «غریزه بقا» بود که به او میگفت: «تو زندگی می کنی. زندگی، زندگی.»
یک سال قبل از حمله، آقای رشدی با همسر پنجم خود، راشل الیزا گریفیث، شاعر و رماننویس آمریکایی ازدواج کرد.
خانم رشدی به بیبیسی گفت وقتی که خبر این حمله را شنید، «فقط شروع به جیغ زدن کردم. این بدترین روز زندگی من بود.»
او از حضور در کنار سلمان رشدی میگوید و زمانی که پزشکان پلکهای همسرش را به هم میدوختند.
همسر آقای رشدی گفت: «من عاشق چشمان او هستم و او با دو تا از آنها خانه را ترک کرد و سپس دنیای ما تغییر کرد… اکنون من تنها چشم او را بیشتر دوست دارم که چگونه جهان را نظاره میکند.»
سلمان رشدی کتاب جدیدش «چاقو» را یک داستان عاشقانه و به همان اندازه قصهای ترسناک توصیف میکند.
او گفت: «اینجا دو نیرو با هم برخورد میکردند، یکی نیروی خشونت، تعصب، خشکمغزی و دیگری نیروی عشق. و البته، نیروی عشق در چهره همسرم الیزا مجسم شده است و در پایان، راهی که من متوجه میشوم این است که نیروی عشق قویتر از نیروی نفرت است.»
آقای رشدی گفت که دوباره رویدادهای عمومی را برگزار خواهد کرد، اما در آینده «مراقبتر» خواهد بود. او گفت «ملاحظات امنیتی اولین موضوع خواهد بود» و تا زمانی که از آن راضی نباشد این کار را انجام نمی دهد.
او افزود که «یک فرد بسیار سرسخت» است و گفت: «من زندگی محدود یا درخفا نمیخواهم. من می خواهم زندگی خود را داشته باشم.»