«بازی خطرناک»؛ روایت خلبان‌های آمریکایی از شبی که ایران برای اولین بار به اسرائیل حمله کرد

دوشنبه, 14ام مهر, 1404
اندازه قلم متن
جنگنده اف-۱۵ئی استرایک ایگل

منبع تصویر،U.S. Air Force photo by Staff Sgt. Trevor T. McBride

توضیح تصویر،یک جنگنده اف-۱۵ئی استرایک ایگل پس از سوخت‌گیری از کی‌سی-۱۳۵ استراتوتانکر (عکس از آرشیو نیروی هوایی آمریکا)
رضا سپهری، روزنامه نگار

نیمه‌شب ۱۳ آوریل ۲۰۲۴، ایران برای اولین بار بعد از چند دهه «جنگ سایه»، وارد رویارویی مستقیم و آشکار با اسرائیل شد.

ایران به تلافی حمله به کنسولگری خود در دمشق و کشته شدن اعضای ارشد سپاه پاسداران، صدها پهپاد و موشک‌ به سوی اسرائیل پرتاب کرد.

جمهوری اسلامی ایران پس از عملیات «وعده صادق»، آن را موفق و «هشداردهنده» توصیف کرد و گفت هدف آن نه وارد کردن تلفات انسانی، بلکه نمایش توان پاسخ‌گویی ایران بوده است. اما این عملیات، با وجود ابعاد سیاسی گسترده‌ و بی‌سابقه بودن حجم حملات مستقیم ایران علیه اسرائیل، از نظر نظامی و اصابت پرتابه‌ها به هدف، موفقیت چندانی کسب نکرد، هرچند تعدادی از پرتابه‌های ایران به اهدافی در اسرائیل برخورد کردند.

تنها دلیل این ناکامی، سیستم پدافند هوایی مشهور اسرائیل نبود، بلکه آن شب خلبانان نیروی هوایی آمریکا هم -در کنار دیگر متحدان اسرائیل- نقشی حیاتی در دفاع از اسرائیل، به ویژه در برابر موج پهپادهای ایران، ایفا کردند. به گفته فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) نیروهای آمریکایی در آن شب بیش از ۸۰ پهپاد و دست‌کم شش موشک بالستیک را منهدم کردند.

مستند ۳۶ دقیقه‌ای «بازی خطرناک»، که به تازگی در کانال رسمی نیروی هوایی آمریکا در یوتیوب منتشر شده، لحظه به لحظه آن شب پرتنش را از زبان خلبان‌های جنگنده‌های اف-۱۵ئی استرایک ایگل و افسران سامانه‌های جنگ‌افزاری روایت می‌کند؛ داستانی که از یک «شب استیک‌خوری» آرام در پایگاه هوایی شروع می‌شود و به «چتر ۳۶۰ درجه‌ای» از ترکش‌های گداخته در آسمان می‌رسد.

«بازی خطرناک» رخدادهای آن شب را صرفا از دیدگاه ارتش آمریکا روایت می‌کند و در بسیاری از لحظات لحنی حماسی و تبلیغاتی دارد. اما هم‌زمان ابعاد نظامی و روانی حمله بی‌سابقه ایران را نیز در خلال روایت فشارها و دشواری‌هایی که آن شب نیروهای آمریکایی با آن روبه‌رو شدند، نمایان می‌سازد.

تابوت سه نظامی آمریکایی

منبع تصویر،Getty Images

توضیح تصویر،در حمله پهپادی گروه‌های منتسب به ایران به پایگاه «برج ۲۲» در اردن سه نظامی آمریکایی کشته شدند

از برج ۲۲ تا کنسولگری؛ چرا کار به اینجا کشید؟

درک دقیق رخدادهای ۱۳ آوریل بدون توجه به تحولات ماه‌های پیش از آن ممکن نیست. بلافاصله پس از حملات حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و آغاز جنگ غزه، دامنه تنش‌ها به جبهه‌های دیگر کشیده شد.

حملات متقابل، از شلیک‌ موشک و راکت‌های حزب‌الله به شمال اسرائیل گرفته تا شلیک پرتابه‌های حوثی‌ها از یمن، شتاب تشدید تنش‌ها را دوچندان کرد. تا این که در روز اول آوریل ۲۰۲۴، چند عضو سپاه پاسداران از جمله محمدرضا زاهدی از فرماندهان ارشد نیروی قدس در حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق کشته شدند. حکومت ایران این اقدام را حمله به حاکمیت خود دانست و وعده واکنش مستقیم داد.

پیش از آن در اواخر ژانویه همان سال، سه نظامی آمریکایی در حمله پهپادی به پایگاه «برج ۲۲» در اردن کشته شدند.

سرگرد بنجامین «آیریش» کافی از اسکادران ۴۹۴ جنگنده‌های نیروی هوایی آمریکا در فیلم «بازی خطرناک» می‌گوید: «بعد از حادثه برج ۲۲، همه چیز برایمان شخصی شد. همه تاثیرش را احساس کردیم.» ستوان ی دی فیلدز از اسکادران ۳۳۵ هم اضافه می‌کند: «کشته شدن آنها ضربه سنگینی به ما بود. همه می‌دانستیم ممکن است خیلی زود برای دفاع از شرکایمان فراخوانده شویم.»

شاهد ۱۳۶
توضیح تصویر،به گفته مقام‌های اسرائیلی در عملیات «وعده صادق» حدود ۱۷۰ پهپاد ایرانی به سوی اسرائیل به پرواز درآمد

وقتی پهپادهای شاهد «مشکل‌ساز» شدند

در موج حمله ایران، پهپاد انتحاری شاهد-۱۳۶ از نظر تعداد نقش پررنگی داشت؛ پرنده‌ای ارزان‌قیمت، با سرعتی حدود ۱۸۰ کیلومتر بر ساعت و پرواز در ارتفاع پایین. الکس هالینگز، تفنگدار دریایی سابق که در این فیلم به عنوان کارشناس تسلیحاتی معرفی شده، توضیح می‌دهد که مزیت اصلی این سلاح، «ارزان‌بودن و قابلیت انبوه‌سازی» آن است.

او می‌گوید این پهپادها با هزینه‌ای به مراتب کمتر از یک موشک پدافندی پیشرفته، می‌توانند موج‌هایی «اشباع‌کننده» ایجاد کند و شبکه دفاعی طرف مقابل را خسته و سردرگم کنند. از سوی دیگر، به گفته هالینگز،‌الگوی رفتاری این پهپاد برای رادارهای هوابردی که برای شکار اهداف سریع و بلندپرواز ساخته شده‌ «مشکل‌ساز» است.

او توضیح می‌دهد که پهپاد شاهد ۱۳۶ روی رادار رفتاری شبیه خودرو نشان می‌دهد؛ چرا که در ارتفاع پایین ممکن است با اجسام زمینی متحرک اشتباه گرفته شود. همین مسئله باعث می‌شود دو مرحله ابتدایی دفاع،‌ یعنی یافتن هدف و تشخیص درست آن، به دشوارترین بخش مقابله تبدیل شود.

به روایت مصاحبه‌های مستند همین‌جا بود که نقش افسران سامانه‌های جنگ‌افزاری در عملیات برجسته شد. در یکی از پروازها، کاپیتان «سانیک» از غلاف نشانه‌روی که معمولا برای اهداف زمینی طراحی شده بود، به شکل ابتکاری برای شناسایی و تایید وجود پهپادها استفاده کرد. چنین کاری اگرچه غیرمعمول بود، اما در آن شرایط حیاتی شد.

هم‌زمان، خلبانان با کوتاه کردن مکالمات رادیویی، فشار ذهنی کابین را کاهش دادند؛ پیام‌های ساده‌ای مانند «پهپاد آنجاست» که در آن شب بارها تکرار شد، به یک رمز کوتاه و آشنا میان خدمه پرواز و دست‌اندرکاران عملیات تبدیل شد.

آغاز درگیری؛ از شب استیک‌خوری تا فاکس-۳

روایت فیلم از شبی آرام و بی‌حادثه در پایگاهی آغاز می‌شود که نامش ذکر نشده است. آن طور که مصاحبه‌شوندگان می‌گویند همه‌چیز در ساعات ابتدایی آن شب روالی عادی داشت: شیفت‌ها جابه‌جا می‌شد، گزارش‌ها منتقل می‌شد و جنگنده‌ها خاموش و آماده روی رمپ صف کشیده بودند. شنبه بود و شب استیک. خلبان‌ها شام‌شان را گرفته بودند و روی ایوان نشسته بودند. آنها می‌گویند هیچ‌چیز خبر از آن نمی‌داد که تا ساعتی بعد، وارد بزرگ‌ترین رویارویی دوران خدمتشان خواهند شد.

نخست، فراخوان پرواز «خط اول» رسید، دقایقی بعد «خط دوم»، و سپس درخواست‌های بعدی پشت سر هم. پایگاه در عرض کمتر از یک ساعت از فضایی آرام به وضعیتی اضطراری کشیده شد. سرگرد بنجامین «آیریش» کافی، یکی از خلبان‌های اف-۱۵، در فیلم می‌گوید برآوردهای قبلی‌شان به‌هیچ‌وجه با واقعیت هم‌خوانی نداشت: «مقیاسی که من برای خطرناک‌ترین سناریوی دشمن تصور کرده بودم، در بهترین حالت فقط ۱۰ تا ۲۰ درصد از آن چیزی بود که واقعا با آن روبه‌رو شدیم.»

به‌زودی نخستین جنگنده‌های اف-۱۵ در تاریکی شب برخاستند و در سه مسیر شمالی، میانی و جنوبی صف‌آرایی کردند تا لایه‌به‌لایه از آسمان دفاع کنند. هنوز عملیات سوخت‌گیری هوایی تمام نشده بود که صفحه‌های رادار پر شد از تماس‌هایی که همگی به پهپادهای ایران مربوط می‌شد.

دستور شلیک آمد و موجی از اعلام‌های «فاکس-۳» (به معنای شلیک موشک‌های رادار فعال) فضای رادیو را پر کرد.

جنگنده اف-۱۵ئی استرایک ایگل

منبع تصویر،U.S. Air Force photo by Staff Sgt. William Rio Rosado

توضیح تصویر،اف-۱۵ئی استرایک ایگل جنگنده‌ای دو منظوره است که هم توانایی نبرد هوا‌به‌هوا دارد و هم می‌تواند ماموریت‌های تهاجمی علیه اهداف زمینی انجام دهد

بنجامین کافی می‌گوید:‌ «اولین شلیک را انجام دادم و موشکی که آماده کرده بودم رها شد. همان لحظه آسمان را روشن کرد. روی دوربین دید در شبم همه‌چیز یک‌باره نورانی شد. این صحنه واقعا تکان‌دهنده بود؛ چون اولین بار بود که یک موشک آمرام را در شرایط واقعی شلیک می‌کردم.»

خلبان‌ها می‌گویند صحنه نبرد هم‌زمان غیرعادی و در عین حال منظم بود: «پهپاد آنجاست… شلیک… انفجار.» چرخه‌ای که بارها و بارها تکرار شد. برای افزایش شانس کشف و درگیری، برخی ناچار شدند در ارتفاعی بسیار پایین پرواز کنند.

یکی از خلبان‌ها در فیلم می‌گوید: «نمی‌توانم میزان خطر این ماموریت را توضیح دهم. بعضی وقت‌ها فقط هزار پا بالای زمین پرواز می‌کردم، در حالی که حداقل ارتفاع ایمن چهارهزار پا بود، یعنی سه‌هزار پا پایین‌تر از حدی که می‌توانست جانم را حفظ کند، چون اصلا زمین دیده نمی‌شد و نور محیط کافی نبود.»

در میانه این چرخه، تلاشی غیرمعمول هم انجام شد: وقتی موشک‌ها تمام شدند، یکی از خدمه کوشید با بمب هدایت لیزری یک پهپاد شاهد را هدف بگیرد. او می‌گوید: «بمب را روی پهپاد رها کردیم و سعی کردیم با لیزر هدایتش کنیم. در نگاه اول به نظر می‌رسید کار کرده، انفجار بزرگی رخ داد و خیلی هیجان‌زده شدیم. اما لحظه‌ای بعد همان پهپاد از دل انفجار بیرون آمد.» بعد از آن فرمانده پرواز، بی‌درنگ در رادیو هشدار داد: «دیگر چنین کاری نکنید.»

سامانه ضد موشکی اسرائیل بر فراز اشکلون

منبع تصویر،Reuters

توضیح تصویر،«آسمان با ستون‌های نورانی و نارنجی روشن شد»؛ سامانه ضد موشکی اسرائیل بر فراز اشکلون در بامداد ۱۴ آوریل ۲۰۲۴

«چتر ترکش‌ها»؛ موشک‌های بالستیک و خطر جدید

خلبان‌ها در این فیلم می‌گویند وقتی آخرین موشک‌ها شلیک شد و جنگنده‌ها برای سوخت‌گیری و بازگشت به پایگاه آماده می‌شدند، شاهد بخش دیگری از رویارویی بودند:‌ رهگیری موشک‌های بالستیک ایران در آسمان.

یکی از خلبانان می‌گوید وقتی در افق شرقی «آسمان با ستون‌های نورانی و نارنجی روشن شد. شروع کردم به شمردن موشک‌ها… به سیزده که رسیدم، مجبور شدم متوقف شوم، چون آن‌قدر سریع بالا می‌آمدند که دیگر نمی‌شد شمرد.» شبکه دفاعی چندلایه، از گنبد آهنین و فلاخن داوود گرفته تا پاتریوت و سامانه‌های دریایی آمریکا و متحدان، همگی وارد عمل شدند.

ردگیری موشک‌ها در ارتفاعات بالای جو رخ می‌داد و از نگاه خلبانان صحنه‌ای هم‌زمان خیره‌کننده و هولناک رقم می‌زد: برخورد موشک‌ها در آسمان و سپس بارانی از تکه‌های داغ و درخشان که به سمت زمین می‌ریخت. یکی از افسران پشت بی‌سیم گفت: «واقعا نمی‌خواهم الان این‌جا باشم.»

اما راه گریزی نبود. خلبانان خود را در داخل «چتری ۳۶۰ درجه‌ای از ترکش» می‌دیدند و مجبور بودند با مانورهای سریع، میان ریزش آوار آتشین عبور کنند. در دوربین‌های دید در شب، تکه‌ها مثل نقطه‌های سبز درخشانی دیده می‌شد که درست از برابرشان پایین می‌آمد.

هشدار قرمز

در همان زمان، پایگاه وارد وضعیت هشدار قرمز شد؛ وضعیتی که به معنای رفتن به پناهگاه بود. اما فرمانده پرواز با نام رادیویی «وودو» روی شبکه اعلام کرد: «هشدار قرمز یعنی بجنگید؛ جت‌ها را مسلح کنید و به پرواز درآورید، بعد به پناهگاه بروید.»

این فرمان شرایط کم‌سابقه‌ای را رقم زد و و موتور یک عملیات فشرده را روشن کرد؛ عملیاتی که خلبان‌ها و خدمه در فیلم بازی خطرناک، آن را با پیت‌استاپ‌های مسابقات فرمول یک مقایسه می‌کنند.

تیم‌های فنی و تسلیحات، در حالی‌که موتورهای هواپیما همچنان روشن بود، هم‌زمان سوخت‌گیری، بارگذاری موشک و بازرسی‌های ضروری را انجام دادند. یکی از پرسنل می‌گوید: «آن شب برای نخستین بار دیدم که با هر دو موتور روشن چنین عملیاتی انجام شد.» همه‌چیز در حدود ۳۲ دقیقه به پایان رسید؛ تقریبا همان زمانی که معمولا فقط برای سوخت‌گیری لازم است. این کار زیر صدای انفجارها و بارش ترکش‌ها روی باند انجام شد.

روایت نیروهای زمینی هم این فضای پرتنش را نشان می‌دهد: دویدن به سوی رمپی که مسئول نداشت، پیدا کردن خودرو و راندن در میان صدای آژیرها، و ایستادن کنار هواپیما تا آخرین لحظه. یکی از آن‌ها به خلبان گفت: «نمی‌روم تا اگر اتفاقی برایت افتاد، تو را از هواپیما بیرون بکشم.»

بقایای یک موشک منهدم‌شده ایرانی

منبع تصویر،Reuters

توضیح تصویر،بقایای یک موشک منهدم‌شده ایرانی در نزدیکی مرز اردن در جنوب اسرائیل؛ ده روز بعد از عملیات وعده صادق

فرود بی‌اجازه؛ «یک دقیقه تا اصابت»

فیلم نشان می‌دهد که بازگشت خلبان‌ها به پایگاه هم بی‌خطر نبود. یکی از آن‌ها روایت می‌کند که در مسیر فرود هیچ پاسخی از برج کنترل نمی‌آمد، شبکه‌ها شلوغ بود و کسی در برج برای راهنمایی حضور نداشت. او و هم‌پروازش تصمیم گرفتند با مسئولیت خودشان روی باند فرود بیایند، بدون اجازه رسمی. در همین حین، صدایی از اتاق عملیات رسید: «یک دقیقه تا اصابت، نمی‌توانیم صحبت کنیم.»

زنجیره مکالمات ناگهان خاموش شد. هیچ توضیحی داده نشد. خلبانان می‌گویند همه چشم به بیرون دوختند و منتظر ماندند. یکی از آن‌ها می‌گوید: «این بخشی بود که اصلا آمادگی‌اش را نداشتم. برای شلیک آماده بودم، اما نه برای بازگشت با سوخت کم، درحالی‌که پایگاه زیر حمله است و باید تصمیم بگیری بنشینی یا نه.»

بعد از گذشت چند دقیقه، مشخص شد تهدید مستقیم برطرف شده است. جنگنده‌ها فرود آمدند و موتورها خاموش شدند. خلبانان می‌گویند وقتی از هواپیما پیاده شدند، با تلفن‌های همراهی مواجه شدند که پر از پیام‌های نگران خانواده‌ها بود، و هم‌زمان اخبار بین‌المللی روی شبکه‌ها با تیترهایی درباره «بزرگ‌ترین حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل».

در پایان فیلم خلبانان آمریکایی روایت می‌کنند که در نزدیکی سپیده‌دم تصویری عجیب بر آسمان نقش بسته بود: رشته‌های دود موشک‌ها و رهگیرها مثل «توپی از کاموا» درهم پیچیده بود، ردهایی که تا کیلومترها امتداد داشت و صحنه‌ای از جنگ شب گذشته را در روشنایی صبح ثبت می‌کرد. یکی از خلبانان می‌گوید: «از هشت موشکی که با خود برده بودیم، فقط یک موشک باقی مانده بود. آن هم به خاطر نقص فنی شلیک نشد؛ تقصیر ما نبود، موشک همکاری نکرد.»

بی بی سی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.