ایران بتصرف مردم در آمده حکومت تنها یک مترسک است

سه شنبه, 26ام فروردین, 1404
اندازه قلم متن

یک هفته ای می شود که از ایران برگشته است. بمحض دیدنم بی آنکه روبوسی کنیم می گوید :”نیازی نه به حمله ترامپ است ونه اسرائیل .تمام شده مردم حمله کرده همه جا را بتصرف خود در آورده اند .مکثی می کند :”باور نمی کنی باید بروی وببینی همه جا دست مردم است نوعی شورش وعصیان بی صدا .هرچه دلشان می خواهد می کنند !هر چه بزبانشان بیاید می گویند وهر طور که دل شان بخواهد لباس می پوشند.کسی جلودار خانم ها نیست .

ازدختر خانم جوانی که شلوارک پوشیده بود وسط جمعیتی که دورش حلقه زده و دست می زدند می رقصید.بعد از تمام شدن رقصش می پرسم: “دخترم آیا از این نیروهای نظامی که با باتون وگاز اشگ آورحمله می کنند نمی ترسی ؟”بی پروا نگاهم می کند. ” نه پدر جان این دفعه واقعا آن ممه را لولو برد .ریش وپشم حکومت بد طوری ریخته .اصلا حکومتی وجود ندارد.که ما بترسیم .”چشم می گرداند پسری چند متر آنطرف تر ایستاده است.

صدایش می کند. “حمید بیا وببین آقا چه می گویند ؟” پسر جوان جلوتر می آید پسر مودبی است دست می دهد.دختر جوان سوالم را تکرار می کند و من اضافه می کنم راستش من بجای این دختر خانم زیبا که این طور وسط جمعیت می رقصند دلم می لرزد. می ترسم حمله کنند وبگیرند.پسر جوان می گوید مثل این که از خارج آمده اید و دیدن این گونه چیز ها برایتان تعجب آور است وقتی داخل ماجرا وزندگی مردم قرار بگیرید به دیدن این گونه لباس پوشیدن ورقصیدن، درگیر شدن روزانه با حکومت عادت می کنید.

ما از چه باید بترسیم ؟چیزی برای ترسیدن نگذاشته اندو از بیکار شدن بترسیم ؟ ازاین که اکثر وقت ها با شکم گرسنه می چرخیم ؟همه چیز مفهوم خود را از دست داده درس خواندن، مدرک خوب گرفتن،سر کار خوب رفتن،با دختر مورد علاقه ات ازدواج کردن ،تشکیل خانوده دادن ؟بچه دار شدن واین که حاضر باشی با حداقل ها زندگی کنی اما ممکن نباشد .برای نسل ما هیچ کدام از این عادی ترین نیاز های یک جوان امکان پذیر نیست .درد وغم ما درد وغم پدر ها ومادر هاست .قبلا آنها مثل شما می ترسیدند مبادا اتفاقی برای ما بیفتد.سخت هراسان بودند.اما حالا همه جا همراه ما هستند .دلم می خواهد شما چند روزی سخت بدون قضاوت در کوچه وبازار بگردید.

بعد بار دیگر این سوالتان را بپرسید.شما هنوز از میزان نفرت مردم وروی گردانی سختشان از حکومت خبر ندارید.خبر ندارید در این چهل سال بر خانواده ها چه رفت .چگونه شالوده خانواده ها بخاطرفقر ،نا برابری اجتماعی ،دیدن هرروزه فساد های عظیم در حکومت ودولت واین که مشتی لات چاله میدانی که دست چپ واست خود را نمی شناسد بر سرنوشت یک ملت حاکم شده از کشوری آباد ورو برشد کشوری درست کرده اند که هیچ امیدی برای فردای خود ندارد.این که می گویم شامل زندگی اکثریت این جامعه در هم ریخته است.جامعه ای که یک مرد علیل جسمی وفکری سال هاست با جبر وسرکوب افکار مالیخولیائی خود را بر این مردم تحمیل می کند .مردمی که طی این چهل سال به اندازه بیشتر از یک قرن کشته دادند.

زندان ها پر است از معترضان به این نظام.هشت میلیون مهاجر! آن هم نه مردمان عادی اکثر نخبگان وتحصیل کردگان از این سرزمین گرفتار شده در جهنم جمهوری اسلامی گریخته اند. هیچ جوان ونوجوان ایرانی نیست که بفکر گریختن از این حکومت طاعونی نباشد.فکر وذکر اکثریت مردم این است که بچه هایشان از همان روز بدنیا آماده برای خارج رفتن بکنند!

بهرطریق که شده.مدت هاست راه مردم از راه حکومت جدا شده. یک نفرت همگانی از این حکومت در دل مردم است که روزی مثل آتشفشان سر ریز خواهد شد وتر وخشک را خواهد سوزاند.مردم از هر چه دین ،مذهب ،آخوند ،اسلام ومراسم مذهبیست گریزان شده اند. آخوند یک فحش است .مساجد جای کشتی گرفتن جوان هاشده ومسخره کردن آخوند ها .آخوند ها دیگر حاضر به پیشنمازی در مساجد نیستند وچرا که دیگر حتی پیران هم رغبتی برای رفتن به مجلس ندارند وبهترین روز های تفریح اکثریت جوان ها شده شرکت کردن در مراسم مذهبی جهت مسخره کردن این مناسک. بخنده می گوید رحلت پارتی . یک قلم بگویم اکثر مردم از دین برگشته اند .حکومت هرچه می گوید مردم عکس آنرا انجام می دهند.

ادامه دارد

ابوالفضل محققی

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.