ب. بینیاز (داریوش)
در آخرین مقالهام با عنوان «ایدئولوژی ایرانی و پایان آن» به این نکتهی اساسی اشاره کردم که پایان ایدئولوژی ایرانی در عین حال رهایی دین از قیدِ سیاست نیز است. دین نباید به عنوان ابزاری برای اهداف سیاسی به کار گرفته شود. تاکنون جمهوری اسلامی به شدیدترین شکل از دین به عنوان ابزار سود برده است و امروز فرجام آن را میبینیم.
شوربختانه جریانهای منتسب به ملی-مذهبی اگرچه خواهان یک حکومت سکولار یعنی جدایی دین از دولت (کشورداری) هستند ولی هنوز از ادبیات دینی بهره میگیرند. اگرچه این جریانها تلاش میکنند برداشت «رحمانی» خود را به عنوان آلترناتیو در برابر برداشت خشن از دین جا بیندازند ولی این روش در ماهیت خود با برداشت خشن از دین تفاوتی ندارد، زیرا در این جا نیز باز دین به یک ابزار تبدیل شده است.
برای گسترش یا جا انداختن دادگری (عدالت) و آزادیخواهی هیچ ضرورتی ندارد که به این یا آن امام یا پیامبر یا مراجع دینی رجوع نمائیم و دوباره دین را از پنجره وارد خانه سیاست کنیم. اگرچه این گرایش یعنی رجوع به منابعِ دینی در نوشتارهای ملی-مذهبیها در یکی دو سال اخیر کمتر شده است ولی هنوز استفاده از دین (البته نوع رحمانیاش) در نوشتههای این جریانهای ملی-مذهبی مشاهده میشود.
از این رو، پیشنهاد من به این هممیهنان گرامی این است که از ادبیات دینی – حتا نوع خوشخیم آن – در ادبیات سیاسی صرفِ نظر کنند تا آخرین راهها برای ابزاری کردن دین بسته شود.
از: ایران امروز