آیا تنها مرگ دیکتاتورها برای رهایی جوامع کافی است؟

سه شنبه, 1ام خرداد, 1403
اندازه قلم متن

در پی تقاضای یک هموطن درحین نوشتن وضعیت سنجی بودم که در آن به بررسی بحران عظیم مسکن در ایران و نیز به وعده‌های پوچ رئیسی در باره ساختن بیش از۱ میلیون واحد مسکونی در سال که بعد از دوسال بر سرکار آمدن دولت وی تنها ساخت سالی ۳ هزار مسکن تحقق یافته است پرداخته‌ام، که خبر سقوط بالگرد رئیسی و همراهانش و متعاقب آن خبر مرگ وی و همراهانش در بالگرد منتشر شد.

واکنشهای مختلفی نسبت به مرگ وی اظهار شده است: برخی به رقص و پایکوبی برخاسته‌اند، برخی کشته شدن وی را به سخره گرفته‌اند واظهار خوشحالی از دریده شدن وی توسط گرگها و خرسها کرده‌اند، برخی نیز گفته‌اند آه مادران ۴۰۰۰ جوان کشور که وی در قالب عضویت در “هیات مرگ” در سال ۶۷ در اعدام آنها در زندانها نقش موثری داشت، دامان رئیسی را گرفته است و… بسیاری از این اظهارات ناشی ازدرد و زجری است که مردم ایران (هر کس به انحایی) از این نظام و مسئولین آن متحمل شده است وکاملا قابل درک است.
لازم دیدم در این نوشته کوتاه نظر خود را در باره اینگونه سوانح عمدی و یا غیر عمد و تاثیر فوت چنین عملگان استبداد را برجامعه بنویسم.
اینجانب از آنجا که به حقوق انسان و حق حیات باور دارم و به آن احترام می‌گذارم. از مرگ هر کس حتی دشمن و نیز مرگهای دلخراش، هیچ گاه شاد نمی‌شوم. چرا که از بن دندان اعتقاد دارم، انسان حقوند از سر احترام به حق حیات، آرزوی مرگ هیچ انسانی را در دل نمی‌پروراند، حتی اگر دشمن وی و وطنش باشد.
انسان حقوند از زجر و شکنجه و دریده شدن هیچ کسی حتی دشمن نیزشاد نمی‌گردد.

وجدانهای سالم، خود را در دایره تنگ نفرت و خشونت گرفتار نمی‌کنند واز منظر انسانی حقوند از بکار گیری خشونت و آرزوی زجر دیگری هر کس باشد، مستغنی هستند.
و اما چرا رفتار و عملکرد دیکتاتورها و افرادی همچون رئیسی باعث چنین باز تابی می‌شود؟
بیاد دارم آقای بنی صدر اولین منتخب قانونی مردم ایران در طول تاریخ، که ۷۴ درصد آرای مردم را جلب کرده بود، وقتی هلیکوپتر حامل وی در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۳۵۹ سقوط کرد، مردم دست به دعا شدند که به وی آسیبی نرسیده باشد. هولی جامعه را فراگرفته بود و همگان نگران جان وی بودند. هلی‌کوپتر حامل بنی‌صدر رییس‌جمهوری وقت هنگام بازگشت ایشان از نوار مرزی ایران و عراق در نزدیکی اسلام‌آباد بر اثر نقص فنی سقوط کرد ولی خوشبختانه به ایشان و هیچ یک از همراهان صدمه‌ای نرسید. آقای بنی‌صدر پس از سقوط هلی‌کوپتر در ساعت ۳۰: ۱ بامداد در گفت‌وگویی جریان وقوع این حادثه را بیان کرد و گفت: ” پس از حرکت از قصر شیرین و طی مقداری راه، استاندار به من اطلاع داد که هلی‌کوپتر دچار نقص فنی شده و مجبور به فرود اجباری می‌باشد، در این هنگام هلی‌کوپتر شروع کرد به دور زدن و وقتی آدم بیرون را نگاه می‌کرد چنین به نظر می‌رسید که روی آب پرواز می‌کند. خلبان بعد متوجه شد چراغ‌ها از کار افتاده است به هر حال ناچار آماده فرود اجباری گردید که کنترل از دست او خارج شده و هلی‌کوپتر سقوط کرد. پس از سقوط هلی‌کوپتر تیمسار ظهیرنژاد درب هلی‌کوپتر را باز کرد و کلیه سرنشینان به بیرون پریدند در این لحظه بود که متوجه شدیم قطعات هلی‌کوپتر در نقاط مختلف افتاده است. رییس‌جمهوری سپس افزود: این الحمدالله از شگفتی‌ها و نشانه کمال رحمت خداوندی است که هلی‌کوپتری سقوط کرده و متلاشی هم بشود و به هیچیک از سرنشینان کوچک‌ترین صدمه‌ای نرسد. محل سقوط در نزدیکی دهی بود و روستاییان آن ده که بعد معلوم شد کرد هستند، آمدند و خیلی شادی کردند و شگفت‌زده شده بودند. روستاییان که دارای یک جیپ و یک تراکتور بودند کلیه سرنشینان را به پاسگاه ژاندارمری آن منطقه انتقال داده و در آنجا با استفاده از اتومبیل پاسگاه به کرمانشاه آمدیم. آقای بنی صدر افزود: موقع حرکت هلی‌کوپتر هوا تاریک بود و ظاهراً این هلی‌کوپتر شب نمی‌بایستی پرواز می‌کرد. ولی چون خلبان ماهری بود لذا آماده پرواز گردید و به هر حال نقص فنی از عهده او بیرون بود و وقتی که هلی‌کوپتر به زمین سقوط کرد، از آنجا که عواطف و احساسات بشری ظاهرسازی نیست و احساسات صمیمانه است، روحیه انسانی این خلبان‌ها و همه سرنشینان خیلی برجسته بود و من هم باید از روحیه فرمانده نیروی زمینی و هم از صیاد شیرازی و از همه و همچنین از مردمی که با آن صمیمیت بر گرد ما حلقه زدند در صورتی که دیگران می‌ترسیدند که آن‌ها به ما حمله کنند، تشکر و قدردانی کنم. دهقانان آنجا کرد بودند و خیلی پرشور و بحمداله همه چیز گواهی می‌داد از الطاف خداوندی. “
بنی صدر رئیس جمهوری مردمی بود و اعمالش در جهت احقاق حقوق مردم و وفادار به آرمان مردم. از اینرو هر صدمه‌ای به وی احساسات صادقانه مردم را جریحه دار می‌کرد. نگاه مردم به وی نگاه به یک خودی و یکی از آحاد خود ملت بود. انسانی وفادار به ارزشها و خواسته‌ها و حقوق و آرمان‌های مردم که حاضر نشد تدارکاتچی قدرت خمینی شود و از اینرو علیه وی کودتا کردند. وی انسانی با شخصیت بود که با ایستادگی بر روی ارزشها و آرمان مردم نشان داد وقتی مردمی در انتخاب خود آزادند انسانهای با شخصیت و دارای توان و برنامه را بعنوان سخنگوی خود انتخاب می‌کنند.
رئیسی اما عضو” هیات مرگی ” بوده که با تشخیص ” غیر صائب آن هزاران نفر از زندانیان سیاسی و عقیدتی را که در زندان‌های نظام جمهوری اسلامی بسرمی بردند، به فرمان خمینی، در ماه‌های مرداد و شهریور ۱۳۶۷ به گونهٔ مخفیانه، اعدام و در گورهای دسته‌جمعی دفن کردند. آنهم بدون دادگاهی عادلانه. و بدینسان احساسات ملتی را (بویژه مادران و پدران و همسران و فرزندان) آنها را جریحه دار و داغدار کرده است. وی با داشتن کمترین دانشی در مسندهای مهم همچون ریاست سازمان بازرسی کشور، تولیت آستان قدس رضوی، معاونت اول قوه قضائیه، دادستان کل کشور، ریاست قوه قضائیه و نایب رئیسی خبرگان و با تقلب بر مسند ریاست جمهوری تکیه زد و از ابتدا عمله استبداد بود. وی اما مرجع سیاسی نیز نبود و فردی فاقد شخصیت بود که تنها در نظامی که مقاماتش بایستی تهی از شخصیت و دانش و اعتبار مردمی باشند، در سلسله مراتب قدرت یک نظام مستبد و متصلب جایگاهی را اشغال کرده بود. در چنین نظامی جابجایی مهره‌ها و بروی کار آوردن مهره‌ای بی دانش تر و سر سپرده تر ساده است.
نگاه مردم به وی نگاه به دشمنی است که جز قدرت و خشونت و کشتار در ذهن نداشت و با وعده‌های پوچ در مسند هایی قرار گرفته بود که نه تنها لیاقتش را نداشت بلکه با اتخاذ تصمیم‌های نابجا، فرصتهای بزرگ را از دست مردم ایران خارج کرده است و بر عمر نظامی فاسد افزوده است.
گمانه زنی هایی نیز در مورد کشتن وی و سقوط عمدی بالگرد حاوی وی و امیر عبدالهیان و ۹ نفر دیگر موجود در آن بالگرد وجود دارد. از آنجا که رژیم ولایت فقیه بسیاری از مخالفان خود را بطور فیزیکی ترور کرده و ماهیت قدرت مرتب تقسیم به دو و حذف یکی را پیش می‌گیرد، و اکنون کار به دایره تنگ مسئولانی که در راس قدرت حاکم قرار دارند رسیده، احتمال اینکه امثال مجتبی خامنه‌ای رقیبان احتمالی خود را یکی پس از دیگری از بین ببرد نیز وجود دارد. همانگونه که رفسنجانی این ایرانگیتی فاسد را که از ابتدا با میر غضبش فلاحیان در چه جنایات وقتلهای زنجیره‌ای و کودتاها و وابستگی‌ها و تخریبها که دست نداشت “استخری” کردند و بعنوان رقیب خامنه‌ای و فرزند او از سر راه برداشتند. البته مساله رقابت بر سر جانشینی خامنه‌ای امری مهم است که بررسی آن را به وقت دیگری بایستی موکول کرد.
اما همانگونه که ذکر آن رفت، رئیسی فاقد شخصیتی بود که فقدانش ضایعه‌ای حتی برای نظام حاکم محسوب شود چه خواسته برای مردم.
حتی در جستجوی جسد رئیسی، نظام ولایت فقیه استثناهایی را قائل شد که دشمنی نظام را با حقوق مردم آشکار تر کرد. زیرا به یکباره هم از اتحادیه اروپا کمک خواستند تا با ماهواره به جستجوی محل سقوط بالگرد حاوی وی و همراهانش کمک کند (به قول ظریفی با اینکار نیز به قدرتهای خارجی امکان دادند خاک ایران را مورد شناسایی دقیق قرار دهند) و هم از ترکیه تقاضای بکار گیری پهپادی از نوع آکینجی بایراکتار کردند که به تجهیزات دید در شب مجهز بود و به کمکهای بین المللی پاسخ مثبت دادند ولی وقتی نوبت زلزله و سیل و فجایع طبیعی برای مردم می‌رسد و یا نیاز به واکسن کرونا می‌شود، به یکباره جان مردم بی ارزش می‌شود و این نظام مستبد کمکهای انسانی بین المللی را رد می‌کند.
اما فوت کسانی که در جنایات و تخریب دست داشته‌اند، مایه تاسف است از اینرو که‌ای کاش امثال رئیسی ورفسنجانی زنده می‌ماندند و در آینده‌ای نزدیک در یک دادگاه عادلانه مردمی، از تمامی موهبات نظامی دموکرات و انسانی که توسط یک ملت دموکرات و رشید و حقوند در اختیار هر انسانی قرار داده می‌شود، نیز بهره می‌بردند و برخلاف ۴۰۰۰ جوان وطن که حتی از داشتن وکیل بی بهره بودند، از امثال وی حق داشتن وکیل سلب نمی‌شد و در این دادگاه فرصت می‌یافت چگونگی شکل گرفتن استبداد و عمله استبداد شدن را و اطاعت از اوامر ونواهی قدرت را شرح دهند، تا ملتی به عینه از هر آنچه پشت پرده بر خلاف رای و نظر و خواسته آنان در سرای قدرت مستبد انجام می‌گیرد، بطور دقیق مطلع شود. و مسلما دادگاهی مردمی و دموکرات بر مبنای حقوق، رای خود را نیز صادر می‌کرد. همین تجربه گرانقیمت را مردم افریقای جنوبی با جانیان حکومت آپارتاید کردند. مرگ امثال رئیسی فرصتی است برای مردم ایران که ضوابط یک نظام حقوند را در آینده ایران به خود یاد آور شوند و فرصت را برای از پی گرفتن ادامه جنبش خود مغتنم بشمارند.
این نوع اطلاعات و نمایان شدن قبح زور پرستی و استبداد از زبان عملگان استبداد است که به کار نسل امروز و نسلهای آینده می‌آید. این گونه تمرین دموکراسی حتی با دشمن است که می‌تواند مفید به حال آینده مردم و زیست در صلح و آرامش و دروی از چرخه مخرب خشونت باشد. نه گفتن به نظامی سراسر فساد که هیچ امنیت قضایی در آن متصور نیست، اتفاقا ضرورت نظامی دموکرات و ملتزم به ضوابط و امنیت قضایی بدون تبعیض را یاد آور وجدانها می‌کند.
شاعر دنیا دیده ایران سعدی بی دلیل نسروده:
آرامش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
عدالت از قدیم جزو عناصر پایه‌ای فرهنگ کهن ایران بوده است.
از یاد نبریم که رعایت عدالت در حق دشمن، به هیچ وجه یاری رساندن و موافقت با وی نیست. رعایت عدالت در حق همگان، ضامن زیستی برخوردار از امینت و بدور از خشونت است.
مبارزه علیه نژاد پرستی، علیه استعمار، علیه نظام طبقاتی، علیه استثمار اقتصادی، علیه برتری مذهبی و قومی، علیه تحقیرو بکار گیری خشونت بر ضد زنان، مبارزه در راه ایجاد مشارکت دموکراتیک مردمی و مبارزه عاری از خشونت برای ایجاد دگرگونی‌های اجتماعی و سیاسی، از واجبات آینده ایران است و نیازی به بکار گیری خشونت و حس تنفر ندارد.
اگر از امروز ما مردم ایران تمرین دوری جستن از چرخه مخرب خشونت را شروع نکنیم، بازدر آینده قدرت بر روی کار آمده، با حذف خوبان و محبوبان ملت شروع می‌کند تا نوبت به بدان و دشمنان برسد و روی صلح و آرامش و عدالت را نخواهیم دید.
گاندی نیز که اندیشه خشونت پرهیزی را رواج داد و بر اساس آن مبارزه‌ای موفق بر علیه استعمار انگلیس را به پیش برد، بر قدمت حق و ملایمت تاکید می‌کند، آنجا که می‌گوید:
“چیز تازه‏ای ندارم که به جهانیان یاد بدهم. حق و ملایمت مانند جبال دنیا قدیمند”
و یا وقتی اظهار می‌کند: “ملایمت و عدم خشونت در شکل مثبت خود عبارت است از محبت به معنای وسیع و نیکی عظیم. هنگامی که شما پیرو طریقه ملایمت و عدم خشونت شدید، نه تنها باید دشمن را دوست بدارید بلکه باید رفتار شما در قبال خطاهای دشمن که با شما بیگانه است درست مانند رفتاری باشد که با پدر و یا فرزند خطاکار خود دارید. انسان نمی‏تواند دشمن خود را فریب بدهد و یا از او بترسد و یا او را بترساند”.
دوست داشتن دشمن، به معنای همکاری با دشمن و پذیرفتن رفتار و نظریات وی و یا عدم مبارزه با آن نیست، که اگر اینگونه بود گاندی با استعمار انگلیس در نمی‌افتاد.
بلکه یاد آوری و زنهاری است به انسان که تو نباید عکس العمل دشمن شوی و از انسانیت و الزامات حقوقی انسانیت خارج شوی وگرنه از جنس همان خواهی بود.
اندیشه خشونت پرهیزی را آقای ابوالحسن بنی صدر به عملی پویا و سازنده یعنی اندیشه خشونت زدایی بر اساس موازنه منفی ارتقا داد بدین معنی که نه تنها انسان خردمند در هنگامه تنگنا وقتی با خشونت مواجه می‌شود، با علم بر اینکه حق و سازندگی زور نمیطلبند و از بکار گیری زور بی نیاز‌اند، حتی المقدور خرد خود را بکار می‌گیرد که با پرهیز از بکار گیری خشونت، برعکس عملی را انجام دهد که دشمن را از بکار گیری خشونت نیز باز دارد. و از دایره تنگی که دشمن برای او می‌سازد و سیکل معیوب خشونت خارج شود و روشهایی را اتخاذ کند که بدور از تخریب و سرتاسر سازندگی باشد. بنی صدر در همه نوشته‌ها و مصاحبه‌های خود از روشهای خشونت زدایی مثال می‌آورد. اینجانب افتخار این را داشتم که طی چند مصاحبه که با ایشان در تلویزیون سپیده استقلال و آزادی بعمل آوردم، ایشان این روشها را به مردم معرفی کنند (۱). وی حتی در آخرین روزهای حیات پر برکتش نیز بر روی کتابی به همین نام کار می‌کرد که درآن روشهای عملی خشونت زدایی را تبیین کرده است. این اندیشه منبعث از فرهنگ کهن موازنه منفی در ایران و حقمداری در دین اسلام است (که رئیسی نماد بازی و تحریف آن دین مظهر مروت و عدالت بود) و به مردم امکان می‏دهد تجربه جمعی را بیازمایند و به توانایی سازندگی خود بدور از هر خشونتی خود آگاهی بیشتری پیدا کنند.
باشد که ما مردم هدفمند ایران جنبش انقلابی خود را از سر گیریم و مانعی همچون رژیم ولایت مطلقه را از سر راه برقرای ایرانی آباد و آزاد و حقوند و دموکراتیک و آزاد و پر عدالت برداریم.

ژاله وفا
عضو مجامع اسلامی ایرانیان
jalehwafa@yahoo.de

ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱-

روش شناسی قسمت (۱۰) ویژگیهای زبان قدرت و زبان آزادی: مصاحبه تلویزیون سپیده با آقای بنی صدر
لینک صوتی
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-97-01-15sepideh
لینک تصویری
روش شناسی قسمت (۱۱) قواعد خشونت زدائی: مصاحبه تلویزیون سپیده با آقای بنی صدر
لینک صوتی
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-97-01-22
لینک تصویری
https://www.youtube.com/watch?v=I3DH947_0zA

روش شناسی بخش ۱۲- پاسخ به بینندگان در باره قواعد خشونت زدائی: گفتگو با آقای بنی صدر
لینک صوتی
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-97-03-23sepideh
لینک تصویری
https://youtu.be/43v24pfgKGI

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.