حدود یک ماه پیش شهردار تهران محمد باقر قالیباف در مراسم افتتاحیه سیزدهمین نمایشگاه بین المللی گل و گیاه از توافق شهرداری تهران و قوه قضائیه برای تبدیل زندان اوین به پارک و بوستان عمومی خبر داد.
زندان اوین اما با توجه به تاریخچه اش، وقایعی که در آن گذشته و مهمان هایی که به خود دیده مانند هر ساختمان یا مجتمع دیگری نیست تا بتوان به آسانی یا به دلخواه شهردار تهران و حتی با موافقت رئیس قوه قضائیه به پارک و بوستان تبدیل کرد. هرگونه تغییر و تبدیل زندان اوین بدون موافقت هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی غیرممکن است.
پس از اعلام این خبر گروهی از زندانیان سیاسی سابق که دهه پنجاه در زمان شاه یا در دوران بعد از انقلاب در اوین زندانی بوده اند با صدور بیانیه و شروع یک کمپین تبلیغاتی اعتراض خود را به خوابی شهردار تهران بنام توسعه فضای سبز تهران برای زندان اوین دیده است، اعلام داشتند.
واقعیت این است که اگر اراده ای جدی در حاکمیت جمهوری اسلامی برای تبدیل زندان اوین به پارک وجود داشته باشد، فعالیت و اعتراضی قادر خواهد بود احتمالا جلوی این کار را بگیرد که مورد حمایت و همراهی اشخاص صاحب نفوذ در حکومت یا پیرامون حکومت مانند هاشمی رفسنجانی، خانواده های آیت الله منتظری و طالقانی و برخی شخصیت های اصولگرای نزدیک قدرت نیز باشد که در زمان شاه در اوین زندانی بوده اند. چراکه اوین زندان دو رژیم بوده و بخشی از تاریخچه زندگی آنان و خانواده هایشان نیز هست. ازسوی دیگر بجای تاکید صرف بر سابقه خونبار سیاسی این زندان می بایست به تقویت نگاه تاریخی به این مجموعه تقریبا ۵۰ ساله نیز پرداخت. اگر تاکید فقط روی تاریخ و نحوه سرکوب در این زندان در دوران جمهوری اسلامی باشد، اتفاقا ممکن است آنها که برای تخریب و تبدیل اوین به پارک نقشه کشیده اند در این کار مصرتر نیز بشوند.
تردیدی نیست که آقای قالیباف در مقام شهردار تهران منشا خدمات مهمی برای این توسعه خدمات شهری مانند شبکه ترانسپورت عمومی و یا افزایش فضای سبز این شهر بوده است. مسلم نیز هست که ایشان دل در گروی توسعه فضای سبز و افزایش پارک های تهران دارد. آقای قالیباف حتما در کوتاه مدت مناطق دیگری را در تهران بزرگ برای ساختن پارک و بوستان پیدا خواهد کرد، اما زندان اوین مجموعه یگانه است که می تواند در آینده ای نه چندان دور یکی از اماکن تاریخی و دیدنی ایران و تهران باشد. آقای قالیباف نیز قطعا مطلع هستند که نگاه های محیط زیستی، توسعه پایدار و دراز مدت را در مد نظر دارند. پس اتفاقا یکی از خدمات مهمی که ایشان می تواند برای توسعه پایدار شهر تهران انجام دهد تلاش برای حفظ زندان اوین به مثابه یک مجموعه ملی و تاریخی است که منبع مهم منبع درآمدی برای آینده شهرداری تهران نیز خواهد بود. درآمدی که با آن می توان پارک های دیگر ساخت و بوستان های عمومی بسیاری را ترمیم کرد یا توسعه داد.
بی شک نمی توان انتظار داشت که در دوران مسئولیت آقای قالیباف در مقام شهردار تهران یا در کوتاه مدت زندان اوین به موزه تبدیل شود. اما در سال های آینده با تغییر و تحولات سیاسی که خواه ناخواه در ساختار سیاسی کشور صورت خواهد گرفت، دور از انتظار نخواهد بود که حتی در خود جمهوری اسلامی نیز مسئولان نگاه دیگری به زندان اوین داشته باشد و با تبدیل آن به موزه مخالف نباشند.
در بسیاری از کشورهای جهان سعی کرده اند زندان هایشان را بعنوان اماکن تاریخی و به مثابه بخشی از تاریخ کشورشان حفظ کنند. حتی در جمهوری اسلامی نیز این کار بخشا صورت گرفته است. اما از آنجاکه در جمهوری اسلامی و نظام های مشابه جنایت نیز “خودی” و “غیرخودی” دارد، تنها “کمیته مشترک ضد خرابکاری” رژیم گذشته می تواند به “موزه عبرت” تبدیل شود و بزعم برخی مسئولان، برای زدودن آثار جنایات خودی باید به فکر تبدیل آنها به پارک و بوستان بود. علت های دیگر بی توجهی به حفظ و نگهداری اماکن تاریخی در ایران که تنها به جمهوری اسلامی نیز محدود نمی شود، بخشی برخاسته از تفکر انقلابی و بخشی مربوط به عدم وجود فرهنگ تحمل و مدارا در کشور است. هر شاهی که در ایران به قدرت رسیده تا آنجا که برندگی شمشیرش و ویرانگری تبرش اجازه می داده به ویران کردن آثار بجا مانده از سلسله های قبلی پرداخته است. تلاش کرده اند ساختمان های خود را بر ویرانه های اسلاف خود بنا کنند. آقا محمدخان قاجار استخوان های کریم خان زند را از شیراز به کاخ خود در تهران آورد و در پای پله های این کاخ دفن کرد تا هر روز بر آن پای نهد، بلکه کینه ای که نسبت به کریم خان و سلسله زند داشت التیام یابد. خاندان پهلوی تا آنجا که توانستند به ویران کردن آثار بجا مانده از قاجار پرداختند و جمهوری اسلامی نیز در آغاز به برخی از این کارها مبادرت ورزید.
امروز در آفریقای جنوبی زندان “رابین آیلند” که روزگاری نسلون ماندلا در آن زندانی بود یکی از دیدنی ترین نقاط این کشور است و سالانه هزاران توریست به این جزیره سفر می کنند و از زندان و سلول ماندلا دیدن می کنند و منبع درآمدی مهمی برای این جزیره شده است. در کامبوج زندان “چونگ اک” از دیدنی ترین مناطق پایتخت کشور و از مهمترین منابع مالی شهرداری پنوم پن است. در این زندان حتی کاست هایی به زبان های مختلف پر کرده اند که در بدو ورود همراه با یک ضیط صوت کوچک به بازدیدکنندگان می دهند. در این نوارها گذشته از توضیح در مورد تاریخچه زندان و گورهای دسته جمعی آخرین صدایی که زندانیان قبل از کشته شدن احتمالا می شنیده اند را بازسازی کرده اند. ظاهرا کشتار زندانیان رژیم “پول پوت” بطور مخفیانه در این زندان صورت می گرفته و برای اینکه صدای فریاد زندانیان در خارج از دیوارهای زندان شنیده نشود سرودهای انقلابی با صدای بلند از بلندگوهای زندان پخش می شده است. برق این زندان نیز توسط چند ژنراتور در داخل زندان تامین می شده است. بر این اساس آخرین صدایی که زندانیان قبل از کشته شدن و پرتابشان درون گورهای بزرگ دسته جمعی می شنیده اند، صدای ژنراتور برق همراه با سرودهای انقلابی بوده است. بازسازی ترکیب صدایی عجیب و دهشتناک که بازدیدکننده را به حال و هوای زندان و زندانی قبل از مرگ، می برد. تازه زندان “چونگ اک” زندانی موقت با چند ساختمان ساده است که در آغاز یک گورستان اقلیت های مذهبی پنوم ین بوده و بیشتر بعنوان محلی برای اعدام و دفن زندانیان توسط خمرهای سرخ بوده است.
هم اکنون می توان تصور کرد که هر ساله دهها هزار نفر و با آسان شدن سفر توریست ها به ایران در آینده، صدها هزار نفر از زندان اوین در صورت تبدیل آن به موزه، دیدن کنند. کمتر ساختمانی است که هم در و دیوار هم درختان و هم تپه هایش این همه دیدنی باشد. دیدنی برای همه ایرانیان و برای اکثر توریست هایی که در سال های آینده از ایران دیدن خواهند کرد، دیدنی برای ایرانیان خارج کشور که شاید پدر و مادر یا یکی از دوستان و نزدیکانشان روزگاری در این مکان زندانی بودند یا کشته شدند. بازدیدکنندگان حداقل یک روز تمام لازم خواهند داشت تا بتوانند از همه قسمت های اوین دیدن کنند. بندهای اوین، سلول های انفرادی آن، اتاق های بازجویی و دادگاه، کریدورهای باریک و دراز، محل های اعدام، چگونگی ترکیب جوخه های اعدام، عکس های اعدام شدگان و اعدام کنندگان، توابینی که کشتند و کشته شدند، اسامی کسانی که بر اثر شنیدن صدای رگبار جوخه مرگ و یا شمردن تیرهای خلاص دچار کابوس یا روانی شدند. حسنیه اوین، آشپزخانه و بهداری اوین، ساختمات آموزشگاه، تپه های اوین، چنارهای اوین که طناب های دار از شاخه های تنوند آن گذراندند. می توان حتی مجسمه عروسکی از زندانی با دست گچ گرفته ساخت که بر درخت چناری از دار آویزان است، نوعی مادام توسوی ایران دهه شصت، چراکه نه؟ بنز خاوری که اجساد اعدام شدگان را برای دفن در گورهای جمعی به خارج از اوین می برد، همه دیدنی هستند. بعلاوه زندان اوین خانه زندانبانان نیز حداقل در سال های اولیه دهه شصت بوده است. بخاطر خطر ترور از سوی مجاهدین که مقامات زندان مانند اسدالله لاجوردی و دیگر مسئولان یا بازجویان را تهدید می کرد، بسیاری از آنها در اوین زندگی می کردند و جز در مواقع ضروری از آنجا خارج نمی شدند. تازه می شود یک بلیط اضافه هم فروخت برای کسانی که دیدار از زندان همه توان آنها را نگرفته و آنها را در مسیر بنز خاور به خاوران نیز برد.
بجای دور ریختن کفش ها، دمپایی ها و لباس های بجا مانده از اعدام شدگان می شود در میدان ورودی اوین ستونی شیشه ای برپاساخت و آن را با همین اشیا پر کرد. بر دیوارهای کریدودرهای طویل ساختمان دادگاه و دادسرای اوین چرا وصیتنامه های بجا مانده از اعدامیان را به زبانهای مختلف ترجمه نکرد و نچسباند؟ می توان برای بازدیدکنندگان از کابل ها و شیوه تعزیر که مسئولین قضایی ایران نیز هیچوقت انکار نکرده اند در کنار دیگر شیوه های شکنجه و اعتراف گیری در آن سال ها سخن گفت. بر دیوار اتاق های بندهای اوین می توان نوشت این اتاق های ۶ در ۶ برای زندگی ۴ یا ۵ نفر زندانی ساخته شده بود که زمانی در آغاز دهه شصت ۴۰ یا ۵۰ نفر در آن زندانی بودند و در برخی اتاق ها بخاطر ازدیاد زندانی خواب نیز شیفتی بود. تازه کسانی که وارد بند شده بودند جزو خوش شانس ها بودند! باید برای بازدیدکنندگان توضیح داد که در تابستان سال ۶۰ گروهی از زندانیان را بخاط کمبود جا در هوای آزاد نگه می داشتند. باید در حفظ تک تک درخت های اوین نیز تلاش کرد، چه درختانی که طناب دار از آنها گذر کرد چه درختانی که تیرهای کمانه کرده جوخه اعدام آثاری بر تنه بر آنها برای جای گذاشته است.
می توان در نواری که برای بازدیدکنندگان تهیه می شود نحوه اعدام هایی که درست ۳۴ سال پیش در چنین شبی آغاز شد را تشریح کرد و با بازپخش آخرین صداهایی که زندانیان قبل از قرار گرفتن جلوی جوخه های اعدام می شنیدند شمه ای از حال و هوای اوین در آغاز آن “عشره مشئومه” را برای آنها زنده کرد: پخش بخشی از دعای افتتاح ماه رمضان که قبل از ساعت ۱۲ شب از بلندگوها پخش می شد”… اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه…” بعد صدای تکبیر جوخه اعدام و بعد صدایی مثل خالی کردن همزمان چندین تیرآهن بر آسفالت خیابان، چندین ثانیه سکوت و متعاقب آن صدای تیرهای خلاص و بعد صدای روشن شدن بنز خاور برای حمل اجساد. آقای قالیباف می بیند زندان اوین چقدر دیدنی دارد؟ می بینید چقدر پول ساز می تواند باشد؟ مجموعه ای بزرگ و یک منبع درآمدی عظیم برای شهر تهران. چطور راضی می شوید آن را به پارک تبدیل کنید؟ هیچ شهرداری که واقعا دلش برای توسعه فضای سبز تهران سوخته باشد، این شهر را از چنین پتناسیل مالی در آینده محروم نخواهد کرد.
اگر آقای قالیباف مبتکر تخریب و تبدیل زندانی به پارک شود که نیم قرن عمرش با تاریخ انقلاب ایران گره خورده است، ایران را از یکی از دیدنی ترین ساختمان های مهم و تاریخی اش و شهر تهران را از یکی از مهمترین منابع درآمدش محروم کرده است. در این صورت ایشان در تاریخ شهرداری تهران نام نیکی از خود برجای نخواهد گذاشت. از هم اکنون نیز معلوم است نام پارکی که بخواهد جایگزین زندان اوین شود چیزی جز پارک اعدام یا وحشت نخواهد بود و پرواز هر پرنده ای در چنین بوستانی تماشاگران را بیاد “کباب قناری” خواهد انداخت.
hamidfarkhondeh@hotmail.com
از: گویا