ایران وایر – فرامرز داور
یک سال پس از شروع جنگ در غزه میان اسراییل و «حماس»، گروه شبهنظامی مورد حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نقش دولت ایران در تحولات منطقه به حداقلیترین میزان خود در سالهای اخیر رسیده است و نماینده ایران دیگر آشکارا از نظامیان نیروی قدس است.
***
جنگ در ۱۵مهر۱۴۰۲ با حمله حماس به اسراییل درحالی آغاز شده بود که «علی خامنهای» چند روز بعد، از مرکز آموزش نظامی در تهران اعلام کرد از حمله تمجید میکند، اما نظام نقشی در آن نداشته است.
ادعایی که شش ماه بعد در زمان مرگ «محمدرضا زاهدی»، سرتیپ سپاه پاسداران در حمله اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق تا حدی پس گرفته شد. زاهدی از سوی نیرویهای سیاسی نزدیک به خامنهای، یعنی «جبهه پایداری»، از طراحان حمله حماس به اسراییل معرفی شد.
نقش صفردرصد دولت ایران در سیاست منطقهای
در واپسین هفتههای وزارت، وقتی خبرنگاری از «محمدجواد ظریف»، وزیر خارجه ایران (۱۳۹۲-۱۴۰۰) درباره میزان اختیار او و اینکه چه میزان از سیاستهای منطقه جمهوری اسلامی در دست وزارت خارجه است پرسید، پاسخی صریح و کوتاه شنید: «صفر درصد.»
بازتاب این «صفر» در نقش دولت جمهوری اسلامی در منطقه، خصوصا پس از جنگی که ۱۵مهر میان اسراییل و حماس آغاز شد، واضح تر شد.
پس از کشته شدن «حسن نصرالله»، رهبر حزبالله لبنان که با سابقهترین و معتمدترین فرد در میان گروههای شبه نظامی به جمهوری اسلامی بود، مشخص شد که تلاش جمهوری اسلامی برای برقراری آتشبس در غزه، کمترین موفقیتی نداشته است.
در آن مقطع «اسماعیل هنیه»، رهبر حماس در جریان سفرش به تهران برای حضور در تحلیف «مسعود پزشکیان»، با هدف قرار دادن محل اقامتش در شمال پایتخت کشته شد.
دولتهای عضو سازمان همکاری اسلامی با پیشنهاد برگزاری نشست اضطراری در تهران موافقت نکردند، اما جلسهای در جده تشکیل که مهمترین صدای آن، اعتراض ایران به ترور بود.
بیاثر بودن خودداری از «خونخواهی» هنیه بر آتشبس
قبلتر علی خامنهای در پیامی از «خونخواهی» هنیه گفت و جمهوری اسلامی اعلام کرد هرچند در میانجیگری مصر، آمریکا و قطر بین اسراییل و حماس شرکت نمیکند، اما حامی آن است و تا زمانی که مذاکره در جریان است دست به اقدامی برای «خونخواهی» هنیه نمیزند که تلاش برای آتشبس را مختل کند.
از آنجا که دولت جمهوری اسلامی موجودیت اسراییل را به رسمیت نمیشناسد، امکانی هم برای حضور در جلسات سیاسی، حتی برای کمک به حماس و گروههای نیابتی خود ندارد.
قطر هم اسراییل را به رسمیت نشناخته، اما در میزان ابتکار سیاسی، وضعیت آن قابل مقایسه با حکومت ایران نیست. همین یک نمونه، علامتی از حد حضور دولت ایران در بزنگاههای سیاسی در منطقه است.
دو ماه پس از ترور هنیه در تهران، وقتی نصرالله در عملیات هوایی اسراییل در حومه بیروت کشته شد، پزشکیان گفت: «ادعاهای سران آمریکا و کشورهای اروپایی هم که در ازای عدم پاسخ ایران به ترور هنیه وعده آتشبس میدادند، تماما دروغ بود.» طی این مدت، اسراییل تمامی فرماندهان اصلی و راس نظامی حزبالله را از بین برد.
حالا دیگر روشن شده بود که جمهوری اسلامی در تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک خود برای برقراری آتشبس در غزه ناکام بوده، چه رسد به تغییر معادله جنگ از طریق نفوذی که بر حماس دارد. این خلاف تصوراتی بود که پیشاز این درباره نقش آن در خاورمیانه وجود داشت و «غیرقابل حذف» انگاشته میشد.
دولت میانهرو ناتوان از ابتکار و مجبور به پیروی از سپاه
پیش از ترور نصرالله، پزشکیان در سفر به نیویورک در مجمع عمومی سازمان ملل متحد شرکت کرده بود. جایی که گفته میشود «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر اسراییل از همانجا فرمان شروع عملیات علیه نصرالله را صادر کرد که طی آن «عباس نیلفروشان»، معاون عملیات سپاه هم همزمان با نصرالله کشته شد.
«عباس عراقچی»، وزیر خارجه، پیش از پزشکیان به نیویورک رفت و پس از او به تهران بازگشت. او در آنجا در نشست شورای امنیت شرکت کرد و در سخنرانی خود بدون هیچ ابتکار و تفاوتی با وزیر خارجه دولت قبل، همان سیاست ها را تکرار کرد و وعده شکست اسراییل داد و پس از مرگ رهبر حزبالله هم با بیانی شدیدالحنتر علیه اسراییل حرف زد.
اینها مهمترین تلاشهای سیاسی دولت ایران در یکی از بحرانیترین دورههای جنگ در ۱۲ ماه اخیر است. نه ابتکاری، نه حرف تازهای و نه حتی طرح تازهای، ولو اینکه قابل اجرا نباشد.
وعده دولت جدید جمهوری اسلامی در سفر به نیویورک، «کمک به حل بحران» در خاورمیانه و ایجاد یک «تصویر تازه» از ایران بود. اما یک روز پس از آنکه رییسجمهور به ایران بازگشت، با ترور نصرالله چنان شرایط ملتهبتر شد که سپاه پاسداران برای دومین بار طی کمتر از شش ماه، خاک اسراییل را هدف قرار داد و «۲۰۰ موشک» به سوی شهرهای آن از جمله تل آویو شلیک کرد.
حالا یک سال از شروع جنگ غزه نگذشته که اسراییل وعده جواب نظامی به اقدام جمهوری اسلامی داده و منطقه در انتظار التهاب بیشتر است.
طی ۱۲ ماهی که از جنگ غزه سپری شد، دو دولت با دو رویکرد کموبیش متفاوت در جمهوری اسلامی ایران بر سرکار بودهاند، اما نه دولت جدید ایران سخنی از ابتکار برای حل بحران میگوید و اساسا قادر به دادن چنین وعدهای است و نه شوقی مشابه سالهای قبل در جهان برای شنیدن مواضع «دولت میانه رو» در ایران وجود دارد.
تلاش ۳۵ ساله خامنهای برای نشان دادن قدرت واقعی در ایران مدتهاست که به ثمر نشسته و رهبران کشورهای همسایه هم میدانند که حرف آخر را در نه دولت، که سپاه پاسداران و نیروی قدس میزند که تحت اختیار و فرمان کامل خامنهای قرار دارد.
آنچه که ظریف در فایل صوتی افشا شدهاش در فروردین ۱۴۰۰ از آن با عنوان «میدان» در برابر «دیپلماسی» یاد کرد و مغضوب علی خامنهای شد.
بیش از سه دهه است که با گسترش فعالیتهای نیروی قدس، شاخه خارجی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کشورهای سوریه، لبنان، افغانستان، عراق و یمن، ابتکار سیاسی از دست دولت ایران و سیاستمداران آن به سپاه و نظامیانش منتقل شده است. این وضعیت در انتصاب سفرای جمهوری اسلامی در این پایتخت ها مشهود است.
هشدار هاشمی رفسنجانی و نتیجه آن در روایت ظریف
«اکبر هاشمی رفسنجانی»، سیاستمدار نامدار جمهوری اسلامی، اندکی پیش از مرگ گفته بود «[نیروی قدس] الان یک اشکال واقعی دارد و اشکالش این است که وزارت خارجه را از اِعمال مسوولیت خودش در حساسترین نقاطی که به ما مربوط میشود، محروم کرده است. در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن و هرجایی که اینگونه میشود، ما حقیقتا مشکل داریم. کسی نمیتواند در این کشورها سفیری را بدون موافقت سپاه قدس بگذارد.»
در توصیف وضعیت اسفباری که دولت ایران در چشم همسایگان پیدا کرده، ظریف در خاطرات خود گفته: «در دهه شصت و هفتاد تمامی پروندههای سیاست خارجی را وزارت خارجه خود هماهنگ میکرد، تا پایان دولت شادروان آیتالله هاشمی رفسنجانی هماهنگی حتی در حوزه های حساس خلع سلاحی و امنیتی در وزارت امور خارجه [به نمایندگی از دولت] صورت میگرفت.»
اما در سال ۱۳۹۲ زمانی که ایران طرحی برای بهبود روابط با کشورهای خلیج فارس داد، «کشورهای منطقه بهویژه عربستان، برداشتشان این بود که وزارت خارجه ایران [دولت] در امور منطقه کارهای نیست و از همین رو پافشاری دارند که طرف ایرانی در هر گونه گفتوگو از دستگاه امنیتی و بیرون وزارت خارجه باشد. البته چنین برداشتی از ریشه و بنیان نادرست نیست…، وزارت امور خارجه توان و برش لازم را در پیوند با همسایگان ندارد. در برداشت کشورهای عربی پیرامون ایران، وزیر امور خارجه ایران برای گفتوگو زیبا و گیرا با خارجیها گماشته شده و کنشگر پشت پرده پیرامون پیوندهای منطقهای، نیروی قدس است.»
این وضعیت مربوط به دولت فعلی ایران نیست و حتی در دولت «ابراهیم رئیسی» که در افکار عمومی، رهبر بعدی ایران تلقی می شد، وجود داشت.
خودداری از درج پیشنهاد دولت ایران در بیانیه کشورهای اسلامی
وقتی رئیسی پس از شروع جنگ برای شرکت در اجلاس اضطراری سازمان همکاری اسلامی به عربستان رفت، دولتهای عضو با درج پیشنهاد دولت جمهوری اسلامی در بیانیه پایانی نشست مخالفت کردند. پیشنهاد ایران، تحریم اقتصادی اسراییل و قطع رابطه کشورهای مسلمان با آن بود؛ موضوعی که خامنهای مطرح کرده بود و دولت آن را پیگیری میکرد.
با شروع جنگ، «حسین امیرعبداللهیان»، وزیر خارجه وقت بارها به دمشق، بیروت و دوحه که آن زمان محل اقامت اسماعیل هنیه، رهبر حماس بود رفتوآمد کرد و دو بار در نیویورک در جلسههای شورای امنیت سازمان ملل متحد هم شرکت داشت، اما نتیجه دیدارها و سفرها، نشان می داد که ردوبدل پیامهای سمبلیک از تهران به دولت سپرده شده، اما کار اصلی در جای دیگر و با افرادی دیگر شکل میگیرد.
آنجا سپاه و نیروی قدس و فرماندهان سپاهی است که بیش از بیست تن از آنها هم در حملات یک سال اخیر اسراییل به دمشق و بیروت کشته شدند.
جمهوری اسلامی خصوصا در دو دهه اخیر تلاش کرده گروههای شبهنظامی نیابتی خود را در منطقه تقویت کند و سلاح در اختیار گروههای فلسطینی حماس و جهاد اسلامی فلسطین قرار دهد. «علی خامنهای» پس از ترور قاسم سلیمانی، باسابقهترین فرمانده نیروی قدس گفته بود که او میخواست دست فلسطینیها در کرانه باختری رود اردن -مقر دولت فلسطینی- را هم مانند غزه «از سلاح پر کند»، که عملیات هوایی آمریکا در دی۱۳۹۸ به مرگ او ختم شد.
وبسایت دفتر سیاسی سپاه نوشته است روند تسلیح حماس و جهاد اسلامی در غزه، در جریان جنگ هشت روزه در سال ۱۳۹۱ رشد قابل توجهی پیدا کرد. در جریان این جنگ که در آبان آن سال درگرفت، سپاه برای اولین بار و بهطور رسمی اعلام کردند که نیروی قدس به رهبری سلیمانی، موشکهای پیشرفته «فجر۵» را در اختیار فلسطینیان قرار داده است.
سلیمانی، سرلشکر ۶۳ ساله سپاه که از جنگ هشت ساله با عراق جان به در برده، در عملیات هوایی آمریکا در حومه بغداد همراه با ۹ تن دیگر از رهبران گروههای نیابتی جمهوری اسلامی کشته شد که یکی از آنها «ابومهدی مهندس»، فرمانده گروهی از شبهنظامیان تشکیل شده توسط سلیمانی در عراق بود.
نه نیروی نظامی و نه توان سیاسی
در آن مقطع، جمهوری اسلامی و گروه های نیابتی آن هنوز در اوج قدرت خود در سالهای اخیر بودند. سیاستمداران و رسانههای حکومتی میگفتند که حکومت ایران، چهار پایتخت عربی یعنی بیروت، لبنان، دمشق و صنعا در یمن را هم در اختیار دارد که تفاخر بیسرانجام جمهوری اسلامی به کشورهای همسایه خصوصا عربستان سعودی و ترکیه از توان سپاه و نیروی قدس بود.
ظریف در کتاب خاطرات خود «پایاب شکیبایی» نوشته است: «وقتی خواستیم آنها را [گروههای شبه نظامی منطقه را] به زمینه حضور نظامی و یا حتی فخرفروشی تبدیل کنیم و ادعا کردیم عراق را ما از دست داعش نجات دادیم و یا چهار پایتخت عربی را در اختیار داریم، واکنش منفی ایجاد کرد و رفتهرفته از توانمندی ما کاسته شد.»
اینک یک سال پس از شروع جنگ در غزه، میزان توان ناچیز دیپلماسی و تحرکات سیاسی دولت جمهوری اسلامی در برابر آنچه پیش از این تبلیغ میشد مشخص شده و گروههای نیابتی حکومت ایران که از آنها با عنوان محور مقاومت یاد می شود، در ضعیفترین موقعیت خود پس از مرگ قاسم سلیمانی قرار گرفتند.
وضعیت دولت ایران هم که از پیش اعتبار خود را در منطقه با کاهش شدید مشروعیت حکومت و در رقابت با نیروی قدس سپاه از دست داده بود، خودبهخود قابل احیا نیست.
حکومت ایران که میگفت یکی مهمترین ویژگی رهبری خامنهای جلوگیری از وقوع جنگ در ایران است، در سالگرد شروع جنگ غزه، کشور را در آستانه رویارویی نظامی با اسراییل قرار داده و دولت «میانه رو» راهی جز تایید و پشتیبانی از آن ندارد.