کسی منافع ملی ما را در سیاست خارجی نمایندگی میکند که خواهان همزیستی و صلح میان بقیهی آدمهای غیر ایرانی باشد. کسی که آرزوی خوبی برای همسایگان افغان و عراقی تا اسرائیلی خود داشته باشد. برای آنان هم زندگی و شادی بخواهد. و بخواهد با آنان تجارت و رفتوآمد کند، نه این که خواهان مرگ و آواره شدن خانوادههای آنان باشد!
سوء تفاهم بزرگی میان ما وجود دارد. به نظرم با این وضع منطقه مهم است که بدانیم کجا ایستادهایم. بلکه یک مفاهمهی روشن و منطقی میان ما بوجود بیاید که آیا ایدئولوژی جمهوری اسلامی را حمایت میکنیم یا نه. ما باید همدیگر را بفهمیم.
با متدولوژی خوبی میتوان نشان داد که دیدگاه ما ـ حداقل در شبکهی اجتماعی و رسانه ـ میتواند روی سیاست خارجی ایران و حتا کشورهای منطقه و آمریکا اثر بگذارد. پس مهم است ما چه فکر میکنیم. وضع منطقه هم که سرنوشت خاورمیانه خواهد بود. جایی که میخواهیم با همسایگان خود زندگی کنیم. محلهی ماست. چه آرزویی برای آن داریم؟ چه تصویری از محل زندگی خود داریم؟
یک شهروند نرمال مدرن که به آرمانهای حکومت اسلامی معتقد نیست ـ از اصلاحطلب گرفته تا سکولار ـ میتواند با بخشی از سیاستهای جمهوری اسلامی موافق باشد. میتواند دولت آقای روحانی و سیاست خارجی هستهای را حمایت کند. میتواند بگوید به افراد معتدلتر رای میدهد. ممکن است فکر کند مسیر دموکراتیزه شدن تدریجی ایران از افرادی چون روحانی و یا اصلاحطلبان میگذرد. او جمهوری اسلامی را استبداد اسلامی میداند، اما میخواهد در ایران یا خارج زندگی نرمالی داشته باشد.
برای مثال او اعتقادی به تحمیل حجاب ندارد. اعتقادی به شلاقزدن و هر نمونهی دیگری از تحمیل شریعت اسلامی ندارد. او اعتقادی به حکومت اسلامی ندارد. «اسلامیست» نیست اما میتواند مسلمان باشد. حکومت اسلام را تحمل میکند نه پیروی.
چنین آدمی قاعدتا نمیتواند موافق سیاست منطقهای جمهوری اسلامی باشد. سیاست منطقهای جمهوری اسلامی به صراحت مکرر همهی سران جمهوری اسلامی سیاستی برای گسترش نفوذ اسلام و حکومت اسلامی است.
فقط نام شیعه را کمتر به طور رسمی میبرند. به این خاطر که اصلا فرقهی سنی را قبول ندارند. آنها را بزرگترین دشمن خود میدانند. غاصبان خلافت میدانند. این چند روز ایام فاطمیه بود. بروید به روضههای حکومتی و نظامی گوش کنید! به مقایسههای آنان میان وضع فعلی جهان اسلام و کاری که ابوبکر و عمر و خاندان اموی با ائمه کردند توجه کنید! روز انتقام الهی از سکوت و خانهنشینی بیستوپنج سالهی علی فرا رسیدهاست!
به مناجاتها و روضههای قاسم سلیمانی گوش کنید. ببینید آنان برای چه هدفی میجنگند؟ هرگز حتا ادعا نکردهاند برای ما مردم ایران میجنگند، که ما عمل آنان را منافع ملی خود بدانیم. نامشان هم نام مردم ایران نیست. نامشان مثلا «کتائب حزبالله» است نه ایران. این گروهها ارتش مردم ایران نیستند. سازمانهای حقوق بشر گفتند که همین بچه شیعههای تفنگدار تحت فرماندهی قاسم سلیمانی مردم سنی را سر بریدند. آیا این منافع ملی ماست؟ من و شما چنین آدمهایی هستیم؟
قاسم سلیمانی این جنگ را جنگ مقدس میداند. بروید روایت آنان را از این جنگ در زبان عرب بخوانید. آن چه الان وجود دارد، اسرائیل و آمریکا و عربستان و داعش و … همه، نتایج نفاق بعد از فوت پیامبر است. سرمنشاء همه، آن ظلمی ست که روز اول به مادر ائمه رفت. لعینترین مردان تاریخ، از دید شیعیان، یهودی یا مسیحی نیست. عمر و ابوبکر و معاویه و یزید هستند. اکنون پیروان همان ها که حکومت را از شیعیان غصب کردند در مقابل سپاه اسلام ولایت قرار گرفتهاند. آمریکا و اسرائیل هم در کنارشان. تصویر کامل است!
در این روایت قاسم سلیمانی میخواهد خلافت غصب شدهی هزار و چهارصد ساله را پس بگیرد. او میگوید که آرزویش این است که در یکی از این جنگها کشته شود. آیا سربازی که میخواهد کشته شود منافع شما را حفظ خواهد کرد؟ منافع خودش را نمیشناسد. او میخواهد کشته شود، شما میخواهید زندگی کنید. منافع ملی شما زندگی شماست نه مرگ شما.
مرگ را تقدیس نکنیم. مرگ حقیقتی ناگوار است. ذهن مدرن اخلاقگرا، مرگ را تقدیس نمیکند. مغزهای رشدنایافته را ستایش نکنیم، و حقارت را بزرگی نخوانیم. اگر قاسم سلیمانی واقعا منافع ایران را درک میکرد، آرزوی مرگ نمیکرد. آرزوی سلامت میکرد تا بیشتر خدمت کند.
کسی که برای خود آرزوی مرگ بکند احتمالا ذهنش این توان را ندارد که شادی و رفاه و امنیت را برای کسی دیگر درک کند. ارزشها برای او چیزهای دیگری هستند. چیزهایی نمادین و خیالپردازانه، و همگی بعد از مردن محقق میشوند. نتیجهی عملکرد چنین ذهنی معلوم است: گسترش جنگ و اختلافات فرقهای و نفرت و تباهی در منطقه.
اما منافع ملی ما هدفش مشخص است: زندگی شاد و پر رفاه و امن ما، در یک محلهی شیک و متمدن در جهان.
کسی منافع ملی ما را در سیاست خارجی نمایندگی میکند که خواهان همزیستی و صلح میان بقیهی آدمهای غیر ایرانی باشد. کسی که آرزوی خوبی برای همسایگان افغان و عراقی تا اسرائیلی خود داشته باشد. برای آنان هم زندگی و شادی بخواهد. و بخواهد با آنان تجارت و رفتوآمد کند، نه این که خواهان مرگ و آواره شدن خانوادههای آنان باشد!
من نمیدانم بعضی که در مورد تهدیدهای نظامی علیه ایران، ضد جنگ هستند، چطور جنگافروزی ایران در منطقه را روا میدارند؟
مهدی جلالی
از: گویا