شناسه‌های شکنندگی حاکمیت ولایی

سه شنبه, 11ام دی, 1403
اندازه قلم متن

احمد علوی

احمد علوی

شناسه‌های شکنندگی حاکمیت ولایی کدام است؟

نظریه دولت شکننده (Fragile State Theory) به بررسی و تحلیل ساختار دولت‌هایی می‌پردازد که توانایی حفظ مشروعیت، ارائه خدمات عمومی، و حفظ امنیت داخلی و خارجی خود را از دست داده یا در معرض از دست دادن آن قرار دارند.

این نظریه میان رشته‌ای در علوم سیاسی، جامعه‌شناسی، و اقتصاد سیاسی مورد توجه قرار گرفته و بر اساس چندین شناسه و متغیر اصلی و فرعی تعریف شده است. در همین زمینه، رابرت روتبرگ (Robert I. Rotberg) در کتاب “When States Fail: Causes and Consequences”, روتبرگ تأکید می‌کند که شکست دولت‌ها زمانی رخ می‌دهد که نهادهای حکومتی در انجام وظایف اساسی خود ناتوان شوند.

او سه وظیفه اصلی دولت را تعریف می‌کند: حفظ امنیت شهروندان، ارائه خدمات عمومی بنا به قانون اساسی، ایجاد فرصت‌های اقتصادی و ثبات سیاسی- اجتماعی برای کلیه شهروندان.

در همین راستا، چارلز کال (Charles T. Call) در مقاله “The Fallacy of the Failed State”، به تحلیل مفهومی دولت‌های شکننده پرداخته و نشان می‌دهد که تعریف دولت‌های شکست‌خورده اغلب با تعاریف مبهم و نامشخص همراه است. کال پیشنهاد می‌دهد که به جای تمرکز صرف بر مفهوم شکست دولت، باید عملکرد نهادهای کلیدی و شناسه‌های شکنندگی به بررسی گذشته شود.

بر پایه نظریه‌های یاد شده، در آخرین گزارش سالانه Fragile States Index (FSI)، حاکمیت ولایی جزء گروه کشورهای با “ریسک بالا” در شاخص دولت‌های شکننده قرار دارد. یادداشتی که در پی می‌آید، شناسه‌های اصلی شکنندگی حاکمیت ولایی و دلایل “ریسک بالا” در شاخص دولت‌های شکننده را مطرح می کند.

۱. سیاسی
از دست رفتن مشروعیت: کاهش اعتماد عمومی و مشروعیت داخلی یا بین‌المللی.
سرکوب گسترده: افزایش وابستگی به ابزارهای خشونت نرم و سخت و کاهش توانایی برای جلب حمایت مردمی و مشروعیت گسترده و پایدار.
شکاف در میان مقامات حکومتی: اختلافات داخلی میان مقامات و جناح‌های قدرت و نهادها و موسسات.
افزایش فساد ساختاری سیاسی: گسترش فساد ساختاری در ساختارهای حکومتی و مدیریتی.
کاهش کارآمدی حکومت: ناتوانی در اجرای سیاست‌های مؤثر و پاسخگویی به نیازهای جامعه.

۲. اقتصادی
کسری بودجه شدید: ناتوانی در تأمین مالی مخارج دولت و کسری بودجه پایدار.
افزایش بدهی به بانک مرکزی: بدهی بالا و غیرقابل کنترل و مداوم در طی سالهای گوناگون گذشته.
ابر بحران انرژی: ناتوانی در تامین انرژی پاک و پایدار برای بخش های گوناگون اقتصادی
رکود یا بحران اقتصادی: رشد اقتصادی ناچیز و منفی، تورم بالا، و افزایش نابرابری و کاهش شدید قدرت خرید شهروندان.
وابستگی به منابع محدود: اتکای شدید به منابع طبیعی مانند نفت و گاز بدون تنوع‌بخشی اقتصادی.
فرار سرمایه: خروج سرمایه‌های انسانی(متخصصین نظیر پزشکان و پرستاران) و سرماه مالی از کشور به کشورهای دیگر.

۳. اجتماعی
افزایش شکاف طبقاتی: گسترش نابرابری اجتماعی و اقتصادی.
اعتراضات مداوم: افزایش نارضایتی‌ها و اعتراضات مردمی نظیر تظاهرات بازنشستگان و کارگران.
کاهش سرمایه اجتماعی: کاهش اعتماد متقابل میان مردم و حکومت.
مهاجرت گسترده: مهاجرت نیروهای متخصص، نخبه و نیروی کار ماهر  از کشور.
نارضایتی گروه‌های قومی و جنسیتی: تبعیض‌های قومی، مذهبی، یا جنسیتی.
تعارض نسلی: افزایش فاصله میان ارزش‌های جوانان، زنان و سیاست‌های حکومتی.

۴. شناسه نهادی
تضعیف نهادهای حکمرانی: عدم استقلال قوه قضائیه، مجلس، و نهادهای نظارتی.
گسترش شبکه‌های رانت و الیگارشی: تمرکز ثروت و قدرت در دست گروه‌های خاص.
کاهش شفافیت: نبود اطلاعات شفاف در سیاست‌گذاری و عملکرد نهادها.
فرسودگی بوروکراسی: ناکارآمدی ادارات و نهادهای دولتی.

۵. شناسه بین‌المللی
انزوای دیپلماتیک: کاهش روابط مؤثر با کشورهای دیگر و حضور فعال در ائتلاف پایدار منطقه ایی و جهانی.
تحریم‌ها و فشارهای خارجی: تأثیر مستقیم فشارهای بین‌المللی بر عملکرد داخلی نهادی اقتصادی و اجتماعی.
از دست دادن شرکای استراتژیک: کاهش اعتماد و حمایت شرکای منطقه‌ای و بین‌المللی، وابستگی به محور چین و روسیه.
شکست سیاست منطقه‌ای: از بین رفتن “عمق استراتژیک” و “محور مقاومت”.

۶. فرهنگی و گفتمان مسلط
کاهش نفوذ گفتمان رسمی: از دست رفتن تأثیر ایدئولوژی یا گفتمان رسمی در جامعه.
تضعیف مشروعیت ایدئولوژیک: فاصله گرفتن افکار عمومی و مشروعیت مردمی.
تعارض نسلی: افزایش فاصله میان ارزش‌های جوانان و سیاست‌های حکومتی.

این شناسه‌ها می‌توانند در تعامل با یکدیگر باشند و به فرسایش کلی ساختار حکومت منجر شوند.

سخن پایانی
تحلیل شکنندگی حاکمیت ولایی در چارچوب نظریه دولت شکننده نشان و بر مبنای گزارش سالانه Fragile States Index (FSI)  می‌دهد که ساختار حکومت ایران به دلیل ضعف‌های گسترده در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نهادی، بین‌المللی، و گفتمانی، در معرض فرسایش جدی قرار گرفته است. این ضعف‌ها به‌طور هم‌افزا عمل کرده و بحران‌هایی چندوجهی را در نظام حکمرانی ایجاد کرده‌اند.

شناسه‌های شکنندگی حاکمیت ولایی در ایران، از کاهش مشروعیت تا انزوای دیپلماتیک، به فرسایش ساختار حکومت منجر شده‌اند. تعامل این عوامل به کاهش توانایی حکومت در حفظ ثبات داخلی و بین‌المللی انجامیده و ایران را در معرض ریسک بالای شکنندگی قرار داده است.

۶ دی ۱۴۰۳

ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. متأسفانه بارها دیده شده است که ایرانیان خارج نشین توهمات و آرزوهای خود را به جای واقعیات روی زمین به خورد خواننده می دهند.از آقای احمد علوی به عنوان یک استاد دانشگاه و یک اقتصاددان قدیمی انتظار می رفت که تحلیل دقیق تری از وضعیت داخلی ایران ارائه دهد.مثلا در بند ۳ این مقاله نویسنده از کاهش سرمایه اجتماعی در ایران و یا کاهش اعتماد متقابل بین مردم و حکومت در ایران سخن می گوید.در حالی که شواهد می گوید که این استنباط نویسنده ۱۰۰ درصد غلط و اشتباه هست و متأسفانه نویسنده فضای مجازی و رسانه ای خارج از کشور را با فضای واقعی و عملی اشتباه گرفته است.در واقع شواهد عینی به وضوح می گوید که حکومت ایران از بالاترین سطح مشروعیت و محبوبیت و مقبولیت در خاورمیانه و در بین مردم خودش برخوردار هست.باید این واقعیت را قبول کنیم که اکثریت مردم ایران عاشق حکومت خود هستند و به آن عشق می ورزند،هر چند ممکن هست در خلوت نق و غری بزنند،چون اگر غیر از این بود این نظام نزدیک به نیم قرن دوام نمی آورد.علیرغم برخی از مشکلات اقتصادی،هنوز هم سالانه بیش از یک میلیون خودرو توسط همین مردم از موسسات دولتی خریداری می شود و هنوز هم مردم ایران پولهای خود را در بانک های ذولتی سپرده گذاری می کنند و اعتراضات هم بسیار پراکنده و بی رمق و فاقد پشتوانه میلیونی مردمی هست.آیا همین شواهد خودش نشان نمی دهد که سرمایه اجتماعی حکومت ایران در بالاترین حد خود در خاورمیانه هست؟