ایران وایر
«متین قنبرزهی»، یک ماه پیش از آن که در هشتم مهر ۱۴۰۱ مقابل کلانتری ۱۶ زاهدان هدف گلوله قرار بگیرد، ۱۸ ساله شده بود؛ نوجوانی که مدال قهرمانی موتای داشت و گفته بود میخواهد وکیل یا معلم شود و به مردم کمک کند.
به گفته یک منبع مطلع، او از کلاس چهارم ابتدایی در کنار مدرسه، کودک کار نیز بود و با شاگردی کردن برای آرماتوربندی، هزینه تحصیل خود را در میآورد.
***
نامش را بگو؛ متین قنبرزهی که از کلاس چهارم کار میکرد
«متین قنبرزهی» کلاس یازدهم (دوم دبیرستان) را در رشته علوم انسانی تمام کرده و قرار بود برای سال آخر دبیرستان به مدرسه برود که روز «جمعه خونین» در زاهدان کشته شد. او هفته اول مهر را که مدارس تق و لق بودند، کنار دست برادرش کار ساختمانی کرده و به مادرش گفته بود از شنبه، نهم مهرماه به مدرسه میرود. اما یک روز پیش از بازگشت به مدرسه، با گلولههای سرکوبگران جمهوری اسلامی جان باخت.
فرد آگاهی که با «ایرانوایر» گفتوگو کرده است، میگوید متین از کلاس چهارم به بعد، اگر شیفت صبح مدرسه بود، ظهر به بعد سر کار بود و اگر مدرسهاش شیفت بعدازظهر بود، صبح سر کار میرفت.
این شخص میگوید متین آرزو داشت وکیل شود و میخواست وقتی وضع مالی او خوب شد، باشگاهی در زاهدان بزند و بچههایی مانند خودش رایگان بتوانند در آنجا ورزش یاد بگیرند.
متین تنها کودک کار کشته شده در اعتراضات ۱۴۰۱ نیست. فقط در زاهدان، در روز هشتم مهر، ۱۷ کودک جان باختند که بسیاری از آنها کودکان کار بودند.
«محمداقبال نایبزهی» یکی از آنها بود؛ نوجوان ۱۶ سالهای که روز جمعه خونین زاهدان برای نماز به «مسجد مکی» رفت و با اصابت گلوله جنگی جان باخت. پس از کشته شدنش، تصاویری از چند اسکناس خونین که از جیبش پیدا شده بودند، واکنشهای بسیاری را در افکار عمومی و معترضان برانگیخت.
شخص مطلعی که با «ایرانوایر» صحبت کرده، با تاکید بر این که وضع مالی خانواده متین روبهراه نبوده است، به روحیه بخشنده این نوجوان ۱۸ ساله اشاره میکند و میگوید پس از آشنایی با گروهی که به نیازمندان کمک میکردند، متین هم برای کمک میرفته است: «خیلی دوست داشت از دسترنج خودش به نیازمندان کمک کند. ماهی یک بار برای کسانی که بضاعت نداشتند، بسته غذایی میبردند. با ذوق وشوق پولهایش را جمع میکرد تا شرکت کند. اگر گاهی پول گیرش نمیآمد، گریه میکرد. خب بچه بود، بچههای دیگر برای پول توجیبی گریه میکنند اما متین برای کمک به نیازمندان.»
به گفته این شخص آگاه، متین اهل درس و مشق، ورزش و آموزشهای دینی بوده است: «قرآن حفظ میکرد و باشگاه هم میرفت. اهل مدرسه و مکتب بود. آن روز هم با دوستانش برای نماز رفته بود و بعد از نماز شعار داده بودند.»
ظهر جمعه ۸ مهر؛ وقتی پاسخ شعار را با گلوله دادند
به گفته شخص مطلعی که با «ایرانوایر» گفتوگو کرده، متین حتی جا نمازش دستش بوده است که گلولهای از بالای ساختمان کلانتری به سمت او شلیک میشود و به تن نوجوانش برخورد میکند.
بر اساس گزارش شاهدان عینی و نهادهای حقوقبشری بلوچستان، ظهر روز جمعه هشتم مهر ۱۴۰۱، هنوز بسیاری از نمازگزاران مصلی مسجد مکی را ترک نکرده بودند که با تجمع جوانان کم سن و سال و کودکان در خیابان منتهی به کلانتری ۱۶ زاهدان، ماموران امنیتی از پشتبام این ساختمان به سمت آنها گلوله گشودند.
مقامات جمهوری اسلامی ابتدا مدعی شدند که افراد گروههای مسلح مخالف حکومت، از جمله «جیش العدل» که جمهوری اسلامی آن را «تروریستی» میخواند، به ساختمان کلانتری حمله کرده و ماموران در دفاع از خود برآمده بودند.
البته همانزمان ویدیوها و تصاویر، روایت شاهدان عینی و زخمیها و شمار بالای عابرانی که در زیر رگبار گلولهها کشته شدند، نشان دادند روایت حکومت منطبق با واقعیت نیست. در میان مجروحان و کشتهشدگان، از کودک دو ساله تا زن ۸۸ ساله حضور داشتند.
فرد مطلعی که با «ایرانوایر» گفتوگو کرده است، میگوید متین در قبال درخواست مادرش برای این که برای نماز نرود و خانه بماند، به مادرش گفته مادر بگذار بروم و با عجله همراه دوستانش از خانه خارج شده بود.
او توضیح میدهد که با شنیدن خبر تیراندازی در اطراف مصلی مسجد مکی و بعد از این که متین پس از نماز به خانه باز نمیگردد و از او هم خبری نبوده است، مادر و برادرهایش نگران به بیمارستانهای شهر سر میزنند. مادرش تک تک اتاقهای «بیمارستان خاتم» زاهدان را دنبال فرزندش میگردد اما کسی به او پاسخی نمیدهد.
این در حالی است که به گفته منبع «ایرانوایر»، متین پس از برخورد گلوله به پهلویش از سمت راست و خارج شدن آن از سمت چپ، در دم جان باخته است.
در آن ساعات پرالتهاب و مضطرب، برخی از نزدیکان به مادر و پدر متین دلگرمی میدادند که شاید خودش را جایی پنهان کرده است. پاسخ مادر اما این بوده است: «بچه من دل شیر دارد. یک ذره بچه بود که قهرمان موتای شد، چه طور برود جایی قایم شود.»
روز بعد بالاخره بیمارستان خاتم پیکر را به مادر نشان و بعد تحویل او میدهد: «پیکرش را همان طوری به مادرش دادند؛ بدون این که بشورند یا با آمبولانس بفرستند؛ با لباسهای خونی و بدنی که هنوز خون از آن میرفت. این مادر تمام مسیر بچهاش را بغل گرفته بود. لباسهایش خونی شده بود.»
به گفته این منبع، متین روز جمعه با عجله از خانه رفته و مادرش نتوانسته بود از او خداحافظی کند: «مادرش لبهای متین را میبوسید و میگفت تو با این لبها دستهای من را میبوسیدی پسرم! تو که داشتی میرفتی، لااقل با من خداحافظی میکردی!»
به گفته این شخص، مادرش بعد از رسیدن به خانه، به همه، از جمله مربی ورزش متین، «شهادت» او را تبریک میگفته و تاکید داشته است که کسی گریه نکند.
این مادر جسم بیجان متین را روی تشکی در خانه میگذارد و همان روز در یکی از آرامستانهای شهر زاهدان او را به خاک میسپارند.
در سالهای گذشته درخواست گریه نکردن بر سر مزار از سوی خانوادههای دادخواه در ایران مکررا روی داده است. بارها خانوادههایی که عزیزان خود را در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی یا پیش از آن از دست دادهاند، از اطرافیان خواسته بودند اشک نریزند.
بسیاری از آنها، دستکم در بلوچستان و کردستان، فرزندان خود را «شهید» میخوانند، چون بیگناه کشته شده و جان خود را در راه آزادی فدا کردهاند. این شهید خواندن در واقع نقطه مخالف اقدامی است که حکومت ایران با تحت فشار گذاشتن خانوادهها و دادن وعده عضویتشان در بنیاد شهید، سعی دارد قتل عزیزان آنها را به گردن گروههای مخالف خود بیندازد.
چوب لای چرخ دادخواهی؛ گفتند دیه بگیرید و رضایت بدهید
بر اساس اطلاعاتی که به «ایرانوایر» رسیده، خانواده متین نیز برای مدتها تحت فشار بودهاند تا دیه بگیرند و رضایت بدهند.
منبع «ایرانوایر» میگوید از جزییات شکایت خانواده متین و این که به آنها چه پاسخی داده شده است، مطلع نیست ولی میداند مقامات نظامی و امنیتی چندین بار از روشهای مختلف قصد داشتهاند این خانواده را راضی کنند که دیه بگیرند و از شکایت خود دست بکشند.
او با تاکید بر این که بسیاری از خانوادهها از نظر مالی تحت فشار هستند و برای زندگی روزمره خود نیز ماندهاند، میگوید: «ولی با وجود مشکلات معیشتی، هیچکدام قبول نکردهاند و میگویند محاکمه و مجازات عاملان و آمران را میخواهیم.»
پیش از این، گزارشهای متعددی از برخی دیگر کشتهشدگان روزهای جمعه خونین زاهدان و خاش منتشر شده بود که نشان از فشار بر خانوادهها برای اخذ رضایت داشتند.
دستکم درباره «عظیم محمودزهی» و «جلیل رخشانی»، منابع «ایرانوایر» این فشارها و مقاومت خانواده را تایید کردهاند.
در مورد این شهروندان جان باخته، حداقل تا دومین سالروز کشته شدنشان، هیچ پاسخی از سوی قوه قضاییه و نهادهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی برای شناسایی قاتلان آنها داده نشده است.