جمشید چالنگی: یمن و میدان ونک تهران: کردار مشابه حکومت فقیه

سه شنبه, 25ام فروردین, 1394
اندازه قلم متن

jamshid-chalangi
جمشید چالنگی

همزمانی دخالت حکومت ایران در بلبشوی یمن با مذاکرات اتمی تهران و ۵+۱ این امکان را نه تنها برای اسرائیل بلکه برای عربستان و دیگر کشورهای منطقه نیز فراهم ساخت تا با دراز کردن انگشت اشاره خود به سوی تهران، خطر دست یافتن حکومت ایران را به بمب اتمی برای متحدان غربی خود، به درستی برجسته تر از پیش سازند.

آنچه حکومت ایران در یمن می کند به سود ایران و مردم ایران نیست. به سود مردم یمن نیز نیست. همچنانکه کردار حکومت ایران در سوریه ،عراق و لبنان نیز نه به سود مردم ایران و نه به سود مردم این کشورهاست.

راهی که فقیه ایرانی در یمن می رود، راهی ست که پیش از این دیگرانی چون جمال عبدالناصر رئیس جمهوری فقید مصر نیزبه نوعی رفته اند.

این راه هرچند رهروانی چند داشته است اما هموار نیست. به ویژه برای نعلین فقیه.

ناهمواری راه از این بابت است که که گام نهادن فقیه ایرانی در آن می توانداز جمله نوعی اعلان جنگ به برخی کشور های جنوب خلیج فارس و پیش از همه آنها ، عربستان ومتحدانش تلقی شود.پس ازاتحاد دویمن (جنوبی و شمالی) در سال ۱۹۹۰ اهمیت اقتصادی این کشور برای عربستان به ویژه باب المندب روز افزون شد.

این گذرگاه آبی در تاریخ معاصر منطقه هر از چند گاه اهمیت خود را به رخ کشیده است.

در جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ ناوهای مصری باب المندب، در قلمروی حکومت یمن را زیر کنترل گرفتند تا مانع از رسیدن نفت و سایر واردات اسرائیل به بندر ایلات شوند.

اشغال سینا توسط اسرائیل باب المندب را گشود.

در جنگ ۱۹۷۳ باردیگر مصربر باب المندب تسلط یافت اما زمانی بعد انور السادات رئیس جمهوری فقید مصر فرمان به گشودن آن داد تا هم مصر و هم اسرائیل از رفت و آمد کشتی هابه بنادر این دو کشور در دریای سرخ بهره مند شود.

بیش ازسه دهه است که که بطور متوط سالانه حدود ۲۰ هزار کشتی ازاین گذراه آبی می گذرند.

نزدیک به ۸ در صدنفت صادراتی عربستان ازاین گذرگاه به سوی خریداران می رود.

پس از تنگه ی هرمز ، باب المندب دومین گذر گاه آبی مهم در منطقه است.

اینکه اسرائیل سالیان دراز در پی حضور در اتیوپی و جیبوتی بر زمینه دوستی با این کشور ها بوده و هست بی علت نبوده و نیست. ا آنگونه که منابع اطلاعاتی گوناگون منتشر ساخته اند اکنون مدتهاست دیده بان های اسرائیل نیز در کنار پایگاه هاو دیده بان های فرانسه ، آمریکا و چند کشور دیگر در اتیوپی و جیبوتی ، ساحل آفریقائی باب المندب این گذرگاه را زیر نظر دارند.

ناوهای جنگی آمریکا و گاه « ناتو» نیز برای ماهیگیری نیست که در آن حوالی می چرخند.
آنچه حکومت ایران در یمن می کند نه بر زمینه ای است که همراهان ِ هم منافعی در منطقه و در عرصه ی بین المللی داشته باشد و نه واکنشی در برابر تهدید علیه ایران و مصالح ایران در منطقه است. نوعی ادامه همان شور حسینی « صدور انقلاب » است.درست که « حوثی» های یمن نیزشیعیان ارادتمند حسین بن علی امام سوم شیعیان هستند اما ارادت و مذهبشان از امام پنجم به بعدمتفاوت از شیعیان ایرانی به راهی دیگر می رود. اختلاف در مورد هشت امام درادامه ی راه و عرصه ی واقعیت های خونبار منطقه می تواند بر توافق چهار جانبه بچربد.

اگر جمال عبدالناصر در ۱۹۶۷دست شوروی و اقمارش رابرشانه داشت ، اما اکنون مسکوی « پوتین » گو که روابط دوستانه ای با تهران دارد به هیچوجه مسکوی« خورشچف » نیست.

در هردو زمینه ، در داخل یمن ودر عرصه منطقه ای و بین المللی ، فقیه ایرانی تنها متحدانی که دارد « حوثی » های چهار امامی است. با فرستادن افرادی از « سپاه قدس» به یمن و اعزام دو یابیشتر ناو جنگی به حوالی باب المندب عملا هراسی در دل آنهمه صاحبان مصالح و منافع در امنیت باب المندب ایجاد نمی کند.

واقعیت اینست که باب المندب و یمن میدان ونک در تهران نیست که با اعزام بسیجیان و پاسداران خونریز ، بتوان معترضان را پس راند.

چنین اشتباه محاسبه ای ، ایران را به عرصه هائی بسیار زیانبار برای ایران و مردم ایران می کشاند.

همانگونه که در عراق ، سوریه ، لبنان و مسئله ی فلسطینی ها – اسرائیل نیز ، محاسبات ولی فقیه و مخلفات مربوطه سرانجام به زیان ایران بوده است.

دخالت حکومت ایران در هیچکدام از این عرصه ها حتی با حضور گسترده و پرهزینه اش در عراق، به حضوری خوشنام در میان مردم عراق و تعیین کننده در عرصه ی سیاسی منطقه تبدیل نشده است بلکه همچنان در همان حد«اخلالگری پرخرج» باقی مانده است.

اینرا حتی سازمان فلسطینی « حماس» علیرغم دریافت کمک های صدها میلیون دلاری خود از تهران ،دریافته واز همین روست که این سازمان نیزدر مسئله ی یمن به عربستان و متحدانش پیوسته است.
آنانکه در گوش و ذهن فقیه تهران ، تصور برقراری حکومتی شیعه در یمن را که فرمانبر تهران باشد پر رنگ می کنند ،ماجرا جوئی های خطرناکی را دامن می زنند که پی آمد هایش از جمله می تواند بروز جنگ تمام عیار شیعه و سنی در منطقه شود.

چنین تصوری اگر توانست « نوری المالکی» را به عنوان گوش به فرمان تهران در بغداد به کر سی دولت بنشاند اما سرانجام آن چه شد جز رشته شدن هرآنچه فقیه در مورد عراق با هزینه ی مردم ایران بافته بود؟

واقعیت دیگری که ناشی از کردار حکومت ایران به ویژه در یمن و سوریه است این پرسش غم انگیزست که آیاگلوله هائی که با کمک و حمایت تهران به سینه مردمان این دو کشور شلیک می شود زمینه ی نفرت و کینه ی بازماندگان این مردمان و نیزهم قبیله ای ها و هم مذهبانشان را ازایران و ایرانی بر نمی انگیزد؟

از این منظر ، آنچه حکومت ایران در منطقه می کند به سود نسل های آینده ی ایرانی نیز نیست.

نفیرآتشباری در منطقه چنان بلندست که بانگ « آنچه حکومت ایران در یمن، سوریه ،عراق و لبنان می کند خواست و مورد تایید اکثریت مردم ایران نیست »، شنیده نمی شود.

همزمانی دخالت حکومت ایران در بلبشوی یمن با مذاکرات اتمی تهران و ۵+۱ این امکان را نه تنها برای اسرائیل بلکه برای عربستان و دیگر کشورهای منطقه نیز فراهم ساخت تا با دراز کردن انگشت اشاره خود به سوی تهران، خطر دست یافتن حکومت ایران را به بمب اتمی برای متحدان غربی خود، به درستی برجسته تر از پیش سازند.
از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.