مدرسه فمینیستی: تماشای مسابقات «والیبال» در ورزشگاه ها که به غیر از چند سال اخیر، همیشه برای زنان آزاد بوده است، در این روزها عده ای را غیرتمند و کفن پوش کرده تا جایی که حاضرند برای جلوگیری از ورود زنان به ورزشگاه، دست شان را به خون خواهران شان آلوده کنند! در واقع چند روز پیش عده ای با نام «طلاب حوزه علمیه ایروانی و انصار حزب الله» بیانیه صادر کرده اند که برای جلوگیری از ورود «زنان هرزه» به ورزشگاه روز ۲۹ خرداد در ورزشگاه آزادی، تجمع می کنند!!
مشخص نیست در این مملکت چه می گذرد. آقایان اگر حکومت اسلامی تشکیل داده اند و طبق قوانین شان قرار است شورای نگهبان، اسلام را تفسیر کند پس چگونه است که عده ای تحت نام حزب الله به خود اجازه می دهند که اسلام را به طور دلبخواه تفسیر و پیاده کنند و مثلا حضور زنان را در ورزشگاه مغایر با اسلام بدانند و بخواهند در برابر آن اقدام کنند؟ اگر قرار بر تفاسیر دلبخواه گروه های مختلف از اسلام باشد که در ایران هر گروهی می تواند تفسیر گروهی و شخصی خود را به نام اسلام ارائه کند و بر مبنای آن بخواهد قانون را دور بزند! اگر این یک روال و قاعده است پس دیگر چه نیازی به شورای نگهبان و این همه نهادها و سازمانهای رسمی حکومت وجود دارد؟ اگر قرار است گروه های مردم خودشان با توجه به نظرات شخصی و منافع گروهی خود، برای پیاده کردن اسلام اقدام کنند به راستی چه نیاز به این همه هزینه برای نهادهای مختلف دولتی و انتخابات ریاست جمهوری و مجلس و غیره است؟ اگر بنا باشد برادران حزب الله به جای شورای نگهبان تصمیم بگیرند و به جای وزارت کشور و قوه قضائیه عمل کنند و قلدرمنشانه، قوانین حکومت اسلامی را به پشیزی نگیرند پس چرا بقیه گروه های مردم باید قوانین موجود را اجرا کنند و اساسا چه نیازی به شورای نگهبان وجود دارد؟ این یک بام و دو هوا که باعث می شود حاکمیت، هر موقع دلش بخواهد همه را امر به تمکین از قانون کند و هر موقع زورش نرسد، یک عده را به اسم دفاع از اسلام به جان مردم و به ویژه زنان بیاندازد، چه موقع تمام خواهد شد؟
فتوا با قانون فرق دارد
اما در اینجا لازم است به این برادران کفن پوش یادآوری کنیم که بین فتوا و قانون فرق وجود دارد. تفاوت فتوا با قانون در این است که فتوای یک مجتهد، مقلدین اش را ملزم به اجرا می کند، ولیکن قانون مملکت، شهروندان را به ملزم به اجرای آن می کند. بنابراین اگر قرار باشد فقط «فتوای» یک مجتهد تصمیم عملی برای همه امور کشور را مشخص کند، پس چرا مراجع مختلف وجود دارد و چرا مثلا کسانی که مقلدین یک مرجع تقلید هستند که فتوایش مخالف مرجع دیگر است باید با حکم مرجعیتی غیر از مرجع خودشان رفتار کنند و چرا باید نهادی مانند شورای نگهبان وجود داشته باشد و قوه قانونگذاری؟ اگر چنین است پس بیایید تکلیف را برای همه معلوم کنید و بگویید از این به بعد قرار است یک نفر از میان مجتهدین، مرجع باشد و بقیه مراجع فتوایشان برای مقلدین شان محلی از اعراب ندارد و بگویید قوانین از طریق مرجع به مردم ابلاغ می شود. گویا آقایان فراموش کرده اند که اصولا فرق بین «فتوا» و «قانون» چیست؟ برای جلوگیری از این آشفتگی و هرج و مرج است که می گویند فتوا و قانون با یکدیگر فرق دارد که اگر فرق نداشت لابد در کشوری که ادعای جمهوری اسلامی دارد، باید قانون را منحل می کردند و می گفتند مسلمانان قانون رسمی حکومت اسلامی را دور بزنند و بروند برای چهبایدکردهای جامعه شان از مراجع شان فتوا بگیرند!
دولت با این وضعیت، از عضویت در نهادهای بین المللی استعفا دهد!
مسئله دیگر که در این رابطه وجود دارد آن است که اگر قرار باشد دولت جمهوری اسلامی به قواعد بین المللی احترام نگذارد پس عاقلانه تر است که در فدراسیون والیبال را گِل بگیریم و از عضویت فدراسیون بین المللی والیبال و فوتبال و… خارج شویم؟ مشخص نیست چرا دولت و حاکمیت ایران، به شهروندانش می گوید که برای حضور در نهادها و عضویت در آن باید قواعد و قوانین آن نهادها را رعایت کنند ولی در سطح بین المللی خودش حاضر نیست قواعد و قوانین نهادهای بین المللی را که برای دول عضو الزامی است بپذیرد و به مورد اجرا درآورد.
غیرتمندی برای حضور زنان در ورزشگاه یا برای فساد و اختلاس و فقر؟
در این میان باید به برادران انصار حزب الله یادآور شد که چرا برای این همه اختلاس و فقر و بیکاری و اعتیاد و فحشا و خشونت و تخریب وسیع محیط زیست که نهایتا باعث فروپاشی خانواده ها و گسترش فقر میان زنان و کودکان و مرگ هزاران شهروند به خاطر آلودگی هوا و غذا و… می شود، صدایش هیچگاه در نمی آید و حاضر نیست کوچکترین اعتراضی بکند ولیکن امروز فقط به خاطر تماشای والیبال و فوتبال، صدایش را این همه بلند کرده و عربدۀ خونخواهی سر می دهد! انصار حزب اللهی که این همه فساد و رانت خواری را می بیند و سکوت می کند، اما حالا ناگهان به «غیرت»!!! آمده و می خواهد جلوی زنان را برای تماشای والیبال بگیرد حتی به قیمت ریختن خون آنها، لابد فکر می کنند به این ترتیب ممکلت را به برکت این خونریزی، گلستان خواهند کرد!
آلودگی فضای جامعه توسط چه کسانی؟
برخی از مسئولین در این سی و پنج سال خیلی دلواپس و نگرانند که در استادیوم های ورزشی فضای فرهنگی مناسبی برای حضور زنان وجود ندارد و ممکن است در آنجا به زنان توهین شود!! به راستی چه دلواپسی عجیبی است، چرا که همین مسئولین می بینند که در روز روشن عده ای با نام حزب الله یا حوزه علمیه ایروانی علنا فضای فرهنگی کل جامعه را ملتهب و ناسالم می کنند و با توهین های زننده نسبت به زنان، آنان را در بیانیه های رسمی شان حتی «هرزه» می نامند، اما هیچ یک از این مسئولین دلواپس، کک شان هم نمی گزد از این همه فحش و فضاحتی که فضای جامعه و خانواده ها را آلوده کرده است، آن وقت به خاطر ناسزاگویی احتمالی چند پسربچه به یکدیگر در ورزشگاه، می گویند فضای فرهنگی در ورزشگاه ها برای حضور زنان، نامناسب است! به راستی ریشه های این همه تناقض گویی کجاست؟