کسانی که بنام ملی گرایی و ایران دوستی و به اشاره به عظمت و قدمت تمدن ایرانی مردم عرب کشورهای همسایه را مورد توهین و تحقیر از جمله در شبکه های اجتماعی قرار می دهند باید توجه داشته باشند که در جهان امروز میزان متمدن بودن یک ملت با سطح تحمل، بردباری و احترام آن ملت به دیگر نژادها، قومیت ها، ملت ها و فرهنگ ها ارتباط مستقیم دارد
hamidfarkhondeh@hotmail.com
در دو هفته گذشته دو اتفاق مهم در جامعه ایران بازتابی گسترده در عرصه سیاسی و مطبوعاتی و همچنین در فضای مجازی داشت. توقف پخش سریال طنز “در حاشیه” مهران مدیری با فشار جامعه پزشکان و سخنان توهین آمیز و نژادپرستانه علیه عرب ها در پی تعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، موضوع آستانه تحمل جامعه در برابر طنز یا انتقاد و میزان رواداری ایرانیان نسبت به ملیت ها و نژادهای دیگر را در مرکز توجه قرار داده است.
چون نیک بنگریم عدم رواداری ریشه مشترک واکنش ها به این دو موضوع ظاهرا مختلف است.
این اولین بار نیست که در جامعه ایران فشار گروه های اجتماعی سانسور را بر سینماگران تحمیل می کند. هنرمندان ایران بویژه فیلم سازان کشور سال ها در محاصره خطوط قرمز حکومتی قرار داشته اند و علیرغم این مضیقه ها موفق شده اند آثار ارزنده ای خلق کنند. گویا علاوه بر خط قرمزهای حکومتی آنها باید از سوی جامعه نیز گهگاه تحت فشار و عدم تحمل یا سانسور قرار گیرند. اگر هرکدام از گروه های صنفی یا اجتماعی نیز بخواهند خط قرمز خود را برای هنرمندان ترسیم کنند آنگاه از چنین هنر مثله شده و تحت فشار از بالا و پایین، چه چیزی باقی می ماند؟
طبیعتا مخالفت با محدود کردن هنرمندان به معنای ارزش گذاری هنری یک اثر هنری نیست. هر اثر هنری می تواند در مخاطب اثرات مختلف یا کاملا متضادی داشته باشد و برداشت های مثبت و منفی گسترده ای را ایجاد کند. راه اما نه سانسور و خفه کردن صدای هنرمند، که نقد اثر و یا تولید آثار هنری دیگر است که جبران کننده یا پاسخ دهنده به آثاری است که گروهی یا صنفی از تولید آن ناخشنود است. تاسف اینجاست که اگر پزشکان که قشر تحصیل کرده و آگاه کشور هستند توان تحمل نقد و طنز نداشته باشند، از اقشار پایین تر جامعه از نظر سطح سواد علمی و اجتماعی چه انتظاری می توان داشت؟ و اصولا این حرکت جامعه پزشکی کشور چه پیامی به دیگر گروه های شغلی یا کل جامعه ایران می فرستد؟
روی دیگر سکه عدم تحمل داخلی عدم رواداری خارجی است. ملی گرایان پوپولیست و سطحی نگر سال هاست در آتش عرب ستیزی خفته در ذهن و ضمیر بسیاری از ایرانیان دمیده اند. برخی از مخالفان حکومت به شیوه دیوان بلخ می خواهند انتقام شکست ۱۴۰۰ سال پیش امپراطوری ساسانی در برابر حمله اعراب یا انتقام برقراری جمهوری اسلامی در ایران را امروز از اعرابی که اسلام در میانشان تولد یافت، بگیرند. مسئولان جمهوری اسلامی نیز گاه با اظهارات ناشیانه غیرسیاسی و غیر اخلاقی خود در افزایش موج عرب ستیزی در ایران مسئولند. هنگامی که یکی از مسئولین مهم نظام از تریبون رسمی نماز جمعه تهران بجای توصیه به تقوا، اخلاق و حداقل دوستی بین مسلمانان، مرگ پادشاه فقید کشور عربی همسایه را تبریک می گوید یا هنگامیکه یکی از روزنامه های ورزشی کشود در پی شکست تیم النصر عربستان در مقابل پرسپولیس برای اشاره به اتفاق تعرض به دو نوجوان ایرانی تیتر “تجاوز صدهزار نفری به آل سعود!” برمی گزیند و صدایی از مسئولین سیاسی و ورزشی در مخالفت با چنین شیوه ها و رفتارهای زشتی برنمی خیزد، تعجب آور نخواهد بود که رفتارها و اظهارات توهین آمیز علیه مردم عرب کشورهای همسایه مانند “سوسمارخوار” نامیدن آنها، در میان مردم افزایش یابد.
شعار یا شاه بیت عرب ستیزان ایرانی اشاره به این دو بیت منسوب به شاهنامه فردوسی است که می گوید:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را بجایی رسیدست کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
البته جلال خالقی مطلق، شاهنامه شناس برجسته ایرانی و مصحح شاهنامه زیر نظر احسان یارشاطر ضمن مقایسه نسخه های مختلف شاهنامه این اشعار منسوب به فردوسی را ابیاتی جعلی می داند که احتمالاً برای تسلی غرور زخم خورده ایرانیان توسط دیگران به نسخههای جدیدتر شاهنامه افزوده شده است.
اگر فردوسی یا افرادی که این اشعار را به او منتسب می کنند و این ابیات را شعار نژاد پرستانه و ضد عربی خود کرده اند در عربستان و یا دیگر کشورهای عربی همسایه دنیا آمده بودند و با زندگی سخت و ساده بیابانی اعراب آشنایی داشتند، حتما هم نگاه دیگری به آداب غذایی اعراب داشتند و هم ارزیابی دیگری از پیروزی های اعراب در صدر اسلام می کردند.
در چنین شرایطی، از چادرنشینی در بیابان های بیحاصل خود به کاخ نشینی در دشت های پرحاصل همسایه رسیدن، افتخار نیز داشت و چه بسا فردوسی زاده شده در یک کشور عربی شاهنامه ای در رسای شجاعت ها و پیروزی های اعراب می نوشت و بجای وصف صفات “رخش”، سرعت و توان اسب عربی را می ستود.
ضمنا کسانی که “سوسمار خوار” بودن را به نشانه تحقیر بکار می برند نباید چندان بی اطلاع باشند که در کشورهای آسیای جنوب شرقی نیز مار، ملخ و سوسک و حشرات را یعنی آنچه که طبیعت و شرایط آب و هوایی آن مناطق در اختیارشان قرار داده است، بعنوان غذا می خورند.
کسانی که بنام ملی گرایی و ایران دوستی و با اشاره به عظمت و قدمت تمدن ایرانی مردم عرب کشورهای همسایه را مورد توهین و تحقیر از جمله در شبکه های اجتماعی قرار می دهند باید توجه داشته باشند که در جهان امروز میزان متمدن بودن یک ملت با سطح تحمل، بردباری و احترام آن ملت به دیگر نژادها، قومیت ها، ملت ها و فرهنگ ها ارتباط مستقیم دارد. ضمنا آنها گویا فراموش کرده اند که عرب های ایرانی بخشی از ملت ایران هستند که برای این آب و خاک جنگیده اند. امروزه ملت های متمدن نه تنها بیشترین رواداری به غیرخودی را در مقایسه با دیگر ملت ها نشان می دهند، بلکه میراث ادبی و هنری خود را وامی کاوند تا آنها را از لغت و اصطلاحی که در عرف حقوق بشر امروز توهین آمیز محسوب می شود، بپیرایند.
هرچند اعتراضاتی به اوجگیری رفتارها و گفتارهای توهین آمیز و ضد عربی از سوی برخی ناظران تاکنون صورت گرفته است، اما با توجه به حجم گفتارها و نوشته های عرب ستزانه جای خالی نکوهش چنین رفتارهای نژادپرستانه و دعوت به دوستی با مردم عرب کشورهای همسایه، هم از سوی دولت و هم از سوی ملت و نمایندگان آن در جامعه مدنی، به شدت حس می شود.
از: گویا