پس از به سامان رسیدنِ “برجام” و از زمانى که رهبر جمهورى اسلامى نسبت به نفوذ هشدار داد تا همین دیروز به صورت دقیق نگفته بود که مرادش از نفوذ چیست.
برخى گمان مىکردند مرادش مقولاتى نظیر جاسوسى و رابطهى اطلاعاتى امنیتى با دشمن است و در نتیجه اصل این حساسیت را دُرست مىدانستند (مانند هر حکومت دیگرى که نسبت به این مقولات حساس است) اما نسبت به سوءاستفاده از آن براى حذف رقیبان هشدار مىدادند.
اما سخنرانىِ دیروز آقاى خامنهاى نشان داد که مراد دقیق او از “نفوذ”، همان است که برخى نامش را “سوءاستفاده” گذاشتند. به عبارت دیگر، نه برداشتِ دلواپسان “سوءتفاهم” بود و نه رفتارِ نظامیان در بگیر و ببندها “سوءاستفاده”. به این بخش از سخنان او دقت کنید:
“نفوذ جریانى یعنى شبکهسازى در داخل ملت… یعنى افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند، یک هدف جعلى و دروغین مطرح کنند و افراد را بکشانند سمتِ مورد نظر خودشان… آن سمت چیست؟ تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها و سبکِ زندگى… اگر این نفوذ نسبت به اشخاصى انجام بگیرد که اینها در سرنوشت کشور تاثیرى دارند… خواستها تغییر پیدا خواهد کرد.”
حالا به جاى واژهى نفوذ، بگذارید “فعالیت سیاسى و فرهنگى” و جملات را از نو بخوانید؛ مگر فائده و کارکردِ احزاب و تشکلهاى سیاسى و فرهنگى (که متفاوت با حکومت مىاندیشند) جز این است؟ در همه جاى دنیا کار احزاب رقیب این است: “شبکهسازى در داخل ملت… یعنى افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند” و هدفشان هم این است که “نگاهها و خواستها تغییر کند”. مگر هیچ اصلاح و تغییر کوچک یا بزرگى در جهان جز با شبکهسازى براى جذب و تغییر نگاهها ممکن است؟ مگر سازمانهاى عریض و طویل تبلیغات اسلامى در حوزه و ارشاد و سپاه و بسیج، کارى غیر از “شبکهسازى و جذب و تلاش براى تغییر نگاهها و خواستها” مىکنند؟ اضافه کردنِ اتهام “هدف جعلى و دروغین” هم ژستى تکرارىست، زیرا همهى ارباب و اصحاب استبداد در تاریخ، خواستهاى مخالفانشان را “جعلى و دروغین” مىخواندند و خودشان را حق مطلق مىشمردند. دموکراسى آمد تا به بازیگران چموشِ عرصهى قدرت بیاموزد (و اگر نمىآموزند به قدرتِ قانون و فرهنگ عمومى مهارشان کند) که نه شعار رقیب، “جعلى” است و نه شما “اصلى” هستید! دموکراسى آمد تا با التزام به دو اصل “آزادى بیان” و سپس “انتخابات آزاد”، مردم را ترازوى برخوردارىِ حاکمان از قدرت قرار دهد و جامعه را در برابر آفاتِ هولناک خودحقپندارىِ حکومت و ثروت و قدرت مطلقه، آگاه و توانمند کند.
آقاى خامنهاى براى “محکمکارى” و اینکه مبادا مخاطبانِ بسیجىاش در مُراد اصلىِ او از نفوذ، ذرهاى تردید کنند، در همان بخش نخستِ سخنانش، رقابت سیاسى براى کسب قدرت و نیز احزاب و تشکلهاى رایج در جهان را ملامت و تحقیر کرده است؛ “احزاب در همهى دنیا مبارزهشان براى رسیدن به قدرت است، بعد حزب دیگر مىآید مبارزه مىکند تا دولت را از دست او بگیرد، احزاب امروز در واقع، بسترى براى رسیدن به مفاهیم عالیهى مورد اعتقاد آن حزب نیست، مثل باشگاه است…” او البته این نمونه را با بسیج مقایسه کرده که بدون تبدیل شدن به حزب سیاسى “مثل یک جریان ممتدّ، به لحاظ کمّى و کیفى توسعه پیدا کرده، به مفاهیم جدید دست یافته و این در دنیا بىسابقهست”. او دُرست مىگوید؛ اینکه جریانى مثل سپاه و بسیج، به نام دفاع از انقلاب در همهى امور سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى دخالت کند، صاحب سرمایه و رسانه و اسلحه باشد و نسبتاش با دولتِ منتخب مردم، امر و نهى و تهدید باشد، براى انتخابات “برنامه” بریزد و اگر برنامه دُرست پیش نرفت معترضان را سرکوب کند اگر بىسابقه نباشد حتماً کمسابقه است.
راستى در کجاى دنیا بعد از سرکوبِ معترضان به تقلب در انتخابات، سردار نظامىاش اعتراف مىکند: “برنامه ما این بود که نگذاریم نیروهای دوم خرداد بیایند قدرت را به دست بگیرند”. آیا جز این است که آن برنامه و این سرکوب را حقّ مسلم خود مىپندارد و از صاحبِ ولایت مطلقه، براى “برنامه”ى مهندسى انتخابات، اجازهى مطلقه دارد تا مثلا “نگذارد نیروهای دوم خرداد بیایند قدرت را به دست بگیرند”. حالا در آستانهى انتخاباتى دیگر، بار دیگر بسیجىها را در “جشنواره سراسری مالک اشتر بسیج” جمع کردهاند و آیتالله محمدعلی موحدی کرمانی (نمایندهى پیشینِ ولى فقیه در سپاه و امام جمعهى کنونىِ تهران) را آوردهاند تا به آنها هشدار دهد “مبادا مجلسی مثل مجلس ششم (اصلاحطلبان) تشکیل شود… بسیج باید خود را برای دفاع در هر حوزهاى آماده نگه دارد”.
گویى حداکثر شعور این جماعت از “انتخابات”، همین تصویر است: صحنهى جنگ و سرزمینى که نامزد ثبت نام کننده در وزارت کشور، قرارست با نفوذ در نوع نگاه و خواستِ رأى دهندگان، آن را تصرف کند و بسیجى نباید اجازه دهد که این سنگر فتح شود! این همه کافىست تا باور کنیم اگر معناى “نفوذ” همان “فعالیت احزاب و تشکلهاى سیاسى و فرهنگى” است و اگر قرار است سپاه و بسیج، با اسم رمزِ نفوذ، بر دامنهى دخالتشان در انتخابات و حذف رقیب بیفزایند با تمام توان باید از نفوذ دفاع کرد، آن را ستود و بر آن افزود. ساختارى که از سایهاش هم مىترسد کلمهها و مفاهیم را تحریف مىکند تا کلاهى ببافد براى حیلتِ بیشتر و اغفال مخاطب.
و سرانجام؛ آقاى خامنهاى در سخنرانى دیروزش و به مناسبتِ کلام، اشارتى مىکند به مصرعى از حکایتى در گلستان سعدى (باب پنجم، حکایتِ هفدهم) و به بسیجیانِ مخاطبش مىگوید که مراقب آفات سرمایه و اقتصاد باشند زیرا: “چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند”. اما این مصرع، پیشى نیز دارد که به کارِ پایان این مقاله مىآید:
“بگفت آنجا پرىرویانِ نغزند
چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند”
آزادى، حق نقد و حق انتخاب، “پرىرویانِ نغز” جهانِ امروزند و مشکل و هراسِ ارباب و اصحاب استبداد از نفوذ آنها در اینجاست که:
“پرىرو تابِ مستورى ندارد
چو در بندى سر از روزن برآرَد”.
از: روزآنلاین