ناصر دانشفر
آنطور که چندی پیش در خبرها آمده بود، رهبر جمهوریاسلامی برای خود ۴ خط قرمز ترسیم نموده بودند و به صراحت اعلام نموده بودند که بنای عقبنشینی از آنها را ندارند. حجاب، نظارت استصوابی، مسئلهٔ حصر و آمریکا ستیزی که البته بنده یقین دارم که پدیدهٔ هلال شیعی را نیز به این موارد باید افزود.
خوانندگان محترم خود شاهد و ناظر هستند که لایحهٔ حجاب و عفاف با نظر شخص ایشان به محاق رفت، چرا که مصوبات شورای امنیت ملی بدون امضاء رهبر نظام از هیچگونه اعتباری برخوردار نیست. قصهٔ حصر نیز با توجه به مواضع اعلامی حکومت از همین کانال اعمال گردیده بود و لاجرم از همین مسیر امکان رفعحصر میسر فراهم شدهاست.
ظاهراً بنا بوده که روز بیستم فروردین تضییقات ایجاد شده برای آقای کروبی برچیده شود و آنطور که به ایشان گفتهاند، یکی دو ماه دیگر حصر میرحسین و خانم رهنورد نیز برداشته خواهد شد.
از هلال شیعی هم چیزی نمانده تا اکنون جناب خامنهای بنای ایستادن پشت سر آن را داشته باشند و همچنان بخواهند با اصرار تمام اولویت اول و آخر مملکت را حمایتهای همهجانبه از آن عنوان نمایند. خط قرمزی که همهٔ دار و ندار کشور به پای آن ریخته شد، حداقل در ظاهر وجود خارجی ندارد که مقام عظمای ولایت خواسته باشد، امکانات در دسترس خود را هزینهٔ سرپا نگهداشتن آن بنماید، هرچند سادهاندیشی است که گمان بریم این ظرفیت عظیم موجود در منطقه به کل از هستی ساقط شده است و در آینده هیچ نقشی در معادلات این محدوده ایفا نخواهد داشت.
میماند، نظارت استصوابی و آمریکاستیزی که گمان بنده آن است که این هر دو با هم از حیز انتفاع ساقط خواهند شد. حضرتآقا امروز نه به ارادهٔ خود که از سر ناچاری و برای حفظ نظام تن به مذاکره داده است. تمامی نشانهها حاکی از آن است که این آغاز ختم به خیر خواهد شد و بالاخره مشکلات ما و آمریکا پس از قریب نیمقرن حل میگردد. پای ۱۰۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری در میان است، این چیزی نیست که ترامپ از آن بگذرد و آقای خامنهای در موقعیتی نیست که در برابر این روال که از طوفانالاقصی آغاز شد، توان مقاومت داشته باشد. این بدان معناست که موضوع توافق را باید قطعی فرض نمود، البته که برای رسیدن به این نقطه باید منتظر فراز و فرودهای متعددی باشیم.
بیائید فرض کنیم که فردا عراقچی و ویتکاف دست داده و اعلام حل و فصل منازعات چهل و پنج ساله را نمودهاند، پیامد این پدیده چیست؟ منظور بنده گشایشهای اقتصادی مرتبط با این رخداد نمیباشد، به نتایج اعتقادی آن کار دارم. شکی نیست که برای اکثریت مردم بریده از نظام در این زمینه اتفاق خاصی نخواهد افتاد، چرا که آنها مدتهاست به خطوط قرمز اعلام شده نه فقط کاری ندارند که بسیارشان در عبور از این مسائل نقش اساسی داشتهاند. اما این اتفاق برای آن ته مانده حامیان نظاممقدس بسیار سنگین خواهد بود. شک نکنید که پایداریچیها چون خوارج نهروان خروج خواهند کرد و بدون تعارف سمت و سوی شلیکهایشان را متوجه شخص خامنهای مینمایند. دیگر حامیان نسبتاً متعادل ولیامر مسلمینجهان نیز همهٔ باورهایشان فرو خواهد ریخت و دیگر حنای رهبر نظام رنگی نخواهد داشت.این جام زهر بیتردید موجبات مرگ ایشان را فراهم خواهد آورد، البته شاید تا پایان زمان حیات فیزیکی ایشان چند سالی مانده باشد، اما قطع به یقین با امضای این توافق، زندگی سیاسی وی به آخر خواهد رسید. پر واضح است که در این صورت مسئلهٔ نظارتاستصوابی یا بهتر بگویم که مهندسی انتخابات توسط ایشان، خود به خود منتفی میگردد.
این شواهد همه حاکی از آن است که ایران ما در مرحلهٔ یک پیچ تاریخی قرار گرفته است و لذا کنشگران سیاسی باید قدر این موقعیت را بدانند. دلخوش کردن به حل این معضلات که حقیقتاً جان مردم را گرفته است، یک خطای راهبردی است و بر همگان به خصوص فعالان سیاسی فرض است که در این نقطهٔ عطف تاریخ سرزمین مادری به وظیفهٔ ملی خود عمل کنند و به کمتر از تغییر ساختار رضا ندهند.با غروب اقتدار خامنهای، رهبر بعدی هر که باشد در جایگاهی نخواهد بود که بتواند با سرکوب خلایق، از تغییرات بنیادی جلوگیری نماید.
با این حساب گمان بنده بر این است که جلوداران گذار از هماکنون باید به فکر برنامهریزی برای این موقعیت خطیر باشند و با طرح مطالبات اساسی زمینه را برای آن شرایط آماده نمایند. باید روی پتانسیل حاصل از این رخداد حساب ویژه باز کرد و با عقب راندن حاکمیتی را که در ضعیفترین موقعیت خود قرار خواهد گرفت، رهبر بعدی را مجبور به تن دادن به خواست ملت کنند.
عزیزان فرهیخته، اصحاب خرد و عاشقان وطن، این برهه از حساسترین مراحل حیات ما مردم ایران است و کشور محتاج برنامهای مدون برای دوران گذاری است که شاید خیلی نزدیک باشد، نشستن و نظارهٔ رخدادهای مهم کنونی تکلیف و مسئولیت شمایان نیست.
از: گویا