پری صابری سالهاست تمرکزش را بر نمایش فرهنگ و ادبیات ایران روی صحنه گذاشته است؛ چه در زمینه پرداختن به متون فارسی چون لیلی و مجنون، رستم و سهراب، مرغ باران و سیاوش و چه در زمینه معرفی شخصیتهای بزرگی چون مولانا، حافظ، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری در نمایشهایی چون شمس پرنده، رند خلوتنشین و من از کجا عشق از کجا.
او اینروزها سرگرم آمادهسازی نمایش «باغ دلگشا» است که به زندگی سعدی شیرازی، استاد سخن میپردازد؛ نمایشی مثل کارهای قبلی او بزرگ و با استفاده از همه امکانات صحنه و بازی و حرکت که از نهممرداد در تالار وحدت به صحنه خواهد رفت؛ نمایشی که در آن علیرضا شجاعنوری در اولین نقش تئاتری خود در قامت استاد سخن ظاهر خواهد شد.
اینروزها به نظر میرسد «باغ دلگشا»ی سعدی همه وقت شما را گرفته است. در خبرها اعلام شده این نمایش عیدفطر به تالار وحدت میرسد. با توجه به حجم کارهایی که پیشرو دارید فکر میکنید کار به عیدفطر برسد؟
ما الان داریم با تمرینات فشرده کار را آماده میکنیم. اما با توجه به برخی آمادگیها مثل دکور، این نمایش با دوروز تاخیر از روز پنجشنبه به صحنه خواهد رفت. البته من روز سهشنبه و چهارشنبه اجرای جنرال خواهم داشت و اجرای اصلی از روز پنجشنبه نهممرداد به صحنه خواهد رفت. دکور این نمایش پیچیده است و تا گروه با آن هماهنگ شود چندروزی طول خواهد کشید برای همین فکر میکنم با تمرین، برخی از نقایصش را برطرف کنیم. کار از نظر تمرین تقریبا آماده است و برخی از ریزهکاریها مثل ویدیوپروجکشن و دکور و هماهنگی نور چندروزی زمان میبرد.
باغ دلگشا از پروژههایی بود که شما چندسالی با جدیت پیگیر آن بودید و تلاش داشتید به صحنه بیاورید. فکر میکنم بعد از شمس پرنده و رند خلوتنشین حالا نوبت سعدی است که به صحنه بیاید و شما هم این امکان را حالا بهوجود آوردید… .
بله، همانطور که اشاره کردید من چندسالی است که بر فرهنگ و نمایش جلوههایی از زندگی چهرههای فرهنگی تمرکز کردهام و روی متون فارسی کار میکنم. خودم هم فکر میکنم در این سالها جای سعدی خالی بود. سعدی یکی از شخصیتهای چندوجهی است که نوشتن و آوردن او روی صحنه تئاتر کار سادهای نیست. او شاعر یکوجهی نبود و ویژگیهای متعددی هم داشت. سعدی آدم یکجانشین نبود و سفرهای زیادی را انجام داده بود. از وجه ادبی، غزلها و اشعارش جای خود، بیشتر در حکم یک معلم اخلاق بود و حتی در حکایاتش هم این وجه اخلاقیاش مشخص شده است. از سوی دیگر دوره زندگی او هم دوره خطرناک و مهمی بود. حمله مغول و جنگهای صلیبی در این دوران رخ داد و او در چنین فضایی سفرهای خود را انجام داد. نوشتن و کارکردن روی زندگی چنین شخصیتی زمان زیاد و مطالعات زیادی را میطلبید و چندسالی وقت برد.
در کارهای قبلی مثل «شمس پرنده» و «رند خلوتنشین» و حتی «من از کجا عشق از کجا» بیشتر جنبههای شاعرانگی مولانا جلالالدین و حافظ و فروغ فرخزاد را به تصویر کشیدید. در این اثر کدام سعدی قرار است در مقابل ما قرار گیرد؟ سعدی شاعر، طنزپرداز و معلم اخلاق یا تاریخ زندگی او؟
حتما به تاریخ زندگی سعدی نگاهی خواهیم داشت. بههرحال زمانهای که او در آن زندگی میکرد در اندیشههایش مهم بودهاست؛ اینکه چرا از ایران میرود و چرا بعد از ۳۰سال برمیگردد. هر کاری که در زندگی کرده یک دلیل داشته است. سعدی یکی از بزرگان ادبیات و اندیشه ما است. بهدلیل اینکه وسعت اندیشهاش در رشتههای مختلف در نثر، نظم و… در اوج شکوفایی است. حافظ در نظم به مقامی میرسد که هر شاعری میتواند به آن دست یابد اما سعدی در تمام زمینهها استاد مسلم همه است. استاد اخلاق، زندگی، شادی، سفرکردن و…، سعدی آدم خاصی است که با نگاه طنزآلود درد ما را میبیند و هرگز مایوس نمیشود. سعدی با همه مشکلاتی که پیش رویش به وجود میآید سعی میکند روحیه شاد خودش را حفظ کند و همه زندگی بهدنبال خوشبختی و معنای او بوده است. طنز سعدی یک طنز فاخر است که باید به این کار آن نگاه طنز تزریق میشد تا کسانی که به دیدن نمایش میآیند عبوس از سالن بیرون نروند. «باغ دلگشا» یک طنز متفکر است. من بیش از دوسال روی این متن کار کردم و فکر میکنم هنوز هم جای کار دارد و از آن میشود یک سریال ساخت. خیلی اهمیت دارد که ما درباره سعدی سریال بسازیم. آنقدر حکایت دارد که میشود در قسمتهای متعدد از آنها و وجوه مختلف زندگی سعدی بگوییم. اینکه من توانستم مجوز اجرای این کار را بگیرم خیلی مهم است. ما میراثدار گنجینه عجیبوغریب و یکتایی هستیم که باید به آنها بپردازیم.
زبان فارسی یکی از مهمترین وجوه کارهای قبلی شما بوده است. بهنظر میرسد با توجه به نقشی که سعدی بهعنوان استاد سخن در تاریخ ادبیات ایران دارد، فکر میکنم این وجه در باغ دلگشا هم به تصویر کشیده شود…
بله. البته گفته میشود بالاتر از غزلیات حافظ و اشعار مولانا شعری نیست. اما سعدی جدا از نظم، نثری برای ما به یادگار گذاشته که او را در حد استاد سخن بالا برده است. ما ایرانیان تا حد خیلی زیادی زبانمان را به سعدی مدیون هستیم. زبانی که او در آثارش به کار برده یکی از عوامل دوام زبان فارسی در این سالها شده است.
شما برای نقش سعدی با بازیگران زیادی گفتوگو کردید. بازیگرانی که بیشتر در حوزه تئاتر شناخته شدهاند. اما در نهایت این نقش را به آقای علیرضا شجاعنوری دادید که در عرصه هنرهای تصویری بازی داشتند. دلیل این انتخاب چه بود؟
این اتفاق از حسن تصادف رخ داد. من گزینههایی را برای این نقش داشتم که مشکلاتی برایشان پیش آمد. هیچ بازیگری نمیتواند چند سال در انتظار این بماند که یک کار تئاتر بهثمر برسد. به همین دلیل کسانی را که گمان میکردم، میتوانند در این نقش بازی کنند نتوانستم همراه گروه کنم. بهطور اتفاقی با آقای شجاعنوری آشنا شدم. چون پیش از این، با ایشان آشنایی نداشتم. ایشان هم ابراز تمایل کردند و به گروه پیوستند. برای من مایه افتخار است که با ایشان همکاری میکنم. آقای شجاعنوری بهشدت منضبط و پر تلاش هستند؛ تلاشی که الگوی خوبی میتواند برای بازیگران تئاتر باشد. به تئاتر احترام میگذارند. تئاتر هنر مقدسی است و اصلا نمیتوان به آن بهعنوان سرگرمی نگاه کرد.
جدا از نقش سعدی شما از کارگردانانی هستید که در کارهایتان کمتر از بازیگران شناختهشده و به اصطلاح چهره استفاده میکنید و همیشه توانایی بازیگر برایتان اهمیت دارد. در این نمایش هم این اتفاق افتاده است؟
بله. بهجز نقش سعدی بقیه به همین شیوه که شما گفتید انتخاب شدند. در این کار هم البته به چندچهره جوان و بااستعداد اعتماد کردم و آنها را در کنار خودم دارم. البته بعضی از بازیگران هم در کارهای قبلی من بودند. مثلا درویش احدی که در کارهای قبلی هم با من همراه شده بود در این نمایش هم هست. انتخاب درویش احدی به این دلیل بود که او زبان فارسی را خوب میشناسد و کلمات را همانگونه که سعدی میخواهد درست ادا میکند. مهدی تقینیا هم از بازیگرانی است که در گذشته با من همکاری داشته است.
نادررجبپور در این کار باز در کنار من قرار گرفته. در کنار این ابراهیم اثباتی همچون گذشته در زمینه آهنگسازی در کنار من قرار گرفته است و موسیقی کار را آماده میکند. ما در باغ دلگشا بار دیگر با حمیدرضا ترکاشوند آشنا شدیم که در آواز پدیدهای است. همچنین سوسن سپهری که نقش مادر سعدی را بازی میکند و همخوانی را هم برعهده دارد. یک گروه حرکت پرانرژی داریم که جوان هستند و آینده درخشانی خواهند داشت. فکر میکنم ما یک گروه منسجم و خوب داریم که طی تمرینها در کنار هم قرار گرفتند و باغ دلگشا حاصل تلاش همه اینهاست.
در نمایش «مرغ باران» شما نوعی از همراهی موسیقی و آواز را روی صحنه آوردید. آیا باغ دلگشا هم چنین ساختاری دارد؟
امیدوارم. من مدتهاست بهدنبال ایجاد نوعی اپرای ملی هستم که شایسته فرهنگ ما باشد. اما این کار از دست من بهتنهایی برنمیآید و پشتیبانی میخواهد. من تلاش خودم را کردم اما حمایت ملی میتواند آن را تثبیت کند. امیدوارم به جایی برسیم که این اپرا را داشته باشیم. البته اپرا برای ما بیگانه نیست. تعزیه اپرای ماست. تراژدی که آواز دارد و موسیقی و حرکت و بازی را در دل خود جای داده است.