به گزارش نوروز مصطفی تاجزاده در نامه ای که از قرنطینه زندان اوین به همسرش نوشته است به بیان بخشی از خاطرات خود در خصوص وقایع رخ داده در انتخابات مجلس ششم پرداخته است.
عضو مرکزیت جبهه مشارکت ایران اسلامی در نامه خود به فخرالسادات محتشمی پور با تاکید بر ضرورت انتشار خاطراتی که در فهم بهتر رخدادهای تاریخی و کشف حقیقت موثر هستند، از تصمیم خود برای شرح برخی از خاطراتش خبر داده است.
این زندانی سیاسی در اولین نامه خود با شرح خاطره ای از پشت پرده وقایع رخ داده در انتخابات مجلس ششم بار دیگر بر تخلف جنتی در ابطال بیش از ۷۰۰ هزار رای مردم تهران برای حذف علیرضا رجایی و فرستادن حداد عادل به مجلس تاکید می کند.
رییس ستاد انتخابات دولت اصلاحات در نامه خود با اشاره به اینکه حتی مسئول سایت کامپیوتر شورای نگهبان نیز بر درستی نتایج اعلامی وزارت کشور و رأی نیاوردن حدادعادل صحه گذاشته است، بیان می کند که از این مقام رسمی شورای نگهبان خواسته است تا با توجه به سابقه آشنایی اش با رهبر جمهوری اسلامی در نامه ای به رهبری حقایق انتخابات را آن طور که خود شاهد بوده، شرح دهد که این درخواست از سوی وی اجابت شده است.
تاجزاده در بخشی از این نامه آورده است :” کاری که من برای ممانعت از تحریف حقایق انجام دادم این بود که اولاً مکاتبات ستاد انتخابات کشور را با شورای نگهبان و هیأت های نظارت منصوبش در انتخابات مجلس ششم، منتشر کردم و اقدام دوم آن بود که بعد از تشکیل دادگاه دیگر به بیت رهبری نرفتم تا به سهم خویش به این ستم آشکار، نه به خودم که کسی نیستم بلکه به مردمی که نتوانستم به طور کامل از حقوقشان دفاع کنم، اعتراض کرده باشم.”
متن کامل این نامه که در اختیار سایت نوروز قرار گرفته است به شرح ذیل می باشد:
به نام خدا
همسر عزیزم سلام!
به اعتقاد من برخی خاطرات در فهم رخدادهای تاریخی و کشف حقیقت نقش مهمی ایفا می کنند. بنابراین انتشار آن ها در فرصت مناسب لازم است. بر این اساس تصمیم گرفته ام بخشی از خاطراتم را که روشنگر برخی حوادث گذشته اند، برایت شرح دهم. بدان امید که به سهم خود از تکرار تصمیم ها و اعمال نادرست جلوگیری کنم.
کمتر از ۴۸ ساعت از انتخابات مجلس ششم نگذشته بود و شمارش آرای رأی دهندگان در حوزه انتخابیه تهران، اسلام شهر، شمیرانات و شهرری تمام نشده بود که شورای نگهبان در اقدامی بی سابقه و با صدور اطلاعیه ای خواهان بازشماری یک سوم آراء در حوزه مذکور شد.
برای این که عصبانیت آقای جنتی از نتایج انتخابات، به ویژه در تهران، مشکلی ایجاد نکند، مصلحت دیده شد من که رئیس ستاد انتخبات کشور بودم، در فرمانداری تهران مستقر شوم و موضوع را مدیریت کنم.
روز سوم یا چهارم حضورم درفرمانداری بود که آقای مهندس بنی هاشم، مسئول سایت کامپیوتر شورای نگهبان، که به نمایندگی آن شورا در جلسات مربوطه شرکت می کرد، مرا به گوشه ای برد و گفت که می خواهد از من حلالیت بطلبد. با تعجب علت را جویا شدم؟ گفت: «من قبل از همکاری نزدیکمان در این چند روز، نظرم نسبت به شما منفی بوده بنابراین وقتی آقای نوری وزیر کشور شد و شما را به عنوان معاون سیاسی خود انتخاب کرد، تعجب نکردم. زیرا که هردو را از جنس هم می دانستم و هیچ کدامتان را قبول نداشتم. اما آقای موسوی لاری را با این که اصلاح طلب است، فردی متدین و معتدل می دانم. بنابراین انتظار داشتم وقتی وزیرکشور شد، شما را عوض کند. ولی اکنون به این نتیجه رسیده ام که چقدر خوب شد وی شما را تغییر نداد. شما در این چند روز ثابت کردی آن چه برایت مهم است اجرای قانون است و در این جایگاه برایت مهم نیست که چه کسی رأی می آورد. در هرحال من درباره شما اشتباه فکر می کردم و اکنون حلالیت می طلبم.»
عزیزم!
نمی دانم اگر جای او بودم آنقدر آزاده بودم که با فردی از جناح رقیب چنین رفتار جوانمردانه ای بکنم یا نه! به ویژه آن که تصور عمومی براین بود که من برادرش را که استاندار قم بود، برکنار کرده ام. وی اما درادامه به موضوعی اشاره کرد که تاحدودی وجدانش را معذب ساخته بود و توضیح داد که در هر انتخابات مجلس، معمولاً بین ۲۵ تا ۲۷ نفر از فهرست اصولگراها و بقیه را تا ۳۰ نامزد به داوطلبان اصلاح طلبی که قبول دارد، رأی می دهد. وی گفت در انتخابات مجلس ششم نیز به همین شیوه رأی داده است. بنابراین نه تنها به آقای حدادعادل رأی داده است بلکه یک تارموی او را با صدتا آقای علیرضا رجایی عوض نمی کند( با پوزش از آقای دکتر رجایی عزیز برای نقل قول ایشان) اما چه کند که آقای حدادعادل در این انتخابات رأی نیاورده و اقای رجایی رأی آورده است. روشن است که بیان چنین حقیقتی توسط مسئول سایت کامپیوتری شورای نگهبان چقدر برای امثال آقای جنتی که درصدد اثبات مخدوش بودن نتایج اعلامی وزارت کشور و رأی آوردن آقای حدادعادل بودند، تلخ بود و از این جهت وی فشار زیادی متوجه خود احساس می کرد که با توجیهات گوناگون با ادعاهای خلاف واقع همراهی کند. او را بوسیدم و عرض کردم علائق و سلائق سیاسی ما یک مسأله است که خود را هنگام رأی دادن نشان می دهد اما در جایگاه مجری و ناظر انتخابات تنها وظیفه ما امانت داری آرای مردم است و هیچ دلیل و توجیه شرعی یا سیاسی نمی تواند و نباید آن را مخدوش کند و او نیز به حق چنین کرده است. با وجوداین آقای جنتی یک چهارم آرای مردم تهران را باطل کرد(بیش از ۷۰۰ هزار رأی) تا آقای علیرضا رجایی را حذف کرده و به جای او آقای حدادعادل را روانه مجلس سازد.
چند ماه بعد، هنگام تشکیل جلسات دادگاه رسیدگی کننده به شکایت آقای جنتی از این جانب، آقای بنی هاشم در تماسی تلفنی آمادگی خود را برای شرکت در دادگاه و دادن شهادت بر صحت عملکرد و قانونمداری من به قاضی اعلام کرد.تشکر کردم و گفتم که من از قاضی و مسئولان قوه قضائیه رسماً، مکتوب و شفاهی، درخواست کرده ام که برای روشن شدن حقیقت چندنفر را از جمله اعضای هیأت نظارت بر انتخابات استان تهران را که منصوب آقای جنتی هستند، به دادگاه احضار کنند و توضیحات آنان را بشنوند. اما زیربار چنین درخواستی نمی روند زیرا می دانند آنان شهادت خواهند داد که دوبار بازشماری آراء صحت عملکرد مجریان انتخابات و درستی شمارش آرای اولیه را تأیید می کند. پس آمدن او به دادگاه عملاً منتفی است. در حقیقت بنا بر کشف حقیقت نیست و قرار است که من از وزرات کشور حذف شوم. اما به آقای بنی هاشم گفتم تو کار دیگری را که برای من مهم است، می توانی انجام دهی. پرسید چه کاری؟ گفتم: با توجه به سابقه آشنایی با مقام رهبری با شما در خراسان و اعتمادی که ایشان به شما و برادرتان(نماینده کنونی مشهد در مجلس) دارد، ممنون خواهم شد چنانچه با ارسال نامه ای برای شخص ایشان، حقایق انتخابات را آن طور که خود شاهد بوده ای، شرح دهی. وی پذیرفت که این کار را انجام دهد به شرطی که من نسخه ای از نامه را نخواهم. زیرا مایل نیست از نامه اش علیه شورای نگهبان استفاده شود. بلافاصله موافقت خود را اعلام کردم مشروط برآن که نامه را به دست دوست مشترکمان، آقای سید علی مقدم، از اعضای نهاد رهبری بدهد تا او عیناً و بدون دخل و تصرف به دست ایشان برساند زیرا مطمئن نبودم دیگران این نامه را به ایشان تحویل دهند. وی قول داد شخصاً نامه را تحویل آقای مقدم بدهد. و بعد به من اطلاع داد که این کار را کرده است.
فخری جان!
حدود ۱۲ سال از آن روزها می گذرد. دادگاه تجدیدنظر مرا از اتهام تقلب تبرئه کرد اما به علت اول، عدم همکاری با سازمان بازرسی کل کشور و دوم، دخالت در وظایف فرمانداری تهران محکوم نمود. تا هم از وزارت کشور اخراج شوم و هم در افکار عمومی تبلیغ کنند که فلانی محکوم شده است. به شکایت من هم از آقای جنتی هرگز رسیدگی نکردند تا مبادا عامل اولین تقلب بزرگ انتخاباتی پس از رحلت امام مشخص شود. اما کاری که من برای ممانعت از تحریف حقایق انجام دادم این بود که اولاً مکاتبات ستاد انتخابات کشور را با شورای نگهبان و هیأت های نظارت منصوبش در انتخابات مجلس ششم، منتشر کردم و اقدام دوم آن بود که بعد از تشکیل دادگاه دیگر به بیت رهبری نرفتم تا به سهم خویش به این ستم آشکار، نه به خودم که کسی نیستم بلکه به مردمی که نتوانستم به طور کامل از حقوقشان دفاع کنم، اعتراض کرده باشم.
دوستت دارم و همیشه دعاگویت هستم.
مصطفی – اوین