سایه‌ی بلند گذشته و درگذشته‌گان

پنجشنبه, 3ام خرداد, 1403
اندازه قلم متن

اکبر کرمی

ترکیه با تغییر خط و دگردیسی در نظام سیاسی خود در بنیادها در تکاپو‌ی آن بود که آینده را از خیر و شر گذشته برهاند! همه چیز گواه آن است که هم‌سایه‌ها‌ی ما تا حد بسیاری پیروز و کام‌یاب بوده‌اند و اگر بخت یارشان باشد و تب اسلام‌گرایی (۱) فروکشد، آن‌ها در خط پیروزی‌ و پیش‌رفت افتاده‌اند.
در همانندی با ترک‌ها‌ی هم‌سایه، محافظه‌کاری ایرانی نگذاشته است و هم‌چنان نمی‌گذارد ما از سایه‌ی پیشینیان به درآییم، و پیش رویم. انگار سایه‌ی بلند درگذشته‌گان و گذشته یکی از بنیادها‌ی توسعه‌نایافته‌گی و وامانده‌گی در ایران است. (۲) برای این انتخاب‌ها شوندها، فرنودها، و برگفت‌ها‌ی گوناگونی می‌توان پیش گذاشت؛ حتا دلیل‌تراشی‌هایی هم پیش گذاشته شده است؛ تکاپوهایی که ریختی از «کودک‌مانده‌گی» است و می‌خواهد این ضعف و آسیب را به قوت و قدرت دگردیسد.

اضطراب جدایی دش‌واری‌ی نخستین ماست! همانند کودکی که هنوز آماده نیست از آغوش گرم مادر یا شانه‌ی بلند و آرام پدر کنده شود، ما هنوز آماده نیستیم که از گذشته بگذریم؛ و آینده را مهندسی کنیم. انگار ما هنوز آن‌قدر بزرگ، بالغ و عاقل نشده‌ایم که بتوانیم و بخواهیم روی پاها‌ی خود بایستیم و آینده را در قامت خود و با پسند خودمان رقم زنیم! در همانندی با هم‌سایه‌گان خود در ترکیه سرگردانیم، و هنوز دریافتی ژرف از جهان‌ها‌ی آینده و امکان‌ها، و ناامکان‌ها‌ی آن نداریم!
این روان‌نژندی یا تیزتر و ژرفت‌تر، فرهنگ‌نژندی از کجا می‌آید؟ و چرا چنین سخت ما را تخته‌بند گذشته‌ها و درگذشته‌گان کرده است؟ چرا ما ایرانیان می‌خواهیم گاهی به ۲۵۰۰ سال پیش، گاهی به ۱۴۰۰ سال پیش، و گاهی به ۴۵ سال پیش بازگردیم؟ چرا ما نمی‌توانیم فرزندان زمانه‌ی خود باشیم؟
چرا ما بر این پنداریم که تاریخ اشتباه کرده‌ است؟ و شکست درگذشته‌گان ما حق آن‌ها نبوده است؟ و شکست گذشته‌ی خویش یا درگذشته‌گان را نمی‌پذیریم؟ و نمی‌توانیم با آن کنار آییم؟

بدپنداری نشود. نمی‌خواهم بگویم ذاتی در ایران و ایرانی هست که او را زمین‌گیر کرده است؛ نه. می‌خواهم بگویم ما در سنتی پرزور، مدنیتی دارازدامن و گذشته‌ای باشکوه (که برای ما ساخته شده است) گرفتار شده‌ایم. ما را گذشته و خاطره‌ی آن به دام انداخته و شکار کرده است. گذشته‌ای که به آسانی امکانی برای چرخش تمدنی و آفرینش راه‌ها‌ی تازه نمی‌گذارد. (۳)
برای ما چندان عجیب نیست اگر آینده ادامه گذاشته است. چه، خاطره‌ی آن گذشته‌ی باشکوه (راست یا ناراست) ما را اراده‌گرا، آرمان‌گرا و نورآباد (Utopia)‌ی کرده است؛ و چندان نگران نمی‌شویم اگر از یک زورآباد (Distopia) به زورآبادی دیگر در کوچ‌ایم. پایانیدن به این گشت‌آور تسلیم و خشم آسان نیست؛ بیرون آمدن از این گذشته و خیال خوش آن شهامت و جسارت بسیار می‌خواهد که انگار (همانند همه درمانده‌گان و وامانده‌گان) در ما نیست!
دل‌کندن از یک گذشته‌ی باشکوه و درگذشه‌گان شگفت‌انگیز (که از هند تا یونان حکم می‌راندند) چندان آسانی نیست؛ و از عهده‌ی همه‌گان نمی‌آید! غم شیرین دوری (نوستالژی) جدایی و گذشته دامی است که کم‌تر -از پاافتاده‌ای-می‌تواند پا‌ی خود را از آن برهاند. (۴)

اکبر کرمی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس‌ها
۱) اسلام‌گرایی ریشه‌ها‌ی گوناگونی دارد؛ با این همه بسیاری از این ریشه‌ها دست‌کم در شرق‌میانه در جایی به اضطراب‌ها‌ی جنسی مردمان این منطقه می‌رسد؛ و از آن سیراب می‌شود. اضطراب‌هایی که خود ادامه‌ی راست‌کیشی در این منطقه است و به اضطراب راست و ناراست می‌رسد. روانی ناآرام و گرفتار «حق بودن» که نگذاشته‌ است جایی برای «حق داشتن» باز شود. از گفتمان حق داشتن است که انگارهای قانون، حکومت قانون، قرارداد اجتماعی، فردگرایی، آزادی و دمکراسی زاده می‌شود. اضطراب جنسی را باید برآمد انسان‌شناسی و اخلاق جنسی‌ی ویژه‌ای دید که در این منطقه بسیار عادی و جا افتاده است. اضطرابی که به هراس از آزادی جنسی می‌رسد؛ و برآمد آن هراس از آزادی است. چنین هراسی است که هسته‌ی سخت وامانده‌گی (دست‌کم در ایران) آشکار می‌کند. این باره و ادعا را در کتاب «سکس و دمکراسی» از گوشه‌ها‌ی گوناگون کاویده‌ام.
۲) وامانده‌گی بیش از توسعه‌نایافته‌گی است؛ ایرانیان بیش از دو سده است که خواهان توسعه و پیش‌رفت هستند، اما گرفتاری‌هایی هست که در بنیادها امکانی برای گذار از سنت نمی‌گذارد. وامانده‌گی ریختی از انحطاط (Decline) است؛ که تا ستایش از آن ادامه پیدا می‌کند. به عنوان نمونه در این بازه‌ی زمانی تغییر خط هم در میان ترک‌زبان‌ها‌ی هم‌سایه و هم در ایران باره‌ی نظر بوده است. در ترکیه چنین خواستی پیش رفت، اما در میان فارسی‌زبان‌ها به جهت محافظه‌کاری مذهبی‌ها و ملی‌گراها چنین خواستی در نطفه کشته شد. مذهبی‌ها نمی‌خواستند بند ناف زبان فارسی را از اسلام و قران ببرند؛ و ملی‌گراها هم نمی‌خواستند این بند ناف را با گذشته و سنت تاریخی ایرانی ببرند. جمهوری‌خواهی هم همین سرنوشت را داشت.
۳) هم‌ایستاری (Homeostasis) و حتا لختی (Inertia) در یک سنت بزرگ و سنگین همانند سنت ایرانی و سنت عثمانی بردار پرزوری است که در سو دادن به آینده نقش بسیار مهمی بازی می‌کند.
۴) نقد ایران، اسلام و گذشته نباید به انکار هیچ‌کدام، یا حتا انکار شکوه آن‌ها برسد؛ هر مدنیتی امکان‌ها و ناامکان‌هایی دارد که در جای‌گاهی ویژه ممکن است بختی خوش یا ناخوش بیافریند. به داستان فرگشت نگاه کنید. همه‌ی جان‌داران (زنده‌ها) برآمد فرگشت هستند، اما رنگارنگی و گوناگونی آن‌ها برآمد بخت است. در فرگشت انسانی و تاریخی هم چنین است. گوناگونی و رنگارنگی آدمیان در پایان و در بنیادها برآمد بخت است. کسانی که در گذشته گرفتار مانده‌اند، از امکان تغیر بخت خود سرباز می‌زنند.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.