گویا – دانا استرول
برگردان: شریف زاده – آزاد
رژیم ایران در حالت دفاعی قراردارد، درداخل کشورآسیب پذیرتر و در خارج از کشور بیشتر از هر زمان-از تاریخ انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹- در معرض خطر قرار دارد. قبل از حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ وسپس جنگ چند جانبه اسرائیل برعلیه منافع ایران ، سرمایه گذاری بزرگ زارد خانه موشکی، برنامه تسلیحات هسته ای و شبکه های بازیگران نیابتی منطقه ای آن ، استراتژی ایالات متحده در باره خاور میانه را به شدت محدود کرده بود. تحلیلگران سیاسی واشنگتن با تخصص در مسائل ایران، دارای اختلاف نظرهستند که چه ترکیبی از ابزارها می تواند بطور موٓثر از تجاوزگری ایران جلوگیری کند، اما بطور کلی توافق دارند که اگر تهران بیش از حد تحت فشار قرار گیرد، گزینه های تلافی جویانه ای در اختیار دارد که می تواند به خطر جنگ تمام عیار منجر شود. چهار رئیس جمهور متوالی ایالات متحده – جرج دبلو بوش، باراک اوباما، دانالد ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری و جوبایدن- همگی با استفاده از دیپلماسی و تحریم ها برای بازدارندگی رضایت دادند و هرگز اجازه حملات نظامی در داخل خاک ایران را ندادند.
اما، موفقیت های عملیاتی اسرائیل این پیش فرضها را درهم شکست و دروازه فرصت را برای پایان دادن و برچیدن شبکه تهدید منطقه ای ایران و ایجاد یک خاورمیانه ای امن ترو با ثبات تر را باز کرد. بسیاری از رهبران کلیدی به اصطلاح محورمقاومت مورد حمایت ایران کشته شدند و ده ها هزار جنگجوی مورد حمایت ایران از میدان نبرد خارج شدند. زراد خانه های متحدین ویران شده و اسرائیل مجتمع نظامی-صنعتی ایران را که زمانی انبارهای تسلیحاتی متحدیدنش رادوباره پر می کرد، تخریب کرد. هنگامی که بشار الاسد، رئیس جمهور سوریه، در ماه دسامبرازدمشق گریخت، رهبران تهران یک متحد مهم را از دست دادند، کسی که به آنها کمک می کرد و سوریه را به مرکز ترانزیتی تبدیل کرده بود که ایران ازآن برای تجهیز سلاح، بودجه و جنگجویان شبه نظامی نیابتی خود استفاده می کرد. دو حمله موشکی بالیستیک ایران به اسرائیل در سال ۲۰۲۴ شکستی بود که بازدارندگی و همچنین روحیه گروه های وابسته به آن را بیش از بیش تضعیف نموده و ارزش تهران به عنوان یک حامی را زیر سئوال برد.
اکنون صحنه برای یک چهارچوب سیاسی جدید آماده شده است که میتوان بوروکراسی های فاسد و ضعیفی را که ایران از آنها استفاده میکرد، اصلاح و تقویت کند و جایگزین رهبرانی کند که در برابرنفوذ ایران ضعیف بودند. جلوگیری از بازگشت قدرت ویرانگر ایران در خاورمیانه را نمی توان به اسرائیل واگذار کرد. زیرا اسرائیل فاقد منابع، ساختاراتحاد، ده ها تجربه پس از جنگ لازم برای تامین نظم منطقه ای جدید و صلح آمیز منطقه ای است. همچنین نیروی نظامی به تنهائی نمیتواند مانع عقب نشینی ایران شود. تنها یک روند سیاسی می تواند به این هدف دست یابد- ایالات متحده بهترین موقعیت را برای رهبری این راه را دارد.
اما، گامهای که ترامپ در ماههای اول دوره دوم ریاست جمهوری خود برداشته است، استفاده از این فرصت پرارزش را برای واشنگتن، دشوارتر کرده است. ترامپ ممکن است بر این باور باشد که نابودی هیئت دیپلماتیک و کارمندان کمکی خارجی وزارت امور خارجه، اجتناب از تعامل با دولت جدید سوریه، إعمال تحریم های جدید علیه ایران، و تشدید حملات نظامی علیه نیرو های نیابتی ایران در یمن، استراتژی موثرایالات متحده ، برای ایران خواهد بود. او معتقد است، بازگشت به کارزار«فشار حداکثری» که او در دوره اول ریاست جمهوری خود، علیه ایران به کار برده بود را تکرار کند. اما رویکردی که تنها بر یک ابزار سیاست خارجی یعنی تکیه بر نیروی نظامی، به ایالات متحده اجازه نخواهد داد که از ضعف ایران استفاده کند.
در عوض، ترامپ باید اقدامات سختگیرانه را با دیپلماسی خلاقانه ترکیب کند که فراتر از تماس تلفنی با سران کشورها و تلاش برای توافقها پر سر و صدا است. ایالات متحده، اسرائیل و بسیاری از کشورها ی عربی اکنون هدف مشترکی برای رهایی خاور میانه از نفوذ ایران را دارند که اجماعی نادر است. واشنگتن ، باید این ذی نفعان را گرد هم آورد تا طرحی واقع بینانه برای حکومت، امنیت و بازسازی غزه تهیه کنند. باید بوضوح، مشخص کند که چه سرمایه گذاری های بلند مدتی برای امنیت خاور میانه انجام خواهد داد. و بجای مسدود کردن کمک ها، باید یک استراتژی روشن برای ایجاد ثبات در منطقه و پاسخگویی به نیازهای مردم منطقه ارائه دهد. آیالات متحده باید، منابع بیشتر، نه کمتر، برای مقابله با شبکه های جنایی که نفوذ ایران درمنطقه را برای مدت طولانی حفظ کرده اند، را فراهم کند.
بدون چنین استراتژی، خاور میانه قادر نخواهد بود از دستاوردهای نظامی چشمگیراسرائیل در برابر ایران را، بهره برداری کند. رهبران تهران در حال حاضر برای جبران قدرت از دست رفته خود حرکت کرده اند: بعنوان مثال، برخی تحلیل گران نشان داده اند که جمهوری اسلامی به دامن زدن به خشونت های فرقه ای، از ضعف دولت دمشق سود خواهد برد. آنچنانکه ، ایران به خشونت ها ماه مارس در سوریه ، کمک کرده بود، گرچه تهران آن را بطور کامل تکذیب می کند. اکنون یک فرصت واقعی برای قرار دادن خاورمیانه در مسیری متفاوت ایجاد شده است. اما اگر ایالات متحده فرصت خود را برای رهبری از دست بدهد، ممکن است این شانس برای نسلها، تکرار نشود.
ضربه مهلک:
در عرض یک سال و نیم، اسرائیل بسیاری از متحدان ایران را به زانو در آورد. بازیگران کلیدی مورد حمایت ایران در خاور میانه ظرفیت خود را برای ادامه کارزار های جدی ضد شورش حتی در مقابله با دولت های ضعیف خاورمیانه را از دست داده اند. تا اوت ۲۰۲۴، نیروهای دفاعی اسرائیل اعلام کردند که ۲۲ گردان از ۲۴ گردان حماس را متلاشی نموده اند. بیش از نیمی از فرماندهان نظامی حماس را کشته اند و بیش از ۱۷ هزار جنگجوی عادی را از بین برده اند. ارتش اسرائیل بسیاری از زیر ساخت های تونل حماس درغزه و تاسیساتش را که این گروه تروریستی برای ساخت پهباد، راکت و سایر مهمات استفاده میکرد، را از بین برده است. تمایل حماس برای آتش بس مرحله ای در ماه ژانویه، نشان دهنده وخامت اوضاع آن است: رهبران حماس میدانند که بقای این گروه منوط به پایان دادن به عملیات نظامی اسرائیل است.
در حال حاضر، گروه رهبری حزب الله- شریک ایران در لبنان- نابود شده است. حملات هوایی اسرائیل بیش از ۷۰٪ از موشک های استراتژیک دور برد، موشک های ضد هوایی، موشک های ضد کشتی و راکت انداز های کوتاه برد این گروه را منهدم کرده است. تهران با قبول کردن تضعیف حزب الله، به رهبران بازمانده این گروه دستور داد تا ماه نوامبر با شرایط مطلوب اسرائیل به آتش بس موافقت کند. حزب الله مجبور شد کارزار خود علیه اسرائیل را از جنگ غزه جدا نماید، که ضربه بزرگی به تلاش های ایران برای محاصره اسرائیل دریک حلقه آتش بود. در ماه فوریه، لبنان دولت جدیدی را تشکیل داد که برای اولین بار پس از دهه ها، سیاستمداران همسو با حزب الله را به حاشیه راند.
ایران نتوانست از اسد محافظت کند، تنها رئیس دولت خاورمیانه ای که می توانست به عنوان یک شریک استراتژیک به حساب آید. پس از آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱، ایران حدود۳۰-۵۰ میلیارد دلار برای تقویت رژیم اسد، اعزام افسران ایرانی، هدایت سربازان پیاده خارجی به سوریه، و ارائه پشتیبانی لوژستیک و عملیاتی گسترده دیگر، سرمایه گذاری کرد. درعوض، اسد به ایران اجازه داد تا از کشورش به ایجاد شبکه ای منطقه ای خود استفاده کند ، کنترل انبارها و فرودگاه ها را به آن داد و همچنین اجازه داد پول و تجهیزات را برای نیرو های نیابتی ایران از طریق خاک و حریم هوایی سوریه منتقل کند. اتحاد سودمند متقابل بین سوریه و تهران ودمشق درماه دسامبر بطور ناگهانی پایان یافت. پس از ائتلاف ضد اسد به رهبری گروه شورشی هیئت تحریم الشام (HTS)، با یک راهپیمایی برق آسا به سمت دمشق، پایتخت بدون مواجهه شدن با مقاومتی جدی تصرف شد.
بالاخره، استراتژی تهران برای نمایش قدرت در خارج از کشورو برای حفظ امنیت در داخل ، نتوانست اسرائیل را از حمله دوباره به خاک خود در سال ۲۰۲۴ باز دارد. انهدام پدافند هوایی استراتژیک ایران بتوسط اسرائیل و حملات آن به تاسیسات دفاعی- صنعتی ایران، برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را بدون دفاع گذاشت و ظرفیت ایران را برای تولید سلاح های متعارف به شدت تنزل داد. مهمترازهمه، عملیات اسرائیل مانع ترس از حمله به داخل ایران را کاهش داد. در او ریل ۲۰۲۴ ایران به کشته شدن دو ژنرال ارشد ایرانی توسط اسرائیل در دمشق با حمله موشکی و پهبادی به خاک اسرائیل پاسخ داد. اما یک دفاع چند جانبه هماهنگ ، به رهبری ایالات متحده، متشکل از ظرفیت های نظامی اسرائیل، اعراب و اروپا تقریبا تمام موشک های کروز و پهبادی ایران را قبل از رسیدن به حریم های هوایی اسرائیل راه گیری شد. سپس ، در اکتبر گذشته، اسرائیل با کمک ایالات متحده، در برابر حمله همآهنگ تر بیش از ۱۸۰ موشک بالیستیک ایران، بطور موثر از خود دفاع کرد. این رویدادها نشان داد که می توان حملات هوایی متعارف ایران را شکست داد و میتوان کشورهای همسایه را متقاعد کرد که به یک دفاع هماهنگ در برابر تجاوز ایران بپیوندند.
آمادگی برای ثبات:
اسرائیل از طریق عملیات نظامی، قدرت ایران را به میزان قابل توجهی تضعیف کرده است. اما مراحل دیگر جنگ که پس از عملیات نظامی رخ می دهد، که دکترین نظامی ایالات متحده آنرا « ثبات سازی» مینامد، به همان اندازه مهم است. برای جلوگیری از چرخه های بیشتر خشونت و محروم کردن بازیگران بد خواه و سواستفاده ازمحیط آشفته پس از جنگ، ایجاد ثبات که شامل برقراری مجدد امنیت اساسی ، که مردم بتوانند به آن اعتماد نمایند. ارائه خدمات حیاتی شامل برق ، بهداشت، متوقف نمودن زوال اقتصادی پس از جنگ، کمک به دولت های جدید برای بازسازی جوامع خود، اهمیت زیادی دارد. این مرحله از جنگ- که ذاتاً سیاسی است- نمی تواند به تنهایی توسط سربازان یونیفورم پوش انجام شود: دیپلمات ها، کارشناسان فنی پس از جنگ، رهبران محلی و بازیگران جامعه مدنی باید به آنها بپیوندند، حتی اکر برخی ازاقدامات جنبشی ادامه داشته باشد.
خاور میانه برای ثبات آماده است، در حال حاضر، رهبران جدید در بیروت و دمشق تلاش می کنند تا کشورهای شان را از نفوذ ایران در مسائل امنیت و سیاست خود خارج کنند. جوزف عون، رئیس جمهور سابق لبنان که اخیرا تحلیف کرده است، در چالشی مستقیم با حزب الله ، علنا، خواستار خلع سلاح همه گروه های مسلح که خارج از اقتدار دولت فعالیت می کنند شده است. او به ارتش لبنان ماموریت داده است تا به جنوب کشور اعزام شود و خلع سلاح حزب الله را تکمیل کند. سازمان ملل متحده از سال ۲۰۰۶ خواستار چنین خلع سلاحی بوده است. اما تنها اکنون، با توجه به تضعیف عملیاتی حزب الله، اراده سیاسی جدید بیروت، و نظارت مستقیم نظامی ایالات متحده، شانس تحقق آن بدست آمده است.
در سوریه، احمد الشرع، رهبر هیئت تحریرالشام، با شبکه های غیرقانونی تجارت اسلحه و مواد مخدر وابسته به ایران در مرز لبنان مقابله میکند و جسورانه ایران را به دامن زدن بی ثباتی در سراسر منطقه متهم کرده است. دولت موقت او یک گفتگوی ملی را برای ترسیم آینده سوریه تشکیل داده است، توافق نامه های ادغام با سایر گروه های مسلح را امضا کرده است و براساس اطلاعات ارائه شده توسط ایالات متحده برای خنثی کردن توطئه های سازمان تروریستی داعش ( معروف به داعش) عمل کرده است . گرچه مقامات امریکایی نگران ارتباط گذشته هیئت تحریر الشام با القاعده هستند. اما این تلاشهای اولیه الشرع نشان دهنده تمایل به فراگیری سیاسی و همکاری امنیتی است که اگر تقویت شود، میتواند مانعی در برابر دخالت ایران باشد، ایران از اختلافات فرقه ای و بدی اقتصادی آن ها سو استفاده میکند. مردم لبنان و سوریه، که احساس میکنند نفوذ ایران تضعیف شده، است، شروع کرده اند برای کمک به بازسازی زندگی خود، و به جای گروه های غیر دولتی، به دولت های خود نگاه کنند.
رهبران تهران درحال حاضر برای بدست آوردن قدرت از دست داده خود حرکت می کنند:
اما بدون کمک و مشارکت خارجی و درغیاب هرگونه چشم انداز برای فراگیری ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، جوامع رنج کشیده در سراسر خاورمیانه مجبور خواهند شد، برای بقای روزانه خود به شبکه های فعال خارج از دستگاه دولتی ، از جمله شبکه های غیرقانونی، تکیه کنند. این به نوبه خود دولت های آنها را تضعیف می کند. رهبران ایران متوجه موج جدیدی از رهبران ملی گرا شده اند که تمایلی به اتخاذ مسیر آنها را ندارند و می دانند که بسیاری از مردم عادی هم مشتاق رهایی از محورهای اراذل و اوباش هستند. اما ایران کاملا قصد دارد نفوذ منطقه ای خود را باز گرداند: بهروز اسباتی ، ژنرال رده بالای رژیم، در سخنرانی ماه دسامبر خود در افشای برنامه های تهران برای جذب شورشیان جدید در سوریه، اعلام کرد که کشورش موفق خواهد شد که به تدریج « لایه های عمیق اجتماعی» نفوذی را که در زمان قدرت اسد ایجاد کرده بود را دوباره فعال کند.
برکناری اسد ، فرصتی است استثنایی برای قراردادن سوریه در مسیری با ثبات که در آن پایگاهی برای قدرت نمایی ایران وجود ندارد. اما مهم نیست که شارع چقدر بتواند یک دهه نفوذ ایران را از بین ببرد، اگر تحریم های تحت رهبری امریکا کم نشود، نمی توان این کار را انجام داد. بدون حمایت قابل توجه خارجی مشروط به دستیابی به معیارهای واقع بینانه حکومت، او نمی تواند بحران های انسانی و اقتصادی سوریه را مهار کند- بی ثباتی که فقط به دولت ایران کمک خواهد کرد.
ایران هنوز جای پای قابل توجهی در جاهای دیگر دارد. با وجود تضعیف حماس ، این گروه هیچ علامتی از پذیرش شکست را نشان نمی دهد. رهبران حماس در مذاکرات ، نشانه از دست کشیدن از حکومت در آینده غزه نشان نمیدهند. حماس در حال حاضر از وجود کمبود ها در غزه سود می برد، کمک های بشر دوستانه را منحرف نموده و بر توزیع آنها هم کنترل دارد. در خلا حاکمیتی غزه، حماس حضور خودرا تثبیت کرده واعتبارتلاش برای واکیسناسیون فلج اطفال را که توسط سازمان ملل متحد با حمایت اسرائیل و ایالات متحده در سال ۲۰۲۴ اجراشد ، را بدست آوردند. این گروه با شبکه های جنایتکار برای اخاذی از غیر نظامیان همکاری می کند و مراسم پیچیده آزادی گروگان ها را سازماندهی می دهند تا قدرت مقاوم و پایدارشان را به نمایش بگذارند. تخمین زده میشود که این گروه از ۷ اکتبر بیش از ۱۰ هزار عضو جدید جذب کرده اند و حامیان مالی آنها می دانند که چگونه از شکاف های موجود در رژیم تحریم های تحت رهبری ایالات متحده فرار کنند و دارای پورت فولیو سرمایه گذاری جهانی به ارزش صدها میلیون دلار هستند. رهبران اسرائیل از بیان هرگونه چشم اندازی برای حکومت فلسطینی غیر حماسی درغزه ابا کرده اند و همچنین، پیشنهادی که کشورهای عربی در نشست ماه مارس در قاهره ارائه دادند ، خواستار انحلال حماس نبود.
حملات اسرائیل به حزب الله ، این گروه را عمیقا تضعیف کرده است. اما رهبران جدید بیروت خود یک دولت ضعیف و توخالی را به ارث برده اند. برای برچیدن کامل حزب الله، آنها به کمک نیاز دارند. با این حال، اندکی بعد از مراسم تحلیف عون در ژانویه، دولت ترامپ ده ها میلیون دلار کمک امنیتی به نیروهای مسلح لبنان را متوقف کرد. حتی قبل از ۷ اکتبر، ایالات متحده ( بسیاری دیگر از بازیگران بین المللی) با توجه به تصرف نهادهای دولتی به توسط حزب الله، بجز کمک های بشردوستانه مستقیم در سطح محلی، از لبنان حمایتی نکرده است . در حال حاضر، با وجد تغییرات گسترده ای که در بیروت ایجاد شده، واشنگتن رویکرد خود را درقبال کمک ها تغییر نداده است. نعیم قاسم، رهبر جدید حزب الله در خواست عون برای خلع سلاح را رد کرد و گفته بود که انتظار دارد تلاش های اصلاحات در بیروت شکست بخورد. اگر دولت لبنان نتواند به سرعت کمکهای اقتصادی و بازسازی را ارائه دهد، حزب الله ممکن است بار دیگر با کسب کرسی های قانون گذاری درانتخابات پارلمانی سال آینده، دولت را برباید. حزب الله، بار دیگر برای تسلیح مجدد و تامین مالی مجدد و تقویت حمایت مردمی خود تلاش می کند و هزاران دلار غرامت به مردم لبنان که خانه های شان در جریان کارزار اسرائیل ویران شده است را ارائه می دهد.
گاو چران تنها:
برای بازگرداندن قدرت خود، ایران همچنین تلاش خواهد کرد تا نفوذ خود را در عراق و یمن بیشتر نهادینه کند. سیاست در بغداد و صنعا هنوز بشدت تحت تاثیر تهران است، و گروه های مسلح غیر دولتی وابسته به ایران ازهر دو کشور برای نمایش قدرت استفاده میشوند، با کاهش نفوذ حزب الله، حوثی های مستقر در یمن بعنوان بیمه نامه جدید ایران وارد عمل شده اند و تحریکات خود را به کارزار اسرائیل به غزه پیوند زدند. از ۷ اکتبر، آنها تاکتیک و توانامندی های موشکی خود را بهبود بخشیدند و حضورهوشمندانه در روابط عمومی ایجاد کردند. آنها همچنان بر صنعا حکومت می کنند، پول چاپ میکنند، مالیات جمع آوری میکنند، کمک های بشر دوستانهرا برای اهداف خود منحرف می کنند و حتی در ماه دسامبر،۵۰۰ میلیون دلار از عربستان سعودی برای حمایت از بودجه خود دریافت کردند. نه حملات چند جانبه به رهبری ایالات متحده به اهداف حوثی ها و نه حملات اسرائیل به بنادر و زیر ساخت های انرژی، نتوانستند حملات حوٍثی ها به ترافیک دریایی در دریای سرخ را تا زمان اجرای آتش بس ماه ژانویه غزه متوقف نماید. این حملات قاطعانه نتوانستند راهی برای رهبری جدید یمن باز کنند یا ارسال تسلیحات، آموزش، و پشتیبانی فنی ایران به یمن را قطع کند.
ترامپ، بار دیگر، حوثی هارا به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی معرفی کرده، تصمیمی که رئیس جمهور پیشین امریکا در سال ۲۰۲۱ لغو کرده بود. این امر به رهبران حوثی که به خارج از کشور سفر نمیکنند و حساب بانکی بین المللی ندارند آسیبی نخواهد رساند، اما، اقتصاد ویران شده یمن را بیش از بیش تضعیف خواهد کرد و به غیر نظامیانی که در حال حاضر از اثرات بیش از یک دهه جنگ داخلی رنج میبرند آسیب می رساند و فرصت هایی را برای ایران ایجاد می کند تا قدرت خود را گسترش دهد.
در عراق ، تلاش های ایالات متحده و اسرائیل برای کاهش نفوذ ایران به دلیل نقش عراق در میزبانی از نیروهای امریکایی برای مبارزه با داعش محدود شده است. گروهای شبه نظامی مورد حمایت ایران با پیش بینی فشار امریکا و اسرائیل ، منافع خود را در بغداد نهادینه میکنند، خود را در نظام سیاسی عراق تثبیت می کنند و نهادهای دولتی را در راستای بقای شبکه تهران در اختیار میگیرند. برخی از سیاستهای محمد شیاع السودانی، نخست وزیر عراق، در جهت منافع تهران نبود، از جمله جلوگیری از سفر جنگجویان مورد حمایت ایران به سوریه و ابراز تمایل از ادامه میزبانی از نیروهای امریکایی. اما واشنگتن هیچ تلاشی برای ادامه این فعالیت های وی انجام نداد، و در عوض کمک به جوامعی که بتوسط داعش ترور شده بودنذ را مسدود کرد و برنامه های توسعه اقتصادی عراق را به حالت تعلیق در آورد. در ماه مارس ، دولت ترامپ همچنین به معافیت های تحریمی عراق پایان داد -که بعراق اجازه می داد که از ایران الکتریسیته بخرد- تصمیمی که شبکه برق عراق را در آستانه ماه های گرم تابستان تحت فشار قرار داده وسیاست سودانی را آسیب پذیرتر خواهد کرد.
اکثر مقامات امریکایی براین باورند ، از آنجائیکه رژیم ایران در اوج آسیب پذیری خود قرار دارد، لذا بهتر است که مواضع سخت تری در مقابل ایران اتخاذ شود. اندکی بعد از روی کار آمدن ترامپ، در ماه ژانویه، او یک فرمان اجرایی صادر کرد که بر اساس آن کارزار «فشار حد اکثری » خود را برای پایان دادن برنامه هسته ای رژیم « برنامه محدود کردن موشک های بالیستیک و توقف حمایت از گروه های تروریستی» را از سر گرفت. او چندین بسته جدید از تحریم های ایالات متحده را اعلام کرد، از جمله تحریم هایی بر برنامه پهبادی تهران ، صادرات نفت ایران و شبکه های جنایت کارانه فراملی که دامنه تروریسم مورد حمایت ایران را تقویت می کنند. دولت او همچنین صفحه ای از کتاب بازی اسرائیل را بقرض گرفت تا با آغاز کارزار نظامی علیه حوثی ها در یمن، قدرت نمایی ایران را تضعیف کرده و دامنه حملات قبلی و محدود ترایالات متحده برعلیه: پرسنل، زیرساخت های نظامی، و ساختمان های دولتی حوثی هارا، گسترش دهد.
تحریم ها و حملات نظامی می توانند اجزای یک استراتژی موفق باشند، اما در این لحظه مهم، آنها نمی توانند به تنهایی کافی باشند. ایالات متحده به یک سیاست تعاملی چند جانبه نیاز دارد تا چشم انداز مثبتی برای خاورمیانه ای عاری از نفوذ مخرب ایران ارائه دهد. عدم مشارکت واشنگتن درسوریه مطلق گرایانه است، جائی که دولت الشرع، بارها و علنا تمایل خود را برای مقابله با نفوذ ایران، مبارزه با تروریسم فراملی، و حفظ مرزهای صلح آمیز با اسرائیل را ابراز کرده است. کشورهای اردن، قطر، عربستان سعودی و ترکیه و همچنین هئیت های بلند پایه اروپایی با رهبران دمشق دیدار کرده اند. اما ایالات متحده عمدتا در حاشیه دیپلوماتیک باقی مانده است. برخی از نگرانی ها منطقی است، الشرع هنوزدر عمل آزموده نشده است. اما او با حمایت بین المللی بسیار مصمم تری نیاز دارد تا حاکمیتش به توسط خرابکاران به چالش کشیده نشود. باید مجموعه واقع بینانه تری ازامکانات به او داده شود تا انگیزه ای بیشتری برای تلاش های مستمر برای ایجاد سوریه ای با ثبات ترإعمال کند، وکاهش تحریم های ایالات متحده میتواند به او کمک نماید تا یک اقتصاد مشروع را دوباره برقرار کند.
در حالیکه دولت ترامپ در گیر رویکردهای یک طرفه و واکنشی خویش است، توجهی به در خطر انداختن پایداری نتایج عملیات ندارد. حاضر جوابی درهم و برهم ترامپ در باره غزه- انحراف از پیشنهادات « تصاحب مالکیت» سرزمین غزه و در عین حال جابجایی میلیون ها نفر از ساکنان غیر نظامی درآغاز مذاکرات مستقیم با حماس- گسست شدیدی از یک سال و نیم گذشته از دیپلماسی ایالات متحده است، زمانی که مقامات امریکایی مشغول ایجاد یک نتیجه پایدار برای غزه را در اولویت برنامه خود قرار داده بودند، آن برنامه در عین حال امنیت اسرائیل را تقویت می کرد، نیازههای غیر نظامیان فلسطینی ها را برآورده می نمود، و همچنین با همسایگان عرب اسرائیل مشورت میکرد. این رویکرد در نهایت منجر به آتش بس چند هفته ای ، بازگشت گروگان های اسرائیلی و کمک های بشر دوستانه برای ساکنان غزه شد. در مقابل، رویکردهای کنونی احتمالا در میان موجی از پیشنهاد های ناهماهنگ و غیرواقعی، زمینه مناسبی برا ی سازمان دهی مجدد حماس و ایران ایجاد خواهد کرد.
هدف شخصی:
ترامپ در برخورد خود باایران، پیش از تماس با علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، برای آغاز مذاکرات، از جلب حمایت های بین المللی خود داری کرد. او با رد نیاز به مشورت با متحدین و شرکای منطقه ای، اشتباهی را تکرار میکند که واشنگتن هنگام تنظیم توافق هسته ای ایران در سال ۲۰۱۵هم مرتکب شده بود: نادیده گرفتن لزوم مشورت با اسرائیل و پایتخت های عربی درآن زمان، که تنش های قابل توجهی ایجاد کرد، برای همین، اقدام خروج ترامپ از آن در سال ۲۰۱۹ با مخالفت کمتری روبرو شد. به نظر می رسد که استراتژی فشارکنونی واشنگتن در قبال ایران براین باوراست که یک استراتژی فشار هم آهنگ شده تنها با اسرائیل می تواند، رژیم ایران را وادار به پایان دادن به فعالیت هایی نماید که آنرا برای بقای خود ضروری میداند. اما ایالات متحده نمی تواند، بدون حمایت گسترده تر، اقتصاد ایران را فرو بپاشد یا حملات نظامی انجام دهد. ایالات متحده به همکاری چین، بزرگترین وارد کننده نفت ایران، و کشورهای خاورمیانه ای که میزبان پایگاه ها و نیروهای امریکایی هستند، نیاز دارد. همچنین، این کشور به پایتخت های اروپایی در شورای امنیت سازمان ملل هم نیاز دارد. بدون یک همسویی بین المللی بسیار گسترده برای منزوی کردن تهران، رژیم ایران از روابط خود با پکن و مسکو برای مقاومت در برابر هر گونه تلاش امریکا برای گرفتن امتیازات معنا دار، استفاده خواهد کرد.
واشنگتن باید دقیقا توضیح دهد که چگونه تخفیفی در تحریم های بازیگرانی که فعایت های تحریم پذیر را متوقف میکنند، خواهد داد، در حالیکه امکان برگرداندن تحریم ها برعلیه سوریه بعد از اسد ضروری است. همچنین، اگر تهران گامهای لازم برای محدود کردن برنامه هسته ای خود بردارد و ازتلاش هایش برای بی ثبات کردن سایر کشورها دست بردارد، دولت امریکا باید آماده تدوین برنامه برای بهبودی معنا دار اقتصادی برای ایران هم باشد .
ایالات متحده، در حالیکه منابع و تخصص غیر نظامی خود را در پشتیبانی راهبردی منطقه ای قرار میدهد، حتی در زمانی که دیگران راهم تشویق میکند تا سهم خودرا در این راه به عهده بگیرند، کمک وتخصص های فنی ارائه شده توسط غیر نظامیان، عنصر اصلی عملیات ایجاد ثبات است. ایالات متحده دهه ها وصدها میلیون دلار برای ساختارهای بوروکراتیک، گروه های با تجربه فنی و متخصصین درایجاد انواع ابتکارات مالی مشترک و برنامه های کمک هوشمندانه به کشورها میدهد که موجب موفقیت آن ها از خروج ازمرحله در گیری میشوند. این ابزارها و مهارت ها برای مبارزه بر علیه دستآوردهای ایران بسیار مهم خواهند بود: جوامعی که درزمان خشونت ویران شد ه اند میخواهند باز سازی کنند، اما رهبران جدید آنها فاقد تخصص حاکمیتی، تکنوکراتیک و اقتصادی لازم برای رسیگی به چنین چالشهای منحصر بفرد هستند. ارتش های منظم خاورمیانه آمادگی لازم برای خلع سلاح و ادغام مجدد گروه های مورد حمایت ایران به حالت عادی را ندارند.
اما تجربه غنی ایالات متحده در ایجاد ثبات، اکنون در حال هدر رفتن است، زیرا واشنگتن بطور سیستماتیک نیروی کار متمرکز بر کمک های خود را کاهش داده یا از بین برده است. آژانس بین المللی ایالات متحده ـ که به نظر می رسد که ترامپ مصمم به تخریب آن هم هست- دفترابتکارات گذار(OTI) را دارد، نهادی که برای پرکردن شکاف های توسعه و کمک های بشر دوستانه طراحی شده است. دفتر عملیات درگیری و تثبیت وزارت امور خارجه- که از بودجه کمکی که دولت ترامپ به تعلیق آن مصصم است، تامین می شود- در کمک به کشورها برای بهبودی از آسیب های وارد شده توسط بازیگران مسلح غیر دولتی تخصص دارند « مشاوران ایجاد ثبات» را استخدام می کند، آنها آماده اعزام به مناطق در گیری هستند.
یک فرصت واقعی برای ترسیم مسیر جدید برای خاورمیانه:
دولت ترامپ قصد دارد اعضای دیپلماتیک وزارت امور خارجه را، دقیقا در لحظه ای که دیپلمات ها باید مسئولیت های بیشتری را در پی تحولات مهم نظامی سال ۲۰۲۴ بر عهده بگیرند، رابه شدت کاهش دهد. ترامپ کمک های ایجاد ثبات به عراق، سوریه و یمن را دقیقا در زمانی متوقف کرد که چنین کمکی میتوانست بیشترین سود را داشته باشد. ترامپ بطور موقت کمک های نظامی به نیرو های مسلح لبنان را متوقف کرد، درست زمانی که دولت لبنان متعهد به خلع سلاح حزب الله شده بود. بودجه نیروهای امنیتی تشکیلات خود گردان فلسطین که همکاری امنیتی خود را با اسرائیل درکرانه باختری، قدرت حماس را به چالش میکشند، را به حالت تعلیق در آورد. اگر ایالات متحده امیدواراست که شبکه نفوذ منطقه ای ایران را بطور کامل از هم بپاشد، باید کمک های غیر نظامی ارائه دهد و در عین حال دیگران را تحت فشار قرار دهد تا بار آن را تقسیم کنند. اگر دولت ایالات متحده استراتژی خود را تغییر ندهد، بهترین ابزارها برای جلوگیری از ظهور بازیگران جایگزین را از دست خواهد داد.
سرانجام، ایالات متحده باید به همپیمانان منطقه ای خود تضمینات امنیتی روشن تری ارائه دهد، در حالیکه ازآنها می خواهد که به همکاری امنیتی چند جانبه ای که در برابر حملات موشک های بالیستیک ایران داشتند – بسیار موفق بوده است- ادامه دهند. ایالات متحده بعد از ۷ اکتبر، حضور نظامی خود را در خاور میانه به طور قابل توجهی افزایش داده است. این ستون پشتیبانی اطلاعاتی، تسلیحاتی و مشارکت فعال دردفاع از اسرائیل به آن کمک کرد تا تمرکز خود راروی نابودی شبکه های تهدید ایران بگذارد و چشم انداز استراتیژیکی منطقه را به طور چشمگیری تغییر دهد. این پایه و اساس حمایت نظامی باید همچنان حفظ شود، در حالیکه منطقه تمرکز خودرا به برقراری ثبات معطوف کرده است.
برای به حد اکثر رساندن فشاربر حوثیها، ایالات متحده باید بسته کمکی مشخصی که نشان دهنده آمادگی کمک ان به مردم یمن است طراحی کند، که در صورت کنار رفتن حوثی ها به یمنی ها ارائه شود. این کشور باید فعالانه شرکای خود را در کارزارهای نظامی برای بازگرداندن آزادی دریانوردی در دریای سرخ مشارکت دهد و روشن کند که آماده حمایت از کشورهای مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی، که توسط تهاجم حوثی ها تهدید می شوند، میباشد. تعهد به حفظ موقعیت نظامی قوی برا ی میان مدت، همچنین گویای پیام محکم ایالات متحده در مقابل تهران و همچنین دادن اطمینان به رهبران منطقه که در خط مقدم مبارزه با ایران هستند، میباشد، در عراق و سوریه، واشنگتن فعلا باید نیروهای خود را در محل حفظ نموده و اطمینان دهد که از شهروندان هر دو کشور حمایت خواهد کرد. در لبنان، واشنگتن باید نقش نظارتی فعالی را که ارتش امریکا در تلاش برای خلع سلاح حزب الله ایفا میکند، حفظ کند ودر صورت بر داشتن گام های بیشتر در جهت اصلاحات، از رهبران جدید بیروت حمایت مستقیم نماید.
حفظ حضور نظامی، یک سرمایه گذاری است که ایالات متحده باید در خاورمیانه درحال گذار، تا تشکیل حمایتهای مردمی برای رهبران جدید و تکمیل شکل گیری ساختاری امنیتی جدید ادامه یابد. همچنین ، تحریم ها را باید کاهش دهند، زیرابه رهبران جدید سوریه کمک خواهد کرد که به اهداف حکمرانی خوب دست یابند، و کمک ها و حمایت های فنی را به جوامع آسیب پذیر افزایش دهد. و همچنین، برای گردهم آوری هم پیمانان محلی و بین المللی برای ترسیم یک چشم انداز مشخص و واقع بینانه برای نظام منطقه عاری از سلطه ایران، گام بردارد. تلاش های گذشته تهران برای بی ثبات کردن حکومت های منطقه، مطیع کردن مردم آن ، به چالش کشاندن منافع ایالات متحده ، و گسترش ترور در خارج از کشور، تنها به این دلیل موفقیت آمیز بود که آنها حکمرانی ضعیف دارای فساد گسترده و ضعف سیاسی را هدف قرار میدادند. هدف اصلی یک استراتژی با ثبات، باید حمایت ازایجاد دولت های پاسخ گوتر و شفاف تر باشد که دارا بودن زور(قدرت) خود را برا ی ایجاد رفاح مردم خود و تمایل خود برای مقابله با نفوذ ایران حفظ کنند.
برخلاف باورهای رایج در دهه های گذشته، اکنون روشن شده است که یک کارزار نظامی استثنایی می تواند بطور قابل توجهی جایگاه منطقه ای ایران را تضعیف کند. اکنون، ایالات متحده باید سهم خود را برای رهبری یک تلاش غیر نظامی خارق العاده مشابه، برای پایدار کردن این تغییر انجام دهد.
Dana Stroul:دانا استرول مدیر تحقیقات انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک است از فوریه ۲۰۲۱ تا فوریه ۲۰۲۴ معاون دستیار وزیر دفاع ایالات متحده در امور خاورمیانه خد مت کرده است
https://www.foreignaffairs.com/middle-east/narrow-path-new-middle-east