۷ ساعت پیش
حملات گسترده اسرائیل به ایران، که به “جنگ ۱۲ روزه” معروف شد، نهتنها به شدت به زیرساختهای نظامی و هستهای این کشور آسیب رساند، بلکه با حذف چهرههای کلیدی سپاه پاسداران، شوک عمیقی به ساختار امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی وارد آورد. این حملات که به منظور تضعیف هر چه بیشتر جمهوری اسلامی و نابودی برنامه هستهای آن صورت گرفت، ایران را در موقعیتی شکننده قرار داد و گمانهزنیها درباره آینده سیاسی آن را به اوج رساند. در این میان، کردستان ایران بهعنوان منطقهای با سابقه طولانی مقاومت، سازماندهی سیاسی و نفوذ احزاب کرد بار دیگر در کانون توجه جهانی قرار گرفت.
چرا کُردها؟ مسلما کردها تنها اقلیت اتنیکی در ایران نیستند و بزرگترین آن هم نیستند. اما این منطقه نهتنها به دلیل موقعیت جغرافیایی استراتژیک، بلکه به دلیل سابقهاش در مبارزه برای اختیارات منطقهای، فرهنگی و دموکراسی، همواره در بزنگاههای سیاسی ایران مورد توجه و متمایز بودە است. احزاب کُرد به دلیل پایگاه اجتماعی، سازمانیافتگی و البته بعضا رویکردهای مسلحانه، احتمالاً از بازیگران کلیدی در فردای معادلات سیاسی ایران به شمار میروند.
در جریان جنگ ۱۲ روزه برخی تحلیلگران و رسانهها، از جمله رسانههای اسرائیلی پیشبینی کردند که این احزاب ممکن است از ضعف جمهوری اسلامی برای اقدامات مسلحانه یا حتی “تحرکات جداییطلبانه” استفاده کنند. علیالخصوص کە تمرکز حملات اسرائیل روی غرب ایران بیشتر نیز بود. این گمانهزنیها با اظهارات برخی گروههای اپوزیسیون، که از حملات اسرائیل حمایت کردند و یادداشتی از سوی سردبیر جروزالم پست که خواستار تقویت نیروهای فدرالیست یا استقلالطلب در ایران توسط دونالد ترامپ شده بود، قوت گرفت. در داخل نیز رسانهها و چهرههای وابسته به جمهوری اسلامی بر این مسئله مانور زیادی دادند و حتی احتمال “جنگ زمینی از طریق نیابتیها” را مطرح کردند، که در اینجا منظور از احزاب کرد نیز بود.
با این حال، احزاب کُرد در وجه عمده نهتنها از مداخله خارجی حمایت نکردند، بلکه با محکوم کردن سیاستهای تنشزای جمهوری اسلامی بر مبارزه دموکراتیک و راهحلی غیرمتمرکز برای آینده ایران تأکید کردند. این موضعگیری، که برخی آن را “خط یا صدای سوم” در برابر “دوقطبی موجود داخلی و خارجی” خواندهاند، پرسشهای متعددی را برانگیخت: چرا احزاب کرد از فرصت ظاهری برای اقدام نظامی استفاده نکردند؟ آیا اتهام تجزیهطلبی، که دهههاست علیه آنها به کار میرود، ریشه در واقعیت دارد یا ابزاری برای سرکوب است؟ و آیا واکنش آنها به حمله اسرائیل میتواند به اتحاد سراسری در ایران کمک کند؟ البته بررسی این موضوع کە خیزش مردمی در کردستان یا ورود احزاب کرد با چه واکنشها یا نتایجی همراه میشد، خود موضوعی دیگر است کە باید جداگانه بە آن پرداخت.

دویچه وله فارسی برای پاسخ به این پرسشها، با سه کارشناس گفتوگو کرده است: عباس ولی، استاد جامعهشناسی سیاسی و متخصص مسائل خاورمیانه؛ مهرداد درویشپور، جامعهشناس و استاد دانشگاه ملاردالن در سوئد؛ و آزاد حاجیآقایی، استادیار دپارتمان شرقشناسی دانشگاه یاگیلونسکی لهستان. این گزارش، با تکیه بر بیانیههای رسمی احزاب کرد، گزارشهای رسانهای بینالمللی و مصاحبههای اختصاصی به تحلیل این موضوع میپردازد.
زمینه تاریخی؛ کردستان در بستر بحرانهای ایران
در تبعید بودن اکثر احزاب کرد ظاهراً دستکم آنطور که جمهوری اسلامی میخواسته به تضعیف پایگاه مردمی آنها منجر نشده است. علیرغم تمامی انتقادها و اختلافات میان احزاب کرد با یکدیگر، به گفتە بسیاری از کارشناسان این احزاب، نسبت به گروههای دیگر اپوزیسیون از نفوذ قابلتوجهتری در جامعه هدف خود برخوردارند. این احزاب بارها نفوذشان در معرض چالش قرار گرفته و کمتر با مشکل موجودیتی روبرو شدهاند. در دهههای گذشته این احزاب بارها در فراخوانهایی درخواست اعتصاب یا اعتراض داشتهاند و عملاً در اکثر مواقع پاسخ مثبت بوده است. در جنبش “ژن، ژیان، ئازادی”، (زن، زندگی، آزادی) علیرغم سرکوب و فضای امنیتی شدید، این احزاب بارها این پتانسیل خود را نشان دادند.
مسئله نظامی را نیز نباید فراموش کرد. حزب دموکرات و شاخههای کومله سابقه سالها فعالیت مبارزه مسلحانه را در کارنامە خود دارند. اگرچه اکنون بر فعالیت سیاسی تمرکز دارند، اما ادعا میکنند کە از توانایی سازماندهی سریع برخوردارند. نیروهای مسلح پژاک نیز دو منطقه کوهستانی آسوس و قندیل کە هممرز با ایران هستند حضور دارند. این حزب ادعا میکند کە بخشی از نیروهایش بە شیوەهای چریکی در داخل مناطق کردنشین حضور دارند. همزمان بر اساس برخی از گزارشها نیروهای این حزب در جبهههای جنگ علیه داعش در عراق و سوریه حضور داشتەاند. این مسئلە به تجارب نظامی این حزب افزوده است. با این اوضاع مبنای برخی از استدلالهای مخالفان و موافقان احزاب کرد را میتوان فهمید. اما سؤال اصلی اینجاست که ریشه موضعگیری احزاب کرد در مورد جنگ ایران و اسرائیل در چیست؟
پروفسور عباس ولی، در گفتوگو با دویچه وله فارسی ریشه موضعگیری محتاطانه احزاب کرد را در تجربه تاریخی آنها جستوجو میکند: «تجربه احزاب کرد در جنگ ایران و عراق نشان داد که محاسباتشان درباره نتایج جنگ درست نبود و انگ تجزیهطلبی و همکاری با بیگانه را برایشان به ارمغان آورد که هنوز گریبانگیر آنهاست.» او میافزاید: «این تجربه تلخ، همراه با خوانش منطقی از شرایط کنونی، احزاب کرد را از حمایت از مداخله خارجی بازداشت. آنها دریافتند که جنگ، برخلاف تصور برخی اپوزیسیون راست، ابزار موثری برای سرنگونی رژیم نیست.»
دکتر مهرداد درویشپور نیز به تفاوتهای تاریخی اشاره میکند: «اغلب احزاب کرد ایرانی در جنگ ایران و عراق از حمایت از حمله عراق خودداری کردند. امروز اما انزجار عمومی از حکومت و ماهیت هوایی جنگ، شرایط متفاوتی ایجاد کرده است.» او خاطرنشان میکند که برخی احزاب چپ رادیکال کرد حمله اسرائیل را صراحتاً محکوم کردند، اما دیگران، با وجود ادعای “صدای سوم”، از محکومیت رسمی آن خودداری کردند، که میتواند نشانهای از “گرایشهای واگرایانه” باشد.

مواضع احزاب کرد؛ خط سوم در برابر دوقطبی جنگ و استبداد
پژاک در بیانیهای جنگ ایران و اسرائیل را “جنگ قدرتها” خواند. این حزب خواستار همگرایی نیروهای دموکراتیک، بهویژه زنان برای پیشبرد انقلاب “ژن، ژیان، آزادی” شد و هشدار داد: «مردم نباید بین استبداد داخلی و ویرانی خارجی گرفتار شوند.» پژاک گذار به “جمهوری دموکراتیک” را از طریق کنار گذاشتن مرکزگرایی، ناسیونالیسم و مردسالاری ممکن دانست.
حزب دموکرات کُردستان ایران (حدکا)، به عنوان یکی از قدیمیترین احزاب ایران سیاستهای جنگطلبانه جمهوری اسلامی را عامل انزوای ایران و خطر جنگ تمامعیار خواند. این حزب تأکید کرد: «این جنگ، جنگ مردم نیست.» حدکا خواستار پایان حاکمیت کنونی و ایجاد نظمی مشارکتی شد که حقوق اقوام را تضمین کند.
کومله کُردستان ایران نیز برنامه هستهای ایران را “بیفایده و جاهطلبانه” خواند و تأکید کرد که تغییر باید از درون جامعه صورت گیرد. عبدالله مهتدی، رهبر این حزب، خواستار برپایی نظامی سکولار و فدرال شد که حقوق زبانی و فرهنگی اقلیتها را تأمین کند.
کومله – سازمان کُردستان حزب کمونیست ایران نیز جنگ موجود را نتیجه سیاستهای جمهوری اسلامی دانست و خواستار خیزش سراسری برای توقف جنگ و سرنگونی رژیم شد.
کومله زحمتکشان کُردستان هم جمهوری اسلامی را مسئول چهار دهه سرکوب و بحران اقتصادی دانست و از مردم کردستان خواست تا با سازماندهی شوراهای محلی، از این فرصت برای رهایی از “سلطه استبدادی” استفاده کنند.

پروفسور ولی این مواضع را استراتژیک میداند: «تأکید احزاب کرد بر استراتژی دموکراتیک، جانمایه هر اپوزیسیون در شرایط کنونی است. این رویکرد، مبتنی بر جامعه مدنی، میتواند مطالبات کردها را در چارچوب یک پلورالیسم دموکراتیک تضمین کند.»
دکتر درویشپور اما معتقد است: «اینکه احزاب کرد بر نقش مخرب جمهوری اسلامی تأکید کردند، درست است، اما خودداری برخی از آنها از محکوم کردن رسمی حمله اسرائیل کاستی بزرگی است. با این حال، خوشحالکننده است که آنها مواضع جنگطلبانه برخی اپوزیسیون را نپذیرفتند.»