شیره را از حبه ی انگور سرقت می کنند
شهد را از لانه ی زنبور سرقت می کنند
دست مالیدم به خود، چیزی سر جایش نبود!
سارقان بی پدر بدجور سرقت می کنند!
احتیاجی نیست از دیوار و در بالا روند
سارقان با “کنترل از دور” سرقت می کنند
عده ای راحت میان مبل خود لم می دهند
از طریق عده ای مزدور سرقت می کنند
روز روشن، زنده ها را از میان کوچه ها
مرده را هم نیمه شب از گور سرقت می کنند
برق را از سیم ها و آب را از لوله ها
دود را از حقه ی وافور سرقت می کنند
می برندت سوی خلوت، می کنندت پشت و رو
با زبان خوش نشد با زور سرقت می کنند!
جای اینکه سکه ای در کاسه ی کوری نهند
کاسه را هم از گدای کور سرقت می کنند
نیست چون تفریح و شادی توی این شهر بزرگ
عده ای تنها به این منظور سرقت می کنند!
خواستم دنبال مأموری روم، دیدم ولی
سارقان در پوشش مأمور سرقت می کنند…
“استاد عمران صلاحی”