حامد آئینه وند
📌طراحان عملیات هفتم اکتبر موسوم به طوفان الاقصی هر گز تصور پاسخگویی اسرائیل به شکل و اندازه ای که تا کنون انجام شده را نداشتند و گمان داشتند با گروگان گیری بابی برای مذاکره و تبادل گروگان ها و اخذ برخی امتیازات گشوده می شود، حماس مواضعش را در غزه تثبیت می کند، مانع پیوستن عربستان و قطر به توافق آبراهام می شود و احتمالا در مدت کوتاهی نیز کشورهای عربی که عادی سازی روابط را با اسرائیل آغاز کرد ه اند از مسیر خود باز خواهند گشت. همینقدر فانتزی و غیر واقع بینانه دست به عملیاتی زدند تا باز دارندگی اسرائیل را خدشه دار کنند و امتیازاتی بگیرند در حالی که طرف مقابل نه تنها با انواعی از عملیات های نظامی، سیاسی و سایبری قصد احیا باز دارندگی کرده است بلکه به چیزی جز نابودی حماس و در واقع نوار غزه و ملت مظلوم فلسطین رضایت نمی دهد. روشن است نابودی حماس امکان پذیر نخواهد بود اما صورت حساب عملیات طوفان الاقصی خسارت سنگین کمر شکنی برای حماس و منطقه بوده است و به رغم فشارهای جهانی برای آتش بس و توقف کشتار ساکنان غزه تا کنون قدمی راهگشا در این مسیر برداشته نشده است. سیاست مقابله حماس با اسرائیل شباهت زیادی به نوع مقابله جمهوری اسلامی با ایالات متحده دارد: نعمت تحریم ها وضعیت اقتصادی را به جایی رسانده که در سال ۱۳۸۳ در ایران از هر ده نفر یکی فقیر بوده حالا از هر سه نفر یکی. حماس هم ۱۲۰۰ نفر اسرائیلی را مجموعا در این عملیات کشته اما تا کنون نزدیک به ۴۰ هزار نفر کشته و دو برابر این تعداد نیز زخمی و قطع عضو شده اند.
📌نگاهی کوتاه به وضعیت محور مقاومت (اصطلاحی که منظور از آن، ائتلاف نانوشتهای میان جمهوری اسلامی، دولت بشار اسد در سوریه و حزبالله لبنان به اضافه گروههای شبهنظامی شیعه عراقی، گروههای شبهنظامی سوری طرفدار اسد و انصارلله یمن است) نشان می دهد وضعیت مردمانی که تحت سلطه این محور در خاورمیانه زندگی می کنند دست کم طی دهه گذشته به شدت فقیر شده و وضعیت زندگی شان نسبت به دو دهه پیش از آن بسیار بدتر شده و به رغم آنکه محور مقاومت مدعی است که اتخاذ سیاست های مقابله جویانه با اسرائیل و غرب در راستای زندگی بهتری برای مردم و تامین منافع ملی بوده است اما خروجی سیاست گذاری های آنان در عمل به تشدید فقر و گرسنگی و تنزل کیفیت زندگی شهروندان انجامیده و در حوزه نظامی و غرور ملی نیز که مدعی دستاوردهای بی شماری هستند صرفا رشته عملیات هایی از تحقیر قابل مشاهده است که از تهران تا بیروت میتوان به تماشای آن نشست. از ترور قاسم سلیمانی در عراق و نحوه پاسخگویی جمهوری اسلامی که به فاجعه سقوط هواپیمای اوکراینی انجامید تا ترور فخری زاده در آبسرد تا ترور فرماندهان سپاه در کنسولگری ایران در دمشق، ترور هنیه در تهران و حالا هم انفجار بی سابقه پیجرهای اعضای حزب ا.. در بیروت که تعداد ی کشته و بیش از دو هزار زخمی با جراحات شدید داشته که سفیر ایران در لبنان نیز یکی از آنهاست.
📌اگر منظور از مقاومت همین وضعیتی باشد که در ایران و سوریه و یمن و لبنان در جریان است برای حیات و توسعه اسرائیل هیچ محوری به اندازه همین محور مقاومت و سیاست های آن «آورده» نداشته است. ملت هایی فقیر، زیر ساخت هایی فرسوده و نابود، نخبگان فراری در حال خدمت در غرب، شکاف عمیق دولت ملت، نابودی سرمایه اجتماعی و البته اقلیت حاکمی که هر روز وضع بهتری از گذشته دارد و از دور زدن تحریم هایی که محصول سیاست های خودشان است و عدم شفافیت و تبعیض در نظام حکمرانی اقتضای اصلی آن، ثروتی اندوخته اند که مایه شگفتی است. مسلما اقدامات اسرائیل در منطقه و نسل کشی در غزه محکوم است و من بارها بر محکومیت آن اذعان کرده ام اما آیا سیاست های محور مقاومت به راستی برای ملت های تحت سلطه این محور که مهمترین عضو آن را ایران می دانند زندگی بهتری آورده است؟ آیا این مقابله های نابرابر که فقط اسباب تحقیر هر چه بیشتر محور مقاومت را فراهم کرده است در راستای «عزت، حکمت و مصلحتی» است که آقای خامنه ای تحت عنوان «دکترین سیاست خارجی جمهوری اسلامی»عنوان کرده اند؟ آیا این تحقیرهای رنگین کمانی از فخری زاده و هنیه در تهران تا فرماندهان سپاه در دمشق و اعضای حزب ا.. در بیروت برای پایان دادن به سیاست های شکست خورده کافی نیست؟