قرارداد هستهای ایران با کشورهای ۱+۵ که حمایت قاطع ملت ایران و تائید ممالک مترقی جهان را در پی داشت، تعدادی از عناصر و دستههای مغرض داخلی را خوش نیامد. لذا این غرضورزان ضد ملی میکوشند تا امتیازاتی را که تیم مذاکره کننده فداکار و خردمند ما به قدرتهای بزرگ دنیا داد تا از جنگ و درگیری و هزاران تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کنند، تشبیه امتیازاتی بکنند که گویا در قرارداد ترکمانچای به روسیه تزاری داده شده… از آنجائی که ماجرای جنگهای ایران و روسیه در دهههای نخست سده نوزدهم میلادی در نزد شماری از ایرانیان به واقعیت و افسانه آلوده گشته، و در آن باره حرف و حدیث سست و بیاساس بسیار گفته میشود. صاحب این قلم برآن شد تا به چند نکته در ارتباط با قرارداد ترکمانچای اشاره کند:
۱- عهد نامه ترکمانچای در بیست و دوم فوریه ۱۸۲۸ میلادی برابر با سوم اسفند ۱۲۰۶ شمسی در شانزده ماده در روستای ترکمانچای نزدیک شهر میانه میان ایران و روسیه بسته شد. این قرارداد شانزده مادهای را نایبالسلطنه عباس میرزا سردار ایرانی و ژنرال ایوان فیودورویچ پاسکویچ، آجودان کل امپراطور روسیه امضاء کردند.
۲- تنها منطقهای را که ایران با این عهدنامه تسلیم روسیه کرد، ولایت ایروان این سو و آن سوی ارس و ولایت نخجوان بود، با این توضیح که ارتش تزاری این دو منطقه را قبل از عقد آن قرارداد در جریان جنگ با ایران به تصرف خود در آورده بود. « ولایات قراباغ، گنجه، خوانیننشین شکی، شیروان، قبه، دربند، باکو، تمامی داغستان و گرجستان… و نیز آنچه از اراضی دریائی قفقازیهائی کنار دریای خزر متصل است» را پانزده سال قبل طبق عهدنامه گلستان در اکتبر ۱۸۱۳ میلادی به روسیه داده بود. در معنا به غلط طرح شده که هفده شهر قفقاز را طبق قرارداد ترکمانچای به روسها واگذار کردهاند، حال آن که این مناطق از دست رفته، نه در جریان مذاکرات ترکمانچای، بل در جریان شکست جنگ جهادی نابرابر و غیرمسئولانهای از دست رفت که فقهای شیعه علیه روسیه راه انداخته بودند.
۳- بنا بر مدارک کتمانناپذیری که سعید نفیسی در «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر» از قول مولف «مأثر سلطانیه»، سپهر و هدایت و دیگران آورده، شخص فتحعلیشاه و تنی از رجال آگاه از رفتن به جنگ روسیهایی که بهمراتب درجه از ایران قویتر و پیشرفتهتر بود سخت پرهیز داشتند اما فشار فقهای شیعه شاه را پای دیوار ناچاری قرارداد و جنگ مذهبی جهادی بر او، بر دولت و ملت ایران تحمیل شد…
سپهر مینویسد: روز جمعه هفدهم ذیقعده جناب سید محمد استرآبادی، حاجی ملاجعفر استرآبادی، آقانصرالله استرآبادی، حاجی محمدتقی قزوینی، سید عزیزالله طالش و دیگر علماء و فضلا وارد لشکرگاه گشتند و روز شنبه هیجدهم جناب ملا احمد نراقی که از تمامت علمای اثنی عشریه فضیلتش بر زیارت بود، به اتفاق… جماعتی دیگر از علماء… از راه رسید. تمامت شاهزادهگان و قاطبه امرا و اعیان نیز به استقبال بیرون شتافتند و جنابش را با تکبیر و تهلیل فرود آوردند و این جمله مجتهدین که انجمن بودند، به اتفاق فتوا راندند که: هرکس با جهاد از روسها باز نشیند از طاعت یزدان سر برتافته و متابعت شیطان کرده است. شاهنشاه دیندار و ولیعهد دولت نیز سخن ایشان را استوار داشت.
از میانه معتمدالدوله میرزا عبدالوهاب و حاجی ابوالحسن خان وزیر دول خارجه، رزم روسیه را پسنده نمیداشتند، و رضا نمیدادند مجتهدین ایشان را پیامهای درشت فرستادند گفتند: همانا شما را در عقیدت و کیش خویش فتوری است و گرنه چگونه جهاد با کافران را مکروه میشمارید؟ لاجرم ایشان دم دربستند و از آن سوی سفیر روس نیز چندان سخن از در صلح راند… سخنان او را وقعی نگذاشتند… این معنی یک باره علمای دین و اعیان دولت را در کار جهاد یک جهت کرد و سفیر روس از گفتوشنود با کارداران دولت مآیوس شد و خواست تا مجتهدین را دیدار کند، بلکه ایشان را از اندیشه جدال فرود آورند و خویشتن بر گردن نهند که: دست روسیان را از حدود ایران باز دارد. مجتهدین در پاسخ گفتند که: در شریعت ما با کفار از در مهر و محبت سخن کردن گناهی بزرگ باشد، اگر چه روسیان از حدود ایران بیرون شوند، هم جهاد با ایشان را واجب دانیم…حضرت شهریار دانش شعار قاجار که پادشاهی عاقل و دانا و شهریاری دقیق و توانا بود و از قواعد علمای اسلامیه اثناء عشریه مفصلآ اطلاعی کامل داشت، دانست که مجتهدین اسلام خود را نایب امام و پادشاه عصر را در آن کیش نایب مناب از جانب جناب خویش همه شمردند و اگر جز این باشد عوام را برانگیزند و طرح فساد ریزند و برحسب قانون ملت به سلطان عهد به این علت طغیان گزینند… پادشاه ذی جاه قاجار با آن گروه شریعت پژوه موافقت کرد… و اگر نعوذبالله چنین نکردی بلوای عام شدی و کار سلطنت خاصه تمام ( صفحات ۴۸۲ تا ۴۸۴ )
۴ – قرارداد ترکمانچای در پی شکستهای پی در پی جنگ جهادی علیه روسیه تزاری بسته شده. با این عهدنامه یعنی با دادن جریمه و واگذاری ایروان و نخجوان به روسیه، ایران توانست آذربایجان را که تحت اشغال روسها در آمده بود پس بگیرد و از حرکت نیروهای تزاری به پایتخت ایران جلوگیری کند. فراموش نکنیم که با آغاز جنگ دوم ایرانیان با روسیان که با حمله حسین خان بیگلربیگی به متصرفات روسیه در ژوئیه ۱۸۲۶ آغاز گردید، به استثناء چند پیروزی نظامی موقتی، مابقی شکستهای نظامی تحقیرآمیز بود و عقبنشینیهای دائمی بهطوری که در ارتش ایران ابدأ توان مقاومت باقی نمانده بود و تهران هم بطور جدی تهدید میشد. مثلاً به فاصله یک سال پس از شروع جنگ جهادی لشکریان تزاری اول اکتبر ۱۸۲۷ ایروان را گرفتند. شانزده اکتبر پاسکویج از جلفا گذشت و وارد آذربایجان شد. بیست و هشت اکتبر مرند نیز به دست پاسکویچ افتاد و عاقبت تبریز در سی و یکم اکتبر ۱۸۲۷ به اشغال روسها در آمد. حاکمان اردبیل و خوی و اهر هم داوطلبانه کلید قلعههای شهر خود را تقدیم سردار روس کردند. بطوری که تمامی آذربایجان ایران به تصرف روسیه تزاری درآمد و اگر شخص تزار تازه روسیه نیکلای اول با حمله به تهران مخالفت نمیکرد، هیچ مانعی در برابر لشکریان روسی برای تصرف تهران وجود نداشت باری با قرارداد ترکمانچای، عباس میرزا نایب السلطنه بخشی از آنچه را که در جنگ جهادی از دست داده بود یعنی تبریز و آذربایجان را دوباره با صلح و مذاکره به دست آورد و جلوی سقوط تهران را نیز گرفت.
نتیجه اینکه: آنچه در این ماجرا شرمآور و ننگین مینماید، نه مذاکره برای صلح در ترکمانچای، بلکه ننگ آور، آن جنگ جهادی جاهلانهای است که به تحریک انگلستان و فتوای ملایان شعلهور شد و آتش آن جهادبازی و جنگطلبی، جان و مال و حیثیت تاریخی ایرانی را خاکستر کرد و ایران را بهصورت کشوری نیمه مستعمره تحت سلطه روسیه و انگلستان درآورد. جای تاسف اینجاست که فقهای شیعه بهجای انتقاد از آن خطای عظیم تاریخی خود امروز هم بر طبل جدال و جهاد با دنیای کفر- البته اینبار با امریکا – میکوبند و با آشتیناپذیری و لجبازی و نادانی هر گونه مذاکره و صلح و دوستی با امریکا را رد میکنند و وادادگی در مقابل غرب تلقی میکنند. حضرات آیات پس کی بیدار میشوند!!؟؟
تگزاس – دسامبر ۲۰۱۵
از: ایران امروز