عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اگرچه ستارۀ بی چونوچرای مناظرۀ چهارم مصطفی پورمحمدی است اما او را نمیتوان برندۀ مطلق دانست چون میوۀ تقابل با سعید جلیلی را دو نامزد دیگر چیدند. زیرا از یک طرف فضا را برای مسعود پزشکیان آسان کرد تا از فشار حملۀ ۴ نفر خلاص شود و از سوی دیگر محمد باقر قالیباف نیز از تیررس خارج شد و جز حملات گاه و بیگاه به دولت روحانی که لقلقلۀ زبان هر ۴ نفر شده همان سخنان قبلی را شرح میداد. ( این نوشته تنها درباره مناظره چهارم است نه درباره عملکرد آقای پورمحمدی در مناصب گذشته که درجاهای دیگر در معرض پرسش و نقد قرار گرفته).
اگر قالیباف و جلیلی در نهایت بازی را به پزشکیان ببازند یکی از متهمان اصلی علیرضا زاکانی معرفی خواهد شد چه کنار رفته باشد و چه نه. اگر رفته باشد تنها نامحبوبیت خود را به سبد نامزدی که به سود او انصراف داده واریز میکند و متهم به بیاخلاقی و بیپرنسیبی خواهد شد چون گفته بود میمانم و اگر مانده باشد بخشی از روی گردانی را به حساب او خواهند گذاشت.
البته اگر رفته باشد خود آن را به گذشت تعبیر خواهند کرد. در لغت نامۀ آنان کلمات معنی خاص خود را دارد. مثلا واردات واکسن در یک دولت عین خیانت و به زیان منافع ملی است و در دولت دیگر کاری جهادی.
این که نفت را ارزانتر به چینیها بفروشی و تمام پول آن را ندهند و بخشی از پول باقی مانده را با بهره به عنوان مبلغ قرارداد اتوبوس قبول کنند هم معنی نوین سرمایه گذاری است و تازه به سبک آقای زاکانی می توانی به رخ بکشی و نگویی تا دیروز می گفتند در داخل می توانیم.
رفتار زاکانی مثل یک مدافع پرخطا در بازی فوتبال بود که مدام پشت ۱۸ موقعیت ضربۀ کاشته برای حریف ایجاد میکرد و بعید نیست در مناظرۀ پنجم و آخر- امروز سه شنبه- خطایی مرتکب شود که برای پزشکیان ضربه پنالتی به دنبال داشته باشد.
زاکانی البته هیچ بختی ندارد. چه بماند و چه برود بازنده است. از همین حالا به خاطر این گفتار و رفتار بازنده است.
او نوبت با پیش کشیدن بحث کرسنت در واقع سعید جلیلی را گرفتار پورمحمدی کرد به گونه ای طرف جدل با روحانیِ سخنور قرار گرفت و بارها از کوره به در رفت و از ژست طمأنینه در سه مناظرۀ قبلی خارج شد و تازه مردم دانستند سایه نشینی او از چه جنسی بوده و خیلی هم هندوانۀ دربسته نبوده و طی این همه سال مانع و سد چند کار بزرگ بوده: اف یا تی اف و کرسنت و انجمن های غیر دولتی.
لایه اولی که از او برداشت افشای دلیل مخالفت با پیوستن ایران به افایتیاف بود. این که گفته بود اگر غیر حسن روحانی دولت را در اختیار داشت مخالفتی نداشت. او این ادعا را تکذیب نکرده و توضیح صریحی هم دربارۀ آن نداده است.
لایه دوم که برداشت این بود که وقتی در سال های ۸۴ تا ۸۷ وزیر کشور بوده و در ادامه روش دولت دموکراتیک اصلاحات به انجمنهای مردم نهاد یا سمنها مجوز میداده جلیلی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی مخالفت کرده و پوششی برای انقلاب مخملی دانسته است!
این دومی را هم تکذیب نکرد و حتی گفت پوششی بودهاند و سمن واقعی را دانشگاه و هیأت دانست. در صورتی که هیأت مذهبی که نیاز به دریافت مجوز از وزارت کشور ندارد و دانشگاه هم دانشگاه است. منتها سعید جلیلی تصوری از دانشگاهی غیر از مجموعه بسته ای که در آن تحصیل کرده ندارد.
لایه سوم این بود که پورمحمدی در مقام رییس سازمان بازرسی کل کشور فارغ از نوع قیمت گذاری گاز در قرارداد کرسنت می خواسته از منافع آن بهره مند شویم ولی سعید جلیلی مانع شده و بیش از ۲۰ سال است خسارت های آن را میپردازیم و بهره نمیبریم.
نگاه مدیران ارشد نفت به پیمانکاران بینالمللی نفت و گاز در شرایط عقب افتادن در رقابت های منطقه ای این بوده که برداشت کنیم تا رقیب برنداشته است. مثل دو نفر که در یک لیوان و با دو “نی” مینوشند و اگر یکی ننوشد و برود دنبال “نی” دیگر وقتی نی را پیدا کرده برگردد دیگر نوشیدنییی در کار نیست و شریک همه را نوشیده و قابل اثبات و تفکیک هم نیست!
داستان گازهای مناطق مشترک یا گازی که بیحاصل میسوزد و آلوده میکند همین است اما در نگاه جلیلی و زاکانی نی، مهم است نه نوشیدنییی که مینوشیم و خنده دار این که از ارزآوری هم میگوید!
استراتژی مشترک ۴ نامزد در برابر یک نفر در مناظره این است که مانند احمدینژاد در انتخابات ۸۸ منکر استقلال مسعود پزشکیان شوند و همان گونه که احمدینژاد در ۸۸ هاشمی رفسنجانی را پشت پردۀ میر حسین موسوی میدانست (در حالی که نزد امام شخصیتی هم تراز آخرین نخست وزیر ایران داشت) این چهار نفر هم حسن روحانی را پشت پرده پزشکیان میدانند و به خاطر حمایت وزیرانی چون ظریف و آذری جهرمی از او دولت پزشکیان را دولت سوم روحانی بدانند در حالی که وزارت در دولت خاتمی هم ملاک نیست چه رسد به این که پزشکیان اساسا وزیر دولت روحانی نبوده است.
در نگاه اینان دولت آقای رییسی مقدس است چون از انتخابات غیررقابتی و از قبل چینشیِ ۱۴۰۰ برآمده بود و رییس آن هم در سانحۀ سقوط بالگرد جان باخته ولی دولت روحانی قابل سرزنش است ولو ترامپ قاتل سردار سلیمانی در مقابل او بوده باشد و داعش و درگیر کرونا.
به همین خاطر دغدغۀ اینان دولت سوم روحانی و دولت سوم خاتمی است نه دولت دوم ترامپ و میگویند حالا کو تا ۸ ماه دیگر در حالی که از تیر تا آبان ۴ ماه است نه ۸ ماه. آن یکی هم ۲۰۰ میلیون و دومیلیارد را اشتباه بیان کرد یا میپنداشت اشغال سفارت انگلستان در سال ۹۵ بوده و با این که ادای احمدی نژاد را در میآورد نمی داند او بارها این موضوع را به مخالفان خود نسبت میداد. به مخالفان درون اصولگرایان نه بیرون.
ماندن یا رفتن قاضیزاده البته چندان مهم نیست هر چند به خاطر اصرار بر انتساب به مرحوم رییس جمهور فقید آرای او به منزله میزان رضایت از عملکرد دولت فعلی مستقر محاسبه خواهد شد و به نفع دولتی هاست که او را به رفتن توصیه کنند تا آرای او میزان رضایت از دولت فعلی را نشان ندهد. دولتی که به تعبیر روحانی انگار اصلا نیست و این سه سال را نادیده میگیرند که مدام به دولت دوازدهم میتازند!
در قضیه رفتن و ماندن تکلیف پزشکیان البته روشن است. قصه بر سر ماندن یا رفتن آن دو دیگر است: جلیلی و قالیباف.
نشانه های رفتن جلیلی مشهود نیست ولی کناره گیری ناگهانی قالیباف بیآن که بگوید به کی رأی میدهد محتمل است.
اگر هدف پورمحمدی از تهاجم دوشنبه شب یاری پزشکیان بوده باشد خود او هم شاید کنار بکشد هر چند که در قالب دولت قرار کلی با ملت قرار گذاشته و خوب نیست اگر سر قرار نیاید.
اما اگر ضریب دادن به خود فارغ از دو جناح و ترسیم نوعی ضلع سوم و از سایه به درآوردن سعید جلیلی بوده باشد میماند و پایگاه رأی خود را دارد هر چند که رییس جمهور شدن او در هیچ پیشبینییی جایی ندارد.
کار مهم مصطفی پورمحمدی در مناظره ها این بوده که سعید جلیلی را از سایه بیرون آورده و زیر آفتاب نشانده و آن قدر این آفتاب تند و تیز بود که جاهایی صدای او بلند شد و تازه مردمان دانستند چه نقش پررنگی داشته مرد سایه نشین و این گونه نبوده که سر او تنها در کتاب و مطالعه بوده باشد و اهل اقدام بوده است.
منتها چه اقدامی؟ این که در کار روحانی و زنگنه و پورمحمدی بگذارد تا اولی نتواند موانع بین المللی شدن اقتصاد ایران را با پیوستن به قراردادهای بین المللی مالی بردارد و دومی نتواند از مزایای فروش گاز ولو به قیمت پایین به اقتضای نسبت با قیمت نفت بهره مند شود و سومی هم به جای ان جی او سراغ هیأت های مذهبی و سنتی برود و به بقیه مشکوک باشد.
شگفتی این نیست که روحانیِ مناظره نهجالبلاغه نمیخواند و پزشکیان پزشک میخواند. شگفتی بزرگ این است که معاون پیشین وزارت اطلاعات در وزارت کشور نگاه امنیتی نداشته و سعید جلیلی داشته و مانع شکل گیری می شده است!
مصطفای پورمحمدی برای آخرین مناظره چه آشی برای سعید جلیلی پخته است؟ وقتی در شبانگاهان او را از سایه بیرون آورد و زیر آفتاب اطلاعات خود گذاشت امروز و زیر آفتاب پنجمین روز تابستان با او چه خواهد کرد؟
آیا پزشکیان از این فرصت برای پایان مماشات با باقر قالیباف بهره خواهد برد و توپ دریافتی از پورمحمدی را به گل بدل میکند؟!