مقاله نخست نشریه پیام جبهه ملی ایران مورخ بیستم اردیبهشت ۱۴۰۴
روابط جمهوری اسلامی با آمریکا
آمریکا کشور نسبتا جدیدالتاسیس و قدرت نوظهوری است که قبل از اوایل قرن بیستم و پیش از وقوع جنگ بین المللی اول، در سیاست جهانی، اثر گذاری چندانی نداشت. تا آن زمان این کشور در داخل خاک خود مشغول سازندگی و پیشرفت و سر گرم مستحکم نمودن پایه های یک دولت متکی بر دموکراسی و استقلال بود. توسعه ی آمریکا در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، علمی، صنعتی و نظامی در قرن نوزدهم به سرعت اعتلا پیدا کرد. در جنگ دوم جهانی، آمریکا به حمایت از کشور های مدرن و مترقی اروپا برخاست و به نفع آنان وارد جنگ با فاشیسم آلمان هیتلری گردید، و نه تنها اروپا، بلکه جهان را از خطر هیولای نازیسم رهانید. در ژاپن برای شکست دادن این متحد سرسخت آلمان هیتلری با به کارگیری بمب اتمی، این کشور را هم به تسلیم واداشت، و به عنوان نخستین قدرت اتمی و اولین و اثر گذارترین قدرت جهانی خود را برای جهانیان تعریف کرد. آمریکا پس از پایان جنگ دوم با اجرای « طرح مارشال » و پیاده کردن « اصل چهار ترومن » به سازندگی کشور های جنگ زده و ویران شده ی اروپا و یاری رسانی به کشورهای فقیر جهان همت گماشت. آمریکا با آن دخالت در جنگ و این اقدامات پس از جنگ، حالتی از فرشته گونگی و انسان مداری از خود نشان داد. دولت انگلیس طراح کودتای ننگین ۲۸ مرداد۳۲ برای سرنگون کردن دولت ملی مصدق، آمریکا را هم با طرح خود همراه کرد. آمریکا با دخالت در آن کودتای شوم وسپس با راه انداحتن کودتاهایی در گواتمالا و شیلی و برخی کشور های دیگر، آن خوشنامی و آن چهره ی انسان دوستانه خود را مخدوش و از دست داد.
رابطه سیاسی آمریکا با ایران در اواسط قرن نوزدهم به شکلی متعارف و با فرستادن کنسول بین دو کشور برقرار شد. در سال های بعد از جنگ جهانی اول، مرد اقتدار گرای ایران، سردار سپه، یا همان رضا خان پهلوی، به آمریکا توجه ویژه ای پیدا کرد و به پیشرفت و قدرت آن چشم دوخت. این نگاه مشتاقانه رضا خان، از چشم قدرت با نفوذ و کارکشته و قدیمی آمریکا یعنی انگلستان دور نماند. در سال ۱۳۰۳ مامور برجسته انگلیس « هارولد اسپنسر » با زمینه چینی بسیار طولانی، سناریوی «سقا خانه آقا شیخ هادی » را خلق کرد. که در جریان آن توطئه، کنسول آمریکا « ماژور رابرت ایمبری » به قتل رسید و آمریکائیان از گسترش کار و فعالیت در ایران به خصوص در زمینه نفت، چشم پوشیدند و دست و پای خود را جمع کردند و تا اشغال ایران توسط متفقین در سال ۱۳۲۰و سقوط رضا شاه، حرکت چندانی از طرف آمریکا در صحنه سیاسی ایران مشاهده نمی شد. پس از رضا شاه، از یک طرف اتحاد شوروی و از سوی دیگر شرکت های نفتی آمریکایی فشار بر ایران برای گرفتن امتیاز های نفتی را آغاز کردند. در همان زمان بود که دکتر مصدق، نماینده اول تهران در مجلس چهاردهم با مطرح کردن نظریه «موازنه منفی» و با آوردن طرحی به مجلس، از هرگونه امتیاز دهی به خارجیان جلوگیری کرد، و در صدد پس گرفتن قرارداد « دارسی» و لغو امتیاز شرکت نفت انگلیسی بر آمد. او سرانجام موفق گردید در مجلس شانزدهم قانون ملی کردن نفت را به تصویب برساند. دکتر مصدق برای به اجرا در آوردن قانون ملی کردن نفت در اردیبهشت ۱۳۳۰ قبول مسئولیت نمود و کابینه دولت ملی را تشکیل داد. او به سلطه سیاسی و اقتصادی شرکت نفت انگلیسی پایان داد. دولت ملی مصدق با کودتای انگلیسی آمریکایی و با همکاری دربار در ۲۸ مرداد ۳۲ سرنگون گردید و امید مردم ایران به داشتن حکومت مردمی بر پایه استقلال و آزادی پایان یافت. دولت برخاسته از کودتا بلافاصله قرارداد نفتی با کنسرسیومی منعقد کرد که آمریکا ۴۰ در صد از سهام آن را داشت، و به این ترتیب روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی آن دولت با رژیم شاه هر روز گسترده تر و نفوذش در ایران هر روز افزون تر گردید. این وضع به مدت ۲۵ سال و تا انقلاب ۵۷ همچنان ادامه داشت.
در انقلاب ۵۷ سیاست آمریکا در ابتدا به هیچ وجه در تقابل با جمهوری اسلامی نبود. بلکه با توجه به اسناد متعددی که منتشر شده آمریکا موجب تسهیل پیروزی انقلاب گردیده و کمک آن به انقلابیون اسلام گرا به وضوح آشکار شده است. در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ افرادی تحت نام «دانشجویان پیرو خط امام» سفارت آمریکا را اشغال و اعضای سفارت را گروگان گرفتند. این حرکت نا بخردانه گروگان گیری تا مدت۴۴۴ روز ادامه یافت. روشن است که اشغال سفارت آمریکا و ماجرای گروگان گیری برنامه ریزی شده و به نوعی تکرار «ماجرای سقا خانه» بود که این بار عوامل اتحاد جماهیر شوروی هم در آن نقش برجسته ای داشتند. سر انجام گروگان گیری با زد و بند های پنهانی پایان پذیرفت، اما از همان زمان روابط جمهوری اسلامی با آمریکا قطع و سفارت امریکا در ایران تعطیل گردید. از رهگذر گروگان گیری و قطع روابط و شکل گرفتن عداوت و تخاصم بین جمهوری اسلامی و آمریکا، ملت ایران گرفتار مصائبی مانند جنگ ۸ ساله عراق با ایران و آن همه خسارات جانی و مالی ناشی از آن، و از دست دادن بسیاری از فرصت های طلایی در سطح منطقه و جهان شد، که بر شمردن آن ها فهرست بلند بالایی را می طلبد. و بالاخره شکل گیری تحریم های کمرشکن که تنفس اقتصاد ایران را به شماره انداخته است.
جمهوری اسلامی پس از گروگان گیری، افزون بر عداوت و دشمنی با آمریکا و کشورهای غربی، گرایشی تمام عیار را به سمت روسیه و چین که رقبای سیاسی و اقتصادی غرب هستند، وجهه ی همت خود قرار داد که این درست بر خلاف شعار « نه شرقی نه غربی » در ابتدای انقلاب بود.
جمهوری اسلامی به دنبال تفکر ایدئولوژیک خود، به ساختن و تقویت کردن گروه های رادیکال در کشور های منطقه نظیر حماس، حزب الله، حشدالشعبی، حوثی ها و دیگران و حمایت از حکومت جنایتکار بشار اسد در سوریه نمود. این تحرکات علاوه بر تحمیل هزینه های کلان بر گرده ملت ایران، امنیت و تمامیت ارضی کشور را هم در معرض تهدیدات جدی قرار داده و میدهد. این گونه اقدامات یقینا از نظر آمریکا و متحدانش در منطقه پذیرفتنی نیست.
تلاش ها و سرمایه گذاری های جمهوری اسلامی در پروژه اتمی و غنی سازی اورانیوم با غلظت بالا و عدم شفافیت در این زمینه، موجب سوء ظن و حساسیت آمریکا، اروپا، کشور های منطقه و حتی روسیه و چین، هم پیمانان استراتژیک جمهوری اسلامی گردیده و تحریم های سنگینی را علیه ایران سبب شده است. مذاکرات اتمی جمهوری اسلامی با غرب و آمریکا تحت نام « برجام » در زمان ریاست جمهوری اوباما، توانست به نتایجی برسد، اما مخالفت و کارشکنی اسرائیل و هم چنین جناح هایی از درون حکومت جمهوری اسلامی، به دوام آوری و قطعی شدن نتایج آن مذاکرات امکان نداد.
اکنون دولت آمریکا تحت ریاست جمهوری ترامپ و همکاران افراطی او جمهوری اسلامی را برای مذاکرات مجدد در مورد محدودیت غنی سازی اورانیوم و برخی مسائل دیگر تحت فشار قرار داده است. گزینه دوم را نیز حمله نظامی و تخریب مراکز حساس ایران بیان می کند. در این شرایط انجام دادن مذاکره مستقیم با آمریکا جهت حفظ امنیت کشور و تامین منافع ملی، اقدامی سنجیده و عقلانی است. این مذاکره میتواند علاوه بر دفع خطر، امکان رفع تنش بین دو کشور و لغو تحریم ها و سرمایه گذاری های کلان در ایران را فراهم کند. برای تعامل با غرب و در راس غربیان، آمریکا، لزوما حالت تخاصم با روسیه و چین ضرورتی ندارد. تعامل با تمام جامعه جهانی در جهت حفظ منافع ملی ایران و توسعه ی کشور و تامین نیاز ها و رفاه ملت ایران، حرکتی مدبرانه و خردمندانه است. آیا جمهوری اسلامی با کارنامه ای از عملکرد های خطا، چنین درایت و عقلانیت و ظرفیتی را می تواند از خود نشان دهد؟ اگر چنین ظرفیتی را داراست، باید به عنوان اولین گام گفتگو و تعامل با ملت ایران را شروع نماید. این فضای بسته و مختنق را باز کند و آزادی های اساسی ملت ایران را محترم بشمارد و در مسیر اصلاح ساختار و تغییر و تحول در جامعه ایران حرکت نماید. امکان دهد تا ملت ایران بر سرنوشت خود حاکم گردد. و با تشکیل یک مجلس موسسان سالم و واقعی، ساختار و نظم آینده کشور را معین نماید.
برای مطالعه نشریه پیام جبهه ملی ایران شماره ۲۲۴ لطفا اینجا کلیک کنید
***********
***********