مردی که دراینجا آرمیده، در کنار دستیار باوفایش کتیبه، از معدود شخصیت هائی است که با گذشت زمان، بزرگ و بزرگتر میشوند.
شاپوربختیارهمچون میرزاتقی خان امیرکبیر، همچون محمد مصدق، ازشکست خوردگان پیروز و از طلوع کنندگان بعد از غروب است.
مردان و زنانی هستند که به سبب فداکاریهای حیرت انگیزشان برای رهایی انسانها و آزادی و سرافرازی ملت و کشورشان وارد تاریخ میشوند. کسانی هم هستند که به سبب خودخواهی، جاه طلبی، حسادت و حقارت هاشان، تاریخ به آنان وارد میشود و هیچ و پوچشان میکند.
بختیار وارد تاریخ شد. نه تنها این ایرانی آزاده لر، خود، جاودانه شد، بختیار یارِ بخت ایران شد. او ایران را جاودانه کرد. راستی چه میکردیم اگر بختیار برنخاسته بود؟ راستی چه میگفتیم به نسلهای جوان و نسلهای آینده ایران؟ در آن بزنگاه تاریخی، یک نفر هم نبود که در آن دمدمه صبح دروغین در برابر آن شیّاد قد علم کند؟! بختیار با قیام خود آبرو و حیثیّت ایران و ایرانی را در تاریخ به جان خرید او بود که سند شرف مصدق را که آن دیگری با تسلیم نامه سه ماده ای در رهن آن شیاد گذاشته بود، با ایثار خون خود آن را از رهن به در آورد و به دست نسلهای جوان ایران سپرد.
امروز بختیار از هرروز دیگر زنده تر است. درختی است که در ایران زمین ریشه دوانده. این درخت روز به روز ریشه دارتر و تنومندتر میشود. یک ماه پیش صد ساله شد، هزار ساله خواهد شد.
این یک رویا نیست، واقعیت است. بسیاری از منتقدان و حتا دشمنان آن روز بختیار، امروز سر خورده و سر افکنده، از این مرد بزرگ پوزش میطلبند و به راه او در میآیند. دریافته اند که انسان دوستی، ایران دوستی، آزادی خواهی و دموکراسی طلبی بختیار حقیقت داشت. او مرد بازیهای حقیر سیاسی و بده بستانهای پشت پرده نبود. او پیش از همگان، جهنم انتهای این خط را دیده بود. او مرد عمل بود. در ظرف تنها ۳۷ روز آن هم در بحرانیترین دوران ها، دولت او عمده آرزوهای جنبش مشروطه را تحقق بخشید. آنچه که در طول بیش از ۳۷ سال به تعلیق در آمده بود.
این خمینی نبود که بختیار را شکست داد. بختیار از درون خنجر خورد. برخی کسانی که خود را از یاران مصدق میدانستند، اینان در حساسترین بزنگاه تاریخ، زمانی که میرفت تا بالاخره آرمانهای نهضت ملی ایران تحقق پیدا کند، درست در همان زمان، به راه مصدق، به راه آزادی، به دموکراسی، به جدایی دین از دولت پشت کردند. خویشتن را به استبداد نعلین فروختند.
مصدق حاضر شد سقوط کند اما زیر عبای کاشانی نرود. اینان راه مصدق را به گوشه ای از عبای خمینی فروختند. تا بدانجا که از دست یک آخوند حکم نخست وزیری گرفتند. ملت و کشور را به یکی از سیاه چالهای ژرف تاریخ فرو افکندند و در ذلت و خفت به گوشه ای پرتاب شدند.
تفو چرخ گردون، تفو!
امروز، ایستاده در کنار مزار بختیار، من زاده خراسان در شرق ایران، در برابر این بزرگمرد کشورم، زاده بختیاری و لرستان در غرب ایران، سر تعظیم فرود میآورم و یقین دارم….، یقین دارم که در آینده ای نه چندان دور، مراسم بزرگداشت بختیار در تالارهای بختیار در دانشگاه ها، در دبستان ها و دبیرستان های بختیار، در میدانهای بختیار، در خیابانهای بختیار در سرتاسر ایران زمین و از این بالاتر در دل انبوه ایرانیان آزاده و آزاد شده با سربلندی و شکوه برپا خواهد شد.
پاینده ایران
مهدی مظفّری
چهارشنبه ششم اوت ۲۰۱۴